در این دوره از تاریخ تاریک منطقه خاورمیانه سوالات زیادی در ذهن ناظران و کارشناسان سیاسی منطقه جای گرفته است و آنان می پرسند که دلایل سفر ملک عبدالله دوم پادشاه اردن به سوریه با وجود اختلافات موجود میان آنان در اهداف و منافع چیست ؟ چرا این دیدار بعد از سفر ملک عبدالله از آمریکا صورت گرفته است ؟ چرا هیلاری کلینتون بدون این که با سنیوره، یکی متحدان خود دیداری داشته باشد به لبنان سفر کرده است ؟ باز چرا پس از سفر نتانیاهو از قاهره عباس و مبارک و نتانیاهو به کاخ سفید رفته اند ؟ چرا عباس علی رغم نوید هایی مبنی بر توافقات میان طرف های فلسطینی مذاکره کننده در قاهره در کرانه باختری دولت تشکیل داده است ؟ و چرا ارتش اسراییل جزئیات جنگ نوار غزه را اکنون منتشر می سازد و اسناد و مدارکی را ارائه می دهد که ثابت می کند جنبش فتح در این نبرد مشارکت میدانی و امنیتی داشته و در کنار اشغالگران صهیونیست ایستاده است ؟ سئوالات بسیاری از این قبیل وجود دارند که باید به آنها پاسخ داده شود .
آن چه مسلم است، دیدار ملک عبدالله از سوریه بیهوده و بی دلیل نبوده است و بنا به تمایل آمریکا برای دست یابی به تفاهمی با تمامی کشورهای عرب صورت گرفته است و این موضوع با توجه با کشورهای درگیر در بحران خاورمیانه و به ویژه در رابطه با موضوع فلسطین و قضیه جولان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن گونه که پیداست ملک عبدالله حامل پیامی از سوی رییس جمهور آمریکا باراک اوباما بوده است که دیدگاه ها و راهکارهای جدیدی را برای حل بحران روبه رشد منطقه با خود داشته است که با دیدگاه رییس جمهور سابق مبنی بر ایجاد خاورمیانه جدید و تلاش رایس برای ایجاد آن متفاوت است . احتمال می رود ملک عبدالله در فعالیت های سیاسی خود حامل امتیازدهی های جدیدی از سوی عرب ها باشد تا شاید بتواند آتش خودخواهی ها و نخوت آمریکاییان را تا حدودی فروکش کند و در همین راستاست که دیدارهای پیاپی در منطقه در جریان است تا فضای مناسبی را برای طرح جدید آمریکای تحت رهبری دمکرات ها برای منطقه ایجاد کند و باز در همین راستاست که محمود عباس و حسنی مبارک از آمریکا دیدن می کنند و نتانیاهو نیز تلاش می کند با حرف ها و ادعاهای دروغین خود جامعه بین الملل را بفریبد و خود را چهره صلح طلب معرفی نماید بدون این که به شهرک سازی و یهودی سازی سرزمین های فلسطینی پایان دهد.
اوباما نیز به ظاهر نمی خواهد مانند گذشتگان خود، محکوم به شکست و ناکامی شود بنابراین دیدار خود را از منطقه با دیدار از کانون خلافت اسلامی یعنی ترکیه آغاز کرد و از دریچه ترکیه به شرق اسلامی نگریست . اوباما همچنین در چنین برهه ای احساس می کند که نیاز بیشتری به مشورت های کشورهای معتدل عرب و سایر همپیمانان ضد مقاومت در منطقه دارد. کلینتون همچنین با دیدارهای خود از منطقه تلاش می کند تا زمینه را برای اجرای ایده اوباما آماده سازد تا بتواند برخی از طرف های درگیر منطقه و کشورهای تاثیر گذار را به راه حل های حداقلی قانع سازد .
کلینتون می گوید : دولت آمریکا خواهان اجرای انتخابات آزاد و شفافی در لبنان است و ملت لبنان باید بتواند با آزادی و صداقت نمایندگان خود را انتخاب کند . این کلمات و ادعاها ما را به یاد انتخابات آزاد و شفاف در کرانه باختری و نوارغزه می اندازد که چگونه پس از پیروزی حماس همین ایالات متحده آمریکا آن را نادیده گرفت .
خلاصه کلام این که منطقه به سوی طرح سازش بیهوده ای در حرکت است که هیچ گاه از نمونه های قبلی بهتر نخواهد بود و مشکلی که این طرح خواهد داشت بمب هایی به نام حماس و حزب الله هستند که هر لحظه ممکن است منفجر شوند . آیا راهی برای رهایی از این بمب ها وجود دارد ؟