جمعه 20/سپتامبر/2024

تصمیم حماس برای ورود به پارلمان فلسطین دلایل و زمینه ها

چهارشنبه 27-دسامبر-2006

تصمیم حماس برای ورود به مجلس قانون گذاری فلسطین تصمیم آسانی نبود و به سادگی اتخاذ نشد، بلکه تصمیمی دشوار بود و بررسی آن ماه ها به طول انجامید تا این که حماس بالاخره تصمیم به ورود به نهاد قانون گذاری فلسطین نمود. در واقع حماس پس از اطمینان از یک سری مسائل مهم که در ذیل به آن ها اشاره می شود، چنین تصمیمی گرفت:

1ـ اطمینان از این که چنین تصمیمی نظر اکثریت نهادها و رهبران بلندپایه و فرماندهان حماس است به همین علت این جنبش دایره مشورت در این خصوص را به تمامی نهادها و مؤسسات و کادر رهبری در داخل و خارج از فلسطین و همه مناطق جغرافیایی چه در کرانه باختری و چه در نوار غزه و خارج فلسطین توسعه داد و بر این که اسرا و بازداشت شدگان در زندان های اشغالگران صهیونیست در این باره نظر خود را اعلام و سخن خود را بگویند، بسیار حریص بود و تلاش زیادی نمود و هر ارگان و نهادی موافقت یا مخالفت خود در این باره و دلایلشان را به اطلاع رهبری حماس رساند. نظر اکثریت به وضوح و روشنی بر مشارکت در انتخابات قانون گذاری تاکید داشت. به این معنا که این امر تصمیمی شورایی و مبتنی بر رأی اکثریت است.

 

2ـ اطمینان از این که هر تصمیمی که حماس اتخاذ می کند، به زیان برنامه ها و سیاست های مبارزاتی اش تمام نشود. به همین علت همه ارگان ها و نهادها و مسؤولان آن به شدت بر حمایت شان از گزینه مقاومت تاکید کردند. این مسأله آشکارا در بیانیه رسمی حماس نمود داشت. بی شک تلفیق و هماهنگی میان فعالیت سیاسی در چارچوب نهادی از نهادهای تشکیلات خودگردان و فعالیت مبارزاتی و مقاومت که با برنامه های تشکیلات خودگردان تناقض دارد، مسأله ای بسیار حساس و ظریف است و وضعیت حماس در این صورت بیش تر به انسانی می ماند که بخواهد زیر باران حرکت کند بدون این که خیس شود. این مسأله نیازمند سرعت و دقت فراروان و برخورداری از قدرت و توان عالی برای حل بحران ها و مشکلات و سپس مهارت لازم در حمایت از مقاومت و وارد ساختن آن در فعالیت های سیاسی خود تشکیلات خودگردان است.

 

3ـ اطمینان از این که هر گونه تصمیمی هرگز در چارچوب پیمان فاجعه بار اسلو نباشد و این پیمان شوم مبنای هیچ تصمیمی قرار نگیرد. بدین خاطر حماس تاکید کرد که مبنای این تصمیمش اسلو نیست و آنچه این مدعا را تقویت می بخشد این که امضا کنندگان این پیمان دیگر اسلو را راه حلی برای بحران سازش نمی دانند ؛ چرا که امتیازات اساسی به طرف فلسطینی در زمینه قدس، آوارگان، دولت مستقل فلسطینی، حق تعیین سرنوشت و پایان شهرک سازی داده می شد که صهیونیست ها به هیچ وجه حاضر به دادن هیچ امتیازی نبودند. به همین علت مذاکره کنندگان، پیمان های مرجع دیگری همچون توافق نامه الخلیل و وای بلانتیشن و میشل و تنت را جایگزین اسلو کردند. سپس در توافق نامه اخیر شرم الشیخ فاجعه دیگری آفریدند. همین منوال در سایه بحرانی سیاسی ادامه دارد و این گونه، مسائل به صرف توافقاتی مکتوب بر روی ورق بدون عملی شدن هیچ کدام از آن ها تبدیل می شود.

 مهم تر از این ها حماس می دانست که میان “خوب و خوب تر” را انتخاب نمی کند، بلکه میان بد و بدتر، بد را انتخاب می کند زیرا اگر به تشکیلات خودگردان مجال دهد که همچنان قضیه فلسطین بازیچه دستش باشد و هر طور که مناسب می داند، با آن برخورد کند، آن وقت عمق فاجعه خیلی بیش تر خواهد بود. بنابراین بستن راه به روی این واقعیت شکست خورده از طریق جلوگیری از ادامه سیر قهقرایی آن به وسیله ورود به یکی از نهادهایش مسأله ناخوشایندی خواهد بود چرا که ممکن است مردم این گونه فکر کنند که حماس با این واقعیت و وضعیت موافق است.

لذا دیدیم که برخی از این موضع حماس انتقاد می کنند و آن را نوعی فرصت طلبی سیاسی می دانند به ویژه پس از این که حماس در سال 1996 به علت این که مرجع نهادهای تشکیلات خودگردان اسلو بود، وارد آن ها نشد.

پاسخ این انتقاد این است که تصمیم حماس در آن زمان تصمیم سیاسی محضی بود و یک موضع شرعی که ورود به این نهادها را حلال و یا حرام بداند، نبود! تصمیم حماس در آن وقت مبتنی بر نگرش سیاسی حکیمانه ای بود. دلیل آن هم این بود که این جنبش متوجه شد که هدف از این انتخابات پیشبرد طرح خطرناکی تحت عنوان “تشکیلات خودگردان” است که در آن وقت حد و مرز فعالیت ها و اعمال آن ترسیم شد تا این که معرف واقعیت شکست خورده جامعه فلسطینی باشد و با امتیازدهی در خصوص حقوق اساسی ملت فلسطین موافق باشد. حماس بر این باور بود که فشارها و تلاش های بین المللی و منطقه ای برای پیشبرد این طرح بسیار زیاد و گسترده است و شعارها و اظهارات مقامات این تشکیلات بسیار فریبنده است و خیل عظیمی از افراد معمولی را فریفته است. اشخاصی که آرزوی امنیت و استقرار را در سر می پروراندند و فکر می کردند که دیگر شاهد حضور اشغالگران صهیونیست نخواهند بود و زندگی آرامی خواهند داشت و دیگر اشغالگری وجود نخواهد داشت تا هر روز فاجعه ای بیافریند. رسانه های مشهور و قوی تبلیغات گسترده ای را در این زمینه به راه انداخته بودند و مدام این وعده و عیدها را تکرار می کردند ؛ به نحوی که کسی نمی توانست با این منطق ویرانگر مقابله کند.

به نظر بنده در آن زمان نه نشکیلات خودگردان و نه گروه های مقاومت فلسطین به خوبی نمی دانستند که مجلس قانون گذاری چه نقشی ایفا خواهد کرد و از برنامه ها و دایره فعالیت های آن اطلاع چندانی نداشتند. تنها چیزی که به نظر ناظر اوضاع می رسید این بود که این مجلس به خصوص برای اجرای خواسته ها و امیال تشکیلات سیاسی حاکم تاسیس شده است. به ویژه این که بیش تر مقامات جنبش فتح یعنی حزب حاکم از طریق این مجلس حمایت لازم را برای طرح ها و برنامه های سازشکارانه خود فراهم می کردند. بنابراین برای همه واضح بود که ورود حماس به این پارلمان در آن زمان به معنای پذیرش و قانونمند کردن توافق نامه اسلو و اجرای بندهای آن و شناسایی رژیم اشغالگر قدس و به رسمیت شناختن الحاق دو سوم سرزمین فلسطین به دشمن است.

اما اکنون برای همگان روشن شده است که مجلس قانونگذاری پس از انتفاضه الاقصی در روند سازش تاثیری نداشته است و تنها با اراده حزبی فعالیت و در مقابل تمامی اشتباهات مذاکرات و فساد رایج در تشکیلات خودگردان سکوت اختیار می کند. البته در این میان برخی نمایندگان تلاش می کردند که به وظیفه قانونی خود در نظارت بر فعالیت های سیاسی و اقتصادی و امنیتی دستگاه های حاکم عمل کنند، اما فایده ای در برنداشت.

تشکیلات سیاسی حاکم در سایه سکوت خفت بار این مجلس غرق در فساد مالی و … بود و به دشمن امتیاز می داد و چنین اشتباهاتی مرتکب می شد، در حالی که مجلس قانون گذاری می توانست در مقابل این گونه رفتارها بایستد.

از اینجا بود که اندک اندک نقش مجلس قانون گذاری روشن شد. این مجلس طرف مذاکرات و یا انعقاد توافق نامه ها با رژیم صهیونیستی نبود بلکه کلیه این پیمان نامه ها و توافقات به اسم ساف به امضا می رسید. حتی این مجلس نقشی در موافقت با آن ها نداشت. همچنین معلوم شد که پارلمان می توانست جلوی امضای این توافقات را بگیرد و یا مانع تراشی کند اما به علت بافت آن و وابستگی های حزبی نمایندگان چنین نقشی را ایفا نکرد.

سپس تعدیلاتی در قوانین انتخاباتی و ساختار مجلس قانونگذاری و افزایش کرسی های مجلس صورت گرفت که این خود بر این نکته تاکید دارد که اسلو دیگر مبنای فعالیت مجلس نیست چرا که در پیمان اسلو سقف مشخصی برای تعداد کرسی های مجلس تعیین شده است. همچنین در زمینه تصویف قوانین جدید و تعدیل آن ها، مجلس از شارون کسب تکلیف نکرد که این خود بدین معناست که پارلمان نقش خاص خود را ایفا می کند.

جنبش مقاومت اسلامی حماس اکنون به جنبش و گروه بزرگی تبدیل شده و دارای پشتوانه مردمی بزرگی است و در مراحل اول و دوم انتخابات شوراهای محلی و شهرداری ها در کرانه باختری و نوار غزه وضعیت خود را تثبیت کرد و اکنون ملزم به پاسخگویی به نیازهای مردمی است که حامی مقاومت و پشتیبان آن هستند و در راه جهاد و مبارزه فرزندان و جان خود را تقدیم می کنند. این مردم خواستار آنند که حماس عملاً ثمره جهاد و مبارزات خود را درو کند. چرا که معقول نیست این جنبش این همه جانفشانی و خون تقدیم کند در حالی که قادر نباشد جلوی انعقاد یک توافق نامه ظالمانه تشکیلات خودگردان را که تنها نماینده یک طیف از ملت فلسطین است، بگیرد. تشکیلاتی که تنها به راه حل سازش و سیاست امتیازدهی ایمان دارد به این بهانه تنها تشکیلات قانونی در فلسطین است که در جهان به رسمیت شناخته شده است!!

بنابراین حماس می بایست که برنامه ها و سیاست های خود را اعلام کند و از وسایل و شیوه های لازم برای تحقق آن ها بهره جوید و دیگر به صرف اعلام موضع در قبال قضایا که هیچ تاثیری در تغییر واقعیت ندارد، بسنده نکند!

باید به ملت فلسطین با همه گرایش ها و سلیقه های آن این اجازه را داد که سرنوشت آینده و حال خود را تعیین کند و نباید اجازه داد که گروه خاصی که از اوضاع نابسامان داخلی خود رنج می برد به تنهایی مراکز تصمیم گیری سیاسی را قبضه کند و این گونه بر قضیه فلسطین تاثیر منفی گذارد ؛ به نحوی که قضیه فلسطین به قضیه گروهی بدون گروه دیگر تبدیل شده است.

در واقع این حق ملت فلسطین بر گردن گروه های مقاومت است که این گروه ها در عرصه ها و زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی از این ملت حمایت کنند. همچنان که به وظیفه خود در مقابله با اشغالگران صهیونیست و تجاوزات آن ها عمل کردند. به ویژه این که بی ثباتی امنیتی به اوج خود رسیده است و گسترش فساد مالی و سیاسی در محافل مختلف تشکیلات خودگردان مزید بر علت شده است و هر دوی آن یعنی بی ثباتی امنیتی و فساد عناصر توانمندی مردم را به تحلیل می برد و همچون اشغالگران امنیت و آرامش را از آن ها سلب می نماید.

همچنین حماس دارای پروژه و برنامه های مبارزاتی است که نیازمند تلاش های فراوان و استثنایی برای تبیین آن و دلایل و اهداف این برنامه هاست به خصوص این که این برنامه ها و سیاست ها با گنجاندن حماس در لیست گروه های تروریست هدف حمله ظالمانه بزرگی قرار گرفت. حماس برای حمایت از برنامه مبارزاتی خود به پشتیبانی های بیش تری در کشورهای عربی و منطقه و ادامه آن از طریق ایجاد نوعی وضعیت قانونی برای خود نیاز دارد تا این وضعیت بستر امنی برای فعالیت هایش و تشریح حقوق ثابت ملت فلسطین و حق این ملت در مقاومت علیه اشغالگران صهیونیست فراهم کند. به ویژه این که روند سازش و مذاکرات ناتوانی خود را در بازگرداندن حقوق غصب شده فلسطینیان به آنان به اثبات رسانده است و این مذاکرات و سازش هیچ آینده روشن و افق و چشم اندازی ندارد.

جنبش حماس جنبشی محلی نیست که دارای امتداد حزبی باشد بلکه پروژه و جریانی فکری است که در جهان عرب و اسلام و عرصه بین المللی هواداران و حامیان زیادی دارد و از امتداد گسترده ای برخوردار است. بنابراین طبیعی است که این جریان و پروژه مورد استقبال و احترام و حمایت قرار گیرد و توسعه یابد لذا صاحبان این پروژه می بایست که به حامیان و هواداران خود این فرصت را بدهند تا از طریق وسایل قانونی که از نقطه نظر نظام جدید جهانی از مشروعیت سیاسی برخوردار است، بتوانند به اهداف مترتب بر این پروژه برسند.

حماس در صورتی که بتواند حضور قوی خود را در انتخابات مجلس قانونگذاری تحقق بخشد، وظیفه خطیرتری خواهد داشت و باید میان فعالیت سیاسی در چارچوب مجلس قانونگذاری و فعالیت مبارزاتی علیه اشغالگران صهیونیست نوعی توازن و همچنین نوعی انسجام و هماهنگی میان دستگاه حاکمیت و مقاومت ایجاد کند.

حماس باید واقعیت سیاسی جدیدی خلق کند و از سیر قهقهرایی تشکیلات خودگردان جلوگیری نماید و سقف مطالبات طرف فلسطینی را تا حد حقوق فلسطینیان بالا برد و در زمینه های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و در تمامی عرصه های دیگر بر اعمال و عملکرد تشکیلات خودگردان نظارت دقیقی داشته باشد.

حماس باید شیوه هایی برای مجازات قانون شکنان، اخلال گران اقتصادی و فاسدان از افراد متنفذ گرفته تا دیگران در پیش گیرد. بدون شک دشمنان حماس تلاش می کنند که این جنبش به حزبی سیاسی معارض تبدیل شود. آنان فکر می کنند که کشاندن تدریجی حماس به تشکیلات خودگردان باعث می شود که این جنبش مجبور شود با این تشکیلات و تعهدات آن تعامل داشته باشد.

آنان غافل از آنند که حماس از انعطاف پذیری سیاسی بالایی برخوردار است و قادر است که خود را با شرایط جدید وفق دهد همچنانکه در گذشته نیز توانست در شرایط سخت تر و دشوارتر از اکنون که قابل مقایسه با وضعیت جاری نیست، برنامه های خود را پیش برد و در عین حال خود را با شرایط وفق دهد.

بدون شک و تردید حماس از طریق ارائه طرح های سیاسی جامع میان فلسفه مقاومت و فلسفه مشارکت، با این واقعیت برخورد خواهد کرد. البته در صورتی که دشمن آماده دادن امتیازات سیاسی واقعی در پرونده های پیچیده را داشته باشد و تجاوزات و اشغالگری و اقدامات توسعه طلبانه خود را متوقف کند، اما اگر حماس اقدام مثبتی از دشمن در این زمینه ها مشاهده نکرد، همچنان راهبرد متکی بر مقاومت را برای بازپس گیری حقوق فلسطینیان در پیش خواهد گرفت.

بی تردید با توجه به وضعیت خاص حماس میان مخالفت حکومت خودگردان با برنامه های آن و تلاش اشغالگران صهیونیست برای نابودی اش و ملتی که خواهان حضور گسترده و انتخاب آن به نمایندگی از خود است، فعالیت سیاسی در این مجلس تجربه منحصر به فردی برای جنبش های اسلامی در فلسطین و جهان می باشد. به این معنا که حماس راه پر مخاطره را برای تحقق رؤیای ملت فلسطین در رسیدن به آزادی و استقلال انتخاب نموده است. در حقیقت این عمل حماس به انسانی می ماند که در راه پر از خوار و خاشاک گام بر می دارد.

لینک کوتاه:

کپی شد