متن کامل دومین مصاحبه خبرنگار روزنامه اردنی “السبیل” با خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین “حماس” ترجمه شده و از نظر خوانندگان عزیز فارسی زبان می گذرد:
این مصاحبه در واقع تلاشی برای تبیین افکار مردی است که رهبری یکی از پر آوازه ترین جنبش های مقاومت در عصر حاضر را بر عهده دارد. وی از سال 1996 تا به امروز به عنوان رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین “حماس” به ایفای نقش پرداخته است. وی هدایت دفتر سیاسی را در برهه ای بر عهده گرفت که تاریخ شاهد رخدادها و چالش های عظیمی در مسئله فلسطین بود. با توجه به این موضوع، می توان گفت هیچ کسی در بیان دیدگاه ها و تفکرات سیاسی حماس از وی توانمندتر نیست.
در طول پنج ساعت مصاحبه ای که با این مرد بزرگ داشتیم، تلاش مان در راستای تبیین ابعاد تفکر مردی است که در حال حاضر متصدی هدایت جنبش حماس می باشد. در دومین جلسه گفتگوی خود با خالد مشعل به مسائل مهم، دقیق و البته بسیار حساس پرداختیم.
س: در ابتدا اجازه بدهید گفتگوی خود را با پرسشی در خصوص مذاکره با دشمن صهیونیستی آغاز کنم. آیا جنبش حماس با اصل مذاکره با صهیونیست ها مشکل دارد؟ اگر نباید با دشمن مذاکره کرد، آیا باید طرف مذاکره صرفا دوست باشد؟ آیا حماس در اصل با موضوع مذاکره مشکل دارد یا آنکه بحث حماس در خصوص شکل، مدیریت و نتایج این مذاکرات می باشد؟
ج: بی تردید، مسئله مذاکره یکی از حساس ترین و بحث برانگیزترین موضوعاتی است که بسیاری از افراد ترجیح می دهند تا بحثی در رابطه با آن نداشته باشند یا آنکه موضع مشخصی را در قبال این مسئله اتخاذ نکنند که البته دلیل این امر را باید در نگرانی افراد از واکنش های منفی یا تفسیرهای اشتباه دیگران جستجو کرد. ضمنا چیزی که باعث شده است تا حساسیت بحث در خصوص مذاکره با دشمن صهیونیستی هر چه بیشتر شود، این سابقه تاریک و تجربیات تلخی است که در ذهن افراد نسبت به گذشته مذاکره میان فلسطینی ها و صهیونیست ها یا عرب ها و صهیونیست ها وجود دارد. مردم به شدت تحت تاثیر همین تجربیات هستند و حساسیت شدیدی را نسبت به واژه “مذاکره با دشمن” نشان می دهند. در افکار عمومی ملت های اسلامی تنفر عجیبی نسبت به مفهوم “مذاکره” وجود دارد که البته این احساس آنها کاملا طبیعی است ؛ ولی این مسئله نباید باعث شود تا ما از پرداختن به موضوع و تبیین دقیق و موشکافانه آن گریزان باشیم.
در این نکته هیچ اختلاف نظری وجود ندارد که مذاکره با دشمن ـ به حکم شرع و عقل ـ جایز و قابل قبول است ؛ به ویژه آنکه در برخی از مراحل درگیری و مناقشه، شرایط اقتضا می کند که با دشمن مذاکره کنیم. ضمنا همین شرع و عقل حکم می کند که به مذاکره به عنوان یک ابزار و وسیله نگاه کنیم که استفاده از آن در یک برهه خاص قابل قبول و در برهه زمانی دیگر غیر قابل قبول می باشد. در واقع، مذاکره با دشمن “في حد ذاته” مشکلی ندارد و نمی توان گفت که تا ابد نباید از آن استفاده کرد.
اگر به تاریخ اسلام نگاهی بیاندازیم می بینیم که در دوره حیات پیامبر مکرم اسلام و نیز دوره های آتی از جمله در دوره صلاح الدین ایوبی، مسلمانان با دشمنان خود مذاکره می کردند ؛ ولی این مذاکره تعریفی خاص، فلسفه ای مشخص و چارچوبی روشن داشت. در تاریخ اسلام، گفتگو با دشمن ضوابط و قواعد خاص خود را داشته و هرگز مذاکره با دشمنان تا به این حد ننگین نبوده است. هیچ مشابهتی میان آنهایی که در طول تاریخ اسلام با دشمنان گفتگو کرده اند، با مذاکره کنندگان امروزی وجود ندارد ؛ زیرا امروزی ها حیات و بقای خود را در ادامه گفتگوها با دشمن می بینند و آن را تنها گزینه راهبردی می دانند و با استفاده از آن، گزینه های دیگری را که برای مقابله با دشمن وجود دارد، حذف می کنند.
اگر مقاومت ـ با آن همه ارزش و افتخار ـ حکم یک وسیله را داشته باشد نه هدف ؛ آیا عاقلانه است بگوییم که مذاکره با دشمن صهیونیستی تنها هدف، گزینه و خط مشی ما می باشد و حتی در صورت اقتضای شرایط نیز باز هم حاضر نیستیم تا از گزینه و خط مشی دیگری ـ غیر از مذاکره ـ استفاده کنیم.
آیات قرآن تکلیف ما را در خصوص مذاکره مشخص می کند. خداوند متعال به پیامبرش می فرماید که «وإن جنحوا للسلم فاجنح لها وتوكّل على الله» (اگر کفار برای صلح پا پیش گذاردند، پیشنهاد آنان را بپذیرد و بر خدا توکل کن) [سوره انفال، آیه 61]
این آیه نشان می دهد که مذاکره برای ما صاحبان حق امری قابل پذیرش، عقلانی و منطقی به شمار می رود ؛ ولی وقتی باید به مذاکره روی آورد که دشمن خود را در مورد انجام آن ناگزیر بداند و دست خود را برای مذاکره دراز کند زیرا تنها در این شرایط آماده است تا بهای گفتگو را بپردازد و به خواسته های مان پاسخ مثبت دهد. اما اگر ما برای مذاکره با دشمن تلاش کنیم و خود را تشنه گفتگو نشان دهیم و آن را به عنوان تنها گزینه تلقی نماییم، دیگر این ما هستیم که باید بهای آن (مذاکره) را بپردازیم. منطقا کسی که مجبور به مذاکره می شود، باید بهای آن را بپردازد. خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید: “و لا تهنوا و تدعوا إلی السلم و أنتم الأعلون” (سستی را پیشه نکنید و به آشتی فرا نخوانید در حالی که برتری از آن شما است) [سوره محمد: آیه 35]
به آیه قبلی باز می گردیم آنجایی که خداوند می فرماید اگر دشمنان برای صلح پا پیش گذاردند، شما پیشنهاد صلح را بپذیرید. پیش از این آیه، آیه دیگری وجود دارد که خداوند در آن چنین بیان می دارد: “و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم” (شما در مقام مبارزه با آنها خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه، ادوات جنگی و اسبان سواری برای تهدید و ایجاد وحشت در وجود دشمنان خداوند و خویش فراهم سازید) [سوره انفال: آیه 60]
منظور از آیه اخیر چیست؟ مقصود آن است که در اختیار داشتن قدرت و ابزار آن می تواند دشمن را وادار به پذیرش صلح کند. در واقع، حرکت دشمن به سمت گزینه صلح و مذاکره نتیجه جهاد، مقاومت و دست یابی به ابزارهای قدرت است و هر کس که بدون در اختیار داشتن ابزار مقاومت در برابر دشمن و بدون در دست داشتن برگه برنده ای، برای صلح پا پیش بگذارد در واقع، عملا در مسیر تسلیم گام نهاده است.
در بحث مدیریت درگیری ها و چالش ها، مذاکره با دشمن در حکم ادامه جنگ می باشد و به عنوان بخشی از مدیریت جنگ به حساب می آید که البته به شکل خاصی انجام می پذیرد. در حقیقت، امتیازاتی که یکی از طرفین درگیر در پای میز مذاکره دریافت می دارد، نتیجه موازنه قدرت و همچنین وضعیتی است که در میدان جنگ دارد.
اگر در میدان جنگ، طرف بازنده باشید مطمئنا در مذاکره با طرف مقابل نیز سهم شما شکست است. همان طور که در هنگام جنگ، موازنه قدرت یک فاکتور ضروری می باشد در هنگام مذاکره و صلح نیز باید این موازنه وجود داشته باشد ؛ زیرا صلح هرگز میان یک طرف قوی و یک طرف ضعیف برقرار نمی شود و اگر صلحی واقع گردد، به شکل تسلیم طرف ضعیف در برابر طرف قوی می باشد. به عنوان مثال، ایالات متحده در برهه بعد از جنگ جهانی دوم با ژاپن و آلمان صلح نکرد ؛ بلکه در واقع، آنها را به امضای توافق نامه هایی واداشت که در حکم سر تسلیم فرود آوردن در برابر این کشور بود. خیلی خلاصه باید بگویم طرف قوی است که نوع صلح را مشخص می کند و در این میان، طرف ضعیف هیچ کاره است. مذاکره نیز در شرایط عدم وجود موازنه قدرت تنها به نفع طرف قوی تر می باشد و سودی را برای طرف ضعیف تر به دنبال ندارد.
چالش موجود میان فلسطینیان و اشغالگران قدس متفاوت از دیگر چالش ها و درگیری ها می باشد. مسئله این است که نهال یک رژیم نامشروع و کاملا بیگانه با منطقه در فلسطین کاشته شده و این رژیم خود را به این سرزمین و ملت آن تحمیل کرده و ضمن آواره کردن مردمان این سرزمین، مهاجرانی را جایگزین آنها کرده است که از نقاط مختلف جهان به فلسطین آورده شده اند. با این توصیفات، باید گفت که ما با یک مورد بسیار پیچیده رو به رو هستیم که باید در برخورد با آن، دقت و حساسیت را چاشنی کار خود کرد.
تنها در شرایطی باید برای مذاکره پا پیش گذارد که بستر لازم و فاکتورهای ضروری برای انجام آن فراهم گردد که در پیشاپیش همه این فاکتورها وجود یک موازنه نسبی قدرت قرار دارد. ضمنا تعیین زمان مناسب برای مذاکره نیز امری ضروری تلقی می گردد و هرگز نباید برای انجام این امر، شتابزده عمل کرد یا آنکه کندی به خرج داد. البته حتی در صورت فراهم آمدن شرایط مناسب، باید مذاکره را تنها یکی از گزینه ها بدانیم و آن را به عنوان یک ابزار و وسیله بر شماریم. مذاکره نباید یک هدف و غایت، یک گزینه راهبردی و یک خط مشی همیشگی و تغییر ناپذیر باشد. مذاکره یک ابزار تاکتیکی است و همان طور که جنگ یک حالت فوق العاده و استثنائی می باشد و باید برای انجام آن شرایط خاصی فراهم گردد، مذاکره نیز چنین وضعیتی دارد.
مذاکره اگر در یک چارچوب خاص، با احتیاط کامل، بر اساس قواعدی درست و در وقت مناسب انجام گیرد می تواند امری قابل قبول و سودمند در مدیریت جنگ و چالش باشد و اگر این مذاکره بدون در نظر گرفتن معیارهای فوق انجام شود به تسلیم، سر فرود آوردن در برابر خواست و اراده دشمن، پایمال شدن حقوق ملی، پایین آوردن سقف مطالبات و چشم پوشی کردن از دیدگاه های سیاسی می انجامد.
متاسفانه وضعیت جهان عرب و فلسطین از نظر شرایط مذاکره کاملا وخیم است. دست عرب ها برای همه رو شده است و طرف صهیونیستی می داند که عرب ها هیچ برگه برنده، پشتیبان و جایی برای مانور ندارند. وضعیت فلسطین نیز تفاوتی با اوضاع جهان عرب ندارد. تشکیلات خودگردان نیز در حالی برای مذاکره با صهیونیست ها پا پیش می گذارد که خود اعلام کرده است مذاکره را تنها گزینه راهبردی خود می داند. سوال بنده این است که اگر دشمن بداند شما هیچ راهکاری به جز مذاکره ندارید و تنها از صلح سخن می گویید و در انبانه خود تنها همین گزینه را دارید، آیا در جریان مذاکرات امتیازی به شما خواهد داد؟!
مذاکره کنندگان فلسطینی می گویند که مذاکره تنها گزینه، خط مشی و برنامه شان برای برخورد با دشمن است و در این راستا، به همکاری امنیتی با دشمن دست می زنند و نقشه راه و تعهدات امنیتی خویش در قبال اشغالگران قدس را به انجام می رسانند بدون آنکه در مقابل چیزی را از صهیونیست ها دریافت بدارند. آیا در این معادله، چیزی هست که نتانیاهو را مجبور کند تا امتیازی را به مذاکره کنندگان فلسطینی بدهد؟!
تشکیلات خودگردان نیز خارج از چارچوب درست و بدون توجه به معیارهای مذکور به مذاکره با دشمن صهیونیستی می پردازد و در سیاست های مذاکراتی اش، هیچ توجهی به فاکتور مقاومت ندارد و بدون در اختیار داشتن هیچ برگه برنده ای پشت میز گفتگو با دشمن می نشیند. به عنوان مثال، به ویتنامی ها نگاه کنید. آنها وقتی پشت میز مذاکره با آمریکا نشستند که این کشور غربی خود را درمانده و شکست خورده می دید و به این ترتیب موفق شدند تا دفتر حضور اشغالگران آمریکایی در ویتنام را ببندند و به اقدامات تجاوزکارانه شان خاتمه بخشند. در واقع، هر چقدر برگه های برنده بیشتری را در دست داشته باشید و در استفاده از آن موفق عمل کنید، به همان اندازه می توانید در مذاکرات موفق شوید و شروط خود را به دشمن تحمیل کنید.
اگر نمی خواهید مذاکره با دشمن خطر یا مشکلی را برای شما به وجود آورد، باید به وضوح این پیام را به طرف مقابل برسانید که دست شما ـ نه در حرف، بلکه در عمل ـ برای استفاده از تمامی گزینه ها باز است. پیروزی در مذاکره تنها در صورتی امکان پذیر می باشد که چندین گزینه را برای مقابله با دشمن داشته باشید یعنی به دشمن نشان دهید به همان اندازه که آمادگی مذاکره را دارید، آماده جنگ نیز هستید. دشمن باید بداند که اگر در مذاکره با شما موفقیتی کسب نکند، باید خود را برای رویارویی با گزینه جنگ و مقاومت آماده کند.
اگر مذاکره در خارج از چارچوب فوق الذکر انجام گیرد، هیچ فایده ای ندارد. نباید فراموش کنیم که در گذشته، طرفین درگیر در بیشتر اوقات در میدان جنگ به مذاکره می پرداختند و دو حالت بیشتر وجود نداشت یا آنکه مذاکره کنندگان به راه حل مناسبی دست می یافتند یا آنکه موفقیتی کسب نمی کردند و در همان محل، مجددا جنگ را از سر می گرفتند.
مذاکره حکم یک ابزار و تاکتیک را دارد که باید در خدمت استراتژی باشد نه آنکه خود به یک استراتژی تبدیل شود. ضمنا مذاکره نباید به جایگزینی برای مقاومت و استراتژی مقابله و رویارویی با اشغالگران مبدل گردد.
باید هر گونه مذاکره ای بر اساس توافق ملی باشد و همه در مورد استفاده از این خط مشی اجماع نظر داشته باشند. اگر یک گروه خاص مذاکره را سودمند بداند و بدون توجه به نظر دیگر گروه ها پا در مسیر مذاکره با دشمن بگذارد خود را در وضعیت بسیار دشواری قرار می دهد و به دشمن فرصت می دهد تا از این موضوع سوء استفاده کند. ضمنا در چنین شرایطی (تک روی یک گروه و عدم وجود اجماع در مورد مسئله مذاکره) طرف مذاکره کننده ـ برای آنکه به شکست خود در گفتگوهایش با دشمن اعتراف نکند ـ مجبور می شود تا امتیازات بیشتری را به طرف مقابل بدهد یعنی در این شرایط برای حفظ منافع گروهی، از منافع ملی مایه می گذارد تا اینکه مبادا دستش در مقابل ملت و دیگران رو شود.
مذاکره با دشمن محدوده خاصی دارد و نباید در مورد تمامی مسائل مذاکره کرد. برخی موضوعات همچون اصول و آرمان های ملی هستند که هیچ گونه مذاکره و چانه زنی در مورد آنها جایز نیست. مذاکره یک مکانیزم و ابزار است که باید در یک چارچوب ویژه مورد استفاده قرار گیرد. هیچ عاقلی در دنیا نیست که در خصوص تمامی مسائل ـ علی الخصوص اصول و آرمان ها ـ به چانه زنی و گفتگو بپردازد. در جهان تجارت اگر گفتگو یا مذاکره ای انجام گیرد، تنها برای کسب سود بیشتر است و هرگز بحث در خصوص اصل تجارت و معامله نیست. متاسفانه، مذاکراتی که تشکیلات خودگردان با رژیم صهیونیستی انجام می دهد، کاملا خارج از چارچوب و قواعد مربوط به این موضوع می باشد.
با جرات می گویم که به طور کلی مذاکره با دشمن ـ از نظر شرع و سیاست، تجربه انسانی، تاریخ اسلام، نگاه جنبش های مبارز و انقلابی ـ نه حرام است و نه ممنوع ؛ ولی باید بر اساس قواعد و حساب و کتاب های خاص، در شرایط و زمان مناسب، در عرصه های مشخص و با مدیریت درست و صحیح از این گزینه استفاده کرد زیرا اگر غیر از این باشد، نتیجه عکس می دهد و مذاکره به ابزاری ویرانگر تبدیل می شود.
در خصوص مذاکره فلسطینی ـ صهیونیستی باید بگویم که با توجه به شرایط کنونی، مذاکره با رژیم صهیونیستی کار اشتباهی است. بد نیست بدانید که بارها پیشنهاد مذاکره مستقیم با این رژیم به حماس داده شد که این جنبش حاضر به پذیرش آن نشد. پیشنهادی که به رهبران حماس داده شد، این بود که با شماری از رهبران رژیم صهیونیستی که برخی از آنها همچون ایلی یشای در کابینه عضویت داشتند و برخی دیگر نیز از افراد وابسته به اردوگاه صلح بودند، دیدار نمایند که جنبش از پذیرش این موضوع سر باز زد.
مذاکره در پرتو وضعیت حاکم بر معادله قدرت تنها به نفع دشمن است و هیچ سودی برای طرف فلسطینی به دنبال ندارد. اوضاع در میدان نبرد به گونه ای نیست که دشمن مجبور شود تا برای مذاکره پا پیش بگذارد و همان طور که می دانید هنوز هم صهیونیست ها عقب نشینی از اراضی 67 را رد می کنند و هرگز حاضر نیستند تا حقوق ملت فلسطین را به رسمیت بشناسند. مذاکره در این شرایط یک کار کاملا بیهوده و بی نتیجه است.
در سایه ضعف طرف فلسطینی و نیز نقص و خلل موجود در موازنه قدرت، صهیونیست ها از مذاکره به عنوان ابزاری برای بهبود وجهه خویش در عرصه بین الملل استفاده خواهند کرد و از این طریق، می خواهند فرصتی را جهت خلق واقعیت های جدید در فلسطین برای خود ایجاد کنند و در این راستا به احداث شهرک های جدید صهیونیست نشین، کوچاندن اجباری اهالی کرانه باختری، یهودی سازی قدس، تخریب محله های عربی و آواره کردن ساکنان مسلمان این شهر دست می زنند.
اشغالگران قدس از مذاکره به عنوان سرپوشی بر جنایت های مستمر خود و نیز ابزاری جهت پایین آوردن سقف مطالبات و انتظارات طرف مذاکره کننده فلسطینی استفاده می کنند. رژیم صهیونیستی از مذاکرات خود با تشکیلات خودگردان به عنوان ابزاری برای ترغیب جهان عرب و اسلام به عادی سازی روابط با تل آویو و همچنین ارائه یک چهره متفاوت از چالش موجود سود خواهد برد. در یک جمع بندی کلی می توان گفت تنها طرفی که از مذاکره ـ آن هم در شرایط کنونی ـ سود می کند، رژیم صهیونیستی است.
مذاکره ـ در سایه نقص و خلل موجود در موازنه قدرت میان طرفین ـ تنها نتیجه ای که به دنبال دارد، تسلیم شدن طرف فلسطینی در مقابل خواست، شروط و دیکته های اشغالگران است. همان طور که در حال حاضر، موازنه لازم در میدان جنگ وجود ندارد در عرصه مذاکرات نیز وضعیتی مشابه حاکم است.
س: اجازه بدهید بحث خود را با موضوع به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی پی بگیریم، موضوعی که بحث و جدل های بسیاری را به همراه داشته است. برخی ها از موضوع شناسایی “اسرائیل” از زاویه حقوقی صحبت می کنند و برخی دیگر به بحث در رابطه با موضوع شناسایی این رژیم از زاویه واقعیت موجود می پردازند. [یعنی اینکه حماس در کلام اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد ؛ ولی در عمل به این موضوع اقرار دارد] موضع حماس در قبال این موضوع چیست؟
ج: موضع ما در قبال مسئله به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس شفاف و غیر قابل تغییر است. هیچ بحثی در این رابطه وجود ندارد. درست است که جامعه جهانی ارتباط با حماس را مشروط به شناسایی رژیم صهیونیستی کرده است و این موضوع نیز یک مانع جدی در مسیر حرکت جنبش به شمار می رود ؛ ولی ما هرگز به این موضوع اهمیت نمی دهیم و تصمیم خود را برای مقابله با این چالش گرفته ایم زیرا شناسایی رژیم صهیونیستی به معنای اعتراف به مشروعیت این رژیم و در حکم اعطای صبغه قانونی به اقدامات تجاوزکارانه، احداث شهرک های صهیونیست نشین در کرانه باختری، یهودی سازی قدس، مصادره اراضی و همچنین کشتارها و جنایت های وحشیانه ای می باشد که اشغالگران در حق ملت بی پناه ما مرتکب شده اند که این امر علاوه بر ادیان آسمانی، در نگاه حقوق بین الملل و ارزش های انسانی نیز غیر قابل قبول است. اعطای صبغه قانونی به اشغالگری و مصادره اراضی دیگران امری محکوم شده است. هم اشغالگری و هم مصادره اراضی جرم محسوب می شود و هرگز نباید عاملان چنین جرمی را به رسمیت شناخت.
از نظر انسانی، اشغالگری و مصادره اراضی که متعلق به دیگر ملت ها می باشد، محکوم شده است. تا چه رسد به ما فلسطینی ها که قربانیان این اشغالگری و صاحبان اراضی مصادره شده و با زور غصب شده فلسطینی هستیم. دادگاه وجدان به انسان اجازه نمی دهد که اشغالگران و غاصبان اراضی متعلق به دیگر ملت ها را به رسمیت بشناسد، حال چه رسد به ما فلسطینی ها که این سرزمین غصب شده میهن مان می باشد و با احساسات دینی و مذهبی مان گره خورده است و تمدن و تاریخ ما نیز قرن ها ریشه در این سرزمین دارد.
دیگران تحت تاثیر فشارهای خارجی و به خاطر ناتوانی و ضعف شان، در دام به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی افتادند و فکر می کردند که سر تسلیم در برابر شروط و فشارهای خارجی فرود آوردن، بستر را فراهم می کند تا برنامه های سیاسی خود را پیش ببرند ؛ ولی عملا ثابت شد که جماعت مذکور بهای سنگینی را در مقابل این گمان و خیال خام پرداخته اند.
ما از نظر حقوقی رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسیم و در عمل نیز حاضر به شناسایی این رژیم نیستیم. ضمنا خیلی فرق است میان اینکه بگوییم دشمنی به نام “اسرائیل” وجود دارد با اینکه بگوییم آن را به رسمیت می شناسیم. این هرگز به معنای به رسمیت شناختن عملی رژیم صهیونیستی نیست.
خیلی خلاصه باید بگویم که ما هرگز موجودیت رژیم صهیونیستی را مشروع و قانونی نمی دانیم ؛ زیرا اشغالگری و مصادره اراضی دیگر ملت ها در نظر ما کاری غیر قانونی می باشد. این یک اصل کاملا شفاف و غیر قابل تغییر در برخورد ما با موضوع شناسایی این رژیم می باشد.
س: آیا این همه پافشاری و اصرار صهیونیست ها و جامعه بین الملل بر موضوع به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی از سوی حماس برای شما سوال برانگیز نیست؟ آیا این اصرار ورزیدن بر موضوع نشانگر ضعف این رژیم نمی باشد به ویژه آنکه از این رفتار چنین استنباط می شود که اسرائیل در مشروعیت خویش شک دارد و از دیگران می خواهد مهر تایید بر مشروعیتش بزنند؟
ج: بی شک، همان طور است که می فرمایید. صهیونیست ها ـ به ویژه در پرتو تحولات کنونی ـ نگران آینده رژیم غاصب شان هستند. وضعیت روانی رژیم اشغالگر قدس بی شباهت به وضعیت روانی یک دزد یا مجرم نیست که هر چقدر هم قدرت داشته باشد، باز هم در نهایت و در اعماق وجود، خود را فردی قانون شکن احساس می کند که نیازمند تایید و مشروعیت است.
طرح مسئله “شناسایی رژیم اشغالگر قدس” از سوی غربی ها به عنوان شرط هر گونه رابطه با جنبش حماس، دلیل ضعف صهیونیست ها و بیانگر عقده خود کم بینی آنها و بی اعتمادی شان نسبت به آینده رژیم غاصب شان می باشد. این موضوع حکایت از آن دارد که صهیونیست ها احساس می کنند که رژیم متبوع شان فاقد مشروعیت است و هرگز ملت های منطقه حاضر به پذیرش این رژیم که هیچ مناسبت و رابطه ای با منطقه ندارد و کاملا با آن بیگانه است، نیستند. ضمنا سال ها پایداری ملت فلسطین عملا نشانگر مخالفت ها ملت های منطقه با به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی می باشد.
این پافشاری و اصرار بعد دیگری نیز دارد که آن هم مربوط به احساس خود برتر بینی است. غرب با کشورهای جهان سوم بر اساس همین منطق برخورد می کند و صهیونیست ها نیز به خاطر برتری نظامی، همین احساس در وجودشان موج می زند و گمان می کنند این حق طبیعی شان است که خواسته های خود را به دیگران دیکته کنند، خواسته هایی که به عنوان پیش شرط هر گونه تعامل یا مذاکره با دیگران می باشد. متاسفانه برخی طرف های عربی و فلسطینی در برابر پیش شرط های مذکور سر تسلیم فرود آوردند که البته ما هرگز چنین مسئله ای را قبول نمی کنیم. در مذاکراتی که با هیات های خارجی داشتیم، دیدیم که مکررا بحث شروط کمیته چهارجانبه (کنار گذاشتن مقاومت، به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و پذیرش توافق نامه های به امضا رسیده میان ساف و صهیونیست ها) را پیش می کشیدند و حتی برخی از این هیات ها در جهت کاستن از شدت و حدت شروط مطرح شده از سوی کمیته مذکور می کوشیدند و می خواستند تا موافقت ما را با این شروط جلب کنند ؛ ولی ما از اساس با شروط کمیته چهارجانبه مشکل داریم و حتی بحث در مورد شکل تعدیل شده این شروط را نیز نمی پذیریم.
همان طور که عرض کردم ما با اصل شرط گذاری برای گفتگو نیز مخالف هستیم ؛ زیرا این کار در حکم دسته بندی افراد است و در آن، یک طرف فرا دست و مسلط بر طرف دیگر می باشد و از بالا به دیگران نگاه می کند و طرف مقابل نیز فرو دست می باشد و باید خواست صاحبان قدرت را بپذیرد.
انسانیت، عزت و احترامی که برای خود قائل هستیم، هرگز به ما اجازه نمی دهد تا خود را زیر دست یک طرف خاص (رژیم صهیونیستی) بدانیم هر چند که از نظر نظامی در رتبه بالاتری از ما قرار داشته باشد. خلاصه بگویم که ما مخالف هر گونه پیش شرطی هستیم که طرف های خارجی برای گفتگو با ما می گذارند.
متاسفانه چیزی که باعث شده است تا طرف های خارجی بر طرح پیش شرط هایی جهت برقراری رابطه با جنبش حماس پافشاری نمایند، آن است که برخی طرف های عربی و فلسطینی در گذشته به شروط شان از جمله به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی تن در داده اند ؛ البته این جماعت (سازشکاران) اشتباه دیگری را نیز مرتکب شده اند و به جای آنکه شناسایی “اسرائیل” را مشروط به پذیرش حقوق ملت فلسطین از سوی صهیونیست ها کنند، تنها خواستار به رسمیت شناخته شدن گروه خویش از سوی اشغالگران قدس شدند که البته این امر نیز اشتباهی بزرگ محسوب می شود.
احمقانه است که رژیم صهیونیستی بهای شناسایی خود را تنها با به رسمیت شناختن سازمان آزادیبخش فلسطین یا یک جنبش خاص بدهد. باید در مقابل شناسایی رژیم صهیونیستی، از اشغالگران خواسته می شد تا ملت، کشور و حقوق فلسطینیان را به رسمیت بشناسند. رفتار ساف و فتح نشان می دهد که منافع عموم ملت را فدای منافع گروهی خود کرده اند و به خاطر اهداف تنگ نظرانه حزبی از اهداف ملی چشم پوشیده اند. فراموش نکنید که صهیونیست ها هر بهایی را برای به رسمیت شناخته شدن خود توسط حماس بپردازند، باز هم این جنبش حاضر به انجام این کار نیست.
در جلسات گفتگویی که با هیات های غربی داشتیم، به آنها اعلام کردیم که با وجود تمایل به ایجاد رابطه با کشورهای مختلف ؛ ولی هرگز حاضر نیستیم این رابطه را گدایی کنیم و برای آنکه غرب جنبش حماس را به رسمیت بشناسد، زبان به تضرع و التماس بگشاییم. این موضوع برای ما اهمیتی ندارد ؛ زیرا حماس مشروعیت خود را از ملت خویش، صندوق های رای، پروسه دموکراسی، سابقه مبارزاتی خویش با اشغالگران، فداکاری در راه میهن و امت عرب و اسلام می گیرد. ما هرگز دنبال آن مشروعیتی که به صورت بسته بندی شده از خارج وارد شود،
نیستیم. تمام تلاش ما آن است که طرف های مختلف را به سمت پذیرش حقوق ملت فلسطین در برخورداری از آزادی و حق تعیین سرنوشت سوق دهیم ؛ ولی این بدان معنا نیست که اگر طرفی این کار را کرد، ما در مقابل رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسیم زیرا شناسایی “اسرائیل” در نهایت به معنای اعتراف به مشروعیت و قانونی بودن اقدام صهیونیست ها در اشغالگری، ارتکاب اقدامات تجاوزکارانه و نیز مصادره اراضی فلسطینیان می باشد.
س: به نظر شما، دلیل مخالفت جامعه بین الملل و رژیم صهیونیستی با پیشنهاد حماس در خصوص برقراری آتش بس طولانی مدت چیست؟
ج: دلیل مخالفت رژیم صهیونیستی، دولت آمریکا و برخی طرف های بین المللی با این پیشنهاد ریشه در چندین عامل دارد:
عامل نخست: طرف های مذکور بر اساس منطق قدرت، خود برتر بینی و سلطه جویی عمل می کنند و بر این باورند که برتری نظامی این توان را به آنان می دهد تا هر چه را که خواستند به طرف مقابل تحمیل کنند. آنها ما فلسطینی ها و عرب ها را به عنوان طرف شکست خورده معادله می دانند و معتقدند تنها کاری که از دست ما بر می آید، امضای نامه بردگی است یعنی همان کاری را که آلمان و ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم انجام دادند. غرب و رژیم صهیونیستی هرگز نمی خواهند شاهد ارائه پیشنهاد یا راهکاری (همچون آتش بس طولانی مدت) از سوی ما باشند.
عامل دوم: رژیم صهیونیستی و غرب می بینند که برخی طرف های عربی و فلسطینی پیشنهاد وسوسه انگیز تری را برای شان دارند. در حالی که طرف های مذکور حاضرند تا در مقابل تشکیل کشور فلسطینی در داخل مرزهای 1967، رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسند و در خصوص جزئیات این کشور جدید یعنی تعیین مرزهای آن، سرنوشت قدس و حق بازگشت مذاکره کنند دیگر چگونه می توان انتظار داشت که راهکار حماس را بپذیرند.
عامل سوم: تجربه ای که آمریکایی ها و صهیونیست ها در برخورد با طرف های مختلف منطقه ای داشته اند، آنها را به این نتیجه رسانده است که فشار بیشتر باعث می شود تا ما نیز تحت فشار، حرکتی مشابه دیگران انجام می دهیم. واشنگتن و تل آویو سیاست اعمال فشار و باج خواهی را در مورد طرف های مختلف منطقه ای آزموده اند و به نتیجه رسیده اند و به همین خاطر با خود می گویند که این بار نیز از چنین راهکاری علیه حماس استفاده می کنیم شاید این جنبش نیز همانند دیگران تسلیم شد و در زیر فشارها زانو زد.
به تمامی این عوامل، درخواست های برخی عرب ها و فلسطینیان را نیز اضافه کنید که به غرب و رژیم صهیونیستی می گویند: حماس را محاصره کنید. از نظر مالی و سیاسی به آن فشار وارد آورید. جهان را علیه این جنبش تحریک کنید. هرگز رابطه مستقیم با آن برقرار نکنید. دست از شروط خود بر ندارید. هیچ عجله به خرج ندهید ؛ زیرا حماس نیز در نهایت سر تسلیم در مقابل شما فرود می آورد.
عوامل فوق و شاید هم مجموعه ای از دیگر عوامل باعث می شود تا آمریکایی ها و صهونیست ها پیشنهاد آتش بس را نپذیرند. در جلسات گفتگویی که با هیات های غربی داشتیم به آنها اعلام کردیم: درست است که طرح دیگر طرف های فلسطینی وسوسه انگیز تر است ؛ ولی ویژگی حماس آن است که در هنگام طرح پیشنهاد یا اتخاذ موضع، چند نکته را مد نظر قرار می دهد. اول اینکه این پیشنهاد قابلیت اجرا را داشته باشد. دوم اینکه موافقت و اعتماد ملت فلسطین و همچنین امت عربی و اسلامی را به دنبال داشته باشد ؛ زیرا فلسطینیان، عرب ها و مسلمانان هرگز حاضر نیستند طرحی را بپذیرند که با اصول و آرمان ها و همچنین حقوق و منافع ملی در تضاد باشد.
ما به هیات های غربی تاکید کردیم: درست است که برخی طرف های فلسطینی مواضع آسان تری را اتخاذ می کنند و طرح های وسوسه انگیزی را پیشنهاد می نمایند ؛ ولی این طرح ها از نظر اکثریت قاطبه مردم، گروه های مختلف ملی و نیز نخبگان فرهنگی محکوم شده و غیر قابل قبول است. با توجه به این موضوع، پذیرش طرح های وسوسه انگیز دیگر گروه ها چه فایده ای را می تواند به دنبال داشته باشد؟! ارزش توافق نامه ای که با حضور مقامات تشکیلات خودگردان به امضا برسد و مفاد آن از سوی اکثریت ملت قابل قبول و پذیرش نباشد، چه سودی دارد؟! پیش از این اسلو را به ملت ما تحمیل کردید و دیدید که با شکست مواجه شد که دلیل آن را نیز باید در اجحاف آمیز بودن مفاد آن و نیز عدم توجه به خواسته های ملت ما جستجو کرد. در واقع، این معاهده (اسلو) صرفا برآیند شرایط حاکم بر دوره ضعف فلسطینی ها و عرب ها بود.
با توجه به آنچه گذشت، می توان چنین نتیجه گرفت که غرب در نهایت با نظرات حماس و نیز دیدگاه های گروه ها و رهبران فلسطینی متمسک به اصول و آرمان های ملی موافقت خواهد کرد. حرف ما با غربی ها این است: اگر می توانید به شیوه دیگری موفقیت خود را در منطقه تضمین کنید، تلاش خود را بکنید ؛ ولی مطمئن باشید که به در بسته می خورید.
شاید قدرت های بزرگ جهانی متمایل به راه حل های آسان برای مسئله فلسطین ـ آن هم از طریق مذاکره با مقامات و حکام ـ باشند و هیچ توجهی نیز به اهمیت این مسئله نکنند که آیا این راه حل ها از سوی ملت ها پذیرفته خواهد شد یا خیر ؛ ولی آنها این موضوع را از یاد برده اند آشتی که صرفا با رهبران و دولت ها باشد و در آن، نظر ملت ها نادیده انگاشته شود عمرش کوتاه است و خیلی زود پایان می یابد و هر چقدر حجم فشارهای وارده به ملت ها زیاد باشد، باز هم نمی توان انتظار برقراری ثبات و آرامش را در منطقه داشت. در واقع، موفقیت هر پروژه و طرحی در این رابطه (صلح) مرهون آن است که از سوی ملت ها مورد پذیرش قرار گیرد و مردم آن را منصفانه و رضایت بخش بدانند حتی اگر این طرح مقطعی باشد. برخی ها در غرب، به اهمیت و ضرورت جلب رضایت ملت ها در هر گونه توافقی پی برده اند و به همین خاطر مواضع خود را در قبال حماس ـ هر چند به صورت نامحسوس ـ تغییر می دهند ؛ البته هنوز هم موانعی جدی در سر راه این تغییر و دگردیسی و اتخاذ گام های حقیقی و جدی به این سمت (تعامل با حماس) وجود دارد. ما هم در مقابل عجله ای نداریم. مسئله مهم برای ما تعهدی است که به حقوق و منافع ملت خود داریم.
س: حماس با صهیونیست ها به اعتبار اینکه یهودی هستند، مبارزه می کند یا به اعتبار اینکه اشغالگر هستند؟
ج: ما هرگز با صهیونیست ها به خاطر اینکه یهودی هستند، نمی جنگنیم ؛ بلکه جنگ ما با صهیونیست ها به خاطر اشغالگر بودن شان است. دلیل اصلی نبرد ما علیه رژیم صهیونیستی همین اشغالگر بودنش می باشد نه اختلاف دینی. اینکه ما به مقابله نظامی با صهیونیست ها می پردازیم، به خاطر آن است که دست به اشغالگری، تجاوز و ارتکاب جنایت های وحشیانه در حق ملت فلسطین می زنند. مسئله ما اختلاف دینی و عقیدتی با رژیم صهیونیستی نیست ؛ البته به خوبی این نکته را درک می کنیم که این رژیم از آیین یهود به عنوان ابزار استفاده می کند و با یادآوری کینه های تاریخی، متون تحریف شده، ذکر اسطوره ها و داستان های ساختگی و نیز برانگیختن عواطف دینی، یهودیان را در جهت مقابله با فلسطینیان، عرب ها و مسلمانان تحریک می نماید حتی رهبران سکولار جریان صهیونیسم نیز از همان زمان شکل گیری جنبش متبوع شان از دین سوء استفاده می کردند و آن را برای خدمت به اهداف سیاسی خویش مورد استفاده قرار می دادند. اساس تشکیل رژیم صهیونیستی بر نژادپرستی دینی است ؛ ولی آن عاملی که باعث جنگ علیه این رژیم و مقاومت در برابر آن شده است، هرگز اختلافات دینی نیست. ما با صهیونیست ها می جنگیم چون سرزمین ما را اشغال کرده اند.
در نگاه ما، دین رکنی اساسی در زندگی، تفکر، هویت، فرهنگ و رفتار روزانه ما دارد. این اسلام است که به ما قدرت صبر و پایداری می دهد و برای فداکاری و ایثار بیشتر ترغیب مان می کند. دین یک انرژی عجیب به ما برای مقابله با بیدادگری و تجاوز و نیز مبارزه با قدرت های زورگویی که قصد نابودی ملت فلسطین و امت اسلام را دارند، می دهد ؛ ولی ما هرگز به خود اجازه نمی دهیم که از این پتانسیل دینی برای ایجاد کینه در نسل های آتی، توجیه ظلم و ستم خویش علیه دیگران، سلب حقوق ملت ها و یا تعدی به حقوق آنها استفاده کنیم.
س: آیا شما از دستاوردهایی که در عرصه روابط بین الملل داشته اید، رضایت خاطر دارید؟ جایگاه این روابط در تفکر، برنامه ها و اولویت های حماس چگونه است؟
ج: روابط بین الملل در تفکر سیاسی حماس چندین بعد دارد:
بعد اول: باور نسبت به اینکه مسئله فلسطین در یکی از ابعادش یک مسئله انسانی و همچنین جنگی انسانی علیه ستمگری و گردن کشی اشغالگران قدس و پروژه نژادپرستانه صهیونیسم است که خطر آن متوجه جامعه جهانی و تمامی انسان ها می باشد و تهدیدی جدی برای منافع ملت ها به شمار می رود. شر این پروژه تنها دامن فلسطینیان، عرب ها و مسلمانان را نمی گیرد.
بعد دوم: باید در جهت کسب حمایت بیشتر از آرمان عدالت خواهانه خویش بکوشیم و بر تعداد دوستانی که از حقوق مشروع ملت فلسطین به ویژه حق مقاومت در برابر اشغالگری ها و تجاوزات رژیم صهیونیستی دفاع می کنند، بیافزاییم. تجربه ثابت کرده است که هنوز هم می توان به افکار عمومی امیدوار بود. اگر در ارائه یک تعریف درست و دقیق از آرمان فلسطین موفق عمل کنیم و چهره واقعی رژیم صهیونیستی را به جهانیان بشناسانیم، می توانیم افکار عمومی را به نفع خود تغییر دهیم. شاید طرح مسئله رفع محاصره غزه و ورود تعداد زیادی از فعالان صلح بین المللی برای فعالیت در این عرصه نشانگر اهمیت همین بعد از مسئله (توجه به افکار عمومی) باشد. در همین جا باید بر این نکته تاکید کرد که مبارزات ملی علیه رژیم صهیونیستی ـ که ما نمونه آن را در جنگ غزه، جنوب لبنان و همچنین ماجرای کشتی آزادی شاهد بودیم ـ باعث شد تا چهره کریه صهیونیست های غاصب برای جهانیان مشخص شود و این مهم در سایه مقاومت به دست آمده است نه مذاکره و دیدار با مقامات این رژیم. تنها نتیجه این دیدارها بهبود وجهه تل آویو می باشد و در حکم سرپوشی بر جنایت ها و همچنین نقابی بر ماهیت واقعی صهیونیست ها به شمار می رود.
بعد سوم: همان طور که صهیونیست ها ما را در عرصه بین المللی محاصره کرده و تحت فشار قرار داده اند، ما نیز باید در تمامی محافل بین المللی آنها را زیر فشار قرار دهیم. هرگز نباید اجازه داد تا اشغالگران قدس صحنه بین الملل را منحصرا از آن خود کنند و به اجرای مانور بپردازند. متاسفانه نظام های رسمی در فلسطین و جهان عرب نسبت به این موضوع (اعمال فشار به صهیونیست ها در جامعه جهانی) کوتاهی می کنند و از ایفای نقش در این میدان اجتناب می ورزند ؛ البته چیزی که اندکی این درد را التیام می بخشد، تلاش های اقلیت های فلسطینی، عرب و مسلمان ساکن غرب است که در برهه اخیر فعالیت گسترده ای را در حمایت از آرمان فلسطین در سطح بین الملل داشته اند و پیروزی های موثری را نیز کسب نموده اند. اقلیت های مذکور موفق شدند تا بر تعداد هواداران و حامیان این آرمان والا بیافزایند و از چهره زشت و پلید رژیم اشغالگر قدس پرده بردارند، رژیمی که رفتار خصمانه و وحشیانه اش وجدان و احساسات انسانی را جریحه دار می کند و با ارزش های اخلاقی ملت های غربی و تمامی ملت های عالم در تناقض است. اقلیت های یادشده همچنین نقش مهمی را در پیگرد جنایت های این رژیم غاصب در محافل قضایی مختلف داشته اند.
بعد چهارم: برای ما ایجاد یک شبکه ارتباطات قوی و موثر در تمامی سطوح ـ از عربی و اسلامی گرفته تا بین المللی و جهانی ـ موضوعی بسیار مهم به شمار می رود و از آنجایی که روابط بین الملل را از عوامل قدرت و همچنین جلب حمایت بین المللی از آرمان فلسطین و جنبش حماس می دانیم، بخشی را در درون جنبش به همین نام (روابط بین الملل) راه اندازی کرده ایم.
بعد پنجم: ایجاد روابط بین الملل از داخل شروع می شود. انسان بذرهای خود را در داخل منطقه می کارد و در غرب نیز آن را برداشت می کند ؛ البته برای نتیجه گرفتن در این زمینه باید کار مداوم و پیوسته نیز داشت. به دیگر سخن، اصلی ترین عامل قدرت که می توان با استفاده از آن موفقیتی را در روابط بین الملل کسب کرد، آن است که بر اراده خود برای باقی ماندن در فلسطین پا بر جا باشیم و از ملت و امت خود حمایت کنیم و پایداری و مقاومت در برابر دشمن را وجهه همت خویش سازیم. تنها در این صورت است که جامعه جهانی نیز به ما احترام می گذارد و می فهمد که بدون تعامل با حماس هیچ صلح و آرامشی در منطقه ایجاد نخواهد شد و به همین خاطر، دیگر با دیده اعتبار به ما نگاه می کند و به منافع، حقوق و مطالبات مشروع ما احترام می گذارد و از سیاست های کنونی خود که بر جانبداری کورکورانه از صهیونیست ها و نادیده گرفتن حق فلسطینیان، عرب ها و مسلمانان بنیان نهاده شده است، دست بر می دارد.
موفقیت های شایانی را در این عرصه (روابط بین الملل) به دست آورده ایم ؛ ولی هنوز راهی طولانی را در پیش رو داریم. از دستاوردهایی که با وجود موانع و مشکلات فراوان، در زمینه روابط بین الملل به دست آورده ایم، رضایت نسبی را داریم ؛ البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که در تعیین سطح روابط و نیز نتیجه ای که از آن کسب می شود، ما به عنوان تنها طرف تاثیرگذار نیستم. طرف مقابل (غربی ها) نیز در این زمینه نقش مستقیم دارند. به هر حال، این قاعده بر هر رابطه سیاسی یا انسانی حکمفرما است.
اگر بخواهیم نتایجی را که از تلاش های خود در زمینه روابط بین الملل به دست آورده ایم، با حجم نفوذ و تاثیر صهیونیست ها بر جامعه جهانی مقایسه کنیم می بینیم که چه فاصله زیادی میان این دو وجود دارد. به هر حال، دستگاه های دیپلماسی غرب رژیم صهیونیستی را به عنوان تکه ای از وجود خویش در منطقه می دانند و از این رو، تصمیم شان در حمایت نامحدود از این رژیم جدی است. از سوی دیگر، ضعف کشورهای عربی و نقش آفرینی ضعیف آنها و همچنین اقدامات تحریک آمیز برخی طرف های فلسطینی و عرب بر علیه حماس تاثیر بسزایی بر حجم موفقیت ها و دستاوردهای جنبش در زمینه روابط بین الملل داشته است.
در حال حاضر، حماس روابط رسمی با طرف های بین المللی دارد که از آن جمله می توان به رابطه با روسیه، شماری از کشورهای آمریکای لاتین و برخی کشورهای آسیایی و آفریقایی اشاره کرد ؛ البته بخشی از روابط ما با طرف های بین المللی به شکل غیر علنی انجام می گیرد که این امر ریشه در شرایط طرف مقابل دارد. ضمنا روابط غیر مستقیمی نیز از طریق مقامات سابق برخی کشورها داریم که البته با آگاهی کامل مسئولان کنونی به گفتگو با ما می پردازند. نمونه این امر را در مورد ایالات متحده و برخی دیگر از کشورها داریم. به نظر بنده، اینها همه تحولات مهمی هستند و به یاری حق، دیری نخواهد پایید که کشورهای مختلف آشکارا و به شکل رسمی و در عین حال گسترده با حماس رابطه برقرار خواهند کرد.
اگر حماس به روابط بین الملل توجه ی مبذول می دارد، هرگز به خاطر تشنگی رابطه با غرب نیست. حماس هرگز خود را هلاک این موضوع نمی کند. اگر می بینید که جنبش امروز به روابط خارجی اهمیت می دهد، به خاطر دست یابی به یک موفقیت و سرافرازی گروهی و حزبی نیست. اساس رابطه ای که ما به دنبال ایجاد آن هستیم، حفظ تعادل و احترام به خویشتن است و هدف اصلی در این ارتباط نیز کسب دستاوردهایی در زمینه آرمان ملی فلسطینیان می باشد نه کسب منافع تنگ نظرانه حزبی و گروهی.
س: جهان عرب در سال های اخیر شاهد بروز یک سری جبهه بندی ها بوده است و در همین راستا، حماس را به عنوان عضو جبهه بازدارندگی معرفی نموده اند. نظر شما در خصوص این موضوع (جبهه بندی) که امروز میدان سیاست را در جهان عرب به خود مشغول داشته است، چیست؟ آیا معتقدید که این امر به نفع امت عرب است؟
ج: این پرسش شما را از سه زاویه پاسخ خواهم داد:
1 ـ ما یک همگرایی نکوهیده داریم و یک همگرایی قابل ستایش. آن همگرایی که نکوهیده تلقی می شود، اساس آن بر فاکتور نژاد و همچنین افکار تنگ نظرانه می باشد و با هدف نابودی طرف مقابل [البته بدون توجه به اینکه حق با کیست و صرفا به خاطر همگونی نژادی و قومی] صورت گیرد. در این حالت، افراد بیش از آنکه به دنبال فاکتورهای وحدت باشند، در پی یافتن عوامل تفرقه و جدایی هستند.
اگر یک همگرایی بر اساس خیر و با هدف یاری ملت فلسطین، مقاومت در برابر دشمن اشغالگر صهیونیستی، مقابله با سیاست های عادی سازی روابط با تل آویو، خنثی ساختن تلاش های دشمن برای ایجاد شکاف میان کشورهای اسلامی و عربی، ایستادگی در برابر سلطه جویی های آمریکا و نیز اشغالگری هایش در عراق و افغانستان، ممانعت از چنگ اندازی مستکبران بر ثروت های امت اسلامی باشد، این یک همگرایی قابل ستایش است و هرگز نباید این دو نوع همگرایی را با یکدیگر برابر دانست.
با توجه به آنچه گذشت در کمال افتخار و بدون ذره ای خجالت، می گوییم که حماس سنگر مقاومت، دفاع از حقوق ملی، تمسک به حق بازگشت، حفظ قدس و اماکن مقدسه اسلامی در فلسطین، مقابله با اشغالگران و مخالفت با تن دادن به خواسته های دشمنان را ترک نخواهد کرد. البته این وظیفه همه امت اسلامی است. خداوند متعال می فرماید: “تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان” (برای خوبی و تقوی دست به دست هم دهید و با یکدیگر همکاری کنید نه برای گناه و عدوان) [سوره مائده، آیه 2]
اگر تلاش ما در راستای تحقق چنین همکاری و همگرایی که قرآن از آن سخن می گوید، باشد دیگر نباید از آن هراس داشته باشیم که مثلا ما را به فلان جبهه منطقه ای وابسته بدانند.
2 ـ اگر ما بر تمسک به گزینه مقاومت، مخالفت با تن دادن به شروط کمیته چهارجانبه و دیگر دشمنان ملت فلسطین، رد نظر آمریکا و رژیم صهیونیستی در خصوص سازش و اجتناب از هر گونه چشم پوشی از حقوق ملی تاکید می کنیم، هرگز به خاطر آن نیست که قصد مقابله با طرف های فلسطینی یا عربی را داشته باشیم. هدف ما مقابله با دشمن می باشد. ضمنا اگر در این میان، یکی از طرف های عربی یا فلسطینی برنامه اش همسو با برنامه های دشمن باشد و سر تسلیم در برابر اشغالگران فرود آورد و تحت فشار، به همکاری با صهیونیست ها تن در دهد و در محاصره و تحریک جامعه جهانی علیه ما مشارکت داشته باشد، عملا خود را در مقابل پروژه مقاومت قرار می دهد. علی رغم این همه، ما سر خصومت با هیچ طرف فلسطینی یا عربی را نداریم. حماس هرگز یک جبهه فلسطینی، عربی یا اسلامی خاصی را در مقابل یک جبهه دیگر فلسطینی، عربی یا اسلامی نساخته است. دست ما همیشه برای وحدت دراز است و دوست داریم تا با همه رابطه داشتیم. اگر هم امروز رابطه ای میان ما (حماس) و برخی طرف ها وجود ندارد یا آنکه تیرگی بر این روابط حکمفرما شده، هرگز این موضوع انتخاب ما نبوده است. همه از این حقیقت با خبر هستند که ما دست دوستی به سمت تمامی کشورهای عربی دراز کردیم که برخی ها پیشنهاد دوستی ما را پذیرفتند و برخی دیگر از پذیرش آن اجتناب ورزیدند.
3 ـ اگر در آن روز که هنوز سازش با دشمن در حد یک پروژه تحت آزمایش بود و مردم نیز از بهای سنگین پروژه مقاومت رنج می بردند، وجود اختلاف در نظرات و دیدگاه های سیاسی طرف های مختلف در قبال موضوع صلح با دشمن امری طبیعی به نظر می رسید، دیگر در این برهه ـ که پروژه سازش به شکست انجامیده و هیچ کور سوی امیدی در خصوص موفقیت آن وجود ندارد و تاریخ نیز ثابت کرده است که بها و تبعات سازش بسیار سنگین تر و غیر قابل تحمل تر از بهای ناشی از اجرای پروژه مقاومت می باشد ـ کاملا طبیعی است که ما مخالف گزینه سازش باشیم.
ما از تمامی کشورهای عربی و اسلامی می خواهیم تا وارد جبهه مقاومت شوند. اگر امت اسلامی و عربی هدف اشغالگری قرار گیرد، باید همه به سمت سنگر مقاومت بشتابند و اولویت را به این گزینه بدهند. اگر امت اسلامی و عربی هدف تجاوز قرار گیرد، همه باید برای مقابله با آن تجاوز متحد شوند. اگر امت اسلامی و عربی از استقلال بهره مند باشد، باید همه به سمت سنگر شکوفایی اقتصادی و عمرانی بشتابند و در جهت خیزشی تمدنی ـ در تمامی ابعاد ـ گام بردارند.
انتظاری که امروز از امت عربی و اسلامی وجود دارد، آن است که در مقابل چالش ها بایستند و در هر برهه ای، آن گزینه مناسب را انتخاب کنند. امیدواریم که همه این موضوع را در نظر داشته باشند ؛ به ویژه در این برهه که گزینه سازش در بوته آزمایش قرار گرفته و بی فایده بودن آن به اثبات رسیده است و گذر زمان ثابت کرده است که امید داشتن به آمریکا یا دیگر طرف های غربی فایده ای ندارد. ما آمریکایی ها را در فلسطین، عراق و افغانستان آزمودیم همان طور که پهلوی آنها را در ایران آزمود و نتیجه این آزمایش چیزی جز شکست نبود. ما به نظام ها و دولت های عربی و اسلامی اعلام می کنیم که بهترین راه برای آنکه حاکمیت خود را بر کشورهای تان حفظ کنید و تداوم حضور خود را در دستگاه قدرت تضمین نمایید، آن است که به حرف ملت های خود گوش دهید و از خواست و اراده شان حمایت کنید.
رهبران عرب این فرصت را به خود دادند که راه های مختلف را برای تحقق صلح با دشمن صهیونیستی بیازمایند و آخرین مورد آن نیز طرح صلح اعراب بود که در آن، عرب ها با ارسال پیامی روشن و البته سخاوتمندانه، آمادگی خود را برای رابطه با طرف صهیونیستی اعلام کردند. در حال حاضر هشت سال از عمر این طرح می گذرد، بدون آنکه رژیم اشغالگر قدس، آمریکا و یا جامعه بین الملل ذره ای برای آن احترام قائل باشند و تنها در حرف های تعارف آمیز و البته گذرای خود به وجود چنین طرحی اشاره می کنند.
در دیدارهایی که با شمار زیادی از روسا و مقامات جهان عرب داشتیم، همیشه این سوال را مطرح کرده و می کنیم که آیا بعد از این همه سال تجربه و اثبات این مطلب که گزینه صلح به بن بست شکست رسیده است، آیا جا ندارد که جهان عرب اندکی تامل کند و به دنبال یافتن گزینه های جایگزین برای صلح و سازش باشد؟!
ما در دیدار خود با رهبران عرب تاکید کردیم که دست برداشتن از پروژه سازش و الغای طرح صلح اعراب ملزما به معنای شروع جنگ با رژیم صهیونیستی نیست ؛ بلکه گزینه دیگری نیز به عنوان جایگزین وجود دارد که همان حمایت از مقاومت می باشد و امت اسلامی و عربی با این کار، در واقع گزینه ای واقعی و موثر را انتخاب کرده است. مقاومت در طی سالیان گذشته قدرت نسبی خود در کسب موفقیت ها و دستاوردهای مختلف را نشان داده و هر روز قدرت تاثیرگذاری آن بر مناقشه موجود میان اعراب و اسرائیل افزایش می یابد ؛ به ویژه هنگامی که از حمایت و پشتیبانی طرف های عربی و اسلامی بهره مند بوده است.
با نظر به این موضوع که جنگ با دشمن در سایه عدم وجود موازنه قدرت میان دو طرف امری دشوار است و در برهه کنونی، تحقق اجماع میان طرف های عربی در خصوص استفاده از گزینه نظامی علیه اشغالگران قدس سخت به نظر می رسد، واقعگرایانه ترین گزینه حمایت از مقاومت است که آزمایش خود را پس داده و در بیرون راندن اشغالگران از جنوب لبنان و غزه موفق عمل کرده است. ضمنا ما تاثیرات این مقاومت را افغانستان و عراق به عینه شاهد هستیم.
دعوت ما از کشورها و گروه های مختلف اسلامی و عربی برای اتخاذ گزینه ای غیر از سازش، یک نظر صرف که از روی عاطفه و احساس بیان شده باشد، نیست. ما از آنها می خواهیم که گزینه ای را انتخاب کنند که کارایی اش به اثبات رسیده و امت عربی و اسلامی نیز در اتخاذ آن (گزینه) مشکلی نداشته باشد ؛ به ویژه در این شرایط که ناکارآمدی گزینه سازش به اثبات رسیده است و دشمن صهیونیستی نیز در برخورد با ما زبان به گستاخی می گشاید و دولت های مختلفی که در آمریکا بر سر کار آمده اند، ذره ای به خواست عرب ها و مسلمانان حتی دولت های دوست و نزدیک خود نیز توجه نداشته اند و ندارند.
س: برای ما از نگاه حماس به مسیحیان و نقشی که در حمایت از آرمان فلسطین ایفا می کنند، بگویید.
ج: رابطه مسلمانان با مسیحیان ـ در مقایسه با پیروان دیگر ادیان ـ بسیار متمایز بوده است. در قرآن کریم آمده است: “لتجدن أشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین أشرکوا و لتجدن أقربهم مودة للذین آمنوا الذین قالوا إنا نصاری” (به تحقیق خواهی دانست که خصمانه ترین رفتار را نسبت به مومنان، یهودیان و مشرکان دارند و دوستانه ترین رفتار نیز از سوی کسانی خواهد بود که می گویند ما نصاری هستیم.) [سوره مائده، آیه 82]
در طول تاریخ و به ویژه از زمان فتح فلسطین به دست لشکریان اسلام، روابط متمایزی میان مسلمانان و مسیحیان برقرار بوده است. همان طور که می دانید در آن برهه، مسیحیان کلیدهای بیت المقدس را به خلیفه دوم مسلمانان سپردند و با او شرط کردند که هرگز اجازه ندهد تا هیچ یهودی به قدس پا بگذارد.
فلسطین، سرزمینی با ویژگی های استثنایی و خاص است. فلسطین سرزمین انبیای الهی، حاملان وحی و رسالت می باشد و گاهواره مسیح (علیه السلام) و محل عروج نبی اکرم (صلی الله علیه و سلم) به شمار می رود. فلسطین نمونه عالی تسامح و همزیستی میان پیروان ادیان مختلف می باشد و همه فلسطینیان ـ از مسلمان گرفته تا مسیحی ـ همه این ویژگی را به ارث برده اند و به همین خاطر، روابط متمایزی میان آنها برقرار می باشد.
در دهه های گذشته و به طور مشخص از دهه سی قرن بیستم کنفرانس های مشترکی با حضور مسیحیان و مسلمانان برگزار می شد که یکی از دست اندرکاران آن مرحوم حاج امین الحسینی بود. شرکت کنندگان در این کنفرانس ها برای مقابله با چالش ها و تهدیدات پیش روی فلسطین گفتگو می کردند و برای حل مشکلات دست به دست یکدیگر می دادند. فلسطینی ها ـ چه مسیحی و جه مسلمان ـ در یک سنگر در مقابل اشغالگران صهیونیستی ایستادند که این موضوع حکایت از نقش مهمی دارد که برادران مسیحی در کنار دیگر اقشار ملت در انقلاب معاصر فلسطین ایفا می کردند.
از زمان شکل گیری حماس، رابطه جنبش با برادران مسیحی کاملا طبیعی و مثبت بوده و هیچ مشکلی در این رابطه دوجانبه پیش نیامده است ؛ البته برخی گروه ها و افراد مغرض تلاش کردند تا ترس نسبت به ظهور حماس را در دل مسیحیان ایجاد کنند. آنها ادعا می کردند که ماهیت اسلامی حماس، اوضاع را به سمت درگیری با مسیحیان سوق می دهد ؛ ولی تیر آنها به سنگ خورد و برای مسیحیان این نکته ثابت شد که این جنبش با همه بر اساس اصل تسامح و احترام رفتار می کند. حماس در جریان انتفاضه اول و دوم کاملا متوجه مراسم های مذهبی و اعیاد هموطنان مسیحی بود و تمام تلاش خود را می کرد تا زمان اعتصاب بازار، با اعیاد مسیحیان همزمان نشود تا هموطنان بتوانند خرید لازم برای عید را انجام دهند. حماس بر حفظ اموال و دارایی های مسیحیان توجه خاصی داشت و تمام توان خود را برای ایجاد بستر مناسب جهت نقش آفرینی هر چه بیشتر برادران مسیحی در عرصه سیاسی صرف می نمود. ضمنا رهبران جنبش در داخل و خارج فلسطین دیدارهای مختلفی را با رهبران، چهره های برجسته مذهبی و ملی مسیحی داشته اند.
رفتار حماس باعث شد تا قبل و بعد از انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین در سال 2006 مورد حمایت مسیحیان قرار گیرد. بسیاری از شهروندان مسیحی، رای خود را به نفع حماس به صندوق ریختند. ضمنا حماس نیز برای موفقیت نامزدهای مسیحی در کرانه باختری و نوار غزه تلاش های زیادی کرد. به عنوان مثال، دکتر حسام الطویل (نامزد مسیحی انتخابات نمایندگی مجلس قانونگذاری فلسطین در غزه) با آرایی که هواداران حماس به نفع وی به صندوق ریخته بودند، در انتخابات پیروز شد تا جایی که آرای شهروندان مسلمان به وی چندین برابر آرای شهروندان مسیحی بود که البته یکی از دلایل آن نیز تعداد اندک مسیحیان ساکن نوار غزه است.
بد نیست در اینجا ماجرایی را که برای بنده در یکی از فرودگاه های عربی رخ داد، برای شما تعریف کنم. در فرودگاه بودم که فردی جلو آمد و خود را معرفی کرد و گفت که یک فلسطینی مسیحی و از اهالی بیت جالا می باشد که در جریان انتخابات به حماس رای داده است و هنوز هم از این جنبش حمایت می کند.
به هر حال، آن فرد مسیحی هرگز مجبور نبود تا چنین حرفی را به بنده بزند یعنی کسی او را مجبور به این کار نکرده بود. وی به صورت خودجوش چنین حرفی را زد، حرفی که از اعماق وجودش بر می خاست. به اعتقاد بنده، اظهارات این هموطن عزیز، حکایت از روابط مثبتی دارد که میان جنبش و برادران مسیحی برقرار می باشد.
ما برادران مسیحی را هموطن و جزئی از ملت فلسطین می دانیم و معتقدیم که این عزیزان نقش فعال و سازنده ای را در نبرد علیه اشغالگران صهیونیست دارند. فلسطینی ها ـ صرف نظر از دینی که دارند ـ همه در این سرزمین شریک هستند و حقوق و وظایفی دارند. وقتی ما از چهره های برجسته دینی که در عرصه مبارزه با اشغالگران درخشیدند، صحبت می کنیم در کنار نام علمای مسلمانی همچون شیخ رائد صلاح و شیخ عکرمه صبری، از روحانیون برجسته مسیحی همچون عطا الله حنا و کبوتشی نیز یاد می کنیم که در کنار یکدیگر برای دفاع از قدس بپا خاستند.
شاید بتوان گفت که جنبش حماس برخی لیبرال ها و سکولارها را در فلسطین غافلگیر کرد ؛ زیرا آنها فکر می کردند و حتی چنین تبلیغ کرده بودند که حماس به خاطر هویت اسلامی اش، در لاک خود فرو می رود و هرگز حاضر به رابطه با دیگران نخواهد بود و چه بسا تنشی در روابط میان حماس و شهروندان مسیحی به وجود آید. آنچه رخ داد خلاف تمام پیش بینی های جماعت مذکور بود ؛ چرا که دیانت به معنای در لاک خود فرو رفتن و داشتن روابطی بسته با افراد نیست بلکه بر خلاف تصور برخی ها، دین انسان را به سمت تسامح، احترام به انسان ها و به رسمیت شناختن حقوق دیگران سوق می دهد.
س: غالبا جنبش های اسلامی را متهم می کنند که نسبت به زنان و نیز نقشی که می توانند در حیات سیاسی و اجتماعی جامعه ایفا نمایند، بی توجه هستند. با توجه به تجربه ای که شما در جنبش حماس دارید، پاسخ تان به این اتهام چیست؟
ج: متاسفانه فاصله زیادی را میان نگرش واقعی اسلام به موضوع زن و اجرای عملی آن در دوره اخیر شاهد بوده ایم که البته اجرای اشتباه مفاهیم اسلامی ریشه در عقب ماندگی جوامع دارد و هرگز نباید تقصیر را به گردن شریعت انداخت.
در عصر حاضر و با وجود پیشرفت های مناسبی که در کشورهای عربی و اسلامی شاهدش بوده ایم ؛ ولی هنوز هم اشتباهاتی در اجرای مفاهیم اسلام وجود دارد که ریشه این موضوع را باید در عرف ها و سنت های غلطی جستجو کرد که در شرایط و محیطی خاص شکل گرفته اند و ربطی به احکام اسلامی ندارند.
زن در نص صریح قرآن کریم و حدیث نبوی همچون مرد وظایفی را بر عهده دارد. هنگامی که قرآن دستور یا حکمی را صادر می کند، روی سخنش هم با مردان و هم با زنان مسلمان است ؛ زیرا هر دو تکالیف و مسئولیت هایی را بر اساس ویژگی های جنسیتی شان بر عهده دارند. خداوند متعال در قرآن می فرماید: “و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر …” (زنان و مردان مومن ولی و سرپرست یکدیگر هستند و همدیگر را به انجام کارهای خوب سفارش می کنند و از انجام کارهای زشت و ناپسند باز می دارند) [سوره توبه، آیه 71]
در جایی دیگر از قرآن چنین به افراد چنین خطاب شده است: “إن المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات …” (مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان مومن، مردان و زنان اهل عبادت و طاعت …) [سوره احزاب، آیه 35]
در جایی دیگر از این کتاب الهی آمده است: “فاستجاب لهم ربهم أني لا أضيع عمل عامل منكم من ذكر أو أنثى بعضكم من بعض …” (خداوند به آنان پاسخ داد که من عمل هیچ کدام از زنان یا مردان تان را تباه نمی کنم) [سوره آل عمران، آیه 195]
در حدیثی از نبی مکرم اسلام (صلوات الله علیه) آمده است: “زنان همچون مردان هستند و با یکدیگر برابر می باشند.”
قرآن کریم و احادیث نبوی آکنده از عباراتی است که از توجه اسلام به زن و همچنین برابری میان دو جنس حکایت دارد.
زن در تفکر و فقه اسلامی ـ نه در حرف بلکه در عمل ـ به عنوان نیمی از جامعه به شمار می رود که برای خود از جایگاه و احترام خاصی برخوردار است. به نظر بنده، خیلی تفاوت است میان اینکه شما به زن احترام بگذارید، از تلاش هایش تقدیر کنید، به نقش و مسئولیتش در جامعه احترام بگذارید و جایگاهی که مستحقش هست را به او بدهید با اینکه بخواهید از آن باج خواهی نموده و به عنوان یک کالای ارزان مورد استفاده قرار دهید یعنی همان کاری که تمدن غرب با زن کرد.
خیلی فرق است میان اینکه عفت و حیای زن حفظ شود، حقوقش مورد احترام قرار گیرد، فرصت مناسب برای نقش آفرینی اش فراهم گردد با اینکه با زن همچون یک کالا یا یک لذت برخورد شود. این ضوابط و قوانین اخلاقی تنها متعلق به اسلام نیست ؛ بلکه ریشه در طبیعت و فطرت هر انسانی دارد.
ما در جنبش حماس توجه زیادی زیادی به مسئله زنان داریم و به دنبال فهم نگرش واقعی اسلام به زنان و اجرای درست آن هستیم ؛ البته بدون آنکه بخواهیم در اجرای دستورات اسلامی، عرف ها و سنت های غلط اجتماعی که زاییده یک محیط و شرایط خاص می باشد و هرگز رابطه ای با شریعت ندارد، را رعایت کنیم. ضمنا جامعه فلسطین یک جامعه بسته نیست ؛ بلکه از نظر تاریخی جامعه ای متمدن به شمار می رود که از ابتدا رابطه باز با ادیان، تمدن ها و فرهنگ های مختلف داشته است.
حماس با فهم اصیلی که از مفاهیم اسلام دارد و همچنین به حکم برخورداری از تجربه ملت خویش که تعدد ادیان، تمدن ها و فرهنگ ها را در جامعه خود تجربه کرده است بستر را برای نقش آفرینی زنان فراهم می کند. زنان در جریان انتفاضه، مقاومت علیه دشمن و انجام فعالیت های مبارزاتی نقش بسزایی داشته اند و نه تنها به عنوان مادر، همسر یا خواهر مجاهدان فلسطینی به انجام وظیفه پرداخته اند ؛ بلکه خود نیز در صحنه مبارزه و به عنوان یک مجاهد حضور یافته اند. آنها دست به عملیات های جهادی و شهادت طلبانه می زنند و برای هلاکت دشمنان، خود را در میان آنان منفجر می کنند. زنان در تقدیم خدمات لوجستیکی به مبارزان و شهادت طلبان نقش مهمی را ایفا می کنند و برخی از آنها نیز در رساندن مجاهدان به محل اجرای عملیات ایفای مسئولیت می نمایند که ما نمونه آن را در عملیات سابارو و دیگر موارد شاهد بودیم.
امروز ده ها زن فلسطینی در زندان های رژیم اشغالگر قدس به سر می برند و در کنار برادران خویش بهای میهن دوستی و مبارزات خود علیه این رژیم غاصب را می دهند.
زنان در فلسطین و جنبش حماس نقش مهمی را در عرصه های مختلف ـ از جهاد و مبارزه گرفته تا امور اجتماعی، خیریه و تربیتی و همچنین مسائل سیاسی و صنفی ـ ایفا می نمایند. زنان فلسطینی فرهیخته و تحصیلکرده هستند و حضورشان در مدارس و دانشگاه ها دست کمی از حضور مردان ندارد.
به خاطر ماهیت اسلامی، هویت تمدنی عربی و نیز ریشه های فرهنگی فلسطینی که حماس از آن بهره مند است، زنان در این جنبش جایگاه متمایزی را برای خود کسب کرده اند. در عرصه سیاسی و پیش از برگزاری انتخابات پارلمانی، زنان فعالیت های گسترده ای را در جنبش های دانشجویی، اتحادیه ها و اصناف مختلف داشتند. در هنگام مشارکت حماس در انتخابات، حضور زنان در لیست نامزدهای انتخاباتی جنبش حماس پر رنگ بود که البته این موضوع در هنگام تشکیل دولت توسط حماس ادامه یافت.
این عیب بر برخی جنبش ها و گروه های اسلامی وارد است که نسبت به نقش زنان بی توجه هستند ؛ ولی نباید فراموش کرد در مقابل برخی احزاب و گروه های سکولار هستند که هیچ ضابطه و چارچوب اخلاقی را در مورد حضور زنان رعایت نمی کنند. رفتار حماس در برخورد با این موضوع مبتنی بر میانه روی است. جنبش به زن این اجازه را می دهد تا نقش واقعی خود را در جامعه ـ به دور از هر گونه فساد، هرج و مرج، خروج از دایره احکام اسلامی و نیز ارزش های اخلاقی ـ به مرحله انجام برساند. به اعتقاد بنده، جنبش حماس به یاری حق در این زمینه (توجه به نقش زنان) موفق بوده است و زنان نقش سازنده و مهمی را در حماس داشته اند ؛ البته تکاپوی جنبش در راستای افزایش کیفی و کمی حضور زنان می باشد.