شنبه 10/می/2025

هنگامی که شیخ الازهر به بیراهه می رود!

شنبه 17-اکتبر-2009

 

چرا برخی از بزرگان دین اسلام اصرار می ورزند که بیش از غربی ها دینشان را مورد تهاجم قراردهند؟… برای چه این عده می خواهند صرفا به صورت علمای درباری باقی بمانند و پیوسته فتواهایی را صادر کنند که منافع حاکمان و درباریان را تامین نماید؟… آیا این عده بیش از دشمنان به این دین حنیف و تعالیم آن لطمه نمی زنند؟… آیا جهان اسلام به خاطر جهالت این عده و پیروی آنان از حاکمان مورد تمسخر و استهزای سایر ملل واقع نشده است؟ آیا تاسفبار و شاید هم خنده آور نیست که راس هرم مرجعیت و علمای اهل سنت ” الازهر” باشد که متهم به عقب ماندگی گردیده است و از حضور پیرمردی در مسند ریاست آن رنج می برد که گرفتار بیماری “آلزایمر” است؟ و آیا عیب و ننگ نیست که وی رییس جمهور تعیین نماید و هنگامی که از وی خواسته شود که رییس جمهور را عزل کند، بگوید: وظیفه من فقط نصب وتعیین وی است و وظیفه من عزل وی نیست… آیا واقعا شخصی بتواند کسی را به مقامی منصوب کند نمی تواند وی عزل هم بکند؟… آیا ما این حق را نداریم که بدانیم و دریابیم که دانشگاه الازهر و رییس آن به اسباب بازی و ابزاری در دست رییس جمهور بدل شده است؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که به رییس جمهور بگوییم که دیگر بس است و تو باید مسند ریاست جمهوری را ترک کنی… آیا وقت آن نرسیده که ما اعلام کنیم که مقوله و اصل ” رهبران از گهواره تا گور” باید محو و باطل گردد و ما پیوسته به انتخابات آزاد و دمکراتیک و شفافی نیاز داریم که ملت بتواند رهبران خود را انتخاب نماید و اکنون دیگر زمان حکومت های وراثتی به پایان رسیده است و دیگر چنین روش هایی در جهان مقبول نیست و خریدار ندارد و ملت های کنونی نیز بیش از هر زمانی از آگاهی و شعور و درک کافی برخوردار هستند و همه چیز را به خوبی می دانند و نباید به شعور آنان توهین و آنان را استخفاف و تحقیر کرد.

در خلال جستجوی و مطالعه در میان صفحات روزنامه ها و مجلات و سایت ها به یک واقعیت دردناکی و مهمی در مورد امت اسلامی مواجه شدم و دریافتم که تمسخر دین و دینداران در میان برخی از ملل غربی مانند بیماری وبا همه گیر شده است … ولی اکنون می بینم میکروب این بیماری به درون این امت نیز راه یافته است که نتایج و پیامدهای آن بسیار خطرناک تر و زیانبارتر است.

شیخ الازهر، محمد سید طنطاوی در حین دیدار از یک مرکز آموزشی دختران یکی از دانش آموزان دختر دوره ابتدایی را مجبور می کند که مقنعه اش را بردارد و طبعا هر انسانی خصوصیت و حقی دارد و این دانش آموز نیز حق داشت با حجاب تمام در برابر جناب طنطاوی ظاهر شود … در این جا اصولا هدف من از نوشتن این مقاله این موضوع نیست و نمی خواهم در مورد حکم حجاب و نقاب وارد بحث و مناقشه بشوم بلکه هدف من ارائه تصویری از مفتی مانند جناب طنطاوی است که اصول و مبانی این چنینی را نادیده می انگارد و این دانش آموز و معلمش را مورد استهزا و تمسخر قرار می دهد و همین امر موجب می شود که این دانش آموز به خواسته وی پاسخ مثبت دهد و نقابش را بردارد. آقای طنطاوی این دانش آموز را مورد تمسخر قرار می دهد که در واقع تصویر و نمایی را که خداوند برای وی در نظر گرفته است، مورد تمسخر قرار داده است و در این جا بود که معلمش وارد ماجرا می شود و می گوید که دختران دانش آموز در داخل آموزشگاه نقاب های خود را برمی دارند زیرا تمامی افراد داخل آن دختر و زن هستند و این دانش آموز نیز هنگامی که شما و هیئت همراه تشریف آوردید، حجاب و مقنعه را پوشید. شیخ دانشمند ما جناب طنطاوی در این جا در موضع انفعالی قرار گرفت و گفت: ” من به شما گفتم که نقاب ارتباطی به اسلام ندارد و صرفا عرف و عادت است و من فهم دینی ام بیش از تو و کسانی است که پشت سر تو هستند”.   

برای چه ما غربی ها را در مورد اهانت به دین و پیامبر ما مورد ملامت قرار می دهیم؟ چرا ما اعتراض می کنیم و در مورد منع پوشش اسلامی در کشورهای غربی در جهان سروصدا به راه می اندازیم ؟ آیا موجب ننگ و رسوایی نیست که ما عملی را منع و محکوم کنیم و سپس خودمان مرتکب آن شویم؟ و آیا ما امتی نیستیم که جهالت ما امت های دیگر را به خنده و تمسخر واداشته است؟

اخیرا نیکولای ساکوزی موضع سختگیرانه تری را نسبت به حجاب ونقاب اسلامی اتخاذ کرده است و می گوید، حجاب و نقاب کامل و پوشاندن صورت نشان بردگی زن می باشد و در خاک فرانسه امری پسندیده نخواهد بود… وی در سخنرانی خود در پارلمان فرانسه اظهار داشت: “در مورد مشکل نقاب باید بگویم که این امر مشکل دینی نیست بلکه مشکلی است که به آزادی و کرامت زن لطمه می زند و چنین چیزی سمبل دینی نیست بلکه نشان بردگی و عقب ماندگی است”.

اظهارات سارکوزی به دنبال مجادله و بحث های روزافزون در فرانسه در مورد پوشش زنان مسلمان عنوان شده است و عده ای از نمایندگان فرانسه تلاش می کنند که چنین پوششی را ممنوع کنند. وی می افزاید: ما در کشورمان نمی توانیم بپذیریم که زنان در پشت دیوارها و حصارها زندانی و از زندگی اجتماعی معزول و در انزوا باشند و از هرگونه هویت و شخصیتی محروم بمانند… و چنین نگرش و اندیشه ای نزد ما کرامت زن را حفظ نمی کند و ما نباید در این میدان خطا کنیم و دچار اشتباه شویم باید در جمهوری فرانسه مانند سایر ادیان به دین اسلام نیز احترام بگذاریم. بعد از این سخنرانی نماینده چپگرا، جان پیر شوفنمن در این زمینه هشدار داد و این موضوع را دشوار دانست زیرا قانون فرانسه از آزادی پوشش در اماکن عمومی حمایت می کند ولی وی نیز به این نکته اشاره کرد که نقاب با اصول و مبانی فرانسه در مورد مساوات و برابری میان زن و مرد تعارض دارد.

چه کسی از ما دست دادن جناب طنطاوی با رییس رژیم صهیونیستی شیمون پرز در کنفرانس به اصطلاح گفت و گوی میان ادیان برگزار شده در آمریکا در اواخر سال گذشته را فراموش کرده است، اقدامی که انتقادات گسترده و بی سابقه ای را در پی داشت ولی شیخ الازهر نه تنها اشتباه خود را پس نگرفت بلکه انتقادات از خود در این زمینه را به شدت محکوم کرد و این پرسش را مطرح ساخت که این کار به چه دلیل غریب و شگفت انگیز بود؟ مگر پرز رییس دولتی نیست که ما آن به رسمیت شناخته ایم؟ و آیا وی به مصر نیامده و با رییس مبارک دیدار نکرده است؟

وی انتقاد کنندگان از خود را انسان های بی مقدار و بی ارزش توصیف کرد و واکنش نشان دادن نسبت به انتقادات آنان را کار بیهوده ای دانست و افزود که وی پرز را نمی شناخت و وی در مورد زمان مصافحه که همزمان با محاصره غزه از سوی “اسراییل” بود نیز اظهار داشت: ” من اطلاعی از محاصره غزه ندارم”.

مومن دو بار در یک سوراخ گزیده نمی شود ولی این شیخ دو بار در یک سوراخ گزیده شد. در کنفرانس گفت و گوی ادیان که در نیمه سال جاری میلادی در قزاقستان برگزار شد، در این کنفرانس نیز جناب طنطاوی با شیمون پرز دیدار کرد. در این همین رابطه به دنبال انتشار خبری در این زمینه در روزنامه الدستور مصر رهبر بزرگوار جناب محمد سید طنطاوی شیخ الازهر سکوت خود را شکست و تلاش کرد که خود را تبرئه کند و در مورد تصویری توضیح دهد که از او گرفته شده بود و وی را نشان می داد که در کنار رییس رژیم صهیونیستی در کنفرانس ادیان قزاقستان نشسته است. وی در حالی که عصبانی بود در جمع خبرنگاران در حاشیه دیدار با دانشجویان در اسکندریه اظهار داشت : من در کنار پرز ننشستم و من در کنار رییس دولت قزاقستان نشسته بودم که ناگاه پرز به نزد ما آمد و وسط ما نشست و من چه کاری می توانستم انجام بدهم ؟ می بایست به می گفتم که بلند شو و بایست!

این روزنامه می افزاید: طنطاوی از بزرگنمایی واقعه ای که وی آن را عادی می داند عصبانی و ناخرسند است و وی این قدرت را نداشت که شروط خود را بر رییس جمهور قزاقستان تحمیل کند. طنطاوی از انتقادات شدید رسانه علیه خود ابراز ناخرسندی و انزجار کرد و گفت: وی نمی پذیرد که احدی دیدگاه خود را به او تحمیل نماید و به او جهت بدهد و چیزی را القا کند.

در جایی دیگر، طنطاوی در برابر عده ای از تجار در اسکندریه می گوید: ” خدا را شکر می کنم که رییس جمهوری مانند مبارک را به کشور مصر عطا کرده است… و فتنه ها و گرفتاری ها را از این کشور دور ساخته است… و در ادامه می افزاید: اگر انورسادات این رییس جمهور با ایمان هیچ افتخاری جز فرماندهی جنگ اکتبر را نداشت همین افتخار تا روز قیامت برای وی کافی بود.

هیچ بخش عمومی و خصوصی در مصر وجود ندارد مگر این که فساد و تباهی در آن ریشه دوانده و آن را از هم پاشیده باشد… از کوچک ترین بخش گرفته تا قصر ریاست جمهوری مارین در دانشگاه الازهر در این آتش می سوزند و آن گاه شیخ طنطاوی این گونه در مورد ریاست جمهوری حسنی مبارک سخن می گوید… کارشناسان و آگاهان امور مصر تاکید می کنند که دوران مبارک فاسدترین دوران ریاست جمهوری است… بنابراین ما می توانیم با توجه به این امور و قراین و شواهد نتیجه بگیریم که اولا این شیخ ما را می فریبد و ما را نادان و ابله می داند و ثانیا وی شیخ درباری است… و باز شواهد نشان می دهد که دومین گزینه و توصیف صادقانه و واقعی تر است… آیا شیخ الازهر فراموش کرده است که ” بهترین جهاد نزد خداوند سخن حقی است که در نزد حاکم ستمگر گفته می شود” طبعا فراموش نکرده است ولی از آن جایی که عالم درباری است به گونه ای وانمود می کند که بسیاری از حقایق را فراموش کرده است و آن چه را که خود بخواهد به دست فراموشی می سپارد و به منافع شخصی خود می اندیشد. من در این جا نمی خواهم در مورد اشاعه فساد در مصر سخن بگویم و اصولا مجالی نیست ولی به طور خلاصه می گویم که کشور مصر غرق باتلاق انواع فساد است و این فساد همه طبقات و طیف های آن را در برگرفته است. پس ای شیخ ” جلیل القدر” تو در کجایی و در چه جهانی سیر می کنی؟ تو اندیشمند اسلامی نیستی ولی مسلمان بسیار ساده ساده ترین قواعد و قوانین اسلام را می دانند. من در این جا می خواهم به برخی از مظاهر فسادی که علنا در جامعه منتشر شده است اشاره کنم : مواد مخدر، باشگاه های شبانه، قهوه خانه ها، مراکز رقص، روسپی گری، تجاوز، سرقت، فقر، بیسوادی، بیکاری و غیره. ای شیخ نظر اسلام در مورد این امور چیست و چرا شما به جای سخنان بی محتوا و بیفایده به مبارزه با این فساد بر نمی خیزید؟

چگونه در مورد سادات می گویی که وی رییس جمهور باایمانی بود در حالی که علم به ایمان افراد در نزد خداست و این چیزی است که آن را از ابتدای آموزش دینی یاد گرفته ایم. نظر شما در مورد پیمان صلح با رژیم صهیونیستی چیست که این رییس جمهور با ایمان آن را به امضا رساند و عادی سازی روابط با این رژیم را در پی داشت؟ همین عادی سازی که بسیاری از مصیبت ها را برای ما به بار آورد و من تنها در این زمینه به سخنان احمد ابوالغیط وزیر امورخارجه نظام جمهوری شما اشاره می کنم که چندین ماه قبل گفت : ما استخوان های کودکان و زنان و مردان فلسطینی و تمامی کسانی را خرد می کنیم که بخواهند از گذرگاه های غزه به سوی مصر عبور کنند”… این سخنان زمانی عنوان شد که دشمن در حال ارتکاب کشتار وحشیانه ای علیه غزه و ساکنان آن بود و همین امر محاصره مضاعف به شمار می رفت. آیا این اظهارات وزیری نیست که در جایگاه مهمی در کشور قرار گرفته است و می بایست جزء بزرگ ترین حامی فلسطین باشد. باز صد رحمت به گذشتگان که بعد از رفتن آن ها مصر نیز از دست رفت.

شیخ بزرگوار آیا نمی دانی که تقوای الهی واجب است؟ و آیا این آیه کریمه را چندین بار تاکنون نخوانده ای که می فرماید : ” و بگو شما عمل کنید پس خداوند و پیامبر و مومنان به زودی عمل شما را خواهند دید” پس چرا به آن عمل نمی کنی و بر منهج آن رفتار نمی نمایی؟ آیا جایگاه و مقام و منصب شما به عنوان شیخ الازهر از تو نمی خواهد بلکه بر تو واجب نمی کند که تو مقتدا و الگوی دیگران باشی؟ و آیا این سخن در مورد تو صادق نیست که : هرگاه بزرگ خانواده دف بزند تمامی اعضای خواهند رقصید”. چرا باید مردم را ملامت کنیم که منحرف شده اند در حالی که آنان شنوندگان سخنان شما هستند که با حقیقت فاصله زیادی دارد؟ در پایان برای تو طلب هدایت می کنم و از تو می خواهم قبل از این که سخنی بگویی خوب درباره آن فکر کنی و این از موضع دلسوزی برای تو و برای جایگاه و برای دانشگاه الازهری است که تو رییس آن هستی… من این گونه تربیت شده ام که هر خطاکاری را مورد انتقاد قرار دهم و خود نیز از انتقاد دیگران استقبال کنم و امیدوارم تو نیز روشی را در پیش بگیری که موجب شود دیگران به تو احترام بگذارند.

ای شیخ میان تو سارکوزی و دیگران تفاوتی نیست و آن دانش آموزی که تو او را مورد تمسخر قرار دادی ترا نمی بخشد. به نظر می رسد که تو دیگر خرفت شده ای و پیری استخوان هایت را سست کرده و اکنون وقت آن رسیده است که ما را آسوده بگذاری و بزرگ ترین مرجع و مرکز دینی اهل سنت در جهان نیز از دست تو آسوده شود.

لینک کوتاه:

کپی شد