چهارشنبه 30/آوریل/2025

شرط اعتراف به بهودی بودن اسرائیل … شرطی احمقانه است

سه‌شنبه 20-نوامبر-2007

  تقریبا 40 سال پیش شبکه خبری “بی بی سی” از “یعقوب هرتزوگ” برادر “حاییم هرتزوگ” رئیس سابق “اسرائیل” خواست که در نشستی با عنوان “راهکارهای تداوم حیات اسرائیل” شرکت کند. هرتزوگ که از موضوع این نشست کاملا تعجب کرده بود، این دعوت آنها را نپذیرفت و در پاسخ خود به این دعوت آنها اعلام کرد که در روزی که نشستی تحت عنوان “بررسی راهکارهای تداوم حیات انگلستان” برگزار شود، شرکت در آن نشست باعث خوشحالی وی خواهد شد.

چه کسی باورش می شود که 32 سال پس از وفات هرتزوگ و پس از گذشت 60 سال از تشکیل “”اسرائیل”” که از دست تمامی دشمنان خود جان سالم به در برده است، مقامات این کشور خواستار به رسمیت شناختن یهودیت آن شوند و مساله مهمتر اینکه، این مساله را از چه کسانی می خواهند؟ از فلسطینیانی که با قاطعیت قطعنامه سازمان ملل متحد در تاریخ 29 نوامبر سال 1947 مبنی بر تقسیم سرزمین فلسطین میان فلسطینیان و صهیونیست ها را نپذیرفتند و با بکارگیری تمامی تلاش های خود تاکنون سعی کرده اند که بدون داشتن کشوری مستقل به حضور خود ادامه دهند.

پس از توافقنامه اسلو که عرفات مانع از اجرای آن شد و پس از دو انتفاضه ای که باعث کشته شدن افرادی از هر دو طرف (“اسرائیلی” و فلسطینی) شد، فلسطینیان هنوز نتوانسته اند کشوری برای خود تشکیل دهند. شاید هم اظهارات “آریل شارون” نخست وزیر سابق مبنی بر تخلیه شهرک صهیونیستی “گوش گاتیو”، این باور را در میان فلسطینان ایجاد کرده است که “اسرائیل” در حال بیدار شدن از رویای سرزمین بزرگ “اسرائیل” و آماده سازش با طرف فلسطینی است و در جریان این سازش امتیازاتی را به آنها خواهد داد که امکان تشکیل کشور فلسطین بر اساس قطعنامه سازمان ملل ممکن خواهد شد.

در این مقاله قصد نداریم که اخبار مربوط به آماده سازی شرایط برای برگزاری کنفرانس بین المللی صلح را که هر روز از رسانه ها اعلام می شود تکرار کنم. ما این مساله را درک می کنیم که تعدادی از رهبران ناکارآمد در دولت “اسرائیل” جمع شده اند که اهمیتی به مساله داشتن رهبری واحد و قدرتمند قائل نیستند. اختلافات داخلی میان “ایهود باراک” و “ایهود اولمرت” و تردیدها درباره توان دولت کنونی برای انتقال ده ها هزار صهیونیست به مجتمع های صهیونیست نشین باعث می شود که طرف مقابل هم نسبت به تحقق خواسته های خود مطمئن نباشد.

اولمرت نیز معتقد است که هر دو طرف با وجود اینکه می دانند در حال حاضر در مقایسه با موانع موجود، امکان بیشتری برای پیشبرد روند سازش پیش روی خود دارند، در برآورده کردن انتظارات و خواسته ها ضعیف عمل می کنند. وی می افزاید:« فرض کنیم که اکنون اتفاقی نیفتاده است، اما این احتمال وجود دارد که جنبش مقاومت اسلامی “حماس” دو سال بعد بتواند بر کرانه باختری سیطره پیدا کند. پس در صورتی که این اتفاق رخ دهد چه اظهار نظرهایی درباره دولت “اسرائیل” خواهد شد؟ آیا می گویند که این دولت این خطر را تشخیص نداد و کاری برای جلوگیری از وقوع آن انجام نداد؟» واقعیت این است که اولمرت و باراک به همان میزانی که اتفاق نظرهایی با هم دارند، اختلافاتی هم میان آنها وجود دارد. آنها به این مساله فکر نمی کنند که در مقابل ما رهبری قدرتمند فلسطینی قرار گرفته است، اما این مساله را می دانند  که در حال حاضر رهبری دیگری در “اسرائیل” وجود ندارد.

مذاکرات میان هیئت تشکیلات خودگردان و طرف صهیونیستی نگرانی های زیادی را با خود به همراه دارد و هر یک از طرفین فلسطینی و صهیونیستی سعی دارند که از انجام هر گونه اقدامی که باعث خشم بوش شود و مسئولیت شکست این کنفرانس را متوجه آنها بکند، خودداری کنند.

در همین راستا در هفته جاری اخباری منتشر شده است که بر اساس آن، “صائب عریقات” مذاکره کننده ارشد تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کرده است که این تشکیلات درصدد به رسمیت شناختن مجدد “اسرائیل” است، اما قصد ندارد که این کشور را به عنوان کشوری یهودی به رسمیت بشناسد که باید به خاطر این خبر خوشی که جناب عریقات اعلام کرده است به وی تبریک گفت. هر صهیونیستی که این خبر را بشنود ممکن است به خاطر حماقت ما، صرفا در طرح این درخواست از طرف فلسطینی دیوانه شود… و این سوال را مطرح می کند که این یهودیان چه کسانی هستند؟ خاخام های حاکم بر مردم؟ یا شورای علمای اهل کتاب؟

علاوه بر این در پایان منشور استقلال فلسطین نیز این عبارت آمده است که « بر اساس حق طبیعی و تاریخی خود و نیز بر اساس قطعنامه سازمان ملل متحد، اعلام می کنیم که قرار است کشوری یهودی به نام “اسرائیل” در خاک فلسطین تشکیل شود.» 8 ساعت پس از صدور این قطعنامه، “بنحاس یورمان” در کتاب جدید خود تحت عنوان “کشوری در حال آموزش نیروها” به شدت از “باصین لایگد” و کشته شدن 7 تن از صهیونیست ها در جریان جنگ آزاد سازی انتقاد کرد. تهدید دایمی علیه موجودیت “اسرائیل” باعث شده است که “اسرائیل” با اسکان ده ها هزار صهیونیست در شهرک های صهیونیست نشین سعی در توسعه اراضی تحت اشغال خود دارد و از سوی دیگر، یهودیان افراطی و مقامات این کشور در اندیشه تشکیل کشوری برای خود هستند تا یهودیان بتوانند با آرامش و امنیت کامل در آنجا زندگی کنند.

مساله ای که در اینجا می خواهم به آن اشاره کنم این است که ما به عنوان کشوری یهودی موجودیت داریم و تمامی کشورهای جهان نیز به این مساله اذعان دارند. حمله کشورهای عربی به “اسرائیل” پس از اعلام استقلال این کشور به این دلیل بود که ما کشوری یهودی هستیم، اما در همین حال ما با کشورهای مصر و اردن صلح کردیم. از همین رو می خواهم این مساله را اعلام کنم که طرفی که نیازمند به رسمیت شناخته شدن است، ملت فلسطین است. رهبران این کشور همیشه سعی کرده اند که دشمنی با یهودیان را به نسل های مختلف این کشور انتقال دهند و به آنها یاد دهند که هر لحظه باید سعی در کشتار یهودیان داشته باشند، اما در همین حال نسبت به تشکیل کشور برای آنها بی توجهی کرده اند.

ما از آنها می خواهیم که ما را به عنوان کشوری یهودی به رسمیت بشناسند و حتی حزب “اسرائیل خانه ما” درخواست کرده است که در صورت نیاز، این مساله در پارلمان فلسطین به رای گذاشته شود و این مساله به این شبیه است که ما به مشروعیت موجودیت ملی خودمان شک داشته باشیم و برای رفع این شک خود نیازمند این باشیم که افراد دیگری بر هویت کشور “اسرائیل” تاکید کنند. چه اتفاقی افتاده است که ملتی با این هوش و درایت، چنین درخواست مسخره ای ارائه می دهد.

لینک کوتاه:

کپی شد