چهارشنبه 30/آوریل/2025

معرفی حماس

سه‌شنبه 19-دسامبر-2006

جنبش “حماس”:

    “حماس” نام اختصاری “حركه المقاومه الاسلاميه ” بوده كه جنبش مقاومت مردمی ـ ملی است كه تلاش می كند زمينه را برای آزادی و رهايی ملت فلسطين از ظلم و جور و همچنين آزاد سازی سرزمين غصب شده و مقابله با طرح صهيونيستی برخوردار از حمايتهای نيروهای استكباری فراهم آورد.

    جنبش“حماس” يک جنبش جهادی بمعنای فراگير كلمه و بخشی از فرآيند نهضت اسلامی است كه معتقد است،‌ اين نهضت، بهترين شيوده جهت آزاد سازی فلسطين از رود تا درياست. “حماس” يک جنبش مردمی، و به تعبيری عملی عبارت از جريان گسترده مردمی و ريشه در آحاد مردم فلسطين و امت اسلامی دارد.

    “حماس” عقايد و مبانی اسلامی را اصلی ثابت برای هر تلاش عليه دشمن می داند. دشمنی كه با مبنائی اعتقادی پرچمدار دشمنی با همه حركتها و طرح بيدارگری است. جنبش “حماس” همة آنانی را كه به اصول جنبش معتقد بوده و آماده پذيرش پيامدهای درگيری و مقابله با طرح صهيونيسم باشد، در صفوف خود جای می دهد.

آرم جنبش:

    آرم جنبش متشكل از عكسی از گنبد الصخره در وسط كه نقشة كوچكی از فلسطين بر بالای آن قرار دارد و پرچمهای قوسی شكل فلسطين گنبد را در برگرفته اند به گونه ای رسم شده اند كه انگارآن را در آغوش گرفته اند بر پرچم سمت راستی عبارت “ لا اله الا الله ” و بر پرچم سمت چپی عبارت “ محمد رسول الله ” نوشته شده است. در قسمت زيرين گنبد عكس دو شمشير به شكل ضربدر جای دارد و چارچوب زيرين قبه را تشكيل می دهند. كلمه فلسطين در بخش زيرين تقاطع دو شمشير حک شده و عبارت حركه المقاومه الاسلاميه ـ حماس ـ ( جنبش مقاومت اسلامی فلسطين ـ حماس‌ـ) نيز در قسمت زيرين آرم و بر روی نواری نوشته شده است.

    ناگفته پيداست كه عكس مسجد و عبارت لا اله الا الله و محمد رسول الله سمبلی از اسلاميت مسأله فلسطين بوده و ژرفای اعتقادی آن را نشان می دهد. در حاليكه خود نقشه مبين موضع اصولی و ثابت جنبش “حماس” در قبال درگيری موجود با صهيونيستها بوده و اينكه هدف غايی اين درگيری همانا آزاد سازی كل فلسطين با مرزهای مشخص شده در قيموميت از لوث اشغالگری و نيز بيانگر مخالفت جنبش با محدود سازی آرمان فلسطين در محدوده سرزمينهای اشغالی 1948 می باشد. و امّا دو شمشير كه چون هميشه در انديشه عربی نشانگر توان و پاكی است.

    جنبش “حماس” كه درگير كشمكش با اشغالگری است كه به هيچ كس از ارزشهای انسانی پايبند نيست، توان و نيروی خود را بدون هيچ انحراف و انعطافی متوجه خصم حقيقی اش می كند.

ـ شكل گيری و توسعه:

    گرچه جنبش مقاومت اسلامی “حماس” بيانيه اعلام موجوديت خود را در 15 دسامبر 1987 م منتشر ساخت ليكن ريشه های شكل گيری جنبش به دهه های چهل اين قرن (ميلادي) باز می گردد. به ديگر سخن “حماس” امتدادی از جماعت اخوان المسلمين بشمار می رود. اخوان المسلمين پيش از اعلام موجوديت جنبش اسامی ديگری برای بيان مواضع سياسی خويش در قبال مسأله فلسطين از جمله “المرابطون علی ارض الاسرا ” و “جنبش مبارز اسلامی ”و.. استفاده كرده بود.

اولاً: انگيزه پيدايش:

    شكل گيری جنبش مقاومت اسلامی “حماس” نتيجه فعل و انفعال عوامل عديده ای است كه ملت فلسطين از فاجعه نخست سال 1948 بطور اعم و شكست سال 1967م بطور اخص به آن دچار شده و اين عوامل از دو عامل بنيادين نشأت می گيرند كه عبارتند از: تحولات سياسی مسأله فلسطين و شرايطی كه تا پايان سال 1987م بدان رسيده بود و ديگری رشد بيداری اسلامی در فلسطين و وضعيتی كه در نيمه های دهه هشتاد (ميلادي) پديد آمده بود.

الف ـ تحولات سياسی مسأله فلسطين:

    از آنجائيكه بتدريج برای ملت فلسطين روشن گشت كه آرمانش، كه برای او حكم مرگ و زندگی را داشته و جنگ تمدنها ميان عربها و مسلمانان از يكسو و صهيونيست ها از سوی ديگر می باشد، پس از وقوع فاجعه، دگرگون و به مسأله آوارگان يا زدودن آثار تجاوز و چشم پوشی از دو سوم فلسطين (در پی شكست سال 1967) درآمده است، خود زمام امور قضيه اش را بدست بگيرد و در نتيجه سازمان آزاديبخش فلسطين و گروههای مقاومت مردمی تأسيس شدند.

    امّا مشی انقلاب فلسطين كه در سازمان آزاديبخش تبلور يافته بود در دهه هشتاد به سبب تحولات داخلی و خارجی دچار تغييراتی شد كه موجب تضعيف آن شده و ديدگاهايش متزلزل گشت. البته دهة هفتاد نيز شاهد تحولات بسياری بود كه همگی حكايت از آن داشت كه اين امكان وجود دارد سازمان آزاديبخش راه حل ميانه ای را كه در واقع به زيان مردم و امت بوده و با نص صريح منشور ملی فلسطين مغايرت دارد، بپذيرد. اين علايم و احتمالات پس از امضای قرارداد كمپ ديويد و تجاوز صهيونيستها به جنوب لبنان و محاصره بيروت در سال 1982 به طرحهای روشن و روبه رشد فلسطينی بدل گشت.

    محاصره بيروت برغم پايداری تاريخی مقاومت فلسطينی در آن بزرگترين توهينی بود كه امت پس از جنگ 1967 بخود ديده بود و يک پايتخت عربی به مدت سه ماه در محاصره بود بدون آنكه با هرگونه عكس العمل قابل ذكر عربی مواجه شود، همين امر موجب تضعيف ساف و خروج آن از لبنان شد و نهايتاً گرايشات درون سازمانی (ساف) كه قايل به دستيابی راه حل سازش با دشمن بودند، بطور جدی مطرح شدند.

    طرحهای سازش دربرگيرنده، چشم پوشی از اصول بنيادين قاعده مناقشه و كشمكش با طرح صهيونيستی بود و عبارت بودند از:

1ـ برسميت شناختن حق موجوديت برای رژيم صهيونيستی در سرزمين فلسطين

2ـ چشم پوشی از بخش عمده ای از خاک فلسطين به نفع صهيونيست ها.

    در چنين شرايطی كه با اقبال رهبران ساف مواجه گرديد، راهبرد مبارزه مسلحانه كم رنگ شد، همانگونه كه توجه عربی ـ بين المللی به مسأله فلسطين كمتر و كمتر شده بود. در همين حال اكثر كشورهای عرب با غرض يا بی غرض و با روحيه ای تنگ نظرانه درصدد جا انداختن و تثبيت مفهوم اقليمی بودند بويژه انيكه اتحاديه عرب در اجلاس رباط (1974م) طی مصوبه ای سازمان آزاديبخش فلسطين را تنها نماينده قانونی ملت فلسطين برشمرد.

    با شروع جنگ عراق و ايران مسأله فلسطين برای جهان عربی ـ بين المللی يک مسأله كاملاً حاشيه ای گشت به موازات اين رويداد، سياست رژيم صهيونيستی متأثر از تشويق ها و حمايت های بيدريغ ايالات متحده امريكا خيره سرانه تر و گستاخانه تر می گشت. خاصه اينكه سال 1981 شاهد چند رويداد حساس بود و از آن جمله امضای قرار داد همكاريهای استراتژيک ميان رژيم صهيونيستی و امريكا، الحاق بلنديهای اشغالی جولان سوريه به رژيم صهيونيستی و نيز انهدام رآكتورهای هسته ای عراق توسط بمب افكنهای صهيونيستی.

    در حاليكه كشورهای عرب دل به سراب اميد حكومتهای امريكا بسته بودند، اميدوار بودند، راديكاليسم صهيونيستی با هيمنه احزاب راستگرا بر مراكز قدرت به رشد و تحكيم خود ادامه می داد. سياست بازدارنده ای كه رژيم صهيونيستی از ساليان دراز در پيش می گرفت، هيچگاه محل اختلاف نبوده است و دقيقاً به همين دليل و با خيره سری كامل عمليات “حمام الشط” ـ آبتنی كنار دريا ـ را به اجرا گذاشت، عملياتی كه طی آن مقر سازمان آزاديبخش فلسطين در تونس (1985م) بمباران گرديد. اين عمليات از سوی ايالات متحده امريكا مورد تائيد قرار گرفت. امريكائی كه عربها به آن بسيار اميد داشتند تا تحقق بخش آرزوها و خواسته های اجلاس های متعددشان باشد !!.

    در عرصه بين المللی نيز ايالات متحده امريكا گامهای بلندی برداشته و از اتحاد جماهير شوروی بسيار فاصله پيدا كرده بود و توانست منويات و هيمنه خود را نه تنها بر منطقه كه بر سرتاسر جهان تحميل كند.

    مشكلات و چالشهای روزمره در درون پيكرة اتحاد جماهير شوروی ايجاب می كرد كه شوروی به اوضاع درونی خود بپردازد و لذا اين توجه و عنايت منتج به دگرگونی در اولويت های اتحاد جماهير شوروی و عقب نشينی تدريجی آن از تنشها و كشمكشهای منطقه و باز گذاردن مجال و ميدان بر آمريكائيان شد. نقش شوروی در منطقه طوری پايان يافت كه هيچكس از دولتهای عرب و اكثريت گروههای فلسطينی انتظارش را نداشتند و در نتيجه آسيبهايی به مواضع سياسی آنان در قبال درگيری موجود رسايد.

ب ـ محور بيداری اسلامی:

    فلسطين هم بسان ديگر كشورهای عرب شاهد رشد و نمو بيداری اسلامی ملموسی بود و همين امر باعث شد تا نهضت اسلامی بلحاظ انديشه و سازماندهی در فلسطين اشغالی 1948 و همچنين در ميان محافل و مجامع فلسطينی خارج مرزها رشد و توسعه يابد. بطوريكه جريان و طيف اسلامی در فلسطين بخوبی به اين قناعت رسيد كه با چالش بالقوه ای مواجه می باشد كه پيامدهای آن عبارتند از:

نخست: اينكه مسأله فلسطين تا پائين ترين پله نردبان اولويت های كشورهای عربی تنزل پيدا كرده است.

دوم: اينكه طرح و پروژه انقلاب فلسطين از رويارويی با طرح صهيونيستی و پيامدهای آن به صورت همزيستی با آن و محدود كردن اختلافها در شرطهای اين همزيستی درآمده است.

در سايه اين دو عقب نشينی و انباشت پيامدهای منفی و سركوبگرانه و جائرانه صهيونيستی برضد ملت فلسطين از يكسو و نضج انديشه مقاومت در ميان احاد مردم فلسطين چه در داخل و يا خارج آن ضرورت يک طرح و برنامه فلسطينی ـ اسلامی ـ جهادی بيش از پيش احساس می شد و شكل و شمايل اوليه آن در گروه جهادی سال 1981 و نيز گروه شيخ احمد ياسين در سال 1983 و غيره ترسيم شد.

اواخر سال 1987 شرايط و بستر برای بروز و ظهور طرح نوينی كه با طرح صهيونيستی و گسترش آن مقابله كند و بر مبانی جديد و متناسب با دگرگونی های داخلی و خارجی استوار باشد، به حد كافی نضج و رشد پيدا كرده بود.

جنبش مقاومت اسلامی “حماس” پاسخی طبيعی بود به شرايطی كه ملت فلسطين و آرمان عدالتخواهانه اش از زمان تكميل شدن اشغال فلسطين از سوی صهيونيست ها در سال 1967 به خود ديده بود. آگاهی عمومی در ميان احاد مردم و نيز آگاهی شاخص و متمايز جريان اسلامی در تبلور طرح جنبش مقاومت اسلامی كه نشانه های آن در دهه هشتاد شكل گرفته بود، سهم وافری داشت، بطوريكه شاخه هايی برای سازوكار مقاومت تأسيس گرديد همچنين از سال 1986 بستر و پايگاه مردمی جريان اسلامگرا، با هدف آمادگی عملی جهت پيشبرد مقابله مردمی با اشغالگری صهيونيسم ايجاد شد.

رويارويی دانشجويان دانشگاه های النجاح و بيرزيت در كرانه باختری و همچنين درگيری دانشجويان دانشگاه اسلامی غزه با نيروهای اشغالگر شرايط و زمينه مناسب برای پيوستن توده های مردم فلسطين به جريان مقاومت ضد اشغالگری را فراهم آورد خاصه اينكه سياست های جائرانه، اقدامات سركوبگرانه و روشهای قهرآميزی كه صهيونيستهای اشغالگر در پيش گرفته بودند، در وجود و درون شهروند فلسطينی انباشته و متراكم شده به انگيزه ای مضاعف برای مقاومت و رشادت در برابر اشغالگری تبديل شده بود.

ثانياً: تحول و دگرگونی

اقدام جنايت آميز يک راننده كاميون صهيونيست كه در تاريخ 6/12/1987 يكدستگاه وانت كارگران عرب را در اردوگاه پناهندگان فلسطينی جباليا زير گرفت و چهار تن از فرزندان ملت فلسطين را به شهادت رساند، مثابه اعلان ورود به مرحله نوينی از جهاد و مبارزات مردم فلسطين بود و لذا پاسخ به اين جنايات آشكار همانا اعلام بسيج عمومی بود.

نخستين بيانيه جنبش مقاومت اسلامی (حماس) روز 15/12/1987 صادر و بدينسان مرحله ديگری از مبارزات مردم فلسطين برضد اشغالگری تجاوزكارانه صهيونيستی آغاز گرديد. در اين مرحله جريان و طيف اسلامی به منزله نوک پيكان و سرنيزه مقاومت گشت.

ظهور جنبش (حماس) نگرانی دشمن صهيونيستی را برانگيخته و سرويسهای اطلاعاتی رژيم صهيونيستی نيروهای خود را برای پی گيری جنبش و شناسائی رهبران آن بسيج كردند، مقام های اشغالگر بمحض اينكه دريافتند، توده های مردم به فراخوانهای جنبش در خصوص اعتصابات و ساير فعاليتهای مقاومت خيلی راحت پاسخ می دهند و از آن استقبال می كنند و چون منشور جنبش منتشر گشت صهيونيست ها خيلی سريع به دستگيری و بازداشت كادرهای جنبش و هواداران آن روی آوردند.

پردامنه ترين موج بازداشت و دستگيريهايی كه جنبش در معرض آن قرار گرفت در ماه مه 1989 روی داد و طی آن شيخ مجاهد احمد ياسين رهبر و بنيانگذار جنبش دستگير شدند.

بدنبال گسترش و تحول راهكارهای مقاومت از سوی جنبش كه به شكل اسارت گرفتن سربازان صهيونيست (زمستان 1989) و ابتكار جنگ سلاح سرد در سال 1990 بود، موج بازداشت و دستگيريهای وسيعی در صفوف جنبش (دسامبر 1990) صورت گرفت و مقام های اشغالگر به تبعيد چهارتن از مسؤلان و رهبران جنبش مبادرت ورزيدند و عضويت در جنبش را جرم و جنايتی دانستند كه مستحق عقوبت و مجازاتهای سنگينی است !

جنبش در اواخر سال 1991 با اعلام شاخه نظامی خود موسوم به گردانهای شهيد عزالدين قسام وارد مرحله ديگری از پيشرفت و تطور خود شد. نمودار فعاليتهای ضد صهيونيستی اين واحد ( شاخه نظامي) حركت روبه رشدی به خود گرفت بنحويكه در دسامبر 1992 رزمندگان جنبش عمليات به اسارت گرفتن سرباز “نسيم توليدانو” را به مورد اجرا در آوردند. درپی اين عمليات مقام های اشغالگر به بازداشت و دستگيری وسيع هواداران و افراد جنبش دست زدند و اسحاق رابين نخست وزير وقت دشمن صهيونيستی در يک اقدام بی سابقه تصميم به تبعيد 415 تن از فرزندان مخلص اين ملت (فلسطين) گرفت تا به خيال خود جنبش حماس را مجازات كرده باشد، تبعيديان جنبش های حماس و جهاد اسلامی نمونه ای كم نظير از پايبندی و تمسک رزمنده مجاهد به سرزمينش را تحت هر شرايط و به هر بهايی را به مقصد ظهور رساندند. اين عزيزان كاری كردند كه رابين مجبور شد با بازگشت آنان كه يكسال را در برهوت و در اردوگاه موقت مرج الزهور جنوب لبنان گذرانده بودند، موافقت كند.

تبعيد اين شمار قابل توجه به هيچ وجه نتوانست فعاليت جنبش “حماس” و شاخه نظامی آن را متوقف سازد، بلكه سال 1993 شاهد رشد محسوس درگيريهای مردمی با نيروهای اشغالگر صهيونيستی بود و اين رشد با روند فزاينده عمليات و حملات نظامی عليه سربازان و شهركنشينان اشغالگر همراه بود. و اين مهم دشمن را بر آن داشت تا در تلاشی مذبوحانه و با اين گمان كه جلوی رشد دامنه و گستره مقاومت را بگيرد، كرانه باختری و نوار غزه را منطقه بسته اعلام كند.

در فوريه 1994 يک شهرک نشين تروريست يهودی بنام با روح گلداشتاين در اقدامی جنايتكارانه نمازگزاران مسجد الخليل را به رگبار بست كه بر اثر آن 30 فلسطينی شهيد و قريب به 100 تن ديگر مجروح شدند.

حجم سنگين اين جنايت و فعل و انفعالات آن جنبش “حماس” را واداشته تا جنگ فراگيری را بر ضد اشغالگری صهيونيستی اعلام و محدوده عمليات خود را گسترش دهد بطوريكه هر اسرائيلی را كه زمين عربی داخل فلسطين را متصرف گردد، شامل شود تا صهيونيستها مجبور شدند به جنايات خود عليه غير نظاميان بی دفاع فلسطين پايان دهند.

امروزه جنبش “حماس” به عنوان نيروی شماره يک رودر روی پروژه صهيونيستی ايستاده است و برغم حملات فراگير و خصمانه ای كه با آن مواجه گرديد، همچنان نيروی اساسی حافظ پويايی و تداوم آرمان فلسطين بشمار می رود و به همة احاد امت عرب و اسلامی و آزادگان جهان اطمينان می دهد كه می توان در برابر پروژه صهيونيستی كه از دهه نود در دوران طلائی بسر می برد مقابله كرد و بأذن پروردگار آن را شكست داده و از ميان برداشت.

درگيری با صهيونيست ها در انديشه “حماس”:

جنبش “حماس” بر اين باور است كه درگيری با صهيونيستها در فلسطين مسأله هست و نيست بوده ويک درگيری سرنوشت ساز تمدنی می باشد و پايان آن تنها بواسطه زدودن و محو علّت كه همانا حضور زورمدارانه و نامشروع صهيونيستی در فلسطين، غصب زمين فلسطين و اخراج و طرد اهالی و ساكنان آن است، امكان پذير خواهد بود.

جنبش “حماس” دولت عبری را نه يک كيان با مطامع محلی كه يک پروژه خصمانة جهانی می بيند. حماس اين طرح را مكمل توسعه طلبی های نيروهای استعمار نوين می داند كه درصدد است با ايجاد تفرقه، تجزيه و انتزاع ريشه های تمدن و تثبيت هيمنه اقتصادي، سياسی، نظامی و حتی فكری ضمن جلوگيری از شكل گيری هرگونه جبهه پيشرو، بر مقدرات و منابع و ثروتهای امت چنگ بيندازد.

دولت عبری ابزاری كارا برای شكستن خط ارتباطی و پيوند جغرافی ميان كشورهای محور عربی و راه كاری جهت فرسايش و تحليل بردن امكانات، منابع و تلاشهای امت بوده و سرنيزه و نوک پيكان نشانه رفته بسوی هر طرح بيدارگرانه ای بشمار می رود.

گرچه فلسطين به عنوان پايگاه و نقطه شروع طرح صهيونيستی، عرصه و ميدان اصلی رويارويی با اين طرح شوم گشت ليكن دامنه خطرات و تهديدهای اين پروژه صهيونيستی گسترش خواهد يافت تا همه كشورهای اسلامی را شامل شود. جنبش “حماس” معتقد است كه خطر صهيونيستی از بدو شكل گيری اش تهديدی برای كل كشورهای عربی و عمق استراتژی (كشورهای اسلامي)‌ آن بوده است امّا سالهای دهة نود تحولات و دگرگونی های بزرگی به خود ديد و اين خطر بالقوه و بی حد و مرز را به خوبی نماياند.

“حماس” بر اين باور است كه بهترين شيوه و راه كار برای پيشبرد درگيری و كشمكش با دشمن صهيونيستی، بسيج توانمنديهای ملت فلسطين برای برافراشتن پرچم جهاد و مبارزه بر ضد حضور نامشروع صهيونيستی در فلسطين به هر وسيله ممكن می باشد و اينكه تا زمان تكميل شدن شرايط تعيين سرنوشت نبرد با دشمن صهيونيستی بواسطه بيداری امت عربی و اسلامی، فراهم شدن ساز وكار اقتدار و بسيج امكانات وحدت اراده و تصميم گيری سياسی، شعله مبارزه روشن بماند.

با ايمان به قداست فلسطين و جايگاه اسلامی آن و درک ابعاد و خطرات پروژه صهيونيستی در فلسطين حماس بر اين اعتقاد است، تحت هيچ شرايطی نمی توان ذره ای از خاک فلسطين را ناديده انگاشت و يا اشغال آن از سوی صهيونيسم را برسميت شناخت، كه مردم فلسطين و هر عرب و مسلمانی بايد خود را برای پيكار با صهيونيستها تجهيز نمايند تا همانگونه كه به آن مهاجرت كردند از آن خارج شوند.

فعاليت نظامی در خط مشی “حماس”:

دولت عبری بمثابه يک طرح ضد خيزش عربی و اسلامی است و اگر نبود انحطاط و سير قهقرائی تمدنی و فرهنگی كه امت به خود می بيند،‌ بی شک صهيونيست ها نمی توانستند به رؤيای برپائی دولت خود بر روی خاک فلسطين جامه عمل بپوشانند. و اين حقيقتی است كه صهيونيستها بدان واقف بوده و مخالفت خود را با هرگونه برنامه ای كه بر توانمنديهای عربی و اسلامی می افزايد، بالقوه و بالفعل به نمايش می گذارند.

چرا كه صهيونيستها بر اين باورند كه هر تلاش در جهت بيداری و پيشرفت عربی و اسلامی، خطری راهبردی برای اسرائيل محسوب می شود. صهيونيست ها همچنين معتقدند كه وحدت توان عربی و يا اتحاد آن بر مبنای طرح خيزشی جامع می تواند خطری بنيادين برای دولت عبری باشد و همين اعتقاد و باور، رهبران دولت صهيونيستی را از بدو شكل گيری بر آن داشت تا با استفاده از سلاح اقتصاد خود را از كيان و موجوديتی بيگانه و ناموزون در فضای عربی ـ اسلامی به بخشی از آن تبديل كند. و اين موضوع بخوبی نشان می دهد كه چگونه هواداران سازش زير بار مسايل اقتصادی بر ترويج طرحهايی اينچنينی پافشاری دارند.

از همين جا می توان نقش فعاليت نظامی در سياستگذاری جنبش “حماس” را دريافت. فعاليت نظامی ابزار راهبردی جنبش در رويارويی و مقابله با پروژه صهيونيسم محسوب می شود، اين ابزار ـ با توجه به نبود طرح جامع عربی ـ اسلامی برای آزاد سازی و رهايی ـ همچنين يگانه ضمانت تداوم درگيری و سرگرم سازی دشمن صهيونيستی و بازداری او از توسعه فرا مرزی خواهد بود. كما اينكه بعد راهبردی فعاليت نظامی، راهكار بنيادين ملت فلسطين برای شعله ور نگاهداشتن درگيری در فلسطين اشغالی و جلوگيری از تلاشهای مذبوحانه اسرائيل برای انتقال كانون بحران و تشنج به ساير نقاط جهان عربی ـ اسلامی بحساب می آيد. همچنين فعاليت نظامی بمثابه ابزاری بازدارنده جهت بازداشتن صهيونيست ها از استمرار در هدف قرار دادن امنيت ملت فلسطين می باشد. عملياتی كه جنبش در پاسخ به جنايت باروخ گلدشتاين تروريست ( كشتار نمازگزاران حرم ابراهيمی ) انجام داد، بخوبی كارايی اين ابزار به اثبات رسيد. همچنين تداوم اين مشی و حتی گسترش آن می تواند صهيونيست ها را تحت فشار قرار داده و مجبورشان سازد به اينكه اقدامات خصمانة خود عليه منافع و حقوق شهروندانمان در كرانه باختری و نوار غزه را پايان دهند.

جنبش “حماس” بر اين گمان است كه ادغام شدن اسرائيل در منطقه عربی ـ اسلامی به تأخير در هر طرح بيدارگرانه و خيزشی امت انجامد، چه اسرائيل برخوردار از حمايتهای بيدريغ امريكا و منظومه فرهنگی آن در پی آنست تا از ضعف امت عربی در برابر خود بهره برداری كرده و در خدمت اجرای پروژه سازش درآورد و از خلال آن اقتصاد كشورهای عربی و امكانات گوناگون آنها را در منظومه جديدی به محوريت اسرائيل پيوند زند.

مقاومت جنبش “حماس” در برابر اشغالگران متوجه يهود به عنوان دين نبوده بلكه عليه اشغالگری،‌ حضور نامشروع و اقدامات سركوبگرانه آن می باشد. اين مقاومت آنگونه كه دولت عبری و طرفداران سازش سياسی مبتنی بر اصل برهم خوردن موازنه قوا مدعی اند، به فرآيند سازش مرتبط نيست، چرا كه مقاومت قبل از انعقاد قرار داد مادريد آغاز شده بود. و از طرفی جنبش با هيچ يک از طرفهای بين المللی هيچ گونه خصومت و يا جنگی نداشته و اصولاً حمله به منافع و تأسيسات ديگر كشورها در سياست آن نيست، زيرا قلمرو مقاومت ضد اشغالگری صهيونيستی خود را در داخل اراضی اشغالی فلسطين محصور می داند و حتی زمانيكه صهيونيست ها تهديد كردند نبرد با “حماس” را به خارج از مرز سرزمينهای اشغالی انتقال خواهند داد. جنبش “حماس” مقام های صهيونيستی را نسبت به عواقب چنين اقدامی برحذر داشتند و اين خود علاقمندی شديد جنبش به عدم توسعه دايره و دامنه درگيری را نشان می دهد.

جنبش “حماس” در مقاومت ضد اشغالگری خود پيوسته بر اهداف نظامی تأكيد داشته و تلاش می كند حتی الامكان در جريان مقاومت و پايداری اش به غير نظاميان آسيبی نرسد و حتی در برخی موارد كه غير نظاميان در خلال عمليات مقاومت آسيب ديده اند در وضعيت دفاع از خود و يا مقابله به مثل و در پاسخ به كشتارهای بی رحمانه ای كه عليه غير نظاميان و مردم بی گناه فلسطين بمورد اجرا در آمده بود از خود واكنش نشان نداده است، نظير كشتاری كه حرم ابراهيمی شهر الخليل اتفاق افتاد و طی آن جمعی از فلسطينيان كه در حال ادای نماز در داخل مسجد بودند بدست شهركنشينان و نيروهای اشغالگر به قتل رسيدند. “حماس” برای اظهار علاقمندی شديد خود مبنی بر عدم تعرض به غير نظاميان طرفين بارها و بارها پيشناهدات انسان دوستانه را مطرح ساخت كه ناظر بر اين مطلب بود، از هدف قرار دادن غير نظاميان خودداری شود و اينكه آنان خارج از دايره درگيری قرار بگيرند. ولی صهيونيست ها اين پيشناهدات را رد كرده و ناديده انگاشتند و با اين عمل خود بر ماهيت تروريستی و بی مبالاتی آنان نسبت به حفظ خونهای مردم بی گناه فلسطين صحه گذاشت.

جنبش “حماس” سخت مقيد است كه در فعاليتهای مقاومت خود بر ضد اشغالگر اسرائيلی موازين و تعاليم عاليه اسلامی و نيز مبانی حقوقی بشر و قانون بين المللی را مراعات كند.

مقاومت مشروع حماس بر خلاف عملكرد صهيونيستها برخاسته از تمايل به قتل و خونريزی نمی باشد.

موضع جنبش “حماس” در قبال سازش سياسی:

جنبش “حماس” بارها و بارها تاكيد كرده است، نه تنها مخالف اصل صلح نبوده كه خواهان و داعی صلح بوده و درجهت تحقق آن تلاش می كند و نسبت به اهميت جهان شمولی صلح با تمامی كشورهای جهان اتفاق نظر دارد.

اما خواهان صلحی عادلانه است كه حقوق ملت فلسطين در آن مورد توجه قرار گيرد، بنحويكه بتواند از حق آزادی، بازگشت، استقلال و تعيين سرنوشت برخوردار گردد. جنبش بر اين باور است موافقت نامه هايی كه تا كنون حاصل شده اند، پاسخگوی آرمانهای ملت فلسطين نبوده و حتی حداقل انتظارات او را بر نمی آورد اين موافقت نامه ها ناعادلانه بوده و به ملت (فلسطين) آسيب و زيان می رساند و از طرفی متجاوز را بخاطر تعدی، پاداش داده و حقی را كه از ديگران سلب و غصب كرده،‌ برسميت می شناسد و به عبارتی اين موافقت نامه تلاشی در جهت تحميل شرايط طرف پيروز و انتظار از طرف مظلوم به دست كشيدن از حقوق حقه اش می باشد. بنابراين چنين صلح ظالمانه ای با اين شاخصه های ستمكارانه نمی تواند به موفقيت بينجامد و يا عمری طولانی داشته باشد. اصل سازش سياسی با هر مصدری و با هر مفادی در راستای اين مطلب خواهد بود كه برای دشمن صهيونيستی حق وجود در بخش عمده سرزمين فلسطين قائل می شود و صد البته تبعات آن، محروم شدن ميليونها تن از فرزندان ملت فلسطين از حق بازگشت، تعيين سرنوشت و ايجاد دولت مستقل بر سرتاسر قلمرو فلسطين و برپائی نهادهای ملی دنبال خواهد داشت.

اين موضوع نه تنها با ارزشها، منشور و عرف بين المللی و انساندوستانه منافات دارد كه در دايره محرمات فقه اسلامی قرار گرفته و پذيرش آن جايز نمی باشد. سرزمين فلسطين، زمين مبارک اسلامی است كه صهيونيست ها با زور و تزوير غصب كرده و مسلمانان موظفند برای بازپس گيری آن و اخراج اشغالگر جهاد كنند.

بر همين اساس جنبش طرح شولدز – بيكر، طرحهای مبارک، برنامه شاير و فرآيند مادريد ـ واشنگتن را رد كرده است. حماس معتقد است خطرناک ترين طرحهای سازشی كه تا كنون مطرح شده اند، دردرجه اول قرار داد غزه ـ اريحا است كه در تاريخ 13 سپتامبر 1993 م ميان رژيم صهيونيستی و رهبريت ساف در واشنگتن به امضاء رسيد و همچنين سند اعتراف متقابل ميان طرفين و موافقت نامه های بعدی كه نام هايی چون قاهره، طابا و غيره برخود داشتند. خطر و تهديد اين موافقت نامه تنها از مضمون آن كه حاكيست صهيونيست ها بر سرتاسر فلسطين را برسميت می شناسد و روابط عربی ـ صهيونيستی را عادی جلوه می دهد و دست برتر و سلطه گر صهيونيستی را در منطقه باز می گذارد، نشأت نمی گيرد، بلكه خطردر موافقت طرف فلسطينی نهفته است، گرچه هم نماينده واقعی مردم فلسطين نباشد زيرا چنين اتفاقی بمنزله بستن پرونده فلسطين و محروميت ملت فلسطين از پی گيری مطالبات و حقوق مشروعش و يا بكارگيری ابزارهای مشروع برای دستيابی به حقوق حقه اش خواهد بود و علاوه بر اين موجب آن خواهد شد تا اغلب مردم فلسطين از حق زيستن در زمين و ميهن خويش محروم شوند و طبيعی است كه پيامدهايی بدنبال خواهد داشت و چه بسا نتايج آن از محدوده ملت فلسطين فراتر رفته تا ملتهای عربی و اسلامی را شامل شود.

نظر به خطرات بالقوه سازش كه اينک مطرح شده است،‌ جنبش موضعگيری كرده و اين موضع بر موارد ذيل استوار است:

1ـ آگاه سازی مردم فلسطين نسبت به عواقب خطرناک سازش و قرار دادهای ناشی از آن.

2ـ تلاش در جهت سازماندهی و ايجاد ائتلاف ميان گروههای معارض روند سازش و تراوشات آن و نيز بيان و اظهار موضع خود در ميادين فلسطينی، عربی و بين المللی.

3ـ در خواست از رهبران ساف به خروج از مذاكرات با رژيم صهيونيستی و لغو قرار داد غزه ـ‌ اريحا كه تهديدگر موجوديت ملتمان چه در فلسطين و چه خارج از آن در حال و آينده می باشد.

4ـ برقراری ارتباط با كشورهای عربی و اسلامی ذيربط و درخواست از آنها به عقب نشينی از مذاكرات، عدم پاسخگويی به توطئه عادی سازی روابط با رژيم صهيونيستی و همياری با ما در مقابله دشمن صهيونيستی و طرحهای شوم او.

موضع جنبش در قبال گروهها و سازمانهای فلسطينی:

1) جنبش حماس بر اين باور است كه عرصه فعاليت ملی فلسطينی گنجايش همه نگرش ها و اجتهادات را دردايره مقاومت و پايداری مقابل پروژه صهيونيستی دارا بوده و وحدت و يكپارچگی فعاليت ملی فلسطينی هدف عالی است كه همة نيروها و گروهها و فعاليتهای فلسطينی برای دستيبابی به آن تلاش كنند.

2) حماس می كوشد با هدف سنگين كردن كفه مشتركات و حوزه اتفاق نظرها بر نقاط اختلاف، با همه گروهها، نيروها و فعاليتهای عمومی در اين راستا همكاری و هماهنگی داشته باشد.

3) حماس در راه تحكيم فعاليت مشترک ملی گام برمی دارد و گمان می كند كه در فرمول كار و فعاليت مشترک ملی فلسطينی بايستی بر اصل پايبندی به تلاش همه گير برای آزادی فلسطين، عدم پذيرش دشمن صهيونيستی و يا قائل نشدن حقی برای حضور دشمن بر ذره ای از خاک فلسطين استوار باشد.

4)‌ حماس معتقد است در عرصه تلاش ملی دامنه اختلاف درديدگاهها و اجتهادها هر چه باشد، هيچ كس و تحت هرشرايطی حق ندارد برای تسويه درگيريها و حل چالشها و يا تحميل نظريات و ديدگاههای خود در درون قلمرو فلسطين خشونت و سلاح را بكار گيرد.

5) حماس بدون هيچ تبعيضی و بدون توجه به دين، عرق و طايفه از مسايل ملت فلسطين پاسداری و دفاع می كند و اين باور را دارد كه ملت فلسطين چه مسلمان و چه مسيحی ملت واحدی بوده و حق دفاع از سرزمين و آزادی ميهن را برای همه گروهها و طوايف قائل می باشد.

موضع جنبش در قبال تشكيلات خودگردان:

جنبش مقاومت اسلامی “حماس” تشكيلات خودگردان را چيزی فراتر از تراوشات قراردادهای همزيستی با دشمن صهيونيستی نمی داند و معتقد است كه صهيونيست ها با ايجاد اين تشكيلات موافقت كردند تا مجموعه ای از اهداف آنان در كوتاه مدت و دراز مدت محقق گردد.

پس بنابراين تشكيلات خودگردان كه از سوی نيروی پليس چند اسمی سی هزار نفری پشتيبانی می شود، و اين نيرو ملزم به اجرای تعهدات مندرج در قرار دادها می باشد و در مقدمه اين تعهدات، مقابله با عمليات مقاومت و درهم كوبيدن گروههای مقاومت و يا تضعيف آنها به بهانه صيانت از فرآيند سازش و موافقت نامه های تشكيلات خودگردان با اسرائيل جای دارد.

از طرفی هم تشكيلات خودگردان با اين شكل كه خود را در گرو موافقت نامه های اسلو اسيرساخته است،‌ پرده أی را تشكيل و به نوعی به اشغالگری و اقدامات آن رسميت می بخشد.

برای مثال وقتی تشكيلات خودگردان با احداث راههای كمربندی برای شهرک نشينان موافقت كرد در واقع با اين كار به حضور زورمدارانه صهيونيستی مشروعيت قانونی داده است.

جنبش “حماس” خوب می داند كه صهيونيست ها كوشيده اند با پنهان شدن در ورای تشكيلات خودگردان از روبرو شدن با جنبش و برنامه جهادی آن اجتناب ورزد. جنبش همچنين به اين نتيجه رسيده است كه سرگرم شدن در رويارويی نظامی با تشكيلات خودگردان هدفی از اهداف مهم صهيونيست ها و بخشی از مطامع آنها را بر آورده می سازد. همين نتيجه گيری موضع گيريهای جنبش را تحت الشعاع قرار داده و باعث گرديد قاطعانه و قوياً از كشيده شدن به درگيری با تشكيلات خودگردان خودداری ورزد.

گرچه تشكيلات خودگردان در حوزه عملكرد خود رفتاری سركوبگرانه و ناقض حقوق بشر داشته و تا سرحد ترور رزمندگان مجاهد تيراندازی بسوی نمازگزاران پيش رفت و صدها تن از احاد مردم را به بهانه حمايت از گروههای مقاومت فلسطينی بازداشت نموده و آنها را در زير انواع گوناگون شكنجه های قرون وسطايی قرار داد كه منجر به فوت تعدادی هم شد.

جنبش “حماس” قراردادهای اسلو را راهكاری فريبنده برای از بين بردن قضيه و آرمان فلسطين و تأمين امنيت صهيونيست ها برخلاف منافع و حقوق حقه مردم فلسطين می داند، در عين حال برخود فرض می داند كه به مخالفت با اين قراردادها پايبند بماند و با بهره گيری از راهكارهای مردمی تلاش خود در جهت بی اعتبار ساختن آنها بكار گيرد بدون آنكه متعرض تشكيلات خودگردان و دست اندركاران آن بشود. البته جنبش بر اين باور است كه سرنوشت تشكيلات و پروژه سياسی اش ناكامی و در محور امنيتی قراردادهای اسلو محدود و محصور خواهد شد.

موضع “حماس” در قبال آئين ها و اديان سماوی ديگر:

    جنبش “حماس” اعتقاد راسخ دارد كه اسلام، دين و كيش وحدت و مساوات و تسامح و آزادی است. حماس جنبشی با ابعاد انسانی و فرهنگی است و با هيچ گروهی خصومت ندارد مگر با آن دسته كه خود پايه دشمن را با امت اسلامی بنا نهاده اند. حماس بر اين باور است كه زندگی در سايه اسلام شايسته ترين فضای همزيستی ميان پيروان اديان سماوی بوده و تاريخ بهترين گواه بر اين مدعاست.

    جنبش از اين فرموده حق تعالی (لا اكراه فی الدين) و (لا ينهاكم الله عن الذين لم..) الهام گرفته و بر همين اساس حقوق ديگر اديان سماوی را محترم شمرده و مسيحيان ساكن سرزمين فلسطين را هموطنانی می داند كه آنها نيز در معرض همان اقداماتی قرار گرفته اند كه برادران مسلمان آنها از سوی اشغالگران متحمل شده اند و همچنين به رويارويی با اشغالگر و پايداری در رفتارهای نژادپرستانه اش پرداخته اند. بنابراين مسيحيان جزء لاينفكی از ملت فلسطين بشمار می روند و ضمن برخورداری از كليه حقوق،‌ در برابر وظايف ( ملی ـ ميهنی ) مكلفند.

موضع جنبش در قبال ديگر جنبشهای رهائيبخش:

    حماس در مقام جنبش مقاومت ضد اشغالگری و نژاد پرستی اسرائيلی، با آرمانهای رهائيبخش جهانی همراه و هم نوا بوده و خواستهای شروع ملتهای آزاديخواهی كه سعی در رهايی از اشغالگری و سياست نژاد پرستانه و تفرقه افكنانه دارند،‌ تائيد می كند. حماس ضمن اعلام همبستگی با مبارزات مردم جنوب آفريقا در برابر تفرقه و نژادپرستی، از پايان وضعيت و شرايط جائرانه نژادپرستی در آن ديار استقبال كرد.

مناسبات خارجی:

1ـ حماس معتقد است كه اختلاف مواضع در قبال تحولات جاری نبايد و نمی تواند مانع از تماسها و همكاری اش با هر گروه و طرفی كه آمادگی حمايت از مبارزات و پايداری و مقاومت ملتمان در برابر اشغالگر متجاوز بشود.

2ـ جنبش “ حماس” در امور داخلی و سياست دولتهای ميزبان دخالتی نمی كند.

3ـ “حماس” تلاش می كند مشوق حكومت های عربی و اسلامی به حل اختلافات فيمابين و اتخاذ موضع يكپارچه متحد در قبال مسايل مبتلا به باشد. امّا در عين حال ابا دارد در كنار و يا عليه طرف ديگری قرار گيرد و يا اينكه موافقت جريان سياسی خاصی باشد و يا عليه گرايش ديگری باشد.

4ـ “حماس” به وحدت عربی ـ اسلامی معتقد بوده و هر تلاش را كه در اين مجال صورت می گيرد، پاس می دارد.

5ـ “حماس” از كليه دولتها، احزاب و نيروهای عربی و اسلامی می خواهد به وظيفه و مسئوليت خود در قبال ياری و حمايت از پايداری ملت فلسطين و رويارويی اش با اشغالگران صهيونيست عمل نموده و ضمن تسهيل در امر فعاليت جنبش، او را در ادای وظيفه و مأموريتش ياری رسانند.

6ـ “حماس” معتقد به اهميت گفتمان با همة دولتها، احزاب و نيروهای بين المللی (صرفنظر از ايديولوژی، شناسنامه، نظام سياسي) بوده و در همكاری با هر طرفی كه در راستای خدمت به آرمان عادلانه ملت فلسطين و دستيبابی به حقوق حقه و مشروعش باشد، مانعی نمی بيند،‌ جنبش همچنين از هر تلاشی كه در جهت آشنا سازی افكار عمومی با عملكرد اشغالگر صهيونيستی و اقدامات خصمانه و ضد انسانی اش در حق احاد مردم فلسطين باشد،‌ استقبال می كند.

7ـ “حماس” با هيچ كسی براساس و معيار اعتقاد دينی و يا نژادی خصومتی ندارد و با هيچ كشور و يا سازمانی به عناد و مخالفتی نمی پردازد مگر اينكه عليه مردم ما ستم روا داشته و يا با اقدامات ضد انسانی اشغالگر صهيونيست همدست و هم نوا باشند.

8ـ “حماس” سخت در پی آنست كه عرصه و ميدان درگيری و رويارويی با اشغالگر صهيونيست در فلسطين محدود و محصور، و به ورای مرزها انتقال پيدا نكند.

9ـ جنبش “حماس” از كشورها، سازمانها، مراجع بين المللی و جنبشهای رهائيبخش جهانی انتظار دارد كه در كنار آرمان به حق و عادلانه ملت فلسطين قرار بگيرند و اقدامات سركوبگرانه و مخالف عرف و حقوق بين المللی مقام های اشغالگر را محكوم كنند و يک جريان و حركت جهانی ايجاد نمايند تا رژيم صهيونيستی را تحت فشار قرار دهند تا به اشغال ناجوانمردانه سرزمين و مقدسات فلسطين اسلامی پايان دهد.

لینک کوتاه:

کپی شد