شنبه 10/می/2025

آيا محمد دحلان، جايگزين محمود عباس خواهد شد؟!

شنبه 26-دسامبر-2009

  در بحبوحه بحث هايي كه در خصوص اظهارات مكرر ابومازن مبني بر استعفا و كناره گيري از رياست تشكيلات خودگردان صورت مي گيرد، صداي محمد دحلان از اعضاي كميته مركزي جنبش فتح از آشكارترين صداهايي است كه به گوش مي رسد. وي در تازه ترين واكنش خود نسبت به اظهارات ابومازن اعلام كرده است كه استعفاي رئيس تشكيلات خودگردان از منصبش هرگز به معناي خودكشي جنبش فتح نيست.

برخي تحليلگران معتقدند كه واكنش اين عضو شوراي مركزي فتح در واقع به معناي مشاركتش در رقابت هاي انتخاباتي جهت تصدي منصب رياست تشكيالت خودگردان ـ‌ در صورت كناره گيري ابومازن از اين منصب ـ است. چيزي كه در اين ميان باعث تقويت اين تصور مي شود، اخبار منتشر شده از سوي برخي پايگاه هاي اينترنتي است كه ادعاي استقلال و عدم وابستگي دارند ولي آشكارا به ارائه يك چهره درخشان از محمد دحلان دست مي زنند و اخيرا اين روند را به اوج خود رسانده اند و يكي از اين پايگاه ها نتايج نظرسنجي دروغيني را منتشر كرده است كه بر اساس آن،‌ چهل درصد از فلسطينيان محمد دحلان را به عنوان بهترين گزينه براي تصدي منصب رياست تشكيلات خودگردان (البته در صورت استعفاي ابومازن از اين منصب) دانسته اند و اين در حالي است كه تنها 21 درصد افراد مروان برغوثي، عضو اسير كميته مركزي جنبش فتح كه از سوي مراجع قضايي رژيم صهيونيستي به تحمل حبس ابد محكوم شده است، را انتخاب كرده اند. 

از ديگر فعاليت هايي كه در راستاي ارائه يك چهره درخشان از محمد دحلان صورت مي گيرد، اقدام برخي شبكه هاي تلويزيوني معلوم الحال عربي است كه به خاطر گرايش هاي آمريكايي شان از شهرت خاصي برخوردارند. اين شبكه ها به انجام مصاحبه هاي طولاني با محمد دحلان مبادرت مي ورزند و برنامه هايي را كه وي در آن مشاركت دارد، تحت پوشش خبري خود قرار مي دهند. البته منتقدان دحلان نيز با پيش بيني اينكه در صورت استعفاي ابومازن از منصب رياست تشكيلات خودگردان، وي بيشترين شانس را براي جايگزيني و تصدي منصب مذكور دارد، به صورت ناخواسته براي محمد دحلان تبليغ مي كنند. حال به دور از هر گونه تشكيك يا خائن معرفي كردن فرد يا طرفي، بايد بگوييم كه از نظر منطقي محمد دحلان از كمترين شانس براي كسب رياست تشكيلات خودگردان برخوردار است و آخرين شخصي مي باشد كه احتمال دارد جايگزين ابومازن شود و دليل اين امر را بايد در موارد ذيل جستجو كرد:

1 ـ اگر ابومازن به عنوان رئيس تشكيلات خودگردان به خاطر ناكامي گزينه هاي سياسي اش در تحقق حداقل هاي حقوق ملي و نيز دهن كجي هاي آمريكايي ها و صهيونيست ها از منصب خود كناره گيرد، دحلان تمسك بيشتري به اين گزينه ها دارد و هيچ ترديدي در اين نيست كه او نيز تصميم دارد اين گزينه ها را ادامه دهد يعني انتخاب دحلان به عنوان رئيس تشكيلات خودگردان تكرار همان سال هاي سختي است كه ملت فلسطين در زمان رياست ابومازن تجربه كردند. {يعني مردم ديگر دوست ندارند آن تجربه تلخ را تكرار كنند.}

از سوي ديگر، اشاره به اين نكته نيز ضروري است كه محمد دحلان به عنوان مدير سازمان حفاظت اطلاعات تشكيلات خودگردان در نوار غزه نقش مهم و برجسته اي را در همكاري ها و هماهنگي هاي امنيتي با اشغالگران و سازمان اطلاعات آمريكا موسوم به سي.آي.اي داشت و هيچ ابايي نيز از اين مسئله ندارد ؛‌ ولي با اين وجود در اينكه صهيونيست ها و آمريكايي ها به استفاده از او {كه يك مهره سوخته است} مبادرت ورزند، ترديدهايي وجود دارد چرا كه وي تل آويو و واشنگتن را براي مدتي طولاني فريب داد و از خود تصوير فردي را كشيد كه همه كاره نوار غزه است و هر كاري از دستش بر مي آيد، ولي بعدها مشخص شد كه طرف هاي مذكور بر روي اسب بازنده شرط بسته اند و به كار گيري وي تنها بار اضافي را بر دوش سياستمداران آمريكايي و صهيونيستي بر جاي گذاشته است.  

2 ـ در اينكه اعضاي جنبش فتح در خصوص انتخاب محمد دحلان به عنوان جايگزين محمود عباس در رياست تشكيلات خودگردان اجماع و توافق نظر ندارند، ذره اي شك وجود ندارد. از نظر بسياري از رهبران اين جنبش، او مسئول مستقيم شرايطي است كه جنبش فتح در تابستان سال 2007 در نوار غزه با آن رو به رو شد و باعث گرديد تا حماس كنترل اين منطقه را به طور كامل در دست گيرد. ديگر اين نكته بر همگان روشن شده است كه دحلان حكم يك دستگاه كنترل از راه دور را داشت و وقتي ماجراهاي سال 2007 رخ داد، خود پا به فرار گذاشت و نيروهايش را بدون هيچ فرمانده اي تنها گذاشت.

ضمنا نبايد تاثير درگيري هاي ميان محمد دحلان و بسياري از رهبران جنبش فتح را نيز در مسئله انتخاب وي به عنوان رئيس تشكيلات خودگردان ناديده انگاشت كه البته جايي براي ذكر اسامي اين مخالفان و سيل اتهاماتي را كه به اين چهره در يك دوره طولاني نسبت داده اند، وجود ندارد. بد نيست بدانيد كه انتخاب محمد دحلان به عنوان عضو شوراي مركزي جنبش فتح در تازه ترين كنگره سراسري اين جنبش هرگز نشانگر محبوبيت او نيست ؛ زيرا راي كساني كه در انتخابات اين شورا شركت كردند، هرگز بيان كننده نظر طيف اكثريت اعضا نيست.

3 ـ محمد دحلان در ميان مردم نيز پايگاهي ندارد و با خشم گسترده فلسطينيان از خويش رو به رو است كه البته دليل اين امر تنها به برنامه هاي سياسي اش باز نمي گردد ؛ بلكه وي در ميان مردم متهم به آن است كه دستش آلوده به فسادهاي شديد مالي مي باشد و از منصب گذشته خود به عنوان رئيس مهم ترين دستگاه امنيتي تشكيلات خودگردان در نوار غزه (سازمان حفاظت اطلاعات) سوء استفاده كرده است. با وجود آنكه اطمينان يافتن در خصوص صحت و سقم اتهامات وارده به محمد دحلان مبني بر رانت خواري و فساد مالي سخت و دشوار مي باشد ؛ ولي اين آن چيزي است كه در ذهن افراد از وي شكل گرفته است.

4 ـ اگر از تمام فاكتورهاي فوق چشم بپوشيم و فرض كنيم كه وي از يك شخصيت كاريزماتيك برخوردار است و همين امر به او اجازه داده است تا تبعات ناشي از حملات صورت گرفته عليه اش را پشت سر بگذارد و خيلي زود مناصب مهمي را در جنبش فتح از آن خود كند (يعني در انتخابات شوراي مركزي فتح پيروز شود و به عضويت اين شورا درآيد) ؛ ولي نكته اي كه نبايد از ياد برد، اين است كه وي فاقد شايستگي هاي لازم براي حضور در مراكز تصميم گيري تشكيلات خودگردان است ؛ چرا كه تمايل فراواني به جسارت و نشان دادن واكنش هاي غير قابل پيش بيني دارد و علاوه بر آن، به عنوان شخصيتي متناقض و غير شفاف شناخته مي شود. وي با وجود آنكه موضعي مشابه ابومازن در قبال مقاومت دارد ؛ ولي هرگز همچون او عمل نمي كند و به تكرار اقدام ابومازن نمي پردازد و انجام چنين رفتار متناقض نمايي از سويي آمريكايي ها و صهيونيست ها به هيچ وجه قابل قبول نيست و در اينجا است كه دحلان مجبور به تعديل مواضع خود در مراحل مختلف مي شود و همين امر باعث مي شود تا وي اعتبار خود را در نزد طيف گسترده اي از افراد از دست بدهد.

5 ـ اگر مسائل را به گونه اي جلوه دهيم كه از ملت فلسطين انتظار مي رود كه ميان ابومازن، محمد دحلان و افرادي شبيه آنها يكي را انتخاب كند، در واقع به ملت و تاريخ مبارزاتش اهانت شده است. به اعتقاد بنده در اين شرايط كه صهيونيست ها به مصادره، تخريب يا يهودي سازي سرزمين فلسطين مي پردازند و بيوت الله را به آتش مي كشند، ملت ما هرگز نمي پذيرد تا به آزمايش مجدد نسخه هاي تجربه شده كه زيان شان بر همگان ثابت شده است، مبادرت ورزد. امروز ديگر وقت آن رسيده است تا رهبران جديد و راهبردهاي متفاوت را تجربه نماييم.

 

لینک کوتاه:

کپی شد