پنج شنبه 01/می/2025

آتش زدن پیرزن‌های روستای الطیره توسط شبه نظامیان صهیونیست

سه‌شنبه 30-می-2023

25 جولای 1948 مطابق با 19 رمضان 1367 هجری قمری گروه‌های شبه نظامی صهیونیست ده‌ها زن و پیرزن فلسطینی که اجباراً از خانه‌های خود اخراج شده بودند را مجبور کردند بیرون روستای الطیره فلسطین روی زمین در بخشی از گندم‌ زار واقع در جاده العفوله بنشینند تا آنها را در حالی که زنده بودند به آتش بکشند.

خستگی آنها را پس از روزه‌داری در یک روز گرم طولانی خسته و فرسوده کرده بود و به همین جهت برای رفع تشنگی خود آب درخواست کردند. اما جنایتکاران خونسرد و حرفه‌ای چند گالون بنزین آورده و آنها را روی این زنان و پیرزن‌ها و اطراف آنان ریخته و آنها را در حالی رها کردند که با گیاهان خشک می‌سوختند. گزارش غیرواقعی سازمان ملل متحد به شهادت 28 فلسطینی در این زنده سوزی دسته جمعی اشاره دارد در حالی که احتمالاً تعداد کشته‌های این حادثه بین 55 تا 60 نفر بوده است.

زنده سوزی الطیره به عنوان یکی از وحشیانه‌ترین جنایات در اوج نکبت فلسطین به ثبت رسیده اما در تاریکی‌ آرشیوها باقی مانده است. این حادثه در جریان آتش بس دوم اتفاق افتاد که سازمان ملل متحد در 18 جولای سال 1948 به تصویب رساند و ناظران این سازمان پس از اعلام پایان قیمومیت انگلیس بر فلسطین و تاسیس اسرائیل در 15 می 1948 برای نظارت بر خطوط آتش بس در نقاط مختلف فلسطین حضور داشتند.

بسیاری از کشتارهای اسرائیلی در جریان جنگ 1948 به فراموشی سپرده شده یا واقعیت‌های آن دچار تحریف و جعل قرار گرفته تا حقایق نابود شوند و یا اینکه از بازگویی واقعیت‌ها امتناع شده و روایات‌های اسرائیلی از ماجرا تقویت گردیده است. روش گروه‌های شبه نظامی صهیونیست اتکا بر آسیب زدن، ایجاد رعب و وحشت و وحشیگری در تمام روستاهایی بود که به آن می‌رسیدند تا مقاومت کاهش یافته و درسی باشد برای روستای بعدی که قرار بود وارد آن شوند.

بر اساس اعلام مرکز داده‌های فلسطینی گروه‌های شبه نظامی صهیونیست با این تاکتیک وحشیانه در جریان نکبت بر 774 روستا و شهر فلسطینی تسلط یافته و 531 روستا را به طور کامل ویران نموده و آثار تمدنی و تاریخی آنها را نابود کردند و باقی مانده آنها را نیز تحت کنترل رژیم تازه تاسیس اسرائیلی و قوانین آن درآوردند.

گروه‌های شبه نظامی صهیونیست که بعدها هسته‌های ارتش اسرائیل و نهادهای امنیتی آن را تشکیل داده و رهبران و وابستگان به این گروه‌ها به برجسته‌ترین مسئولان اسرائیل تبدیل شدند همچنین بیش از 100 کشتار وحشیانه علیه فلسطینیان انجام داده که تمام آنها بر اساس استانداردها، قوانین و عرف‌های جاری بین المللی جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت و کشتار دسته جمعی محسوب می‌‌شوند.

 

طیره حیفا … جنایتی تمام عیار

دکتر سلیمان ابو سته پژوهشگر برجسته فلسطینی و رئیس کمیته «سرزمین فلسطین» – که به پروژه معروف خود برای ترسیم نقشه تاریخی فلسطین شهرت دارد در چند تحقیق و گزارش تلاش کرده زوایای پنهان این کشتار و جنبه‌های مختلف آن را مورد بررسی قرار دهد. وی در این پژوهش از روایت شاهدان عینی، برخی نزدیکان اهالی این روستا که زنده ماندند و گزارشات ناظران سازمان ملل متحد استفاده کرده است.

گزارش سازمان ملل متحد تحت عنوان «ادعاهای مربوط به زنده سوزی 28 عرب» (Alleged burning of 28 Arabs alive) اشاره به آن دارد که زنده سوزی دسته جمعی در روستای طیره حیفا رخ داده و این یکی از 12 روستای فلسطینی است که این نام را داشته در حالی که این روستا به طیره بادام شناخته می‌شده چراکه درخت‌های بادام در آن زیاد بوده است. این روستا در فاصله 7 کیلومتری جنوب شهر ساحلی حیفا قرار داشته و بر اساس آمارهای انگلیس در دوران قیمومیت تعداد ساکنان آن در سال 1948 حدود 6 هزار نفر بوده که البته آمار دقیقی نیست زیرا برخی منابع متعدد فلسطینی اشاره به آن دارند که تعداد ساکنان این روستا 10 هزار نفر بوده است.

از زمان اعلام قطعنامه تقسیم شماره 181 در 29 نوامبر 1947 روستای طیره در معرض چند حمله و بمباران‌ صهیونیستی قرار گرفت. پس از سقوط حیفا توسط صهیونیست‌ها نیروهای انگلیسی برخی ساکنان این روستا را در چند نوبت تخلیه کردند. با وجود اینکه بیشتر روستاهای واقع در اطراف طیره عملاً سقوط کردند و این روستا به یک جزیره عربی محاصره شده با یهودیان شباهت یافت اما گروه‌های شبه نظامی صهیونیست تا 16 جولای 1948 موفق به اشغال آن نشدند. اشغال این روستا پس از مقاومت شدید اهالی این روستا که منجر به شهادت 13 نفر از آنها شد و همچنین عقب نشینی جوانان مقاوم به خارج از روستا اتفاق افتاد.

بر اساس آنچه در موسوعه روستاهای فلسطین آمده پس از سقوط حیفا در آوریل 1948 حملات علیه این روستا شدت گرفته و بیشتر اهالی آنجا را ترک کردند. اما عناصر جوان مقاومت برای دفاع باقی مانده و یهودیان تپه‌های اطراف روستا را تصرف کردند. در نهایت این روستا در 16 جولای و پس از 10 روز درگیری میان دو آتش بس جنگ سقوط کرد.

واقعیت‌ها و شهادت‌های مرتبط با این روستا اشاره به آن دارند که در حدود ساعت 8 عصر روز 25 جولای 1948 گروه‌های شبه نظامی صهیونیست حدود 60 تا 80 نفر از اهالی روستا را منتقل کردند که بیشتر آنها زنان و مردان سالخورده بودند که البته در میان آنها افراد نابینا نیز وجود داشت. آنها با چند اتوبوس و تحت حفاظت شدید 10 الی 15 نفر به منطقه شرق روستای اللجون در جاده العفوله انتقال یافتند.

گزارش سازمان ملل که مستند به اظهارات شاهدان عینی زنده مانده از این ماجرا بوده و نام آنها در گزارش ذکر شده است تاکید دارد اتوبوس‌ها در جاده العفوله و در نزدیکی برخی خانه‌های تخریب شده توسط اشغالگران توقف کردند. عوامل گروه‌های شبه نظامی یهودی مسافران را مجبور کردند در یک مرزعه گندم درو شده که فاصله چندانی با جاده نداشت پیاده شوند تا در آنجا نشسته و در حالی که زنده بودند به آتش کشیده شوند.

 

گزارش مبهم سازمان ملل متحد

پس از این کشتار ناظران آتش بس توانستند شهادت 10 نفر از 15 نفری که احتمالاً توانسته بودند از این حادثه نجات پیدا کنند را ثبت نمایند. بر اساس این شهادت‌ها در این زنده سوزی دسته جمعی 55 نفر به شهادت رسیدند. این در حالی است که گزارش ناظران سازمان ملل متحد که پس از آن به دست کونت فولک برنادوت (Folke Bernadotte) میانجیگر بین المللی اهل سوئد و جانشین آمریکایی وی رالف بنش (Ralph Bunche) رسید از 28 قربانی این حادثه سخن به میان آورد. گزارش کامل این حادثه در آرشیو سازمان ملل متحد با شماره (DAG – 13/3.3.1:10) موجود است.

شاهدان عینی همچنین تاکید کردند گروه‌های اشغالگر آنها را فریب داده و به آنها گفته‌اند که در نزدیکی خطوط عربی قرار دارند و آنان را به نیروهای عربی تحویل می‌دهند. اما آنها در نهایت به نگهبانان یهودی شهرک نزدیک روستا تحویل داده شده و فلسطینی‌های بازداشت شده در نهایت متوجه شده‌اند که آن مکان یکی از مراکز پلیس بوده که توسط یهودیان اشغال شده بود و کلاه‌های آنان شبیه کلاه‌های پلیس بوده است.

شهادت‌های مختلف و مطابق با یکدیگر که در این گزارش آمده تاکید دارند از اهالی روستا هنگام پیاده شدن از اتوبوس خواسته شده روی زمین بنشینند. برخی از اهالی از نگهبانان تقاضای آب کردند تا پس از روزه داری در یک روز طولانی و سفری سخت با آن رفع تشنگی کنند. اما عناصر یهودی با گالن‌های بنزین بازگشته و آنها را روی اهالی این روستا و گیاهان خشک کنار آنها ریختند و آنها را به آتش کشیده و در حالی که می‌سوختند رها کردند.

عناصر اشغالگر به آتش زدن فلسطینیان اکتفا نکرده و هنگامی که برخی از آنها در حال فرار بودند به آنها تیراندازی کردند. اهالی این روستا دچار وحشت شده و در حالی که آتش آنان را می‌بلعید نمی‌دانستند در تاریکی به کدام سو بروند. البته این در شرایطی بود که بسیاری از آنها به دلیل کهولت سن یا نابینایی قدرت حرکت نداشتند. آنان تنها فریاد کشیده و کمک می‌خواستند و یهودیان آنها را نظاره می‌کردند. برخی از نگهبانان یهودی که می‌توانستند مقداری به زبان عربی صحبت کنند در حالی که اهالی روستا در حال سوختن از خداوند کمک می‌خواستند به آنها نگاه کرده و مرتب می‌گفتند: خدایی وجود ندارد.

رحمت ابراهیم الحاج یکی از شاهدان عینی زن این حادثه پس از بیان این اتفاقات اظهار داشت پس از آنکه بوی بنزین را استشمام نموده تا صبح زیر یک صخره مخفی شده و صدای فریاد زنان و مردان سالخورده‌ای را می‌شنیده که درد می‌کشیده و درخواست کمک می‌کردند. وی صبح به محل این جنایت رفته و اجساد سوخته را مشاهده نموده و دچار وحشت شدیدی گردید و بلافاصله مکان را ترک کرده است و نتوانسته اجساد را شمارش کند.

یوسف عبدالفتاح سلوم دیگر شاهد مرد این حادثه بوده که از آتش فرار کرده و صهیونیست‌ها به وی تیراندازی کردند و از ناحیه ران پا مجروح شده است. وی یک ساعت و نیم در تاریکی به راه خود ادامه می‌دهد و خستگی فشار زیادی به او وارد می‌کند و در نتیجه زیر یک درخت زیتون در شمال روستای رمانه به خواب می‌رود. حاج حسن سلوم دیگر شاهد مرد این ماجراست که تاکید دارد به سمت روستای زلفه فرار کرده و شب را در آنجا گذرانده است.

دکتر اسماعیل ابو سته یکی دیگر از پژوهشگران فلسطینی تاکید دارد برخی نجات یافتگان این حادثه به نابلس رسیدند و اولین کسانی بودند که از این زنده سوزی دسته جمعی خبر دادند. سرتیپ اسماعیل رجب رئیس ستاد جنگ عراق جزئیات آنچه از شاهدان عینی را شنیده بود در 7 سپتامبر مخابره کرده است. ستاد جنگ عراق نهادهایی مانند اتحادیه عرب، کونت فولک برنادوت دبیرکل سازمان ملل متحد و صلیب سرخ جهانی را مخاطب قرار داده و جزئیات این حادثه را به اطلاع آنها رساند.

ابو سته تاکید دارد ناظران سازمان ملل متحد تا حدود 3 هفته پس از این زنده سوزی دسته جمعی هیچ اقدام خاصی انجام ندادند. اولین گزارش سازمان ملل در 8 آگوست و پس از تحقیق از دو نجات یافته این حادثه که به شهر صیدا لبنان رسیده بودند منتشر شد که در جلسه مصاحبه با آنها امیر عبدالعزیز شهاب فرماندار وقت این شهر نیز حضور داشت. در 11 سپتامبر یک کمیته ویژه از ناظران سازمان ملل متحد تحقیقات در خصوص این جنایت را آغاز نموده و رحمت ابراهیم الحاج را احضار کردند.

 

نابودی آثار جرم

سندی تحت عنوان «بررسی مقالات موجود در مورد مساله ادعا شده در خصوص زنده سوزی 28 عرب» (Case study of available papers on the case of alleged burned alive of 28 Arabs) وجود دارد که توسط رابرت اف هافل سرگرد نیروهای ناظر بر آتش بس امضا گردیده و در تاریخ 23 سپتامبر 1948 به آقای کنگیتون مشاور حقوقی ارجاع شده است و بر مبنای آن گزارش ویژه‌ای توسط کاردین سرهنگ فرانسوی و از افسران ارشد نیروهای ناظر آتش بس در 25 نوامبر 1948 تهیه و امضا شده است. در این سند جزئیات زنده سوزی دسته جمعی و شهادت 10 نفر از شاهدان عینی وجود دارد که تمام آنها بر وقوع حوادث فوق الذکر تاکید کرده‌اند.

اما در گزارش تهیه شده جزئیات زیادی برای اثبات تناقض میان شهادت‌ها وجود دارد که از جمله می‌توان به اختلاف در ساعت رسیدن به اللجونه در بعد از ظهر (بین ساعت 14 و 15) یا بین ساعت 8 تا 9 شب و همچنین اختلاف در مورد تعداد افرادی که مجبور به پیاده شدن از اتوبوس شده، تعداد اتوبوس‌هایی که آنها را حمل می‌کرده، مسافت طی شده و محل وقوع جنایت اشاره کرد.

در گزارش سرهنگ کاردین به صراحت آمده: «جلسه استماع دو شاهد اول فوق الذکر در نابلس (شماره 11 و 12 در گزارش) صادقانه نبوده به ویژه آنکه آنها هیچ دستوری از طرف‌های عربی در مورد بیان اظهارات جهت‌دار دریافت نکرده‌اند.

این گزارش می‌افزاید: در این جلسه استماع به سوالات گروه که به صورت یکسان و تصادفی مطرح گردید پاسخ داده شد و شاهدان از قبل هیچگونه‌ مشاوره‌ای با یکدیگر انجام ندادند و جلسه استماع محمد الحاج بلافاصله پس از احمد یوسف برگزار شد. چنانچه اظهارات دو شاهد صیدا (شماره 5 و 6 گزارش) در نقاط مختلفی اشتراک داشته و اظهارات شاهدان نابلس را به طور گسترده مورد تایید قرار می‌دهند.

پیش از آن در گزارش 12 سپتامبر، این کمیته اعلام کرد به این اقناع رسیده که شاهدان حقیقت را ابراز می‌دارند و این (آتش زدن اهالی روستا) اقدامی شبه جنگی و مخالف با مفاد آتش بس بوده است.

با توجه به اینکه 7 نفر از 10 شاهد اظهاراتی کاملاً مطابق در بیان تمام جزئیات جنایت در خصوص زمان، مکان و جزئیات حادثه داشتند اما ناظران سازمان ملل حکم قاطعانه‌ای در مورد این جنایت نفرت انگیز صادر نکرده و هرگز از محل این حادثه بازدید نکردند.

در مقابل گروه تحقیق 12 اکتبر 1948 با نظامیان یهودی دیدار کرده و آنها به اخراج فلسطینیان مطابق با جزئیات بیان شده در شهادت شاهدان عینی اعتراف کردند. اما یهودیان تاکید کردند به اهالی این روستا برای رسیدن به مناطق عربی کمک کرده‌اند.

اما وزارت خارجه اسرائیل به اتهام عبدالرحمن عزام دبیرکل اتحادیه عرب واکنش نشان داده و والتر ایتان مدیر کل وزارت خارجه اسرائیل با ارسال نامه‌ای تاکید کرد: «این اتهامی تهوع آور است که نمی‌توان آن را تصدیق کرد و از اساس کذب است و ناشی از تخیلات شرقی است.» این واکنش‌ها به طور مکرر در برابر اتهامات مطرح علیه اسرائیل تکرار می‌شد.

در نهایت گزارش پایانی هرگونه امکان بررسی جدی در خصوص زنده سوزی دسته جمعی و مجازات عاملین آن را رد کرده و اعلام می‌دارد: «هیچ وجدانی نمی‌تواند یهودیان را به طور رسمی و قاطعانه در این مساله گناهکار تلقی نماید اما فرضیه‌ها و احتمالات جدی در این خصوص وجود دارد.» به این ترتیب صفحه این زنده سوزی دسته جمعی بسته شده و در آرشیو بلا استفاده سازمان ملل متحد ثبت گردیده و به آرشیو سنگین جنایات گروه‌های شبه نظامی صهیونیستی علیه فلسطینیان افزوده شد.

 

جنایتگری رویکرد امنیتی و سیاسی

از دهه 20 قرن گذشته میلادی بیش از 30 گروه صهیونیست افراطی نظامی و غیر نظامی در فلسطین به وجود آمدند. اما ماموریت اصلی تمام این گروه‌ها استقرار جمعیت لازم و فراهم کردن مقدمات برای تسلط  بر سرزمین فلسطین بوده است. از جمله مهمترین این گروه‌ها که از شهرت بیشتری نیز برخوردار هستند می‌توان به «هاگاناه» (دفاع)، «کوه هیکل»، «گوش ایمونیم» (جنبش مذهبی و قومی یهودیان افراطی)، «بیتار» (سازمان شبه نظامیان صهیونیست تجدید نظر طلب)، «آیرگون» (سازمان نظامی قومی سرزمین اسرائیل)، «اشترن» (جنگ‌آوران برای آزادی اسرائیل) و «پالماخ» (سربازان طوفان) اشاره کرد.

گروه «هاشومیر» (نگهبان) در سال 1909 به عنوان اولین سازمان صهیونیست ظهور کرد که هدف از آن تاسیس و حمایت از پروژه صهیونیسم بود. دیوید بن گوریون یکی از مهمترین بنیان گذاران این گروه بوده و مهمترین شعار آنها این بود که «یهودا با خون و آتش سقوط کرد و بار دیگر با خون و آتش اوج خواهد گرفت» که بیانگر رویکرد نژاد پرستانه و جنایتکارانه‌ای است که با اهداف پروژه صهیونیسم در ارتباط است. بعدها «هاشومیر» به چند گروه تبدیل شد که از جمله آنها سازمان‌های «ایرگون» بود، همچنین «هاگاناه» نیز از دیگر سازمان‌های منشعب از این گروه بود که نقش ویژه‌ای در مهمترین جنایاتی داشت در ردیف پاکسازی نژادی و کشتار جمعی قرار دارد. البته این سازمان دارای یک رهبری غیرنظامی مخفی بود که با اختیارات کامل از سوی نهادهای سیاسی مشروع جامعه یهودی فلسطین اقدام می‌کردند که از جمله آنها ستاد کل جنگ و دولت موقت بود.

پس از اعلام تاسیس اسرائیل در سال 1948 «هاگاناه» به قوی‌‌ترین و بزرگترین گروه مسلح اسرائیلی تبدیل شد. دیوید بن گوریون به عنوان اولین نخست وزیر و وزیر جنگ وقت برای انحلال آن و دیگر گروه‌های صهیونیستی تصمیم‌گیری نموده و آن را به آنچه امروز ارتش دفاعی اسرائیل شناخته می‌شود تبدیل نمود. لذا این تنها ارتش در جهان است که هسته‌های اولیه آن را گروه‌هایی تشکیل دادند که مرتکب جنایات وحشیانه علیه ملت فلسطین شدند.

این گروه‌ها از ابتدا برای پروژه صهیونیسم مانند ابزار اصلی و محوری عمل کرده و پس از تاسیس اسرائیل ستون فقرات نهادهای دولت و دستگاه‌های امنیتی آن مانند شاباک (سازمان امنیت داخلی) و موساد ( سازمان امنیت خارجی) را تشکیل دادند. این گروه‌ها ترورهای سازمان‌دهی شده‌ای را انجام دادند که حتی شامل کونت فولک برنادوت میانجیگر سازمان ملل متحد در فلسطین شد که در 17 سپتامبر 1948 ترور گردید.

این جنایت که توسط گروه «اشترون» در منطقه تحت تسلط صهیونیست‌ها در قدس انجام شد در چارچوب قتل شاهد جنایت و محو آثار حقیقت و توسعه پروژه صهیونیسم انجام شد. کونت برنادوت که از خانواده‌ سلطنتی سوئد بود پیشنهاد توقف مهاجرت یهودیان و حاکمیت فلسطینیان بر تمام قدس را مطرح کرد. وی همچنین به شدت اقدامات گروه‌های صهیونیستی در جریان آتش بس اول و دوم و گسترش تسلط آنان بر مناطق مختلف همزمان با فروپاشی ارتش‌های عربی را مورد انتقاد قرار داد که خشم یهودیان را در پی داشت.

در کتاب «جنایت ترور میانجیگر بین المللی فلسطین … کونت فولک برنادوت» نوشته یوران بورین نویسنده سوئدی نسخه عربی منتشر شده در سال 2022 توسط انتشارات دار سامح للنشر از گزارش فیدار یاگی کنسول سوئد در مورد این ترور یاد شده که وی تاکید دارد: «راه‌اندازی پویش‌های نفرت انگیز علیه میانجیگر زمینه را به طور مستقیم برای این جنایت فراهم کرد و شاید برخی مقامات دولتی اسرائیل در این مساله دست داشتند.» (ص 197)

این کتاب بیانگر آن است که برخی مجرمان ظاهراً به صورت علنی در خصوص این جنایت سخن گفته‌اند در تحقیقات روزنامه یدیعوت آحرونوت که در سال 1988 منتشر شد و نام اسحاق شامیر در ضمن افرادی است که نسبت به ارتکاب چنین جنایتی دستور داده‌اند که در آن زمان از اعضای سازمان «اشترون» بوده است. وی بعدها در سال‌های 1983 تا 1984 و 1986 تا 1992 نخست وزیر اسرائیل شد.

علاوه بر شامیر ریاست دولت‌های پیاپی اسرائیل را شخصیت‌هایی بر عهده گرفتند که در گروه‌هایی مانند «هاگاناه»، «اشترون» و «ایرگون» بودند. از جمله این افراد می‌توان به آریل شارون (هاگاناه)، شیمون پرز (هاگاناه)، مناخیم بگین (سازمان بیتار)، اسحاق رابین (پدرش در هاگاناه عضویت داشته) و ایهود باراک (متولد 1942) و دیگر افراد اشاره کرد.

آریل شارون مسئول کشتار روستای طنطوره واقع در 24 کیلومتری جنوب شهر حیفا است که تیپ نظامی الکسندرونی که شارون فرماندهی بخشی از آن را بر عهده داشت در شب 22 می 1948 این جنایت را علیه 200 نفر از اهالی این روستا در جریان اشغال آن مرتکب شدند و پس از آن باقی مانده ساکنان آن را نیز اخراج کردند. در 16 سپتامبر 1982 نیز شارون در جایگاه وزیر جنگ مسئول مستقیم کشتار صبرا و شتیلا بود که با مشارکت شبه نظامیان ارتش جنوب لبنان و نیروهای لبنانی (شاخه نظامی حزب کتائب) پس از حمله ارتش اسرائیل به بیروت انجام شد که شارون در راس این جنایت قرار داشت.

این مورد بر این مساله تاکید دارد که جنایات اسرائیل توسط همان اشخاص و احیاناً همان ابزارها قبل و بعد از نکبت تکرار شده و در تمام موارد مجرمان از مجازات و محاکمه مصون مانده‌اند. همچنین آشکارا به شکست مفتضحانه جامعه بین الملل در اجرای توافق ژنو و دیگر توافقات بین المللی مرتبط در قبال اسرائیل اشاره دارد که نتیجه آن تضعیف سلطه قوانین بین المللی در مسائل مرتبط با اسرائیل بوده است. چنین شرایطی مجوز مورد نیاز قتل و کشتار را برای مقامات اشغالگر و ارتکاب زنجیزه‌ای طولانی از جنایت جنگی را صادر کرده که زنده سوزی دسته جمعی طیره یا کشتار طنطوره تنها نمونه‌هایی هولناک از آنهاست.

منبع: الجزیره

لینک کوتاه:

کپی شد