خانواده “حاتم نبیه” کودک فلسطینی هیچگاه در بدترین کابوسهای خود تصور نمیکردند که جنایت اشغالگران تا حدی پیش برود که دو مرتبه مرگ را به فرزندشان بچشاند؛ یک بار بر اثر بمباران و بار دیگر مرگ در خیابان.
به گزارش حازم حلو خبرنگار مرکز اطلاع رسانی فلسطین در غزه، داستان از آنجا آغاز شد که بیش از یک ماه پیش، رژیم اشغالگر مرکزی برای شارژ تلفنها در محله الصبرة در غزه را هدف قرار داد و شماری از شهروندان غزهای به شهادت رسیدند و حاتم نیز از ناحیه سر و گردن آسیب جدی دید.
مادر حاتم با صدای پر از غصه و درد به مرکز اطلاعرسانی فلسطین میگوید که پزشکان فرزندش را تحت مراقبتهای ویژه در بیمارستان معمدانی قرار دادند و به دلیل حساسیت و خطر زیاد وضعیتش، از انتقال او به بیمارستان دیگر خودداری کردند.
او با چشمانی پر از اشک ادامه میدهد که خانواده تمام مدت در کنار حاتم بودند و او به تدریج بهبودی نشان میداد، هرچند که این بهبودی بسیار کند بود. این پیشرفت، حتی به صورت کند و تدریجی، شادی بزرگی برای خانواده و دوستان بود.
اما آنچه بعدها اتفاق افتاد، غیرقابل پیشبینی بود. در شب یکشنبه، ۱۳ آوریل جاری، تماسی از سوی ارتش اشغالگر با مدیریت بیمارستان گرفته شد که اعلام کرد قصد دارند بیمارستان را در عرض چند دقیقه بمباران کنند.
مادر حاتم در آن لحظه احساس کرد گویی در چاه عمیقی افتاده است و لحظهای طول کشید تا ابعاد شوک را درک کند. او به خود میگفت کجا باید پسر مجروحش را ببرد؟ چگونه میتواند او را به بیرون از بیمارستان منتقل کند در حالی که وضعیتش اجازه نمیدهد؟
پس از بحثهای سریع با همسرش، پزشکان و حاضران، به نظر رسید که خارج کردن او از بیمارستان ضروری است، حتی اگر این کار برای سلامتی پسرش خطرناک باشد. بمباران میتوانست جانش را بگیرد و زمان در حال گذر بود و وقت زیادی برای انتظار باقی نمانده بود.
با کمک بستگان و برخی پرستاران، مادر و پدر حاتم تخت بیمارستان را به حرکت درآوردند و سریعاً به سمت راهرو بیمارستان که به حیاط و سپس به خیابان منتهی میشد، حرکت کردند.
اما فاجعهای که همه از آن میترسیدند، رخ داد؛ زمانی که به خیابان رسیدند، علائم حیاتی حاتم قطع شد و تلاش پزشکان برای احیای او بیفایده بود. بدن کودک تحت فشار ناشی از جابجایی از دستگاههای پزشکی دچار شوک شد و منجر به مرگ فوری او شد.
صدای فریادهای خانواده و گریههای آنان با صدای موشکهای اشغالگران که بخشهای بیمارستان و اتاقهای عمل را هدف قرار میداد، آمیخته شد. این صحنهای است که در هر جزئیاتش حس اندوه و خشم جاری است.
مادر حاتم میپرسد: “کجا هستند جهان تا ببینند فرزندان ما دو بار میمیرند؟ کجا هستند امت عربی و اسلامی که شاهد هستند بیمارستانها در برابر ظلم اشغالگران نابود میشوند؟ چه زمانی فلسطینیها به سادهترین حقوق انسانی خود دست خواهند یافت؛ یعنی حق درمان در محیطی امن؟”
داستان حاتم نبیه تنها یک بخش از زنجیره مصیبتهای وحشتناکی است که به فلسطینیها، بهویژه در غزه، تحمیل میشود. و شاید آخرین نباشد، در شرایطی که جهان سکوت کرده و به نسلکشیِ در حال وقوع نگاه میکند؛ کشتاری که قربانیان آن کسانی هستند که هنوز به باغ زندگی انسانی و محترمانه وارد نشدهاند.