جنگ سال 1973 میلادی هنوز به پایان نرسیده بود که اسرائیل هم زرادخانه هسته ای در اختیار داشت و هم گلوله های توپ مناسب حمل این بمب های هسته ای را ساخته بود. گفتنی است که امکان پرتاب این گلوله های ویژه، از توپ های 175 میلی متری و 203 میلی متری خودکششی وجود داشت.
اگر این گزارش ها صحیح بوده باشد، نیروگاه دیمونا توان خود را برای ساخت گلوله های هسته ای تاکتیکی با برد بیش از 25 مایل اثبات کرده بود. در آن زمان اسرائیل سه تیپ توپخانه در اختیار داشت که مجموعا 36 قبضه توپ 175 میلی متری در آنها آماده رزم وجود داشت و تعدادی نیز توپ های عیار 203 میلی متری در این تیپ ها فعال بود. در برخی گزارش ها تاکید شده است که اسرائیل برای افزایش برد این توپ ها به بیش از 45 مایل برنامه ریزی کرده بود. همچنین گفته می شود که اسرائیل این توپ ها را به عنوان بهترین سلاح های در اختیار خود به مقامات آفریقای جنوبی ارائه کرده است.
با آغاز سال 1976 میلادی و به گزارش منابع مشهور آن زمان، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( سیا ) بر این باور بود که اسرائیل حدود 10 تا 20 بمب اتم ساخته شده از پلوتونیوم در اختیار دارد.
در سال 1972 میلادی دو دانشمند علوم هسته ای اسرائیل به نام های اشیعا نیبنزهال و مناخیم لیوین وسیله ارزان تری را ابداع کردند که می توانست در مدت زمان کمتری اورانیوم را غنی سازی کند. این امر با استفاده از اشعه لیزر برای جداسازی اجزای اتم از یکدیگر صورت می گرفت. بنا بر نظر منابع موثق، با استفاده از این روش می توان در هر روز هفت گرم اورانیوم غنی شده با عیار 237 را با درجه خلوص 60 درصد، تولید کرد.
منابع دیگر تاکید کرده اند که اسرائیل برای غنی سازی اورانیوم از سیستم گریز از مرکز و فناوری لیزری استفاده کرده است.
اکنون پرسش هایی درباره آزمایش های مربوط به سلاح های اتمی اسرائیل باقی مانده است که هنوز به آنها پاسخی داده نشده است، زیرا سلاح های متعارف برای بررسی نیازی به آزمایش و شلیک ندارند. متخصصان برای آزمایش این سلاح ها، از روش های شبیه سازی شده و به کمک محاسبات بسیار پیچیده ریاضی به عنوان جایگزینی برای انجام آزمایش های حقیقی استفاده می کنند. برای انجام چنین آزمایش هایی، اسرائیل در سال 1960 میلادی اطلاعات زیادی از فرانسوی ها دریافت کرد. مضاف بر آنکه از تجارب آمریکایی ها به ویژه در دهه های پنجاه و شصت قرن بیستم میلادی نیز استفاده فراوان کرده اند. مجله ارتش آلمان موسوم به “ویهرتکنیک” در ماه ژوئن سال 1976 میلادی در گزارشی مدعی شد که گزارش های غربی نشان می دهد که اسرائیل در سال 1963 میلادی آزمایش های هسته ای خود را در صحرای نقب در جنوب فلسطین اشغالی و در زیر زمین انجام داده است. در گزارش های دیگری نیز آمده است که آزمایش های هسته ای اسرائیل در سال 1966 میلادی در این منطقه انجام گرفته است.
در تاریخ 22 سپتامبر سال 1979 میلادی گزارشی از دیده شدن غبار بزرگی در جنوب اقیانوس هند منتشر شد. در آن زمان بسیاری از کارشناسان احتمال می دادند که این غبار از آزمایش هسته ای مشترک میان اسرائیل و آفریقای جنوبی ناشی شده است. برخی منابع نیز گفتند که این آزمایش سومین آزمایش یک بمب نوترونی بوده و آزمایش های اول و دوم در این زمینه، زیر پوشش ابر انجام شده است، اما در آزمایش سوم ناگهان هوا صاف شده است.
تعدادی از تحلیل گران بر این باورند که دانشمندان حاضر در آزمایشگاه ملی آمریکا در لاس آلاموس معتقدند که غبار مذکور از یک آزمایش هسته ای به وجود آمده است، اما کمیته ای که از سوی ریاست جمهوری آمریکا تشکیل شد، نظر دیگری در این باره داشت.
کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در آن زمان به سبب درگیر بودن با موضوع گروگان گرفته شدن شماری از آمریکایی ها در ایران، حاضر به تغییر روش تعامل با اسرائیل که سی سال به طول انجامیده بود، نگردید.
غبار به وجود آمده، ناشی از آزمایش یک بمب هسته ای بود که حکومت وقت آفریقای جنوبی از مقامات اسرائیلی خواسته بود آن را انجام دهند. این بمب بسیار پیشرفته تر از نوع مشابهی بود که آفریقای جنوبی ساخته بود. در یکی از گزارش های منتشر شده در این باره آمده است که این حادثه، در نتیجه آزمایش یک گلوله توپ مجهز به اورانیوم غنی شده (بمب هسته ای) به وجود آمده است.
یک روزنامه اسرائیلی در سال 1997 میلادی به نقل از عزیز بهاد وزیر امور خارجه آفریقا ، گزارش داد که حادثه غبار در جنوب اقیانوس هند به سبب انجام یک آزمایش هسته ای اسرائیل به وجود آمده است که با کمک و پشتیبانی آفریقای جنوبی انجام گرفته بود.
اظهار نظرها درباره این غبار تا به امروز نیز ادامه داشته است. در ژوئن سال 1998 میلادی یک عضو کنست رژیم صهیونیستی، کابینه این رژیم را به انجام آزمایش هسته ای در تاریخ 28 مه سال 1998 میلادی در نزدیکی بندر ایلات متهم کرد. کارشناسان مصری نیز اتهام مشابهی را علیه کابینه اسرائیل مطرح کردند، اما مقامات اسرائیل این اتهام را به شدت رد کردند.
اسرائیلی ها فقط در فکر استفاده از اطلاعات ارسالی از آمریکا درباره سلاح های هسته ای نبودند، آنان برای تاکید بر صحت این اطلاعات، تلاش کردند تا از سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در این زمینه کمک بگیرند. همین تلاش ها سبب شد آنها متوجه شوند که اسرائیل در لیست کشورهای مورد هدف اتحاد جماهیر شوروی سابق بوده است. جاسوس مشهور اسرائیل یعنی جاناتان پولارد که در آمریکا متولد شده بود، عکس های ماهواره های آمریکایی ها را درباره این تصمیم شوروی به دست آورد. او پس از به دست آوردن این عکس ها، آنها را برای اسرائیل ارسال کرد و با استفاده از همین عکس ها بود که اسرائیل نیز موشک های خود را به سوی شهرهای اتحاد جماهیر شوروی سابق نشانه گرفت. این مسأله نشان می دهد که اسرائیل خود را نه تنها برای استفاده از سلاح هسته ای به عنوان یک سلاح بازدارنده استراتژیک آماده کرده بود، بلکه حاضر بود از این سلاح به عنوان یک وسیله انتقامی حتی علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز استفاده کند.
مقامات اسرائیلی با استفاده از عکس هایی که ماهواره های آمریکایی دریافت کرده بودند، حمله به نیروگاه های هسته ای عراق موسوم به “ژوئیه 1 ” را برنامه ریزی کرده و در تاریخ 7/6/1981 میلادی آن را به اجرا گذاشتند.
این عملیات با استفاده از هشت فروند هواپیمای اف 16 انجام شد که 6 فروند هواپیمای جنگی اف 15 نیز آنها را همراهی می کردند. جنگنده های اسرائیلی ابتدا در گنبد نیروگاه سوراخی ایجاد کرده و سپس حدود 15 بمب ساعتی به وزن 2000 پوند را به داخل نیروگاه پرتاب کردند. یک بمب دیگر نیز در سالنی نزدیک این محل فرود آمد و منفجر شد.
گفتنی است که این عملیات پیش از آغاز فعالیت نیروگاه عراق و چند روز مانده به برگزاری انتخابات سراسری در اسرائیل به اجرا در آمد.
هنگامی که بمب ها به یک باره منفجر شدند، نیروگاه به تلی از خاکستر تبدیل شد و این عملیات به عنوان نخستین حمله به یک نیروگاه هسته ای در طول تاریخ لقب گرفت.
از ماه سپتامبر سال 1988 میلادی، اسرائیل فعالیت های گسترده ای برای توسعه سیستم هشدار از طریق ماهواره های خود آغاز کرد تا دیگر به سیستم هشدار ماهواره های آمریکایی متکی نباشد.
اسرائیل نخستین ماهواره خود را به نام افق 1 با استفاده از موشک شاویت که نمونه شبیه سازی شده از موشک اریحا 2 بود، به فضا فرستاد. اسرائیل این اقدام را به دور از چشم عرب ها و در خلاف جهت حرکت کره زمین انجام داد که این امر نیازمند قدرت بیشتری برای یک موشک می باشد. موشک اریحا 2 می تواند حدود یک تن مواد هسته ای را در مسافتی در حدود پنج هزار کیلومتر حمل کند. ماهواره افق 2 نیز در سوم آوریل سال 1990 میلادی با موفقیت در مدار زمین قرار گرفت. هر چند پرتاب ماهواره افق 3 در تاریخ 15 سپتامبر سال 1994 میلادی با شکست مواجه شد، اما این ماهواره در تاریخ 5 آوریل سال 1995 میلادی در مدار زمین قرار داده شد.
مردخای وانونو کارشناس امور هسته ای اسرائیل در سال 1985 میلادی اطلاعات بهتری از برنامه هسته ای اسرائیل در اختیار جهانیان قرار داد.
وانونو پیش از آنکه شغل خود را در نیروگاه دیمونا از دست بدهد، عکس های زیادی از این نیروگاه گرفت و پس از اخراج به استرالیا رفت و برخی از این عکس ها را در روزنامه “ساندی تایمز” چاپ لندن منتشر ساخت. جاسوسان اسرائیلی بعدها وانونو را ربوده و برای محاکمه به اسرائیل بردند.
اطلاعاتی که وانونو فاش ساخت، نشان می داد که اسرائیل یک برنامه هسته ای بسیار پیچیده طراحی کرده است که 200 بمب هسته ای بخشی از این برنامه بود. شماری از این بمب ها، نوترونی و گروهی نیز در کلاهک های آماده استفاده، قرار داده شده بود. کلاهک های مذکور قابلیت آن را داشت که به وسیله هواپیماهای اف 16 یا موشک های اریحا حمل و پرتاب شود.
عکس های وانونو نشان می داد که سلاح های اسرائیلی ها بسیار پیچیده است و برای استفاده از آنها باید بمب های هسته ای مورد آزمایش قرار گیرند.
این مرد برای نخستین بار فاش ساخت که اسرائیل در زیر زمین یک مرکز جداسازی پلوتونیوم احداث کرده است و در این مرکز سالانه حدود 40 کیلوگرم پلوتونیوم تولید می کند که این رقم بسیار بیشتر از آن بود که در گذشته تصور می شد.
عکس های وانونو همچنین نشان می داد که سیستم های پیچیده ای در این مرکز طراحی و ایجاد شده است. کارشناسان علوم هسته ای می گویند با توجه به این تصاویر، اسرائیل توانسته است بمب های هسته ای نوترونی به وزن حدود 4 کیلوگرم بسازد. این اطلاعات، پیش بینی های مربوط به ذخایر مواد هسته ای رژیم صهیونیستی را تقویت کرد تا آنجا که یکی از دانشمندان هسته ای آمریکا اعلام کرد که اسرائیلی ها اکنون قادرند همان کاری را انجام دهند که ما یا روس ها انجام می دهیم.
اقدامات وانونو نه تنها برنامه هسته ای و ذخایر اتمی اسرائیل را به جهانیان شناساند، بلکه اسرائیلی ها را بر آن داشت تا به توانایی های هسته ای خود اعتراف کنند. آنان اندک اندک، این سلاح خود را علنی ساختند، هر چند که چنین کاری به معنای بیرون آوردن این سلاح از زیر زمین به سطح آن نیست.
اسرائیل تهدید هسته ای خود را یک بار دیگر و در نخستین روز عملیات موسوم به طوفان صحرا یعنی در تاریخ 18 ژانویه سال 1991 میلادی تکرار کرد.
در این زمان، عراقی ها هشت موشک اسکاد را به سوی شهرهای تل آویو و حیفا شلیک کردند. آماده باش اسرائیل برای یک جنگ هسته ای، 43 روز ـ یعنی تمام مدتی که جنگ طوفان صحرا علیه عراق ادامه داشت ـ ادامه داشت.
در طول این جنگ، عراقی ها حدود 40 فروند موشک اسکاد را در 17 عملیات به سوی اسرائیل شلیک کردند. در جریان این حملات موشکی دو صهیونیست کشته و 11 صهیونیست دیگر زخمی شدند و گفته می شود که تعداد زیادی ساختمان نیز در این حملات تخریب شد.
برخی از این موشک ها در نزدیکی نیروگاه دیمونا فرود آمد که یکی از آنها به محل بسیار نزدیکی از این نیروگاه اصابت کرد.
تهدیدهای مطرح شده از جانب اسحاق شامیر نخست وزیر وقت اسرائیل درباره مقابله به مثل اسرائیل با حملات احتمالی عراقی ها با مواد شیمیایی، این گونه تفسیر شد که اسرائیل قصد دارد به حملات عراقی ها با سلاح هسته ای پاسخ دهد.
یکی از تحلیل گران اسرائیلی می گوید: اسرائیل عراق را تهدید کرد که چنانچه این کشور با گاز یا بدون آن به اماکن تجمع اسرائیلی ها حمله کند، عراق، بغداد را از دست خواهد داد.
اندکی پیش از پایان جنگ موسوم به طوفان صحرا، اسرائیلی ها موشکی آزمایش کردند که توان حمل کلاهک های هسته ای را دارا بود. این اقدام، آمریکایی ها را بر آن داشت تا شمار بیشتری از سکوهای پرتاب موشک اسکاد عراق را هدف حمله قرار دهند تا از حمله غیر مترقبه اسرائیلی ها علیه عراق جلوگیری کنند.
اسرائیل با شبیه سازی سکوهای پرتاب موشک های اسکاد در صحرای نقب، از نیروی هوایی خود خواست برای حملات احتمالی علیه سکوهای واقعی در عراق، به این سکوهای شبیه سازی شده، حمله کنند، اما این حملات چندان با موفقیت همراه نبود.
علاوه بر آنکه آمریکا تعدادی از موشک های ضد موشک پاتریوت خود را برای اسرائیل ارسال کرد، به این دولت اجازه داد تا 100 هدف را در عراق مشخص سازد تا نیروهای ائتلاف به آنها حمله کرده و نابود کنند.
همچنین، اسرائیل به شبکه ماهواره های آمریکایی وصل گردید تا بتواند زودتر از شلیک موشک های اسکاد علیه مواضع خود آگاه شده و آژیر هشدار را به صدا در آورد. در این میان، آمریکا عربستان سعودی را نیز به همکاری با اسرائیل در زمینه های نظامی ترغیب کرد.
همه این حوادث، موجب شد تا اسرائیلی ها بیشتر به برنامه هسته ای رژیم خود اعتماد کنند. در همین حال آنان دریافتند که غیر از کشورهای عربی همجوار، برخی کشورهای دیگر نیز به این توانایی نظامی دست یافته اند تا با استفاده از موشک های بالستیک به مراکز مهم در اسرائیل حمله کنند و این امر موجب می شود اسرائیل برای مقابله با چنین تهدیداتی، ضربات پیشگیرانه به آن کشورها وارد کند.
همکاری های نظامی میان اسرائیل و هند که یکی از قدرت های هسته ای جهان به شمار می آید، پرسش های زیادی را در رابطه با ماهیت این همکاری ها به ویژه در بخش های هسته ای، ایجاد کرده است. این امر نگرانی های زیادی را در میان مقامات پاکستانی به وجود آورد، زیرا آنها از آن بیم دارند که هند به کمک اسرائیل حمله ای اتمی علیه تأسیسات هسته ای پاکستان، انجام دهد.
در مقاله ای به نام هاج هارولد در دایره المعارف اطلاعاتی جینز که در نوامبر 1998 میلادی در این دایره المعارف منتشر شد، آمده است که اسرائیل قصد دارد اطلاعات مربوط به برنامه های هسته ای خود را در اختیار برخی کشورها مانند ترکیه قرار دهد.
الیعازر کوهین از نویسندگان اسرائیلی در کتاب خود به نام “بهترین راه دفاع از اسرائیل” (داستان کامل نیروی هوایی اسرائیل) به نقل از آمنون شاحاک رئیس سابق ستاد مشترک ارتش اسرائیل آورده است که برای جلوگیری از دستیابی کشورهای عربی به سلاح هسته ای، هر اقدامی مجاز است.
با آشکار شدن بمب های هسته ای اسرائیل، مناقشاتی حتی در داخل اسرائیل درباره این که اسرائیل تا چه حد به سلاح هسته ای نیاز دارد ـ حال آنکه در سه جنگ بزرگ به این سلاح نیاز پیدا نکرده ـ در گرفته است که این مناقشات تا به امروز نیز ادامه دارد.
آونیر کوهین می گوید: اسرائیل باید این توانایی را داشته باشد تا برای جلوگیری از وقوع یک هولوکاست جدید، هیروشیمای جدیدی علیه دشمنان خود ایجاد کند.
وی در ژوئیه سال 1998 میلادی در گفت و گو با روزنامه اردن تایمز گفت: “ما بمب هسته ای ساخته ایم نه برای آنکه هیروشیمایی به وجود آوریم، بلکه از طریق آن به توافق اسلو دست یابیم”. منظور وی از سخنانش، توافقنامه اسلو و توافق اعلام اصول با فلسطینیان بود.
اکنون باید این پرسش مطرح شود که اسرائیل با دستیابی به بمب هسته ای چه اهدافی را دنبال می کند؟
1.جلوگیری از حمله گسترده با سلاح های متعارف
2.جلوگیری از تهاجم با سلاح های نامتعارف (از جمله سلاح های بیولوژیک، شیمیایی و سلاح های نامتعارف دیگر)
3.خنثی کردن هر گونه حمله هسته ای دشمن
4.کمک به تلاش ها برای جلوگیری از دستیابی دشمنان به سلاح هسته ای
5.حمایت از تلاش برای جلوگیری از افزایش توانایی نظامی دشمنان در عرصه سلاح های غیر هسته ای مانند سلاح های شیمیایی، بیولوژیک و سلاح های متعارف دیگر.
6.جنگ هسته ای
7.آخرین حربه (گزینه سامسون)
آنچه نگرانی های زیادی ایجاد می کند، این است که یک جنگ اتمی رخ دهد. بر اساس گزارش های متعدد، اسرائیل بمب های نوترونی کوچکی ساخته است که می تواند بدون آنکه به تجهیزات دشمن آسیب چندانی وارد شود، نیروهای دشمن را نابود کند.
یک ژنرال احتیاط ارتش اسرائیل در اثنای جنگ دوم خلیج به آمریکایی ها توصیه کرد تا از یک سلاح تاکتیکی هسته ای علیه عراق استفاده کنند. برخی پیش بینی کرده اند که اسرائیل تلاش خواهد کرد تا وارد کردن بمب های کوچک هسته ای به زرادخانه نظامی خود، زرادخانه هسته ای خود را توسعه داده و تقویت کند. از این بمب ها می توان به عنوان بمب های تاکتیکی و برای حمله به اهداف معینی استفاده کرد. از جمله این اهداف می توان به مراکز فرماندهی و کنترل اشاره کرد که از استحکامات شدید برخوردارند یا آنکه در اعماق زمین قرار دارند. این اهداف را می توان از هوا مورد حمله قرار داد بدون آنکه خلبانان اسرائیلی با خطر مواجه گردند.
برخی نویسندگان بر این باورند که اسرائیل اطلاعات و تجربه کافی درباره حملات هسته ای تاکتیکی با استفاده از بمب های کوچک هسته ای در اختیار ندارد و این دانش هنوز در دانشکده های نظامی اسرائیل آموزش داده نمی شود.
اما با این وجود بسیاری از افسران اسرائیلی در دوره های آموزشی ویژه ای در مراکز نظامی آمریکا شرکت کرده و روش استفاده از بمب های هسته ای تاکتیکی را آموخته اند. از جمله نمونه های آموزشی در این دوره ها، مراکزی در اروپا بود که تراکم جمعیتی آنها بسیار زیاد است.
با این وجود، مجله جین که در زمینه اطلاعات و امنیت منتشر می شود، اخیرا در گزارشی آورده است که اسرائیلی ها در راهبرد هسته ای خود تجدیدنظر کرده و تغییراتی در آن انجام داده اند. بر اساس این تغییرات، آنان گلوله های توپ با برد بسیار زیاد را به جای بمب های هسته ای تاکتیکی قرار داده اند.
اسرائیل ترجیح داده است از سلاح های دور برد خود برای تحقق اهدافش استفاده کند که نمونه آن حمله به نیروگاه های هسته ای عراق، یا آزادسازی گروگان های صهیونیست در اوگاندا یا حتی حمله به دفتر سازمان آزادی بخش فلسطین در کشور تونس یا حتی حمله به شهرهای روسیه می باشد.
یک تحلیل گر نظامی بسیار معروف در اسرائیل پیش بینی کرده است که اسرائیل با توسعه برنامه های موسوم به “انتقام و دفاع” خود سیستم موشکی موسوم به MIRVs را تقویت کرده و آن را با موشک های چند زمانه که قادر به تکه تکه شدن در مراحل نهایی شلیک هستند، تجهیز کند.
علاوه بر آن رژیم اسرائیل سه فروند زیردریایی آلمانی از نوع دلفین 800 را خریداری و در سال 1999 به ناوگان دریایی خود ملحق کرده است. با خرید این زیردریایی های اتمی، اسرائیل امکان می یابد تا در حملات مجدد اتمی با استفاده از موشک های کروز که از این زیردریایی ها شلیک می شوند، شرکت کند و این امر می تواند تحولات زیادی در مناقشه هسته ای در خاورمیانه پدید آورد.
برد موشک های نصب شده در زیردریایی های آلمانی در حدود 350 کیلومتر است و این همان چیزی است که اسرائیل از دهه شصت قرن گذشته میلادی به دنبال آن بوده است. گفته می شود که اسرائیل این زیردریایی های خود را در نزدیکی کشور عمان که روابط دیپلماتیک مخفیانه ای با این رژیم دارد، مستقر کرده است، جایی که فاصله آن با کشور ایران بسیار اندک است.
در یک گزارش دیگر نیز آمده است که وزیر جنگ اسرائیل از کابینه این رژیم خواسته است تا در صورتی که اسرائیل مورد حمله اتمی قرار گیرد، فرمان انجام حمله انتقام جویانه را در اختیار داشته باشد.
این گزارش زمانی منتشر شد که خبرهایی درباره تصمیم ایران برای انجام آزمایش موشک شهاب 3 پخش شد. گفتنی است که این موشک می تواند کلاهک های هسته ای حمل کند و در این صورت جایگاه اسرائیل در منطقه به شدت تضعیف می شود و همین امر موجب شده است این رژیم درصدد یافتن راه حلی بین المللی به رهبری آمریکا و با مشارکت جدی کشورهای صنعتی بر آید.
در یک پژوهش علمی که به تازگی منتشر شده، آمده است که واکنش اسرائیل در برابر یک حمله برق آسا و حتی هشدار دروغین بسیار سست است. برای مثال، سوریه برای مقابله با اسرائیل، توان دفاعی خود را بر سلاح های شیمیایی یا موشک های دارای قابلیت حمل کلاهک های شیمیایی استوار کرده است. یکی از سناریوهای نگران کننده اسرائیلی ها این است که سوریه ابتدا عملیات گسترده ای برای آزادسازی بلندی های اشغالی جولان انجام دهد و در صورتی که اسرائیل حاضر به عقب نشینی نباشد، این رژیم را به حمله شیمیایی به وسیله گاز اعصاب تهدید کند که حتی قادر به نفوذ به داخل ماسک های ضد شیمیایی نیز هست. در چنین حالتی احتمال می رود که اسرائیل از سلاح هسته ای علیه سوریه استفاده کند.
توسعه سیستم های ضد موشک معروف به پیکان (آرو) و موشک های بالستیک اریحا 2 و زیردریایی های استراتژیک، زمینه دفاعی مناسبی برای اسرائیل فراهم می کند. روزنامه صهیونیستی هاآرتص نیز با انتشار گزارشی، از تشکیل فرماندهی استراتژیک برای برخورد با تهدیدات بلند مدت خبر داده است.
دولت اردن در جریان امضای توافقنامه موسوم به وادی عربه که در سال 1994 میان این کشور و اسرائیل به امضا رسید، به اسرائیل اجازه داده است تا به صورت محدود از آسمان این کشور برای انجام عملیات هوایی استفاده کند. به این ترتیب، مسیر پرواز عملیاتی هواپیماهای جنگی اسرائیل برای حرکت به سوی شرق، بسیار کوتاه تر می شود.
اسرائیل از تمایل ایران برای دست یابی به سلاح هسته ای به شدت نگران است، زیرا در این صورت، ایران نیز به یک قدرت همسان اسرائیل در منطقه تبدیل می شود و این امر با وجود جریان قدرتمند شیعی در منطقه، اثرات منفی بسیاری برای اسرائیل در بر دارد. بر همین اساس فرمانده نیروی هوایی ارتش رژیم صهیونیستی با صدور فرمانی، تاکید کرده است که دستیابی هر کشوری در منطقه به سلاح هسته ای، به مثابه حمله به اسرائیل است.
اسرائیلی ها برای تلاش ها جهت متوقف ساختن فعالیت های کشورهای منطقه در راستای دستیابی به توانایی هسته ای، توجه و اهتمام زیادی قائل اند. خرید هواپیماهای دور پرواز اف 15 که قادرند 4000 کیلومتر بدون سوختگیری پرواز کنند، در همین راستا قابل ارزیابی است.
آنها تهدیدات هسته ای منطقه ای را هر چند هم که کوچک باشد، علت مناسبی برای آغاز یک جنگ می دانند و همین امر سبب شد که آنان نیروگاه هسته ای در حال احداث عراق را مورد حمله قرار داده و نابود کنند. آنان همچنین اقدامات خود را در جریان جنگ دوم خلیج در همین راستا توجیه می کنند. اسرائیلی ها بر این باورند که توان هسته ای آمریکا و اسرائیل موجب شد که عراق از استفاده از سلاح های شیمیایی یا هسته ای علیه اسرائیل صرف نظر کند.
اسرائیل نیز همانند ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای، اهداف منطقه ای خاص خود را دنبال می کند. ائتلاف این رژیم با فرانسه و انگلیس در سال 1956 میلادی را می توان نخستین تلاش های مهم مقامات صهیونیست در راستای سیطره بر منطقه دانست.
برخی در اسرائیل بر این باورند که این رژیم باید در چارچوب یک توافق فراگیر برای کشورهایی مانند کویت و قطر و عمان و شاید هم سوریه چتر حمایت هسته ای به وجود آورد!
این امر برای مقامات صهیونیست از اهمیت بسزایی برخوردار است، زیرا آنان گمان می کنند وجود ایران هسته ای در منطقه یک تهدید محسوب می شود و می تواند با استفاده از قدرت هسته ای خود برای برخی کشورهای منطقه چتر حمایتی به وجود آورده و برخی دیگر را تهدید کند یا روند قیمت های نفت را به کنترل در آورد.
شاید بخش هایی از برنامه هسته ای اسرائیل برای مقامات صهیونیست از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد. در این زمینه برای نمونه می توان به ساختار امنیتی برنامه اتمی و احتمال سوء استفاده از آن اشاره کرد. همچنین این پرسش مطرح می شود که ابزارهای مناسب تصمیم گیری و کنترل سلاح های اتمی اسرائیل کدام است؟ مضاف بر آنکه آیا این احتمال وجود دارد که از این سلاح به صورت غیر مسئولانه ای بهره برداری شود؟
از آنجا که گفت و گو و پرداختن به برنامه هسته ای اسرائیل در این رژیم ممنوع است، اطلاعات مناسبی هم درباره میزان و ابعاد امنیت هسته ای و رعایت نکات ایمنی در این رژیم وجود ندارد. شاید همین امر سبب شده باشد که اتهامات گسترده ای علیه این رژیم درباره فقدان ایمنی لازم مراکز هسته ای اش، مطرح گردد. هر آن ممکن است یک دولت افراطی راست گرا به صورت بی باکانه ای به استفاده از سلاح هسته ای دست بزند.
از آریل شارون که یکی از حامیان بزرگ طرح اسرائیل بزرگ محسوب می شود، نقل شده است که وی می گفت: “اگر عرب ها نفت دارند، ما هم چوب کبریت داریم!”
این پرسش نیز مطرح است که آیا این احتمال وجود ندارد که اعضای گروهکی مانند “جویش ایمونیم” این سلاح هسته ای را به سرقت ببرند و از آن برای آنچه آزادسازی محل ساخت معبد می نامند، استفاده کنند تا پس از انهدام مسجد الاقصی، معبد سوم خود را به جای آن بنا کنند؟
هر چند این احتمال بسیار اندک است، اما با افزایش انتقادها و مخالفت های گروه های تندرو صهیونیست با روند سازش، چنین احتمالاتی نیز افزایش می یابد.
در سال 1997 میلادی مقاله ای در مجله “جاینس انتلیجانس ریویو” منتشر شد که در آن بر کاهش توان نظامی اسرائیل و احتمال انجام کودتای تندروهای صهیونیست یا نظامیان در این رژیم تاکید شده است به ویژه که هم اکنون شمار افراد تندرو در ارتش رو به افزایش است.
با آنکه اسرائیل یک دولت مذهبی شمرده می شود، اما سران و رهبران این رژیم به هیچ وجه افرادی متدین و مذهبی نیستند. با این وجود، پیچیده تر شدن سیاست های مذهبی یهودیان و قوانینی که خاخام ها تدوین می کنند، در سیاست های سران اسرائیل و روند تصمیم گیری ها در این رژیم تاثیر زیادی بر جای می گذارد.
کوهین استوارت در کتاب خود به نام The Scrol Or the Sword آورده است: در قوانین یهودی دو نوع جنگ وجود دارد. یکی جنگ اجباری یا الزام آور ( ملخیمت میتزفاها) و دیگری جنگ اختیاری ( ملخیمت رشوت) .
کریویلد می گوید: به نظر من، انتخاب نام سلامت الجلیل برای عملیات نظامی سال 1982 میلادی این رژیم علیه لبنان که توسط نخست وزیر وقت اسرائیل صورت گرفت، یکی از علت های ناکامی مقامات صهیونیست در جلب حمایت یهودیان برای این جنگ بود.
بر اساس تفسیر یهودیان از برنامه هسته ای اسرائیل، استفاده از این سلاح برای ویرانی متقابل علیه دشمن، مجاز نیست. با این وجود این قانون به مقامات صهیونیست اجازه می دهد که این سلاح را تهیه و حتی به وسیله آن دشمنانشان را تهدید کنند، هر چند که استفاده عملی از آن مجاز نباشد!
یک نویسنده دیگر یهودی در جایی می گوید: برخی از تفاسیر قوانین یهودی استفاده از سلاح هسته ای در میدان جنگ را مجاز می داند، اما این امر باید پس از هشدار دادن به دشمن و تلاش برای برقراری صلح با آن، انجام گیرد. اما اینکه چنین تفسیرهای پیچیده ای چگونه در روند تصمیم گیری های راهبردی در رژیم صهیونیستی موثر است، تاکنون مجهول مانده است.
ماهیت غیر علنی برنامه های هسته ای اسرائیل، تاکنون توانسته است مشکلات و مخاطرات فزاینده مربوط به فرسودن شدن نیروگاه دیمونا و خطرات بهداشتی آن را نیز مخفی نگه دارد.
این مشکلات، در پی شکایت برخی از کارکنان این نیروگاه که خواهان دریافت خسارت در ازای کار در این نیروگاه هستند، بر ملا شده است. مساله ای که هم اکنون بیشتر جلب توجه می کند این است که تولید تریتیوم در نیروگاه هسته ای اسرائیل همچنان ادامه دارد. از این ماده در ساخت موشک های ضد زره و کلاهک های هسته ای موشک های ضد موشک استفاده می شود.
دو کارشناس امور نظامی به نام های “هارلد هاو” و “جولیان برگر” با انتشار مقاله ای جنجال بر انگیز در روزنامه گاردین چاپ انگلیس که در تاریخ 13 اکتبر سال 1997 میلادی صورت گرفت، گفته اند که اسرائیل برای تولید تریتیوم مورد نیاز خود، درصدد خرید تجهیزات نوین و موثرتری است که در هند ساخته شده است.
از جمله اهداف برنامه هسته ای اسرائیل که هیچ گاه بر زبان مقامات صهیونیست جاری نشده، اما کاملا آشکار است این که، از این سلاح حتی می توان علیه ایالات متحده نیز استفاده کرد، زیرا آمریکا موافق جنجالی شدن برنامه هسته ای اسرائیل نیست. در گذشته نیز این موضوع مطرح بوده است که باید تاکید شود آیا آمریکا صهیونیست ها را در برابر فشارهای عرب ها یا تحریم نفتی تنها خواهد گذاشت یا نه؟ به همین سبب آمریکا تا جایی تحت فشار قرار گرفت که حتی از اسرائیل در برابر تهدیدات اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز حمایت کند.
اسرائیل همچنین از برنامه هسته ای خود به عنوان اهرم فشاری برای استمرار کمک های نظامی گسترده آمریکا به این رژیم نیز بهره برداری کرده است. گمان می رودکه این سیاست همچنان ادامه داشته باشد.
صرف نظر از تعداد و نوع واقعی تجهیزات جنگی اسرائیل در زرادخانه های این رژیم، مقامات صهیونیست سیستم بسیار پیچیده ای برای جلوگیری از درز اطلاعات مربوط به این مسائل طراحی کرده اند. همین امر یکی از علل موفقیت اسرائیل در این راستا به شمار می آید.
ناشناخته ماندن ابعاد و وضعیت برنامه های هسته ای رژیم اسرائیل، فواید زیادی برای این رژیم داشته است، با این وجود، اسرائیل بر خلاف آنچه تظاهر می کند، رفتاری مغایر در زمینه برنامه هسته ای خود در پیش گرفته است. گمان می رود که این رفتار دیگر با مصالح و منافع آمریکا همخوانی زیادی نداشته باشد.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که با آشکار شدن وضعیت برنامه های هسته ای اسرائیل، دیگر این برنامه ها سود چندانی برای اسرائیل در بر نخواهد داشت و این امر می تواند زمینه برای گسترش رقابت های مربوط به دستیابی به سلاح های هسته ای در منطقه خاورمیانه را فراهم کند. این رقابت ها اکنون آغاز شده است و کشورهای پاکستان و عراق و لیبی در همین راستا گام بر می دارند.
اگر این رقابت ها شدت گیرد، اسرائیل به پنج تا ده سال زمان نیاز دارد تا به مرحله ای از توان هسته ای برسد که در آن امکان حمله چند جانبه علیه دشمنان خود را داشته باشد، درست همان وضعیتی که هم اکنون در اروپا وجود دارد.
برخی بر این باورند که در سایه حمله مجدد متبادل میان دو رقیب، کشورهای منطقه به یک توازن نظامی در منطقه دست خواهند یافت.
ایزر وایزمن رئیس سابق رژیم صهیونیستی یک بار در گفت و گویی با مجله “میدل ایست ژورنال” که در پاییز 1992 میلادی منتشر شد، درباره برنامه های پنهان روابط آمریکا و اسرائیل و طرح های هسته ای گفت: “مسأله سلاح هسته ای سبب خواهد شد که جنگ آینده به هیچ وجه یک جنگ متعارف نباشد”.
البته این اظهارات تاکنون و در جنگ هایی که علیه افغانستان و عراق صورت گرفته است، ثابت نشده است