پنج شنبه 01/می/2025

دلیل یک قرن حمایت انگلستان از رژیم صهیونیستی چیست؟

پنج‌شنبه 28-فوریه-2008

چگونه می توان اصرار کشورهای غربی بر حمایت و جانبداری از رژیم صهیونیستی و همچنین تلاش دامنه دار این کشورها بر اجتناب از هر اقدامی که خشم یا دلخوری اسرائیل را به دنبال داشته باشد، را تفسیر کرد؟ واقعا غرب چه منافعی را در دفاع از رژیم غاصب عبری دنبال می کند؟  

آیا قدرت سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی دلیل حمایت غرب از این رژیم است یا آنکه بحث بر سر فشاری است که لابی صهیونیستی به کشورهای غربی وارد می آورد؟ آیا ریشه این جانبداری را باید در رابطه دینی میان مسیحیان و یهودیان جستجو کرد یا آنکه غربی ها در مقابل بدبختی هایی که یهودیان در سده های گذشته به ویژه در نیمه اول قرن گذشته تا پایان جنگ جهانی دوم کشیده اند، خود را مسئول می دانند و یا آنکه هیچ کدام از این دلایل مطرح نیست ؛ بلکه هدف ابقا و حفظ جبهه غرب علیه جهان عرب و اسلام است که هرگز تابع شرایط و تغییرات در هیات سیاسی حاکم بر کشورهای غربی نمی باشد؟

بی تردید، یافتن یک عامل واحد که تفسیر سیاست غرب در قبال رژیم صهیونیستی باشد، بسیار سخت است و از این رو، طبیعت روابط میان تل آویو، کشورهای اروپایی و واشنگتن نیز تابع تفاسیر و تاویل های مختلف است یعنی نمی توان به سادگی آن را درک کرد ؛ بلکه یک فرد برای فهم آن نیازمند اطلاعاتی سیاسی، روانی و اخلاقی است.

از جمله فاکتورهایی که نشانگر ضرورت یک نگرش تازه و جدید به روابط میان تل آویو و غرب می باشد، حوادثی است که به صورت مستمر رخ می دهد و خارج از چارچوب منطق روابط سیاسی می باشد. داستان رابطه میان انگلستان و اسرائیل به صد سال پیش و به طور مشخص به 1917 یعنی زمان صدور بیانیه بالفور باز می گردد، بیانیه ای که به موجب آن دولت انگلستان متعهد شد که تمام تلاش خود را در راستای ایجاد میهن ملی یهود در فلسطین به کار بندد و از سوی دیگر، اجازه بروز هیچ گونه اقدامی که باعث به خطر افتادن حقوق مدنی و دینی غیر یهودیان مقیم فلسطین می شود، را ندهد.

طولی نکشید که گذشت روزها ثابت کرد تلفیق این دو امر یعنی شکل گیری رژیم صهیونیستی در سرزمین های فلسطینی، تحقق اهداف این رژیم از جمله شهرک سازی و یهودی سازی از یک سو و حفظ حقوق مدنی و دینی عرب های فلسطینی از سوی دیگر غیر ممکن است.

پایبندی انگلستان در قبال تعهداتش نسبت به یهودیان آغاز بحرانی بود که منطقه را در طول یک قرن گذشته مشغول خود کرد و هنوز هم این وضعیت ادامه دارد.

دومین نقطه عطفی که در روابط میان انگلستان و رژیم صهیونیستی وجود دارد، به بیست و هشتم آوریل 1947 یعنی زمان برگزاری اولین نشست مجمع عمومی سازمان ملل باز می گردد. در این نشست که به منظور بررسی مسئله فلسطین برگزار شد، نمایندگان هیات عالی عربی و آژانس بین المللی یهود نظرات خود را بیان کردند و به دنبال آن، مجمع عمومی تصمیم گرفت تا یک کمیته حقیقت یاب بین المللی را تشکیل دهد، کمیته ای که در نهایت گزارشی ناامید کننده را تنظیم و ارائه کرد و در آن بر ضرورت پایان یافتن قیمومت انگلستان و اعلام استقلال فلسطین به عنوان کشور عرب ها و یهودی ها تاکید نمود. در این دوره و یک روز پیش از پایان قیمومت انگلستان بر فلسطین، اسرائیل اعلام موجودیت کرد تا منطقه شاهد آغاز یکی از بدترین دوره ها در تاریخ خود باشد.

سومین نقطه عطفی که در سیاست انگلستان در قبال رژیم صهیونیستی وجود دارد، به 1956 و زمانی باز می گردد که فرانسه، انگلستان و رژیم غاصب صهیونیستی با همکاری هم حمله سه جانبه ای را به مصر ترتیب دادند که دلیل آن هم اعلام مخالفت با تصمیم جمال عبدالناصر برای ملی کردن کانال سوئز بود.

همکاری انگلستان در حمله سه جانبه به مصر یکی از بزرگ ترین اشتباهاتی بود که این کشور در سیاست خارجی خود مرتکب شد که از جمله پیامدهای آن می توان به پایان تدریجی نفوذ انگلستان در منطقه و سقوط پله به پله این امپراتوری بزرگ بود.

ضمنا مشارکت لندن در حمله سه جانبه علیه مصر، نخست وزیر وقت انگلستان یعنی “آنتونی ایدن” را بر آن داشت که به خاطر شکست سیاست خارجی خود که باعث مشارکت کشورش در جنگ علیه مصر شد، از منصبش استعفا دهد.

به دنبال پایان نفوذ انگلستان در خاورمیانه، نوبت به آمریکا رسید که در آغاز به عنوان دوست عرب ها وارد میدان شد ؛ ولی در پایان به همپیمان رژیم صهیونیستی مبدل گشت.

چهارمین نقطه عطفی که در رابطه میان تل آویو و لندن وجود دارد، به سال 1967 و زمانی باز می گردد که لرد کارادون، نماینده انگلستان در سازمان ملل متحد در 22 نوامبر آن سال قطع نامه 242 را تقدیم شورای امنیت کرد که در آن به جای عقب نشینی از زمین های اشغالی، واژه عقب نشینی از زمین هایی اشغالی آمده بود یعنی حرف تعریف انگلیسی the که باید بر سر واژه زمین های اشغالی می آمد، حذف شده و معنای نکره و غیر مشخص را به خود گرفته بود.

فریبکاری انگلستان، بیشتر اعضای شورای امنیت را بر آن داشت که اعلام کنند: «واژه “اراضی” معنایی غیر از معنای مورد نظر اعضا را داراست.»

اعضای شورای امنیت به قطع نامه ای رای دادند که در آن منظور از واژه زمین ها، تمامی زمین های اشغالی در جنگ 1967 بود و حال آنکه مقصود ذهنی انگلستان و آمریکا چیز دیگری بود و هرگز تمامی اراضی اشغالی را در بر نمی گرفت و همین امر نیز نماینده سابق ایالات متحده آمریکا (گولد برگ) را بر آن داشت تا بگوید: ابهامی که در قطع نامه 242 وجود دارد، سهوی نبوده بلکه عمدی بوده است.

هنری کسینجر که در سال 1969 متصدی منصب مشاور امنیت ملی بود، بارها قطع نامه 242 را مسخره می کرد و می گفت: “چه مرگتان است. چرا دودستی به قطع نامه ای چسبیده اید که مجموعه ای کلمات متناقض آن را به هم پیوند می دهد، کلماتی که هر کدام دیگری را نقض می نماید.”

انگلستان این استاد نگارش ساختارهای مبهم وقتی که دید توان یافتن راهکاری برای حل بحران ندارد، دست به دامن بازی با عبارات و کلمات می شد.

شاید برخی ها بگویند که این حرف ها بحث تاریخ چهل سال گذشته است. وضعیت کنونی چه می شود؟ موضع جانبدارانه انگلستان در قبال رژیم صهیونیستی هرگز تغییر نکرده ؛ بلکه در دوره اخیر تحولاتی رخ داده است که آشکارا از این موضع جانبدارانه خبر می دهد و از جمله این تحولات و رخدادها می توان به اجتناب پلیس انگلستان از بازداشت یک مسئول صهیونیست که متهم به ارتکاب جرائم ضد انسانی علیه اهالی غزه بود، اشاره کرد.

گفتنی است هواپیمای حامل دورون آلموگ، ژنرال بازنشسته ارتش عبری که متهم به ارتکاب جنایت های ضد بشری علیه فلسطینیان ساکن غزه است، در سال 2005 در فرودگاه هیترو انگلستان به زمین نشست ؛ ولی این مقام بازنشسته نظامی که هشداری را در مورد احتمال بازداشتش توسط نیروهای پلیس انگلستان دریافت کرده بود، از هواپیما پیاده نشد و پلیس انگلستان نیز به خاطر هراس از بروز درگیری های مسلحانه با محافظان آلموگ یا نیروهای حراست هواپیما، از بازداشت وی صرف نظر کردند.

کمیسر عالی پلیس نیز در تحقیقات خود در مورد حادثه عدم بازداشت آلموگ در فرودگاه هیترو اعلام کرد که اقدام پلیس لندن در عدم ورود به هواپیمای حامل این ژنرال صهیونیستی کار درستی بوده است.

بد نیست بدانید که سازمان حقوق بشر فلسطین آلموگ را به خاطر تخریب 59 واحد مسکونی در اردوگاه پناهندگان رفح، به ارتکاب جنایت جنگی متهم کرده و به دنبال آن دادگاه انگلستان نیز دستور بازداشت این نظامی صهیونیست را صادر کرده بود.

ضمنا قانون انگلستان این اجازه را به دستگاه قضایی می دهد که اگر یک فرد خارجی متهم به ارتکاب جنایت های جنگی وارد این کشور شود، وی را دستگیر کند حتی اگر این جنایت در حق انگلستان یا شهروندان انگلیسی صورت نگرفته باشد.

به دنبال خودداری پلیس انگلستان از بازداشت آلموگ، جنجالی سیاسی در مورد این حادثه صورت گرفت و به نظر برخی افراد، اقدام پلیس لندن حکیمانه بوده است. برخی دیگر این اقدام را فرار از مسئولیتی دانستند که پلیس در قبال مبارزه با مجرمان دارد. گروهی نیز آن را تجلی سیاست جانبدارانه انگلستان از رژیم صهیونیستی دانستند.

از دیگر رخدادهایی که نشان دهنده جانبداری انگلستان از رژیم صهیونیستی و خودداری از انجام هر گونه اقدامی که باعث ناراحتی این رژیم شود، است باید به اقدام وزارت خارجه انگلستان در حذف نام “اسرائیل” از گزارش سال 2002 خود در مورد سلاح های کشتار جمعی عراق اشاره کرد.

در گزارشی امنیتی و اطلاعاتی که در رابطه با موضوع مذکور صادر شده، آمده است: «نام رژیم صهیونیستی که در گزارش وزارت خارجه انگلستان در مورد سلاح های کشتار جمعی دست نوشت شده بود، مخفی ماند. در گزارش وزارت خارجه به صراحت آمده بود که به جز عراق، هیچ کشور دیگری با دستور سازمان ملل مخالفت نکرده و برای برخورداری از سلاح های کشتار جمعی تلاش ننموده است.»

یک مسئول دولتی انگلستان در مورد حذف نام رژیم صهیونیستی از متن گزارش مربوط به سلاح های کشتار جمعی عراق اعلام کرد که این گام تنها با هدف حمایت از روابط لندن ـ تل آویو انجام گرفته است.

وی در ادامه افزود: “وزارت خارجه هیچ گونه مخالفتی با آشکار شدن نام کشورهایی همچون ایالات متحده، ژاپن و آلمان که در گزارش مربوط به سلاح های کشتار جمعی عراق دست نوشت شده است، ندارد.”

حذف نام رژیم صهیونیستی از گزارش وزارت خارجه انگلستان در مورد سلاح های کشتار جمعی پرسش های زیادی را در مورد میزان تلاش هایی به دنبال داشت که لندن برای جلوگیری از خشم و نارضایتی این رژیم صرف می نماید.

به راستی اتخاذ چنین مواضع جانبدارانه ای از سوی کشور بزرگی همچون انگلستان چه معنایی می تواند داشته باشد؟ در چنین وضعیتی که لندن مدعی تلاش برای منع گسترش سلاح های هسته ای است و کشورهایی همچون ایران را به خاطر داشتن برنامه های صلح آمیز هسته ای تحت فشار قرار می دهد ؛ با تلاش هایش برای پنهان ماندن فعالیت های هسته ای رژیم اشغالگر قدس چه پیامی را می خواهد به جهانیان منتقل کند؟

همان طور که می دانید امروز انگلستان و آمریکا به کشوری (ایران) فشار می آورند که ان. پی. تی را امضا کرده و به اعتراف البرادعی، همکاری منظم با بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی دارد و این در حالی است که چشمان خود را بر روی برنامه های هسته ای رژیم اشغالگر قدس بسته اند و با هر گونه اعمال فشار به تل آویو برای وادار ساختنش به امضای معاهده ان. پی. تی و بازرسی از تاسیسات هسته ایش مخالف هستند.

انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی جانبداری شان از رژیم اشغالگر قدس را به جایی رسانده اند که با مخالفت خود با هر گونه تشکیک در ماجرای هولوکاست، مقوله آزادی بیان را به خطر انداخته اند.

در نظر دولت های اروپایی ماجرای کوره های آدمسوزی در شمار مسائل مسلم و غیر قابل انکار به حساب می آید که هیچ کسی حق اعتراض یا تشکیک در واقعیت این ماجرا و حتی جزئیات آن ندارد.

در سال 1975 وقتی قطع نامه 3379 که در آن صهیونیسم مساوی نژادپرستی دانسته شده بود، مطرح شد 72 کشور به آن رای مثبت و 35 کشور رای منفی دادند که از آن جمله می توان به انگلستان و ایالات متحده آمریکا اشاره کرد ؛ ولی در سال 1991، رژیم صهیونیستی لغو قطع نامه 3379 را به عنوان شرط اصلی مشارکتش در کنفرانس صلح مادرید اعلام کرد و به دنبال آن کوتاه ترین قطع نامه تاریخ سازمان ملل به شماره 4686 و با این مضمون صادر شد: «بنا به تصمیم مجمع عمومی سازمان ملل، قطع نامه شماره 3379 مصوب به تاریخ 10 نوامبر 1975 ملغی اعلام می شود.»

این گونه بود که با همکاری آمریکا و انگلستان یک چتر حمایتی سیاسی و دیپلماتیک برای رژیم صهیونیستی در محافل بین المللی فراهم آمد.

از دیگر نمونه های جانبداری انگلستان از رژیم صهیونیستی می توان به تلاش برخی افراد اشاره کرد که می خواهند هر گونه انتقادات یا اعتراضی که متوجه این رژیم باشد، را به عنوان جرم تلقی کنند و آن را آنتی سمتیسم بدانند ؛ البته ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که سیاست های واشنگتن و لندن در قبال رژیم اشغالگر قدس با موافقت گسترده جوامع غربی رو به رو نبوده است و امروز این احساس در جوامع مذکور وجود دارد که غرب بهای فاکتورهای سنگین رژیم صهیونیستی را پرداخت می کند، فاکتورهایی که نتیجه خودسری ها، اقدامات تروریستی و اشغالگری های این رژیم غاصب است.

دو سال پیش، چهره های آکادمیک انگلستان به منظور اعلام اعتراض به سیاست های نژادپرستانه “اسرائیل” علیه فلسطینیان روابط خود با دانشگاه های صهیونیستی حیفا و بار ایلان قطع کردند ؛ البته سفیر انگلستان در تل آویو اعلام کرد که دولت متبوعش به طور کلی با هر گونه قطع روابط آکادمیک، به ویژه با دانشگاه های اسرائیلی مخالف است.

شایان ذکر است که تصمیم دانشگاه های انگلیسی مبنی بر قطع روابط آکادمیک و دانشگاهی با مراکز آموزشی صهیونیست نتیجه تلاش های گسترده فعالان فلسطینی و حامیان انگلیسی ملت فلسطین بود و با وجود تلاش های گسترده لابی صهیونیسم که برخی از چهره های عضو آن نیز به تندروی و انجام اقدامات تروریستی مشهور هستند و همچنین علی رغم آنکه در سال های اخیر تلویزیون انگلستان در چارچوب جنگ روانی خود علیه فعالان فلسطینی برنامه هایی را نیز پخش کرده است، تکاپوهای فعالان فلسطینی و حامیان انگلیسی شان همچنان ادامه دارد. از جمله مراکزی که فعالان فلسطینی را در خود جای داده است، می توان به موسسه دفاع از حق بازگشت آوارگان اشاره کرد.

ضمنا در هفته گذشته همزمان با آفریقای جنوبی، ایالات متحده، کانادا، فلسطین و مکزیک برنامه های هفته مبارزه با ساخت دیوار حائل در بیش از سی دانشگاه انگلیسی برپا شد که مسئولیت برپایی آن را شماری از نهادهای غیر دولتی و جمعیت های دانشجویی حامی حقوق ملت فلسطین بر عهده داشتند.

بی تردید برنامه های مذکور به عنوان عامل آگاهی افکار عمومی انگلستان خواهد بود و باعث می شود تا با وجود ضعفی که نهادهای حامی حقوق ملت فلسطین در مقابله با لابی صهیونیسم در کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا دارند، نوعی توازن در میان دو طرف برقرار شود.

در این میان عجیب آن است که گذشت شصت سال تنش و تشنج در منطقه خاورمیانه که نتیجه برپایی رژیم صهیونیستی بوده است، برای قانع کردن سیاستمداران غربی به ویژه انگلیسی ها به خطرناک بودن حمایت نامحدود از رژیم صهیونیستی کافی نیست و لندن رابطه با تل آویو را بر رابطه اش با کشورهای عربی و اسلامی ترجیح می دهد تا جایی که انسان فکر می کند این رژیم اشغالگر قدس است که یک کشور بزرگ و پر قدرت به شمار می رود و همه در صدد جلب رضایتش هستند، نه انگلستان.

وقت آن فرا رسیده است که واشنگتن و لندن حداقل برای حفظ منافع ملی شان در سیاست های خود در قبال مسئله فلسطین تجدید نظر کنند.

سوال اینجاست که لندن چه استفاده ای از حمایت صد ساله خود از پروژه صهیونیسم برد؟ و چه امیدی به این پروژه بسته است، به ویژه آنکه در حال حاضر اروپا آگاهی اش نسبت به خطرات پروژه صهیونیسم و تاثیر منفی آن بر منافع شهروند اروپایی بیشتر شده است؟

رژیم صهیونیستی دیگر به عنوان یک گزینه استراتژیک برای غربی ها به شمار نمی رود ؛ زیرا این رژیم تا کنون موفق به ادغام در بافت منطقه نشده و هنوز نتوانسته است تا خود را از انزوا نجات بخشد. به دیگر سخن، انگلستان هیچ نتیجه ای از بازی های خود نگرفته و حتی نتوانسته است مرزهای خود را در مقابل ورود مزدوران موساد حفظ نماید و هنوز هم مسئله اشرف مروان مصری که جسدش را خارج از آپارتمانش در لندن یافتند، هنوز هم برای بسیاری از افراد یک معما است و بعید نیست که موساد در این امر شریک بوده باشد.

آیا واقعا یک مرد عاقل در وایت هول نیست که با اتخاذ یک تصمیم تاریخی و سرنوشت ساز رابطه انگلستان با پروژه صهیونیسم را قطع کند و برای برقراری یک رابطه انسانی تر و عادلانه تر با خاورمیانه گام بردارد و دست از حمایت رژیم صهیونیستی بکشد.  

لینک کوتاه:

کپی شد