«دولت فرانسه که برای دفاع از ملتی وارد جنگ شد، به شکل ظالمانه ای در معرض حمله قرار گرفت و جز همدردی با آرمان شما که پیروزی آن به پیروزی متحدان بستگی دارد، راه دیگری ندارد و مایه خوشحالی است که اینجا بر این مساله تاکید کنم.» این بخشی از نامه «ژول کامبون» وزیر امور خارجه فرانسه به «ناحوم سوکولوف» صهیونیست در تاریخ 4 ژوئن 1917 بود.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین، نامه ای که ـ در بالا به آن اشاره شد ـ و «یوهانان مانور» پژوهشگر در مجله فرانسوی «کرن انفو» آنرا منتشر کرد، نشان می دهد که بر عکس آنچه شایع شده است، فرانسه قبل از بریتانیا به یهودی ها وعده کمک به تأسیس وطن برای آنها در فلسطین را داده بود.
در این نامه درباره پروژه ای که فرانسه می خواست در آن به صهیونیست ها کمک کند، توضیح داده شده و در مقدمه آن آمده است:«پروژه ای را که تمام تلاش تان را صرف آن کرده اید و هدف از آن توسعه استعمار اسرائیلی در فلسطین است، برای من توضیح دادید. تو معتقد هستی که به خاطر عدالت و برای جبران (ظلم های صورت گرفته) در قبال یهودیان باید به آنها کمک و از آنها حمایت کرد و حق شان در این سرزمین را که ملت اسرائیل از قرن ها پیش از آن رانده شده اند، به رسمیت شناخت.»
مانور خاطر نشان کرده است که فرانسه با این موضع خود نخستین کشور اروپایی به شمار می رود که موضع رسمی در قبال پروژه صهیونیستی گرفته است و شاید با این موضع گیری سعی کرده است افتخار پیش دستی در حمایت از یهودیان را به جای بریتانیا، نصیب خود کند.
البته این پژوهشگر تاکید کرده است که فرانسه با این موضع گیری حساب و کتاب های دیگری را دنبال می کرد و می خواست جنبش صهیونیسم یهودیان روسیه را برای تداوم جنگ این کشور در کنار متفقین تحت فشار قرار دهد.
5 ماه پس از این وعده فرانسه، وعده بالفور از سوی دولت بریتانیا و در قالب نامه ارسالی لورد «آرتور جیمز بالفور» در تاریخ 2 نوامبر 1917 به لورد «والتر روچلد» نماینده جنبش صهیونیستی در بریتانیا داده شد و در آن آمده بود که «دولت اعلیحضرت با اشتیاق به تشکیل این کشور در فلسطین به عنوان وطن قومیتی ملت یهود نگاه می کند و تمام تلاشش را برای تحقق این هدف به کار خواهد گرفت.»
مبادله فلسطین با سوریه بزرگ
علاوه بر آنچه گفته شد، تشویق یهودیان از سوی فرانسه برای اشغال فلسطین، به یکباره در سال 2017 صورت نگرفت، بلکه بسیار جلوتر از آن شکل گرفته بود. در جریان حمله فرانسه به مصر در سال 1798، «ناپلئون بناپارت» پادشاه فرانسه خواستار مهاجرت یهودیان به فرانسه و متعهد به کمک به آنها برای اسکان در آنجا شد.
اما شکست ناپلئون در این طرح و به دنبال آن، امضای توافقنامه «سایکس ـ بیکو» برای تقسیم میراث امپراتوری عثمانی، باعث شد فرانسه از نقشه های خود درباره فلسطین دست بکشد و در قبال سیطره بر سوریه بزرگ، آنجا را به بریتانیا واگذار کند.
در پژوهشی که «کاترین نیکولت» با عنوان «پایان حمایت دینی فرانسه از قدس» انجام داده، تاکید شده است که فرانسه قبل از بریتانیا به مساله فلسطین توجه داشت و حضور فرانسه در فلسطین به قرن ها قبل از قیمومیت انگلیس بر فلسطین برمی گردد و به موجب توافق با دولت عثمانی، فرانسه نوعی حق سرپرستی بر کنیسه ها و معابد مسیحیان لاتینی که متعلق به امپراتوری عثمانی در قدس بودند و مکان هایی که مسیحیان در آنجا حضور داشتند، پیدا کرده بود.
بر اساس این پژوهش، فرانسه وارد یک جنگ دیپلماتیک و یا چیزی شبیه به جنگ سرد با انگلیس شده بود تا از زمانی که امپراتوری عثمانی ضعیف شده بود، بر کل فلسطین سیره داشته باشد، اما در پایان این نبرد را باخت تا با اجرای مقتضیات توافقنامه سایکس ـ بیکو، سرپرستی اش بر اماکن مسیحی در فلسطین را از دست بدهد؛ به طوری که تقسیم استعماری منطقه باعث شد که کل فلسطین سهم بریتانیا باشد و سوریه بزرگ و مناطقی از جنوب ترکیه سهم فرانسه شود.
نقش فرانسه در حمایت از گروهک های یهودی
پژوهش دیگری با عنوان «سفرهای مخفیانه از فرانسه به فلسطین» که روزنامه «میموار دی لا شواه» در ماه سپتامبر سال 2008 منتشر کرده بود، نشان می دهد که هر چند که اقلیت یهودیان فرانسه از جمله جوامع یهودی بودند که کمترین مهاجرت به فلسطین را داشتند، اما جنبش صهیونیستی به شکل قوی تری در هر دو عرصه سیاسی و مادی در فرانسه فعالیت می کرد و کمک به تشکل ها و موسساتی را که سعی در تشکیل وطن یهودی در فلسطین را داشتند، کمک می کرد.
در همین راستا، جنبش صهیونیستی، ارتش یهودی فرانسه را که در ژانویه 1942 برای مقابله با آلمان تشکیل شده بود، به دو سازمان تقسیم کرد که به نفع صهیونیست ها فعالیت می کردند. یکی از آنها سازمانی رسمی و به رسمیت شناخته شده به نام «جمعیت پیشمرگان یهودی» و دیگری گروهکی زیرزمینی شد که خودش را در خدمت جنبش هاگانا قرار داده بود که با فلسطینی ها می جنگید.
افزون بر این، یک سری تشکل های جوانان مانند «سازمان زیرزمینی شش جانبه نجات» و جنبش جوانان صهیونیستی برای ساماندهی روند مهاجرت مخفیانه و گسترده یهودیان به فلسطین تشکیل شد، اما مهمترین سازمان شبکه فرانسوی بین المللی کارگران بود که توسط «مارک گاربلوم» رئیس جنبش صهیونیستی در فرانسه تأسیس شد و تعدادی از وزرای آن زمان فرانسه و یا وزرای سابق هم در قالب آن عضویت داشتند.
این تشکل ها توانستند حمایت های زیادی در سطوح رسمی و یا مردمی از جنبش صهیونیستی در فرانسه جلب کنند و به گفته نویسنده این پژوهش، دو گروهک صهیونیستی معروف «ارگون» و «هاگانا» مقر اصلی شان فرانسه بود و این نشان دهنده همدستی رسمی مراجع فرانسوی با گروهک های یهودی بود.
نگارنده این پژوهش خاطر نشان می کند که فرانسه اجازه خرید و انتقال سلاح از فرانسه به این گروهک ها در فلسطین را داده بود و صدها نفر از جوانان یهودی در اردوگاه های آموزشی جمع شدند تا در گروهک های صهیونیستی عضو شوند. در سال 1946 نیز پاریس به «دیوید بن گوریون» نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی و اعضای گروهک هاگانا که بریتانیا آنها را از فلسطین بیرون رانده بود، پناه داد.
نقش فرانسه در تقویت کشور یهودی
فرانسه در سال 1947 به نفع تأسیس کشور اسرائیل رأی داد و در ادامه نیز به تقویت این کشور عبری نوپا کمک کرد.
«آلان گریش» پژوهشگر ویژه مسائل خاورمیانه نیز بعدا در پژوهشی که بر روی پایگاه «اوریان 21» قرار گرفت، خاطر نشان کرده بود که فرانسه در دهه 50 وفادارترین همپیمان اسرائیل بود و سیستم های پیشرفته و هواپیماهای میراژ در اختیار این رژیم قرار می داد و حتی به این رژیم برای دستیابی به فناوری های نظامی هسته ای کمک می کرد.
همکاری نظامی میان طرفین در سال 1956 و با حمله سه جانبه بریتانیا، فرانسه و رژیم صهیونیستی به مصر به اوج خود رسید. فرانسه علاوه بر افزایش همکاری های نظامی، به ساختن زیرساخت های این رژیم نیز کمک کرد و در سال 1958 مسئولیت احداث جاده بئر السبع ـ ایلات و توسعه بندر حیفا را بر عهده گرفت.
در دهه های اخیر نیز روابط پاریس و تل آویو چه به صورت علنی و چه به صورت زیرزمینی در دوره «نیکولا سارکوزی» رئیس جمهور سابق و «فرانسوا اولاند» جانشین وی ادامه یافت و در دوره ریاست جمهوری «امانوئل ماکرون» نیز رشد زیادی را تجربه کرده است.