یکشنبه 11/می/2025

ترانسفر فلسطينيان و اقدامات مطلوب

یکشنبه 18-آوریل-2010

از زمان صدور وعده شوم بالفور در سال 1917 عرب‌ها همچنان مخالفت می‌كنند و محكوم می‌نمايند،‌ اما نتيجه چه بوده است؟ زيان‌های پی‌ در پی و اجرای برنامه‌ريزی شده و سازمان يافته برنامه‌های صهيونيست‌ها. دولت اشغالگر صهيونيستی علی رغم مخالفت كشورهای عربی و محكوميت‌ها و سخنان پر زرق و برق، غده سرطانی شهرك‌سازی را كاشته است. در حالی كه جامعه بين الملل اذعان دارد كه آنچه در حال وقوع است به ويژه پس از شكست خفت‌بار كشورهای عربی در جنگ ژوئن سال 1967 از فرزندان و نوادگان باندهای صهيونيستی اشتيرن و هاگانا (كه در سال 1948 نيز با حمايت و پشتيبانی كشورهای غربی عرب‌ها را شكست دادند) نشان می‌دهد كه رژيم صهيونيستی تنها قوانين و معاهدات بين‌المللی را زير پا نمی‌گذارد، بلكه سازمان ملل و شورای امنيت و قطعنامه‌های آن را نيز تحقير می‌كند.

اكنون نيز وضع به همين منوال است. رژيم صهيونيستی همچنان به دقت زياد طرح‌های خود را اجرا می‌كند ؛ بدون اين كه شرايط هر برهه انحرافی در سياست و خط مشی اصلی آن ايجاد كند و بدون اين كه اصول خود را كنار بگذارد و يا از آنها كوتاه آيد. در مقابل نيز می بينيم كه اصول و مبانی و آرمان‌های عربی كه ريشه آنها آرمان فلسطين است، در برابر شهوت جاه‌طلبی و حب كرسی قدرت كنار گذاشته می‌شود و از آنها كوتاه آمده‌اند. از اينجاست كه بايد به منبع قدرت و طغيان و زورگويی و تندرويی اسرائيل پی برد. هيچ عاملی برای وادار كردن دولت اشغالگر صهيونيستی جهت كوتاه آمدن يا ملغی كردن برخی بندهای برنامه توسعه طلبانه شهرك‌سازی وجود ندارد و در عين حال هم از تلاش برای تداوم پروژه به تعويق افتاده “اسرائيل بزرگ” از نيل تا فرات غفلت نكرده است. اسرائيل در اين زمينه سياست “گام به گام”‌ سياستمدار زبردست يهودی آمريكا يعنی هنری كسنيجر وزير امور خارجه آمريكا در دو دوره رياست جمهوری نيكسون و فورد را در پيش گرفته است. كسينجر با اين سياست خود توانست به جهان عرب نفوذ كند و مصر را از معادله منازعه عربی ـ‌ اسرائيلی خارج سازد و اين گونه يك خلل راهبردی بزرگ را ايجاد كند. حتی فراتر از آن، با وضع شروطی در توافقنامه “كمپ ديويد” از نظام مصر برای خدمت به منافع اسرائيل بهره‌برداری می‌كند. اين امر آشكارا در جنگ متجاوزانه و وحشيانه رژيم صهيونيستی عليه نوار غزه نمايان بود. در اين جنگ مصر محاصره نوار غزه را تشديد نمود و بر اين پافشاری می‌كرد كه دشمن صهيونيستی بايد بر ورود و خروج هر چيزی از طريق نوار غزه نظارت داشته باشد. همچنين احداث ديوار فولادی مصر در زير زمين برای ممانعت از شكستن سد محاصره توسط اهالی نوار غزه كه رژيم صهيونيستی ايجاد كرده است، دليل ديگری بر اين مدعاست. علاوه بر اينها، مصر مانع اتحاد و يكپارچگی ميان دو بال سرزمين فلسطين يعنی نوار غزه و كرانه باختری است و آن را به عملی ساختن شروط اسرائيلی‌ها و در راس آنها چشم‌پوشی غزه از مقاومت در برابر اشغالگران و به رسميت شناختن آنها تحت عناوينی فريبنده و گمراه كننده منوط كرده است.

قدرتی كه دولت نژادپرست عبری نشان می‌دهد، حقيقی نيست. اسطوره قدرت اين دولت در آوردگاه لبنان فرو ريخت و در دومين آوردگاه يعنی در نوار غزه نيز باز هم فرو ريخت. قدرت رژيم صهيونيستی به خاطر “بی‌توجهی‌عرب‌ها” به توانايی‌ها و قدرت‌شان است. به اين شكل كه هر كدام از كشورهای عربی در لاك خود فرو رفته است و دشمنان امت عربی‌ نيز سعی‌ دارند اين مساله را نهادينه و آن را به فرهنگی راسخ تبديل كنند. تا اين كه دشمنان قدرت خود را از تفرقه و اختلاف تناقض موهوم منافع عربی می‌گيرند ؛ منافعی كه در اصل “منافع مشترك” با يك سرنوشت و خطرات واحدی است كه حركت تاريخ و جغرافيا آن را نشان می‌دهد.

اين وضعيت كنونی جهان عرب برای دولت نژادپرست صهيونيستی فرصتی بسيار طلايی برای‌ تحقق زياده‌خواهی‌ها و اجرای برنامه‌های مقطعی خود به صورت كامل و بدون هيچ واهمه‌ای از طرف عربی و در سايه جانبداری مديريتی بين‌المللی از جنبش جهانی صهيونيسم فراهم می‌سازد. اين مديريت بين‌المللی تاريخ و جغرافيا را جعل می‌كند و دشمن صهيونيستی را مافوق قانون قرار داده است و عرب‌ها را با كلمات و عبارت‌های همدردی و بيانيه‌ها و اظهارنظرهای توخالی راضی می‌كند، اما در آن سو اجرای طرح‌های توسعه‌طلبانه اسرائيل همچنان به قوت خود ادامه دارد. چنين وضعيتی است كه به دشمن تاريخی عرب‌ها و انسانيت اجاز داده است كه پيمان صلح پيشنهاد شده عربی را كه متكی به قدرتی نيست، رد كند و از قوانين بين‌الملل و معاهدات جهانی سرپيچی كند و به يهودی‌سازی قدس دومين پايتخت مسلمانان و شهرك‌سازی ادامه دهد. تا جايی كه آمريكا مشروعيت شهرك‌سازی را به رسميت شناخته است و اين مساله به خوبی در تضمين‌های جرج بوش رئيس جمهور آمريكا به آريل شارون نخست وزير سابق رژيم صهيونيستی نمود دارد تا اين كه اكنون وارد فاز مرحله خطرناكی در جهت “ايجاد ميهن جايگزين” از طريق ايجاد فاجعه تازه‌ای شده‌اند. فاجعه‌ای كه ارتش رژيم اشغالگر قدس تصميم آن را گرفته و حكومت صهيونيستی آن را انكار نكرده است. بر اساس اين تصميم، ده‌ها بلكه صدها هزار فلسطينی از ميهن خود آواره می‌شوند. دشمن طبق معمول تلاش كرد كه از حدت عواقب اين تصميم و هدف نهايی آن بكاهد و در مقابل عرب‌ها تنها محكوم و اعلام انزجار و تحليل كردند. مهم‌ترين كار آنها درخواست از جامعه بين‌الملل برای مقابله با اين خطر ويرانگر است ؛ جامعه‌ای كه از زمان وعده بالفور تا اوباما همچنان از طرح‌ها و توطئه‌های صهيونيست‌ها حمايت می‌كند، بدون اين كه خود عرب‌ها گامی عملی بردارند.

اين تصميم اسرائيل خطرناك‌تر از آن است كه بتوان با اظهارنظر و صدور بيانيه‌های محكوميت‌آميز با آن مقابله كرد. اين تصميم اعلان جنگ با دولتی فلسطينی است كه قرار است بر روی سرزمين فلسطين تاسيس شود و گامی عملی برای ايجاد ميهن جايگزين برای فلسطينيان است. اقدام مطلوب و صحيح، گام‌های عربی سرنوشت‌ساز و جدی است كه با بسته شدن همه پايتخت‌های عربی به روی اسرائيلی‌ها و قطع روابط شروع می‌شود. بدون چنين اقدامی دولت عبری هرگز طرح‌های شيطانی خود را كنار نخواهد گذاشت و جامعه بين‌الملل هرگز به صورت جدی به ستم‌های روا شده بر عرب‌ها گوش نخواهد داد.

لینک کوتاه:

کپی شد