بعد از شکست صهیونیست ها در مورد نابودی مقاومت و بعد از تبدیل نوارغزه به منطقه خالی از نیروهای فلسطینی که آرامش “اسراییل” و مصر را بر هم بزنند، تحولات عرصه فلسطین در کانون توجه آمریکا و “اسراییل” و مصر قرار گرفته است.
به نظر می رسد که ناکامی ارتش اسراییل در تحقق این هدف نه تنها “اسراییل” را نگران ساخته است بلکه آمریکا و دولت حاکم بر مصر نیز از امر نگران و ناخشنود هستند.
واشنگتن بر این باور است که چنین شکستی طرح رییس اوباما را در مورد از سرگیری مذاکرات با شروطی که بتواند “اسراییل” و دولت های عرب معروف به دولت های میانه رو را خشنود و راضی سازد، ناکام گذاشته است زیرا جنبش حماس چنین شروطی را نمی پذیرد و این جنبش از حمایت مردمی گسترده ای برخورد دار است که نمی توان چنین جنبشی را نادیده گرفت و یا آن را به کنار زد و دیگر این که تنها موافقت محمود عباس برای از سرگیری مذاکرات کافی نیست مگر این که در کنار آن حماس تضعیف گردد و یا این که این جنبش مجبور شود تا تمامی اختیارات را به عباس واگذارد تا وی بر اساس نگرش و دیدگاه اوباما به سمت میز مذاکرات برود.
اما قاهره موفقیت حماس در مقابله با ارتش اشغالگر و ممانعت این جنبش از تحقق اهداف صهیونیست ها را تحولی می داند که به دو دلیل به سود جهت گیری ها و سیاست های این کشور بعد از امضای پیمان کمپ دیوید در سال 1987 نیست و نخواهد بود.
دلیل اول این که پیروزی جنبش حماس خط مقاومت فلسطینیان را تقویت و خط مذاکرات تشکیلات فلسطینی به ریاست محمود عباس را تضعیف کرده است و اگر حماس در فلسطین تقویت شود و این جنبش در راس قرار بگیرد این امر به این معنی خواهد بود که مرکز تصمیم گیری فلسطینیان از تشکیلات فلسطینی به جنبش های مقاومت منتقل خواهد شد که حماس و جهاد اسلامی در صدر آنان قرار دارند و این به معنای شکست و سقوط طرفداران سازش و شیوه های آنان خواهد بود و این امر تنها دامنگیر فلسطینیان نخواهد شد بلکه مصر را نیز در بر خواهد گرفت. مقاومت ثابت کرده است که می تواند بدون هیچ و قید و شرطی سرزمین فلسطین را آزاد سازد و می تواند قدرت پوشالی ارتش “اسراییل” را نیز در هم بشکند.
چنین مسیر مبارزاتی اگر بتواند به راه خود ادامه دهد می تواند تهدیدی علیه پیمان کمپ دیوید و علیه نظامی باشد که این پیمان را امضا کرده است.
دلیل دوم : دولت مصر از این بیم دارد که مبادا تقویت توان جنبش حماس به تقویت توان نیروهای اسلامی در مصر منجر شود که در راس این نیروها جنبش اخوان المسلمین قرار دارد؛ جنبشی که مهم ترین سازمانی است که در صفوف مخالفان دولت قرار دارد.
بهتر بود به جای ابراز نگرانی واشنگتن و قاهره از رشد و افزایش توان حماس تل آویو بیشتر نگران این امر می شد زیرا ریشه دواندن مقاومت فلسطین و افزایش توان آن تهدید بزرگی علیه رژیم صهیونیستی به شمار می رود و اکنون این مقاومت در سرزمین های فلسطینی حضور دارد و نه در میان همسایگان و همین مقاومت توانسته است، دست کم بخشی از سرزمین فلسطینی یعنی نوارغزه را بدون قید و شرط از چنگال رژِیم صهیونیستی آزاد سازد.
بر همین اساس این سه دولت تحرکاتی را در جهت تضعیف و ناکامی مقاومت به عمل آورده و تلاش کرده اند تا پیروزیش را کم اهمیت جلوه دهند و نگذارند که حماس از این دستاورد خود به خوبی استفاده کند. آنان کوشیده اند تا این پیروزی به یک دستاورد سیاسی در عرصه فلسطین تبدیل نشود و بار دیگر سازمان آزادی بخش فلسطین را در برابر این جنبش و مقاومت مردم مطرح کرده و پیش کشیده اند.
در سطح ملی و اسلامی قضیه فلسطین نیز که با بیداری مردمی بی سابقه ای همراه می باشد و مردم از مقاومت در برابر تجاوزات و اشغالگری حمایت و پشتیبانی کرده اند، آنان تلاش می کنند تا قضیه را به سوی همکاری و پذیرش خفت و خواری سوق دهند.
اکنون پرسش هایی در این زمینه مطرح شده است که عبارتند از:
ـ آمریکا و مصر و “اسراییل” چه طرحی را برای تضعیف حماس در نظر گرفته اند؟
ـ حماس چگونه با این طرح برخورد خواهد کرد؟
ـ در چنین شرایطی چه اتفاقاتی ممکن است، رخ دهد؟
طرح تضعیف حماس
اطلاعات و داده ها و حوادث سال های اخیر نشان می دهد که طرح مشترکی از سوی مصر و ” اسراییل” و ایالات متحده آمریکا برای تضعیف حماس تدارک دیده شده و بعد از پایان تجاوز به غزه به اجرا در آمده است که دارای دو بعد اساسی با شدت و ضعف می باشد.
بعد سختگیرانه آن
1ـ استمرار سیاست محاصره نوارغزه و جلوگیری از ورود هر گونه مواد برای بازسازی خرابی های تجاوز صهیونیست ها و مرتبط دانستن لغو محاصره و اجازه بازسازی منطقه به تن دادن جنبش حماس به شروط بین المللی اسراییلی که تجاوز صهیونیست از تحقق آن ناتوان ماند و این شروط عبارتند از : موافقت با طرح آرام سازی دراز مدت، آزادی گلعاد شالیت نظامی اسیر صهیونیست ها، پذیرش شروط کمیته چهار جانبه برای مذاکره با ” اسراییل ” که هدف آن به رسمیت شناخته شدن این رژیم است، سپردن تمامی اختیارات به محمود عباس در مذاکرات سازش بر اساس طرح نقشه راه، همان طرحی که به طرز عجیبی خواسته های آمریکا و “اسراییل” را در مورد مذاکرات برآورده می سازد.
2ـ مرتبط دانستن تحقق منافع فلسطینیان از جمله تشکیل دولت وحدت ملی با موافقت حماس با شروط کمیته چهار جانبه بین المللی برای انجام مذاکرات با ” اسراییل “.
3 ـ تشدید اقدامات در جهت جلوگیری از قاچاق سلاح به نوارغزه از طریق خشکی و دریا.
این طرح با شدت هرچه بیشتر به محض پایان تجاوزات و حملات علیه نوارغزه به اجرا در آمد و موجب تحمیل محاصره علیه نوارغزه و افزایش درد و رنج ملت فلسطین شد ولی نتوانست جنبش حماس و گروه های مقاومت همپیمان با آن را متزلزل سازد و به تسلیم در برابر خواسته های کمیته چهار جانبه وادارد و یا این که موجب آزادی گلعاد شالیت شود و یا شروط “اسراییل” مورد قبول قرار گیرد. قاهره نیز با تلاش برای انجام مذاکرات میان فلسطینیان نتوانست به هدف خود برسد. مصر از طریق چنین مذاکراتی صرفا در صدد اعاده قدرت و تجدید دوره ریاست محمود عباس به زیان مقاومت بود.
بعد ظاهرا آرام این طرح
بعد از شکست مرحل سختگیرانه طرح مشترک مصر و آمریکا و “اسراییل” و بعد از سپردن ریاست کاخ سفید به دولت اوباما و بعد از طرح دیدگاه های وی در مورد حل و فصل منازعه در منطقه رنگ این طرح عوض شد و چهره آرام تری به خود گرفت که موارد آن به عبارتند از :
1ـ زمینه سازی برای بازسازی نوارغزه
2ـ برگزاری انتخابات فلسطین در آغاز سال آینده میلادی
3ـ تثبیت و تعمیق طرح آرام سازی با “اسراییل”
4ـ توافق در مورد طرح مبادله شالیت با اسرای فلسطینی
5ـ در مقابل جنبش حماس باید در برابر از سرگیری مذاکرات بر اساس دیدگاه اوباما مبنی بر تشکیل دو دولت و سپس تشکیل دولت وحدت ملی فلسطینی از خود نرمش نشان دهد
بر اساس اطلاعات منابع فلسطینی آگاه در مورد امور جاری به نظر می رسد این طرح به خاطر اهداف زیر به اجرا درآید :
ـ ایجاد فضای مناسب به گونه ای که اجازه دهد مذاکرات از سر گرفته شود و این موضوع نیز به شرط موافقت حماس با شروط کمیته چهارجانبه ارتباط داده نشود.
ـ در صورتی که چنین چیزی تحقق نیابد باید از هم اکنون تا زمان برگزاری انتخابات فلسطینی در ابتدای سال آینده میلادی کار و تلاش برای تغییر موازین قوا در سطح جامع9ه و میان مردم به وسیله کمک های مالی و ارائه خدمات و بسیج سیاسی پر حجم علیه حماس و یا از طریق تقویت سلطه تشکیلات فلسطینی بر نوارغزه به وسیله طرح دایتون و تقویت ریاست جدید فتح و تقویت جایگاه سلام فیاض و محمد دحلان آغاز شود تا از طریق انتخابات پیروزی محور مشترک آمریکا و اسراییل و مصر علیه جنبش حماس تضمین شود.
در همین چارچوب آمریکا کمک های مادی و مالی را به این امر اختصاس داده است و تعقیب رهبران و اعضای جنبش حماس در کرانه باختری و بازداشت آنان ادامه یافت.
منابع مطبوعاتی “اسراییت” نیز فاش کردند که مصر و “اسراییل” در این زمینه با هم تفاهم دارند و همکاری می کنند ومصر نیز به آمریکا وعده داد که تشکیلات فلسطینی مذاکره با ” اسراییل” را از سرگیرد و “اسراییل ” نیز به طور ضمنی با آن موافقت کرده است.
روزنامه هاآرتس نیز به نقل از منابع مصری گزارش داده است که ایهود باراک وزیر جنگ ” اسراییل” به خاطر تمایل مصر در مورد اجرای طرح فراگیر آتش بس میان رژیم صهیونیستی و حماس و سازش میان حماس و فتح و لغو محاصره نوارغزه و آزادی شالیت به قاهره سفر کرده است.
با استناد به اطلاعات همین منابع هاآرتس می افزاید:
” مصر به دنبال سخنرانی اوباما در قاهره تصمیم گرفته است تا بر گروه های فلسطینی در مورد آشتی ملی فشار بیشتری بیاورد. این منابع توضیح داده اند که بدون آشتی میان گروه های فلسطینی هیچگاه پیشرفتی در مورد سازش با “اسراییل” حاصل نخواهد شد و قاهره در نظر دارد در این زمینه دستاوردی را به اوباما عرضه دارد “.
به نظر می رسد که مصر در نظر دارد به راه حلی در این زمینه دست یابد و حمایت “اسراییل” را نیز جلب نماید و حماس را نیز قانع سازد تا با آن موافقت کند و این راه نیز تشکیل دولت وحدت ملی است که رهبری آن در اختیار حماس نباشد و همزمان اداره امور کرانه باختری و نوارغزه را نیز برعهده داشته باشد بدون این که از حماس نیز بخواهد که “اسراییل” و توافقات به عمل آمده با این رژیم را به رسمیت بشناسد. در مقابل رژیم صهیونیستی نیز باید گذرگاه ها را بر روی کالاها بازگشایی کند و در مورد بازگشایی گذرگاه رفح نیز اعتراضی نداشته باشد. در صورتی که اسراییل با این امور موافقت کند، مصری ها نیز تلاش خواهند کرد تا موجبات آزادی شالیت را هر چه سریع تر فراهم آورند و در جهت برقراری طرح آرام سازی طولانی مدت نیز تلاش کنند.
به نظر می رسد که هیئت امنیتی مصری که از دمشق دیدن و با رهبران گروه های فلسطینی دیدار کرده است این موضوع نیز با آنان درمیان گذاشته باشد.
حماس چگونه با این طرح برخورد خواهد کرد؟
واضح است که جنبش حماس واقعیت های جغرافیایی و تحولات و حوادث جدید پس از پیروزی اوباما در انتخابات آمریکا و عرضه دیدگاه وی در مورد سازش میان اعراب و “اسراییل” و از سرگیری مذاکرات را نادیده نگرفته است. این جنبش با تکیه بر واقعیت گرایی تا حدودی از خود نرمش نشان داده است بدون این که از اصول ثابت ملی خود چشم پوشی کند و چنین موضع گیری به طور آشکار در سخنان خال مشعل رییس دفتر سیاسی این جنبش که در اواخر ماه میلادی گذشته عنوان شد، مشاهده می شود. وی صراحتا اعلام کرد که به چیزی کمتر از تشکیل دولت فلسطینی دارای اقتدار کامل و حاکم بر سرزمین های سال 67 به پایتختی قدس و برچیدن شهرک ها و بازگشت آوارگان راضی نخواهد شد.
چنین موضع گیری واکنش آشکاری به ابهام و پیچیدگی بود که در طرح اوباما در مورد دولت فلسطینی وجود داشت. از سوی دیگر مخالفت با تاسیس دولت فلسطینی موقت و تلاش برای تثبیت و نهادینه کردن شهرک سازی در کرانه باختری و حذف حق بازگشت آوارگان نیز در آن به وضوح به چشم می خورد. اما در مورد راه حل های مصر نیز باید گفت که حماس با توجه به طرح های جانبدارانه این کشور از مواضع آمریکا و “اسراییل” از ابتدا تاکنون هیچگاه با این کشور قطع رابطه نکرده و در قاهره به مذاکره پرداخته است. این جنبش در جهت تحقق منافع فلسطینیان از خود نرمش نشان داده است بدون این اصول ثابت را خود را نایده بگیرد و پیوسته با به رسمیت شناختن “اسراییل” مخالف بوده و پیمان های منعقد شده با این رژیم را بی اعتبار دانسته است ولی با این حال در مورد موافقت با پیمان ها و توافقات بین المللی با هوشیاری کامل برخورد کرده و با در نظر گرفتن جوانب امر از خود نرمش نشان داده است.
به همین دلیل طرح جدید مصر به دیدگاه های حماس نزدیک تر است زیرا این جنبش را ملزم نمی کند که “اسراییل” و توافقات به عمل آمده با این رژیم را به رسمیت بشناسد . این طرح همچنین برخی از خواسته های این جنبش از جمله لغو محاصره و آغاز بازسازی را برآورده می کند.
احتمالات
بر اساس آن چه که گفته شد، واضح است که واشنگتن برای از سرگیری مذاکرات به کاهش محاصره نوارغزه نیاز دارد، زیرا بدون این امر، تحقق هدف مذکور واشنگتن دشوار به نظر می رسد. از سوی دیگر نیاز مقاومت به کاهش محاصره نوارغزه و نیاز به بازسازی منطقه موجب خواهد شد که مقاومت از خود نرمش نشان دهد و راه حل میانه را بپذیرد به گونه ای که موجب چشم پوشی از اصول ثابت آن نشود.
بر همین اساس فیصله امور مرهون تغییر تعادل قوا در عرصه فلسطین است که یا باید تعادل قوا به سود مقاومت و یا به سود گروه تشکیلات فلسطینی تمام شود.
با توجه به این که نیروهای اسراییلی از نابودی مقاومت ناتوان هستند و نتوانستند تغییراتی را به سود تشکیلات فلسطینی مرتبط با پیمان اسلو و اسراییل ایجاد کنند به نظر می رسد، انتخابات ریاست تشکیلات و مجلس قانون گذاری در این زمینه فیصله کننده و سرنوشت ساز باشد.
در همین چارچوب گروه آمریکایی داخل تشکیلات به رهبری سلام فیاض و محمد دحلان به این انتخابات دلخوش کرده اند تا در آن پیروز شوند و تعادل قوا را به سود خود تغییر دهند و این چیزی که دحلان در نشست های خود به آن اشاره کرده و گفته است : ” ما کودتای نظامی را با کودتای دمکراتیک پاسخ خواهیم داد”.
این گروه بر این باور است که تجربه انتخابات اخیر در لبنان امکان دارد در کرانه باختری و نوارغزه نیز از طریق خرج کردن پول و ایجاد همپیمانی با روسای مستقل عشایر و خانواده های بزرگ و بهره برداری از شرایط دشوار نوارغزه بر اثر جنگ و محاصره و مسئولیت آن را به دوش حماس انداختن تکرار شود.
در مقابل حماس نیز در جهت ناکام گذاشتن طرح ها وتوطئه های آنان تلاش کند و مخالفت خود را بارها با توافق جزئی اعلام کرده است و اصرار می ورزد که هر گونه توافقی باید فراگیر باشد و باید تمامی قضایا از جمله آزادی تمامی بازداشت شدگان از زندان های تشکیلات و بازسازی نوارغزه را در بر بگیرد. عدم امتیاز دهی در مورد اصول ثابت این جنبش و حقوق فلسطینیان به هر تقدیر موجب خواهد شد تا حماس بتواند غزه را بازسازی کند و به زندگی فلسطینیان به دور از هرگونه باج خواهی بهبود ببخشد و در نتیجه بر پایگاه مردمی این جنین نیز افزوده شود؛ وجهه مردمی که تجاوزات صهیونیست ها و محاصره نتوانسته است به آن آسیب و خللی وارد آورد. در آینده آزادی بازداشت شدگان در کرانه باختری و انجام طرح مبادله اسرا نیز به نهادینه و تثبیت گزینه مقاومت خواهد انجامید و این جنبش با اقدامات خود مخالفت “اسراییل” با طرح مبادله اسرا را نیز ناکام و لجاجت آنان را بی نتیجه خواهد گذاشت.
علاوه بر همه این ها واقعیت های لبنان با واقعیت های موجود در کرانه باختری و نوارغزه فرق و تفاوت دارد و موضوعات مورد منازعه در مناطق فلسطینی نشین رویارویی با اشغالگری و شهرک سازی و تروریسم صهیونیست ها می باشد و همین امور موضع گیری مردم را نیز مشخص و تعیین می کنند.
در چنین شرایطی جنبش حماس و سایر گروه های مقاومت در راس مواجهه با صهیونیست ها قرار دارند و سازش با آنان را نمی پذیرند و همین گروه توانسته اند در برابر اشغالگران صهیونیست مقاومت و پایداری کنند و به موفقیت هایی نیز دست یابند. این در حالی است که تشکیلات فلسطینی فرزند پیمان اسلو تا کنون نتوانسته است از طریق مذاکرات به پیشرفت و دست آوردی نایل آید و اکنون از نظر امنیتی علیه مقاومت با اشغالگران همکاری می کند و شروط آمریکا و “اسراییل” را در مورد مذاکرات می پذیرد و همین تشکیلات از بخش اعظم سرزمین فلسطین چشم پوشیده و “اسراییل” را به رسمیت شناخته است.
اکنون مقاومت باید در برابر توطئه دشمنان بسیار هوشیار باشد و تمامی امور و تحرکات آنان را زیر نظر داشته باشد. آنان می خواهند که از طریق انتخابات به اهداف خود برسند و از وضعیت موجود در نوارغزه و درد و رنجی که مردم این منطقه به دچار هستند به نفع خود سود ببرند. آنان می خواهند تسلط خود بر کرانه باختری را از طریق طرح دایتون و نابودی مقاومت تقویت کنند و با بهبود بخشیدن به وضعیت مردم آنان را از مقاومت جدا سازند. علاوه بر این توقف عملیات مقاومت علیه اشغالگران در چارچوب طرح آرام سازی اعلام نشده و غیر رسمی بعد از تجاوز اخیر نیز بهانه به دست دشمنان داده است که مقاومت باید تمامی این توطئه و تبلیغات را خنثی کند و مراقب اوضاع باشد و شرایط و اوضاع هر منطقه را بسنجد. مثلا در نوارغزه شرایط کنونی ایجاب می کند که به طرح آرام سازی در جهت بازسازی این منطقه پایبند باشد تا گشایشی در زندگی مردم بعد از تحمل درد و رنج فراوان حاصل شود ولی مقاومت نباید از کرانه باختری عقب نشینی و یا آن را فراموش کند زیرا در این منطقه عملیات قلع و قمع ملت فلسطین ادامه دارد و رهبران و اعضای مقاومت نیز تحت تعقیب قرار دارند و بازداشت می شوند.
در کرانه باختری اشغالگران به طرح های شهرک سازی خود ادامه می دهد و سرزمین های فلسطینی بیشتری را به اشغال خود در می آورند و طرح یهودی سازی قدس اشغالی به اجرا گذاشته اند و همین امور در نهایت قضیه فلسطین را مطابق نیات نتانیاهو حل و فصل خواهد کرد.
با توجه به موارد مذکور مقاومت در کرانه باختری و قدس و سرزمین های اشغالی سال 48 نباید به طرح آرام سازی پایبند باشد و باید به عملیات خود ادامه دهد و مردم را برای مقابله با طرح های صهیونیست ها و ناکام گذاشتن آن ها به صحنه بیاورد.
در سایه مقاومت است که ملت بیدار می شود و دست به قیام می زند و در میدان های مواجهه حضور پیدا می کند و در صورت استمرار مقاومت است که فضاها تغییر می کنند و تلاش ها برای بازگردان فضاهای ناامیدی و سرافکندگی و تسلیم در برابر دشمنان ناکام خواهد ماند.