بعد از اعلام خالد مشعل رییس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس در مورد ایده ایجاد مرجعیت جدیدی برای گروه ها و نیروهای مقاومت ؛ علی رغم تاکید بسیاری از شخصیت های مختلف مبنی بر این که هدف از اعلام این ایده جدید ایجاد نهاد جایگزین سازمان آزادی بخش فلسطین نیست ؛ عباس رییس سابق تشکیلات خودگردان با قیافه ای عبوس و چهره ای گرفته و حالتی مغرورانه تهدید کرد که ما با هرکس که سازمان آزادی بخش فلسطین را نپذیرد، وارد مذاکره نمی شویم.
باید در نظر داشت که دعوت اخیر خالد مشعل برای تشکیل مرجعیت جدید به خاطر برخی ملاحظات سیاسی میان گروه های فلسطینی صورت گرفته و نشان انعطاف پذیری و نرمش است و هیچ دری را بر روی سازمان آزادی بخش فلسطین نبسته است ؛ سازمانی که بسیاری از فرزندان ملت فلسطین که ما آنان را اکثریت تلقی می کنیم بر این باورند که این نهاد وجه قانونی خود را از دست داده است زیرا این سازمان از نظر سیاسی به سوی سراشیبی سقوط حرکت و از بسیاری از حقوق ملت فلسطین چشم پوشی کرده است و به دشمن امتیازات فراوانی داده و همین امر موجب شده است که این سازمان وجه قانونی خود را از دست بدهد .
بدون وارد شدن در جزئیات تاسیس و شکل گیری این سازمان و بدون وارد شدن به جزئیات انگیزه های جنگ سه ساله جنبش فتح علیه این سازمان که در آن زمان این سازمان را موجودیت وابسته ای می دانست که علیه منافع ملت فلسطین تلاش می کند و بدون پرداختن به این واقعیت که برای اولین بار انورسادات رییس جمهور سابق مصر این سازمان را تنها نماینده قانونی دانست و به دیگران معرفی کرد و این کنفرانس سران عرب در سال 1974 در رباط پایتخت مراکش بود که آن را به رسمیت شناخت و باید در نظر داشت که هیچگاه با ملت فلسطین در این زمنیه مشورتی به عمل نیامد و هیچگاه استفتایی و نظرخواهی و رای گیری برای نماینده ملت فلسطین بودن این سازمان صورت نگرفته است . با نادیده گرفتن این نکته که چگونه این سازمان به ملت فلسطین تحمیل شد و این که این سازمان تنها نماینده 5 درصد از کل فلسطینیان می باشد و تازه همین 5 درصد نیز اکنون ناشناخته است ؛ ما فرضا در نظر می گیریم که این سازمان بنا به ملاحظات تاریخی و حجم مبارزاتی بر این ملت تحمیل شده است؛ این حق را داریم که بعد از این که این سازمان امتیازات دردناکی را تقدیم دشمن کرد و اراده ملت را وارونه جلوه داد وبه بازیچه ای در دست عباس و گروه وی تبدیل شد، درباره مشروعیت خیالی و وهمی آن سوالاتی را مطرح کنیم و آن را زیر سوال ببریم و عملکرد آن را نقد نماییم.
ما هرگز وارد جزئیات مسائلی از قبیل این که اعضای کمیته اجرایی این سازمان به حد نصاب نرسیده اند و صلاحیت این کمیته به پایان رسیده است، نمی شویم و باز به تفصیل به این موضوع نمی پردازیم که تعداد اعضای شورای قانونگذاری آن نیز ناشناخته باقی مانده اند و این که این سازمان از سال 1988 تاکنون حتی یک بار جلسه عادی تشکیل نداده است و این که تاکنون از صندوق ملی فلسطین چیزی ندیده ایم و این که دیگر محمود عباس وجه قانونی و شایستگی ندارد به شرح و بسط این امور نمی پردازیم زیرا همه این امور بر همگان روشن و بارها در باره این امور تجزیه و تحلیل هایی صورت گرفته و بارها به تفصیل سخن گفته شده است .
ولی اکنون ناگزیریم به وضوح به موارد زیر اشاره کنیم و بر آن ها تاکید بورزیم که:
به رسمیت شناختن سازمان آزادی بخش فلسطین با ساختار کنونی و ویژگی ها و تعهدات آن مشروعیت بخشیدن به اشغالگری و به رسمیت شناختن مستقیم و آشکار اشغالگران به شمار می رود و این چیزی است که حق موجودیت ” اسراییل” نامیده می شود .
ما تاکید می کنیم که هر کس که این سازمان را می پرستد و آن را الهه مقدسی می داند که نباید به آن ایرادی وارد آید، در واقع دچار جنون شده است . ما در این زمینه به بحث و روشنگری و استدلال می پردازیم تا شاید زنگار از خرد و اندیشه ها زدوده شود و آنان به واقع بینی برسند و ما نیز می پذیریم که می توان مرده ها را زنده کرد و با جسم بی روحی تعامل داشت ولی این امر زمانی تحقق می یابد که شرایط زیر بی کم و کاست محقق شود و اگر هم این شرایط را نپذیرفتند این سازمان آزادی بخش غیرفلسطینی بر آنان مبارک باشد .
اول : این سازمان باید به رسمیت شناختن اشغالگران را پس بگیرد و آن را نپذیرد ؛ موضوعی که یاسر عرفات آن را در تاریخ 9/ 9 /1993 امضا کرد و از 78 درصد از خاک تاریخی فلسطین چشم پوشید . وی در آن زمان منشور سازمان آزادی بخش را که خود رییس آن بود، زیر پاگذاشت و ما در زیر عین متن امضا شده عرفات را با همان حروف و کلمات در این جا ذکر می کنیم :
از رییس یاسر عرفات
به اسحاق رابین نخست وزیر اسراییل
آقای نخست وزیر!
در واقع امضای این توافق نامه اساسی دوره نوینی را در تاریخ خاورمیانه به وجود خواهد آورد و من با ایمان راسخ دوست دارم ، تاکید کنم که سازمان آزادی بخش فلسطین به موارد زیر پای بند است :
1 ـ سازمان آزادی بخش فلسطین حق دولت اسراییل در مورد زندگی در صلح و آرامش جدید را به رسمیت می شناسد و این سازمان دو قطع نامه تصویب شده سازمان ملل به شمارهای 242 و 388 را می پذیرد.
2 ـ این سازمان خود را به طرح صلح خاورمیانه و حل مسالمت آمیز منازعه میان دو طرف ملزم می داند و اعلام می کند که تمامی قضایای اصولی متعلق به موضوعات محوری را از طریق مذاکرات حل و فصل خواهد کرد .
3 ـ این سازمان امضای این توافق نامه اساسی را یک رویداد تاریخی می داند که فصل جدیدی را در مورد زندگی مسالمت آمیز و آرامش … می گشاید؛ دوره ای که خالی از خشونت باشد . بر همین اساس این سازمان بکارگیری روش های تروریستی و سایر اقدامات خشونت آمیز را محکوم می کند و بر خود لازم می داند که تمامی اعضای این سازمان را به آن ملزم کند تا تاکیدی بر پایبندی آنان باشد و از موارد نقض آن جلوگیری به عمل آید و تمامی موارد نقض آن تحت کنترل قرار گیرد .
4 ـ در پرتو فصل نوین و امضای توافق نامه اساسی و بنا بر پذیرش دو مصوبه شورای امنیت به شمارهای 242 و 338 سازمان آزادی بخش تاکید می کند که بندهای منشور ملی فلسطین که موجودیت اسراییل را انکار می کند و بندهایی از این منشور که با تعهدات مذکور در این توافق تناقض دارد اکنون دیگر موضوعیت ندارند و از درجه اعتبار ساقط می باشند؛ در نتیجه سازمان آزادی بخش متعهد می شود موافقت رسمی خود در مورد تغییرات ایجاد شده در منشور ملی به اطلاع شورای ملی فلسطین برساند.
مخلص شما
یاسر عرفات
رییس سازمان آزادی بخش فلسطین
از جنبش فتح به این دلیل که بزرگ ترین گروه سازمان آزادی بخش می باشد، می خواهیم که این اقرار و اعتراف و به رسمیت شناختن را نادیده بگیرد و از آن بیزاری جوید . این ادعا که فتح اسراییل را به رسمیت نشاخته است، چیزی جز وارونه جلوه دادن حقایق نیست زیرا کسی ( یاسرعرفات) که این توافق را امضا کرده در واقع رییس فتح در آن زمان بوده است، کسی که از طرف این جنبش مورد بازخواست و محاکمه قرار نگرفته است و از طرفی کسانی که به لغو و یا تعدیل منشور ملی رای دادند از نمایندگان فتح در شورای قانونگذاری بودند و در آن زمان از ورود دیگران به نوارغزه برای شرکت در رای گیری جلوگیری به عمل آوردند و باز نهادهای پیمان اسلو بودند که در گذشته و حال بر جنبش فتحی سیطره داشتند و دارند که اسراییل را به رسمیت شناخته است و علاوه بر این حکم بلعاوی عضو کمیته مرکزی فتح گفته است که توافق اسلو زمانی به اجرا درآمد که در دو نهاد و سازمان جنبش فتح یعنی کمیته مرکزی و شورای انقلاب مورد بحث و بررسی قرار گرفت و بعد از این بحث و بررسی به رای گیری گذاشته شد و رای گیری در این زمینه به نفع توافق اسلو تمام شد و این موضوع در تاریخ 6 /12 / 2008 در یک بیانیه مطبوعاتی عنوان و توزیع شد.
دوم : پس گرفتن و محکوم کردن به رسمیت شناختن یهودیت فلسطین تاریخی و اصل تبادل اراضی که یاسر عرفات آن را اعلام کرد و عباس نیز بر آن تاکید ورزید . عباس در مصاحبه ای که در تاریخ 22/6 / 2008 با روزنامه عبری هاآرتس انجام داد، دقیقا گفت : عرفات آماده است تا قضیه آوارگان و قدس را حل و فصل کند و وعده داده است که بعد از عقب نشینی صهیونیست ها از غزه با جنبش های حماس و فتح مقابله کند وی گفت : یاسر عرفات رییس تشکیلات فلسطینی برای اولی بار در یک اظهارات مهم نشان داد که وی ضرورت حفظ هویت یهودی اسراییل را به خوبی درک می کند . وی در پاسخ به این سوال که آیا وی درک می کند که باید اسراییل به صورت دولت یهودی باقی بماند ؛ می گوید : “حتما”
عرفات در مصاحبه ای که با روزنامه هاآرتس در دفتر خود در رام الله انجام داد ؛ افزود : ” ما با این موضوع به صورت رسمی موافقت و به صورت علنی در نشست شورای ملی در سال 1988 آن را اعلام کرده ایم . “
وی تاکید کرد که هیچ یک از رهبران فلسطینی نمی توانند، حق موجودیت اسراییل را نادیده بگیرند و از تعهدات شورای ملی سال 1988 که وی آن را “بسیار مهم” توصیف کرد، بگریزند.
عرفات افزود ؛ ” این مصوبه شورای ملی فلسطین می باشد و این شورا نماینده تمامی فلسطینیان جهان است و در حضور بیل کلینتون در سال 1998 مورد تاکید قرار گرفته شده است .
سوم : بازگرداندن منشور ملی فلسطین که 12 ماده آن حذف شده و 16 ماده دیگر از اصل 33 آن نیز تعدیل و تغییراتی در آن ایجاد شده است به ویژه موادی که رییس سابق و کنونی کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین آن ها را زیرپا گذاشته و نادیده گرفته اند و آن ها عبارتند از :
1 ـ ماده 9 ” مبارزه مسلحانه تنها راه آزاد سازی فلسطین است و این استراتژی است نه تاکتیک”
2 ـ ماده 19 ” تقسیم فلسطین که در سال 1947 به اجرا درآمد و ایجاد اسراییل، اصولا باطل می باشند و گذشت زمان تاثیری بر آن ندارد و تاسیس این رژیم با اراده و خواست ملت فلسطین و حق طبیعی آن در مورد میهنش مغایرت دارد “
3 ـ ماده 20 ” اعلامیه بالفور و طرح قیمومیت و آن چه که به آن ها متعلق و بر آن ها استوار است، باطل می باشد و ادعای ارتباط تاریخی و روانی یهود و فلسطین با حقایق تاریخی و معیارهای بین المللی به معنی درست آن مطابقت ندارد”
4 ـ ماده 21 ” ملت عرب فلسطین عمیقانه به انقلاب مسلحانه معتقد هستند و تمامی راه حل های جایگزین در مورد آزادی کامل فلسطین را نمی پذیرند و با تمامی طرح هایی مخالفند که موجب نابودی قضیه و آرمان فلسطین می شود و تصمیم گیری در مورد این قضیه را به مجامع بین المللی بسپارد ”
چهارم : لغو معاهده ننگین اسلو که به امضای سازمان آزادی بخش فلسطین و اشغالگران رسیده است و مهم ترین بندهای آن عبارتند از :
1 ـ چشم پوشی از فلسطین 1948
2 ـ به رسمیت شناختن کشور اسراییل و حق تاریخی آن در این سرزمین
3 ـ پذیرش این نکته که فلسطین تنها کرانه باختری و نوارغزه است
4 ـ تکیه به راه حل گفت و گو به عنوان تنها راه حل موجود
5 ـ خلع سلاح فلسطینیان و نابودی تمامی زیرساخت های نظامی فلسطین
6 ـ بسنده کردن به نیروهای پلیس که مجموعا دارای 9000 نیرو در کرانه باختری و نوارغزه باشد . در اختیار قراردادن پایگاه ها و اسامی آن ها به اسراییل به گونه ای که تعداد سلاح ها از 7 هزار قطعه سلاح سبک شخصی تجاوز نکند و تیربارهایشان نیز نباید بیش از 120 قبضه باشد و تنها می توانند 45 خودروی زرهی در اختیار داشته باشند
7 ـ هر سلاحی غیر از سلاح های مذکور غیرقانونی است و باید جمع آوری شود
8 ـ هر شخصی غیر از افراد پلیس که سلاح حمل کند، تروریست است
9 ـ طرف فلسطینی موظف است که سرزمین های در اختیار خود را از هرگونه اقدامات و سازمان ها تروریستی و زیرساخت های تروریسم پاک سازی کند
10 ـ این اقدامات باید از طریق کمیته همکاری های امنیتی مشترک میان فلسطین و اسراییل صورت گیرد
پنجم : لغو تمامی پیمان ها که ملت فلسطین و مقاومت این ملت را مجرم و مقصر می داند که به طور مثال به طرح جرج تنت که به امضای اسراییل و تشکیلات خودگردان در سال 2002 رسید، می توان اشاره کرد که در آن آمده است :
1 ـ تشکیلات خودگردان باید فورا بازجویی و بازداشت تروریست ها را در کرانه باختری و نوارغزه آغاز کند و به محض بازداشت تروریست ها اسامی بازداشت شدگان و جزئیات مراحل بازداشت را در اختیار این کمیته قرار دهد .
2 ـ تشکیلات خود گردان باید تمامی افراد نیروهای امنیتی را از تحریک و همکاری و زمینه سازی برای حملات علیه اهداف اسراییلی از جمله شهرک ها بازدارد.
3 ـ نمایندگان امنیتی فلسطینیان و اسراییلی ها باید به کمیته امنیتی مشترک مراجعه کنند تا همدیگر و نمایندگان آمریکا را در جریان آخرین اطلاعات در زمینه فعالیت های تروریستی از جمله خود تروریست ها و یا متهمان به اقدامات تروریستی که در مناطق تحت کنترل آنان فعالیت می کنند و به این مناطق نزدیک می باشند، قرار دهند
4 ـ تشکیلات خودگردان باید اقدامات پیشگیرانه ای را علیه تروریست ها و محل های اختفای آنان و محل های ذخیره سلاح و کارخانه های تولید گلوله خمپاره به عمل آورد و سپس گزارش هایی را در این زمینه تهیه و تحویل این کمیته امنیتی بدهد .
5 ـ تشکیلات خودگردان و اسراییل باید با قاطعیت از اعمال خشونت از سوی افراد و یا گروه ها در مناطق تحت تسلط خود جلوگیری کنند و باید اقداماتی را به عمل آورند تا از مناطق تحت سیطره آنان حمله ای علیه دیگری صورت نگیرد و این مناطق بعد از عملیات و یا حمله ای نباید به پناهگاهی برای مجریان عملیات و حملات تبدیل شود.
6 ـ نیروهای امنیتی اسراییل و فلسطینیان باید به طور مشترک تلاش کنند تا سلاح های غیرقانونی از جمله گلوله ها و موشک ها و مواد منفجره را در مناطق تحت کنترل خود کشف و ضبط نمایند و با جدیت تمام از قاچاق سلاح و تولید غیر قانونی آن جلوگیری نمایند .
ششم : لغو کلیه بیانیه ها و موضع گیری ها علیه تاریخ و فداکاری های ملت فلسطین از جمله توافق فیلیپ حبیب در سال 1982 و اعلامیه مبارزه با تروریسم سال 1985 و اعلامیه پذیرش شروط آمریکایی سال 1988 .
هفتم : عذر خواهی آشکار و صریح و بدون هیچگونه ابهام و پیچیدگی در باره درد و رنج هایی که سازمان آزادی بخش فلسطین و رهبرانش برای مردم فلسطین به وجود آوردند و از این که خون قهرمانان و شهدا را وسیله ای برای داد و ستد های خود قرار دادند و این که ملت فلسطین را دچار جنگ و درگیری های داخلی میان گروه ها کردند که تمامی طرف های درگیر در آن ها بازنده بودند به ویژه نبردهایی که در اردن و لبنان اتفاق افتاد و همچنین باید در مورد موضع گیری هایی که به ملت فلسطین آسیب رساند و موجب آوارگی و تحت تعقیب قرار گرفته شدن آنان در خارج به ویژه در کویت و لیبی شد عذرخواهی بکند .
هشتم : نادرست شمردن موافقت با تبعید فرزندان این ملت از سرزمینشان و این اولین باری است که در تاریخ اتفاق می افتد که رهبران یک ملت با تبعید فرزندان ملتشان به خارج میهن موافقت کنند و مقصود ما در این جا دقیقا جنایت توافق کلیسای المهد می باشد.
نهم : اقرار به جنایت بودن تحویل فرزندان این ملت به دشمن به ویژه افرادی مانند الشوبکی و احمد سعدات.
دهم : اصرار و تاکید آشکار و واضح و بدون شک و شبهه سازمان آزادی بخش به حق بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین های مادریشان که از آن به زور رانده شده اند و مخالفت با تمامی تلاش ها برای اسکان یهودیان و مردود شمردن تلاش هایی مبنی بر بازگرداندن آوارگان به دولت پیشنهادی در کرانه باختری و نوارغزه به عنوان بازگشت مورد نظر و مطلوب . تاکید بر بازگشت آوارگان به یافا و حیفا و عکا و صفد و الناصره و طبریا و بئرالسبع و اللد و الرمله و به کلیه شهرها و روستاها و شهرک های فلسطینی .
یازدهم : محکوم کردن و جنایت دانستن تلاش ها در مورد کارشکنی درباره حق بازگشت به ویژه محکوم کردن پیمان ژنو که توافقات آن با حضور سازمان آزادی بخش و امضای میان یاسر عبد ربه و اشغالگران صورت گرفته است .
دوازدهم : بازگرداندن ارزش و اعتبار به صندوق ملی فلسطین و مخالفت با قوانین پولی و اقتصادی که از سوی سلام فیاض تدوین شده و نهادهای این سازمان را به تشکیلات اسلو ملحق کرده است .
سیزدهم : مشخص شدن سرنوشت میلیاردها دلاری که این سازمان در طول دهه های گذشته جمع آوری کرده است و بررسی حساب های بانکی و دارایی ها و مجازات تمام کسانی که دچار وسوسه شده و اموال ملت را چپاول کرده اند و مرده و زنده آنان باید حساب پس دهند و مورد محاکمه قرار گیرند .
چهاردهم : اجرای انتخابات در داخل و خارج فلسطین برای شورای ملی جدید که منشور ملی را تدوین کند .
پانزدهم : جداکردن کامل نهاد های سازمان آزادی بخش فلسطین از ساختار تشکیلات موهوم و مخالفت با داشتن مسئولیت همزمان در هر دو نهاد .
شانزدهم : جنایت شمردن قطعی همکاری های امنیتی با اشغالگران.
هفدهم : تاکید بر حق مقاومت ملت فلسطین و مجازات تمامی کسانی که مقاومت ملت ما را مجرمانه و بی خردانه می دانند و آن را تحقیر می کنند .
این ها مهم ترین شروط هستند ولی همگی شروط ما در آن ها خلاصه نشده است و این ها شروطی هستند که ما آن ها را در مقابل کسانی قرار می دهیم که سازمان آزادی بخش را به انحصار خود در آورده اند و عده ای از اعضای شورای ملی در آن جمع شده اند که بیشتر به خانه سالمندان شبیه است و تنها کار آن امضا و مهر زدن اوامری کسانی است که از خود اختیاری ندارند.
این شروط تنها برای اصلاح فراگیر و حقیقی و بازسازی ریشه ای موجودیت فلج و ناتوانی است که نام آن سازمان آزادی بخش می باشد.
ولی …
ما به گروه های مقاومت هشدار می دهیم تا گرفتار آتش سازمان آزادی بخش فلسطین با ساختار کنونی آن نشوند و از آنان می خواهیم با اعمال فشارها مخالفت کنند زیرا این فشارها به منظور به رسمیت شناختن موجودیت تباه و فاسد و غیرقانونی صورت می گیرد که هدفی جز جلب رضایت اشغالگران و رسمیت بخشیدن به اشغالگری ندارد .
ملت فلسطین اصل و اساس و تعیین کننده است و این ملت است که به نهاد و موسسه ای وجه قانونی می بخشد و یا از آن سلب می کند و نهاد و سازمانی نمی تواند، جایگزین ملت فلسطین شود و به جای آن تصمیم بگیرد . سازمان آزادی بخش فلسطین نیز مانند سایر نهاد ها که قبلا به وجود آمدند مانند هیئت عالی عربی و یا دولت فراگیر فلسطین اگر کم کاری کند و ناتوان باشد از بین می رود و کسی برای آن تاسف نخواهد خورد و کسی برای عنوان خالی و بی محتوایی که به ابتذال کشانده شده و بر طرح های شکست خورده و ناکام تاکید می ورزد، تاسف نمی خورد . سازمانی که به طور غیر مستقیم تلاش می کند با اصرار ورزیدن بر اجرای توافقات و پیمان های امضا شده، اشغالگران و اشغالگری را به رسمیت بشناسد و این بدین معناست که هر کس که بخواهد امروز سازمان آزادی بخش را با همین ساختار کنونی به رسمیت بشناسد در واقع اسراییل و حق موجودیت آن را در این سرزمین به رسمیت شناخته است .
ملت ما تا ابد منتظر نخواهد ماند تا کسانی که این سازمان را ربوده اند، اصلاح و بازسازی آن را بپذیرند و امروز با دیروز تفاوت دارد و قبل و بعد تجاوز به غزه نیز تغییر کرده است و اکنون هر لحظه ما به پایان این موعد نزدیک تر می شویم .