یکشنبه 11/می/2025

ده سفارش به اسراییل

چهارشنبه 31-مارس-2010

  اگر من رهبر “اسراییل” بودم و یا نقشی در تصمیم گیری های سیاسی در دولت عبری داشتم، بسیار تلاش می کردم تا اوضاع فلسطین تا ابد به همین حالت باقی بماند و بسیار پول خرج می کردم تا وضعیت کنونی تغییر نکند زیرا چنین وضعیتی برای امنیت و آرامش “اسراییل” بسیار مفید است و می تواند موجب بقای هر چه بیشتر این رژیم شود و آرمان ها و ایدئولوژی های آن را در دراز مدت تامین نماید و استمرار بخشد. اگر من یهودی بودم به وصیت های دهگانه زیر عمل می کردم و نصب عین خود قرار می دادم:

1ـ به اختلاف و جدایی میان نوارغزه و کرانه باختری استمرار می بخشیدم و با استفاده از تمامی شیوه ها به این اختلافات دامن می زدم و مجدانه تلاش می کردم تا رقابت نفرت انگیزی میان این دو منطقه ایجاد شود و قطع رابطه این دو تضمین گردد و ادامه یابد و به هریک از طرفین این گونه القا می کردم که طرف دیگر در صدد نابودی شما می باشد و می خواهد شما را به هر وسیله ممکن ازبین ببرد.

2ـ اطلاعاتی را در مورد طرفین در اختیار هریک از آنان قرار می دادم تا شک و بی اعتمادی متقابل تعمیق و گسترش یابد و آنان نسبت به همدیگر احساس نفرت و انزجار کنند تا هر چه بیشتر امنیت “اسراییل” تامین گردد و تلاش می کردم تا به هر شیوه ممکن مقاومت تحریم و ممنوع شود.

3ـ به طرفداران سازش این گونه القا می کردم که مذاکرات تنها راه مقابله با “اسراییل” است و این مذاکرات تنها آوردگاه سیاسی و ابزار اعمال فشار مجامع بین المللی می باشد.

4ـ این گونه به عرب ها می قبولاندم که اختلافات میان اسراییلی ها و فلسطینیان صرفا منازعه ملی و قومی و اختلاف در مورد زمین می باشد و ارتباطی به اسلام و یهودیت ندارد.

5ـ با تمام جدیت تلاش می کردم تا تشکیلات فلسطینی پا برجا بماند و تمامی عوامل و ابزار پایداری و بقا و نفوذ و تسلط را در اختیار این تشکیلات قرار می دادم و با تمام حرص و ولع با آن همکاری می کردم تا جایی که فلسطینیان اعتماد به نفس خود را از دست بدهند و به خود بدبین و از زندگی بر روی سرزمین فلسطین متنفر شوند و قضیه فلسطین را به دست فراموشی بسپارند.

6ـ اختلافات میان کشورهای عرب را تقویت می کردم تا عده ای از آنان از فلسطینیان حمایت کنند و عده ای نیز علیه قضیه فلسطین موضع بگیرند و افکار کشورهای عرب را به گونه ای مشغول می ساختم تا از ایده آزاد سازی فلسطین غافل بمانند.

7ـ فرهنگ شک و بدبینی را میان فلسطینیان نهادینه می ساختم و نفرت و خیانت به یک دیگر و عدم اعتماد و توهین به شخصیت های ملی را فراگیر می کردم و این شخصیت ها را مجرم و مقصر جلوه می دادم و چنین فرهنگی  را ترویج می کردم تا وحدت جامعه فلسطین به طور کلی از بین برود.

8ـ تخریب چهره فلسطینیان در سطح جهان و القای این امر که ملت فلسطین شایستگی آن را ندارد تا مسئولیت اداره خود را بپذیرد و رهبران آن نمی توانند اداره امور خود را به عهده بگیرند و در مقابل تلاش می کردم تا هر چه بیشتر چهره دمکراتیکی از “اسراییل” پیشرفته ارائه بدهم که به کلی با نمونه فلسطینی مغایر باشد.

9ـ تلاش می کردم تا عرب ها را از تاریخ و گذشته شرافتمندانه و اعتقادات خود هرچه بیشتر جدا سازم و با فرهنگ عربی پایبند به تاریخ خود مبارزه می کردم و عرب ها را از زبان عربی فصیح به دور نگه می داشتم و آنان را تشویق می کردم تا به لهجه های محلی خود صحبت کنند. می کوشیدم تا هرچه بیشتر فرهنگ شکست را ترویج دهم و استعدادهای امت عربی را به تباهی بکشانم.

10ـ مجدانه تلاش می کردم تا به قداست دین اسلام آسیب برسانم و آن را عامل اختلافات داخلی فلسطینیان معرفی کنم و چهره ناپسندی از تمامی مسلمان ارائه می دادم و در مقابل می کوشیدم تا یهودیان را به عنوان افراد متدین و عبادتگر و مخلص و موفق معرفی کنم که به خودشان اعتماد نفس دارند و دایما پیروز هستند.

در پایان بر این باورم که عرب های فلسطینی به مخالفت با این توصیه ها بسیار نیازمندتر هستند

لینک کوتاه:

کپی شد