شنبه 10/می/2025

برنامه هسته ای اسرائیل

چهارشنبه 9-دسامبر-2009

  بخش اول

به رغم آنکه صهیونیست ها تحولات جنگ جهانی دوم را از دور زیر نظر داشتند، اما در فلسطین درس ها تجربیات زیادی از آن آموختند.

شاید آنها در ضمن مشاهدات خود از رخدادهای جنگ جهانی، لحظاتی را دیده بودند که در آن سربازان امپراتوری ژاپن سوگند یاد می کردند که تا جان خود را در راه امپراتور تقدیم کنند. این امر زمانی بود که آمریکایی ها هنوز پیروزی خود را بر سرزمین آفتاب تابان اعلام نکرده بودند.

صهیونیست ها در آن زمان توانستند دورنمایی از وضعیت آینده خود در خاورمیانه ترسیم کنند. آنان این پرسش را مطرح کرده بودند که آیا عرب هایی که در مجاورت سرزمین فلسطین قرار دارند، واقعا تصمیم گرفته اند روزی یهودیان را در همان دریایی بریزند که از طریق آن به این سرزمین آمده بودند؟

پس از حمله اتمی آمریکا به ژاپن، فرماندهان و نظامیان ژاپنی به ارزیابی مواضع خود درباره جنگ تا سرحد مرگ در راه امپراتور پرداختند. اوضاع چنین می نمود که انگار بمب اتمی آمریکا به ژاپنی ها فرصت تسلیم و نجات جان خود را داده است. حتی برخی از تاریخ نویسان بعدها این نکته را گفتند که بمب هسته ای مضاف بر ایفای یک نقش نظامی و سیاسی، موجبات صلح را در آسیا و جهان فراهم کرد!

بنیانگذاران دولت اسرائیل در این توهم که تفکر سامورایی و فرهنگ ژاپنی را با تفکر مسلمانان و فرهنگ آنان در خاورمیانه مقایسه می کردند، به خطا رفته اند. به نظر می رسد که دیوید بن گوریون سرکرده موسسان رژیم صهیونیستی خود و اطرافیانش را قانع کرده بود که همان چیز که درباره آمریکا رخ داد، بر اسرائیل نیز قابل تطبیق است.

اما آیا اسرائیل روزی خواهد توانست بازدارنده ای در اختیار بگیرد که دشمنانش را بر این امر قانع سازد که آنها نمی توانند، اسرائیل را نابود کنند؟ یا صهیونیست ها به این قانع شوند که ایجاد فاجعه ای بزرگ در میان دشمنان بهترین راه برای جلوگیری از وقوع مجدد فاجعه برای یهودیان است؟

واقعیت این است که استفاده از سلاح های نامتعارف در خاورمیانه مسأله تازه ای نیست. انگلیسی ها در جنگ جهانی اول برای بمباران دژهای ترک ها در شهر غزه از بمب های شیمیایی استفاده کردند. آنان از همین سال یک بار دیگر در جنگ علیه شیعیان عراق و در جریان انقلاب دهه بیست بهره گرفتند و برای بار سوم هم در دهه سی قرن بیستم میلادی علیه مردم عرب و کرد عراق، از سلاح شیمیایی استفاده کردند.

اسرائیل از همان نخستین سال اعلام موجودیت و آن هنگام که شماری از دانشمندان یهودی برجسته در دهه های سی و چهل میلادی به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند، فعالیت های خود را در راستای ساخت سلاح های هسته ای آغاز کرد. از جمله مهم ترین این دانشمندان، فردی به نام دکتر “ارنست دیوید برگمن” بود که بعدها به عنوان رئیس سازمان انرژی اتمی اسرائیل منصوب شد. او بنیانگذار تلاش های اسرائیل در زمینه دستیابی به سلاح هسته ای لقب گرفته است.

دکتر برگمن دوست بسیار نزدیک دیوید بن گوریون اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و مشاور علمی او بود. این مرد به بن گوریون یادآوری کرده بود که انرژی هسته ای می تواند جایگزین مناسبی برای کمبود منابع و ضعف های نظامی در مقابله با دریایی از دشمنانی باشد که اسرائیل را احاطه کرده اند.

نامبرده تلاش کرد که به طور همزمان و به صورت یکجا هر دو بخش نظامی و غیر نظامی انرژی هسته ای را توسعه دهد و برنامه ای برای استفاده از این انرژی تدوین کند.

دانشمندان اسرائیلی فعالیت خود را برای یافتن اورانیوم مورد نیاز در صحرای سینا آغاز کردند. این اقدام به دستور وزارت جنگ رژیم صهیونیستی صورت می گرفت. با آغاز سال 1950 میلادی آنان معدنی را در نزدیکی منطقه بئر السبع در صحرای نقب یافتند، اما مقدار اورانیوم موجود در این معدن اندک بود. اسرائیلی ها همزمان تلاش های خود را برای توسعه روش های علمی تولید آب سنگین با استفاده آغاز کردند.

مرکز علوم “وایزمن ” فعالیت خود را در حمایت از پژوهش های هسته ای در سال 1949 میلادی آغاز کرد. دکتر برگمن که در این مرکز مسئول بخش شیمیایی بود، خود بر این امر نظارت داشت. دانشجویانی که در این زمینه نبوغی از خود نشان می دادند با خرج دولت برای تحصیل در رشته های مهندسی فیزیک و مهندسی اتمی به خارج از فلسطین اشغالی فرستاده می شدند. این فعالیت ها ادامه داشت تا آنکه اسرائیل در سال 1952 میلادی سازمان انرژی هسته ای خود را تأسیس و آن را تحت نظر وزارت جنگ خود قرار داد و همزمان با آن توسعه برنامه های هسته ای به صورت مستقل در دستور کار قرار گرفت.

همکاری با فرانسه (1948 تا 1962)

در سال 1949 میلادی یک عضو سازمان انرژی هسته ای فرانسه به نام “فرانسیس برن” به اسرائیل سفر کرد. او از دانشمندان برجسته فرانسه در زمینه دانش فیزیک اتمی و دوست بسیار نزدیک برگمن بود. مقصد اصلی او در این سفر مرکز وایزمن بود و در این سفر از دانشمندان اسرائیلی خواست که از مرکز پژوهش های هسته ای جدید فرانسه دیدن کنند. این سفر اوج تلاش ها و فعالیت های مشترک دو طرف اسرائیلی و فرانسوی در عرصه فعالیت های هسته ای قلمداد می شود.

برن در سال 1986 علنا اعلام کرد که دانشمندان فرانسوی که در خلال جنگ جهانی دوم در پروژه “منهتن” آمریکا و در کانادا فعالیت می کردند، گفتند که ناظرانشان به آنان گفته اند که اجازه دارند از علوم و تجربیاتی که در خلال کار به دست می آورند در فرانسه از آنها استفاده کنند، مشروط بر آنکه این کار محرمانه باشد. بر همین اساس برن اطلاعات ذی قیمتی را به اسرائیلی ها داد. بر اساس همان مجوز، احتمال می رود یک دانشمند اسرائیلی که در یک آزمایشگاه علمی در لاس الماس آمریکا به کار مشغول بود، تمام اطلاعات خود را به اسرائیل منتقل کرده باشد.

اندکی پس از جنگ جهانی دوم، اطلاعات فرانسوی ها در امور هسته ای چندان گسترده نبود، زیرا به رغم آنکه یک مرکز پیشرفته پژوهشی در زمینه فیزیک اتمی دایر کرده بود، اما در مقایسه با آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق و انگلیس و حتی کانادا در این زمینه عقب تر بود. به این ترتیب فرانسوی ها فاصله چندانی با اسرائیلی ها نداشتند و به همین سبب در دهه پنجاه میلادی فعالیت های مشترکی در زمینه ارتقای دانش و تکنولوژی هسته ای خود، انجام دادند.

برخی بر این باورند که دانشمندان اسرائیلی در تأسیس نیروگاه های جی 1 برای تولید پلوتونیوم و مرکز یو بی 1 در مارکولی فرانسه مشارکت داشته اند.

این در حالی است که فرانسه از وجود یک مرکز تولید آب سنگین و غنی سازی اورانیوم با درصد خلوص پایین در اسرائیل خبر داده بود. به همین دلیل بود که در آن زمان فرانسه به عنوان مهم ترین صادر کننده سلاح به اسرائیل محسوب می شد.

قیام ها و انقلاب های متعدد در مستعمرات فرانسوی در شمال آفریقا میزان جدیت روابط دو طرف را در بوته آزمایش قرار داد. در این هنگام اسرائیل با استفاده از یهودیان مقیم این مستعمرات به تهیه اطلاعات ضروری برای فرانسوی ها، اقدام می کرد و به این ترتیب نقش بسیار مهمی در سرکوب و ضربه زدن و حتی نابودی جنبش های رهایی بخش در این مستعمرات ایفا کرد.

بحران کانال سوئز در اکتبر سال 1956 میلادی بار دیگر اهمیت و ابعاد همکاری های میان دو طرف را نشان داد. در این بحران فرانسه و انگلیس به کمک اسرائیل شتافتند و برنامه ریزی و زمینه سازی برای اشغال کانال سوئز را برای این رژیم فراهم کردند و با اشغال صحرای سینا، حمایت های لازم را برای تداوم این اشغال انجام دادند.

برخی گمان می کنند که بحران کانال سوئز، موجبات آغاز فعالیت های هسته ای اسرائیل را فراهم کرده است، زیرا پس از آنکه مصر در سال 1955 میلادی با کشور چک و اسلواکی قرارداد خرید اسلحه و تجهیزات امضا کرد، ترس اسرائیل از همسایگان عربش افزایش یافت، زیرا قدرت نظامی مصر با دریافت اسلحه از کشورهای بلوک شرق، به سه برابر افزایش یافت و همین امر سبب شد که در اختیار داشتن سلاح های شیمیایی و نامتعارف که بن گوریون پس از بسته شدن کانال تیران در سال 1953 به وسیله مصر، دستور توسعه آنها را داده بود، برای مقابله با چالش های جدید کافی به نظر نرسد و به همین امر موجب فعال شدن برنامه های هسته ای اسرائیل شده است.

عملا و حدود شش هفته پیش از آغاز عملیات نظامی در کانال سوئز، اسرائیل زمان را مناسب دید تا با فرانسوی ها تماس بگیرد و از آنها برای ساخت مراکز هسته ای اسرائیل کمک بخواهد. کانادا نیز به اقدام مشابهی دست زده بود و یک سال پیش از این ماجرا، ساخت نیروگاه هسته ای برای کشور هند را که حدود 40 مگاوات قدرت داشت، آغاز کرده بود.

به همین منظور شیمون پرز مدیر کل وزارت جنگ اسرائیل و معاون بن گوریون نخست وزیر و وزیر جنگ اسرائیل وقت اسرائیل به همراه دکتر برگمن به دیدار با تعدادی از دانشمندان عضو سازمان انرژی هسته ای فرانسه شتافت. دو طرف در ماه سپتامبر سال 1956 میلادی به توافق اولیه بر سر انتقال دانش و تکنولوژی لازم درباره نیروگاه های هسته ای به اسرائیل دست یافتند. درست در همان دیدار بود که فرانسه با حمایت از اسرائیل برای حمله به مصر و اشغال کانال سوئز و جزئیات این حمله موافقت کرد.

بسیاری بر این باورند که حمله به مصر در 29 اکتبر سال 1956 میلادی برای انگلیس و فرانسه یک فاجعه به تمام معنا بود. اما برای اسرائیل یک پیروزی نظامی تلقی می شد، زیرا اسرائیل توانست تا روز 4 نوامبر، تمام شبه جزیره سینا و نوار غزه را به اشغال خود در آورد. درمقابل، تجاوز فرانسه و انگلیس به کانال سوئز در روز ششم نوامبر، یک شکست بزرگ سیاسی برای آنها بود، چرا که با اعلام آتش بس تحت فشار شدید اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا، حرکت نیروهای آنها به سمت جنوب و در مجاورت کانال سوئز کاملا متوقف شد. با اعلام آتش بس، دو کشور فرانسه و انگلیس ناچار شدند نیروهای خود را از منطقه جنگ خارج کنند و اسرائیل را در نبرد و در مقابل فشارهای شدید بین المللی تنها بگذارند. این فشارها به ویژه زمانی به اوج خود رسید که بولگانین نخست وزیر و خورشچف رهبر شوروی سابق تهدید کردند در صورت عدم عقب نشینی نیروهای اسرائیلی از غزه و سینا، شوروی از سلاح هسته ای استفاده خواهد کرد.

در تاریخ هفتم نوامبر سال 1956 میلادی جلسه محرمانه ای با حضور گولدامایر وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی و شیمون پرز مدیر کل وزارت جنگ این رژیم و کریستین بینیو وزیر امور خارجه و موریس بورگیه مانوری وزیر دفاع فرانسه، برگزار گردید.

فرانسوی ها که به سبب ترس از روس ها نتوانسته بودند در جنگ علیه مصر به اسرائیلی ها کمک زیادی بکنند، زیر فشار قرار داشتند به همین سبب تلاش کردند برای جبران آن، شروط توافق پاریس را اندکی تغییر دهند و برنامه آن را از ساخت یک نیروگاه اتمی فراتر برند و همزمان شیمون پرز نیز موفق شد فرانسوی ها را به همکاری با این رژیم برای توسعه بازدارنده های هسته ای ، ترغیب کند.

پرز پس از چند ماه موفق شد موافقت فرانسه را در زمینه ساخت یک نیروگاه حرارتی با کاربرد پژوهشی و به قدرت 18 مگاوات ـ از نوع EL-3TYPE ـ و انتقال فناوری جداسازی پلوتونیوم به اسرائیل به دست آورد. توافقنامه در این باره عملا در اکتبر سال 1957 میلادی امضا شد. اندکی بعد، تغییراتی در توافقنامه ایجاد شد تا نیروگاهی که فرانسوی ها قرار بود برای اسرائیل بسازند، 24 مگاواتی باشد. در همین حال به مهندسان و مسئولان اجرای پروژه گفته شد که قدرت خنک کنندگی نیروگاه را سه برابر توان اعلام شده نیروگاه بسازند. برخی از کارشناسان این پروژه نیز بر این باورند که توان عملی این خنک کننده ها در حدود 125 تا 150 مگاوات بوده است. مضاف بر آنکه، این نیروگاه به مرحله تولید برق نرسید و این بدان معناست که هدف از ساخت آن، فقط افزایش تولید پلوتونیوم بوده است.

به نظر می رسد بورگیه مانوروی که پس از دی مولیه به منصب نخست وزیری فرانسه رسید و روابط بسیار نزدیکی با شیمون پرز مدیرکل وزارت جنگ اسرائیل داشت، نقش بسیار زیادی در این تحولات داشته است و در مقابل از کمک های سیاسی پرز برای کسب منصب نخست وزیری فرانسه، بهره برده است.

علت تمایل شدید فرانسه به کمک به اسرائیل چه بود؟ برخی منابع در پاسخ به این پرسش گفته اند که اسرائیل جایگاه ویژه ای در سیاست های فرانسه داشته است، زیرا یک اسرائیل دارای سلاح هسته ای می توانست بازدارنده ای بسیار جدی در برابر مصر باشد که در الجزائر برای فرانسوی ها دردسرهای زیادی ایجاد کرده بود. مصری ها نقش مهمی در حمایت از انقلابیون الجزائر در مقابل فرانسه ایفا کرده اند. علت دیگر این امر نیز شاید این باشد که فرانسه امیدوار بود از این طریق بتواند با عبور از مخالفت های آمریکا با هسته ای شدن فرانسه، این تکنولوژی را به صورت مستقل در اختیار داشته باشد. آمریکایی ها برای این منظور حتی از دادن برخی فناوری های الکترونیک به فرانسه خودداری کرده بودند. فرانسوی معتقد بودند که اسرائیل که مورد اعتماد آمریکا بود، می تواند به این فناوری ها دست یافته و آن را به فرانسوی ها منتقل کند.

دلیل این نظریه هم این بود که آمریکا در چارچوب برنامه “اتم برای صلح” آب سنگین مورد نیاز اسرائیل در آزمایشگاه کوچک پژوهش های سوریک را تامین کرد و پس از آن بود که فرانسه نیز توانست از این آب سنگین برای ادامه پژوهش های خود استفاده کند.

به نظر می رسد زیرساخت های علمی موجود در اسرائیل می توانست تضمین کننده مقابله با هر گونه مشکلات یا موانع احتمالی بر سر راه برنامه هسته ای فرانسه باشد خاصه آنکه فرانسه در زمانی که به دست نازی ها اشغال شده بود، مدتی از عرصه فعالیت های هسته ای به دور مانده بود.

اطلاعاتی که سازمان امنیت اسرائیل از حکومت ویشی ـ حکومت تحت حمایت آلمان نازی در فرانسه در جریان جنگ جهانی دوم ـ در دست داشت و نیز اطلاعاتی که درباره یهودی ستیزی برخی شخصیت های فرانسوی موافق با آلمان نازی در اختیار داشت و آن افراد هنوز هم در حال فعالیت در سازمان های امنیتی فرانسه بودند، این فرصت را برای اسرائیلی ها فراهم کرد تا به اندازه زیادی از آنان باج بگیرند و آنان را با خواسته های خود همراه سازند.

همه این ها می تواندعلت همکاری گسترده اسرائیل و فرانسه را بر ملا سازد. این همکاری ها آن قدر نزدیک بود که اسرائیلی ها در کنار فرانسوی ها به توسعه یک نمونه از هواپیمای جنگنده میراژ دست زدند که قادر بود بمب هسته ای را حمل و پرتاب کند.

کارشناسان علوم هسته ای فرانسه در جریان یک برنامه بسیار محرمانه، نیروگاه های دیمونا را در زیر زمین برای اسرائیل احداث کردند. همزمان با اجرای این پروژه، صدها مهندس و تکنسین فرانسوی در خیابان های شهرک بئر السبع بزرگ ترین شهر منطقه نقب در جنوب فلسطین اشغالی، دیده شده اند. یک شرکت فرانسوی به نام SON بخش جداسازی پلوتونیوم را در فرانسه و اسرائیل تأسیس کرده است.

اسرائیل برای پنهان نگه داشتن فعالیت های هسته ای در دیمونا به اقدامات مختلفی دست زده است. مقامات اسرائیلی گاهی مدعی می شدند که در آنجا یک کارخانه تولید منگنز در حال احداث است و گاهی نیز می گفتند که یک کارخانه نساجی ساخته شده است، اما در اواخر سال 1958 میلادی و هنگامی که یک هواپیمای یو 2 آمریکا عکس های هوایی از این پروژه گرفت، معلوم شد که به احتمال زیاد در دیمونا یک نیروگاه هسته ای در حال ساخت است، مضاف بر آنکه حضور فرانسوی ها در دیمونا و منطقه نقب بسیار چشمگیر بود.

در سال 1960 میلادی و زمانی که شارل دوگل ریاست جمهوری فرانسه را در دست داشت، مقامات این کشور به فکر متوقف ساختن پروژه یا حداقل تعطیلی موقت آن افتادند. دو طرف پس از ماه ها مذاکره، در ماه نوامبر همان سال به این نتیجه رسیدند که فعالیت در نیروگاه همچنان ادامه یابد، مشروط بر آنکه اسرائیل متعهد شود برای ساخت بمب هسته ای تلاش نمی کند و موضوع ساخت این نیروگاه را برای همه جهانیان آشکار سازد.

در پاسخ به درخواست فرانسه، تولید پلوتونیوم در این نیروگاه متوقف شد، اما در تاریخ 2 دسامبر سال 1960 میلادی و پیش از آنکه اسرائیل خبر ساخت نیروگاه دیمونا را به همه جهان اعلام کند، وزارت امور خارجه آمریکا با صدور بیانیه ای اعلام کرد که اسرائیل تأسیسات سری هسته ای در اختیار دارد. این موضوع تا تاریخ 16 دسامبر همان سال و هنگامی که تصاویر هوایی نیروگاه هسته ای دیمونا در روزنامه نیویورک تایمز منتشر نشده بود، محرمانه باقی ماند. بن گوریون نخست وزیر اسرائیل در 21 دسامبر اعلام کرد که اسرائیل درصدد ساخت نیروگاه هسته ای با قدرت حرارتی 24 مگاوات و برای اهداف صلح آمیز است.

در سال 1961 میلادی، روابط آمریکا و اسرائیل متشنج شد که علت اصلی این تنش بحث نیروگاه هسته ای اسرائیل در دیمونا بود. به رغم آنکه دولت آمریکا در ظاهر تاکیدات اسرائیل درباره ساخت این تاسیسات را پذیرفته بود، اما در خفا فشارهای خود را بر اسرائیل افزایش داده بود.

اسرائیل در تلاش برای کاهش تنش، به دو تن از دانشمندان معروف آمریکا در عرصه فیزیک اتمی که یکی از آنها دکتر یوجین ویگنر نام داشت، اجازه داد تا از نیروگاه هسته ای اسرائیل دیدن کنند، اما بن گوریون قرار گرفتن نیروگاه های هسته ای اسرائیل تحت نظر بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته ای را به شدت رد کرد.

در تلاش برای حل این مشکل، دو طرف آمریکایی و اسرائیلی توافق کردند زمینه برای بازرسی تیم آمریکایی از نیروگاه هسته ای اسرائیل به صورت دوره ای و هر سال دو بار، فراهم گردد. این بازرسی ها از سال 1962 میلادی آغاز و تا سال 1969 ادامه یافت.

این بازدیدها فقط از تأسیساتی که روی زمین قرار داشت، صورت می گرفت و طبقات متعدد در زیر زمین را شامل نمی شد و نیز سالانه یک بار به اجرا در می آمد. به نظر می رسید ساختمان ها و تأسیسات روی زمینی بیشتر فعالیت کنترل را بر عهده دارند، اما ورودی های طبقات زیر زمین به طرز ماهرانه ای پنهان شده بود. حتی بالابرهای موجود که تا بخش سری تولید پلوتونیوم ادامه می یافت به ناگاه پشت دیوارهای سنگی قرار می گرفت و از منظر دید، خارج می گردید. مضاف بر آنکه اطلاعات مربوط به بازرسی تیم های آمریکایی همچنان محرمانه باقی می ماند تا آنکه در همین اواخر اطلاعات آن منتشر گردید.

پرسش این است که تعهد بن گوریون به استفاده از این نیروگاه ها فقط در اغراض صلح آمیز چگونه قابل تفسیر است. یکی از این تفسیرها این بود که تا زمانی که سلاح های هسته ای فقط به غرض دفاعی مورد استفاده قرار می گرفت، توسعه این سلاح ها بخشی جداناشدنی از برنامه هسته ای اسرائیل قلمداد می شد!

وضعیت نظامی اسرائیل در دهه هفتاد میلادی از دهه های قبل از آن بسیار بهتر شده بود، زیرا این رژیم پس از سه بار نبرد با کشورهای عربی و توسعه صنایع نظامی داخلی و نیز کمک های نامحدود آمریکا به این رژیم در عرصه های نظامی، وضعیتی بسیار بهتر داشت و احساس امنیت بیشتری می کرد. در همین حال رژیم صهیونیستی در دهه شصت تلاش زیادی کرده بود تا ضمانت هایی از آمریکا بگیرد تا این رژیم را مانند دیگر اعضای ناتو و ژاپن در زیر چتر حمایت هسته ای خود قرار دهد، اما این تلاش ها نتیجه ای در بر نداشت. بسیاری از تحلیل گران بر این باورند که آمریکا اگر با برنامه های دفاعی مورد نظر اسرائیل موافقت می کرد، می توانست این رژیم را از ساخت و توسعه سلاح های هسته ای مستقل خود باز دارد.

همکاری های فرانسه و اسرائیل در توسعه دانش هسته ای اسرائیل با پیشرفت های زیادی همراه بود، اما این پیشرفت ها بدون انجام آزمایش های هسته ای جهت موفقیت آمیز بودن برنامه ها و اطلاعات به دست آمده، محقق گردیده است.

نکته مهم دیگر این است که به رغم تمرکز همکاری های فی مابین بر موضوع تولید پلوتونیوم، اسرائیلی ها موفق شده بودند مقدار زیادی اورانیوم غنی شده ذخیره کنند که این مقدار برای ساخت یک بمب اتم از همان نوعی که روی هیروشیما انداخته شده بود، کافی به نظر می رسید. این نوع از بمب اتم به آزمایش پیش از پرتاب در محل هدف، نیاز ندارد. با این وصف، یک کارشناس امور هسته ای که نخواست نامش فاش شود، اظهار داشت، آزمایش هسته ای فرانسه در سال 1960 میلادی در حقیقت از پدید آمدن دو قدرت هسته ای دیگر خبر می داد، نه یک قدرت اتمی. در جریان انجام آزمایش های هسته ای فرانسه، شمار زیادی از کارشناسان اسرائیلی هم در محل آزمایش حضور داشتند و برای ورود به تأسیسات هسته ای فرانسه و دستیابی به اطلاعات مربوط به آزمایش های هسته ای فرانسوی ها، آزادی عمل کامل داشتند.

مضاف بر آن، اسرائیل اطلاعات علمی زیادی در زمینه های مختلف و نیز تجهیزات متعدد به فرانسه تقدیم کرد که فرانسوی ها نیز در پاسخ به این کار، چندین محموله پلوتونیوم را به اسرائیل دادند، اما این همکار پس از استمرار به مدت یک دهه، به پایان خود نزدیک می شد و اسرائیل می بایست به تنهایی به فعالیت خود در این زمینه ادامه دهد.

 

لینک کوتاه:

کپی شد