درود بر تو ای غزه! آفرین بر تو باد! تو چه بسیار از بهترین فرزندانت را فدا کرده ای! چه بسیار از درد ها را که تحمل کرده ای و چه خون های گرانبهایی که از تو جاری شده و بر زمین ریخته شده است! چه قربانی های فراوانی تقدیم و چقدر از امت محافظت کرده ای در حالی که این امت به گونه ای غیر قابل توجیه و بی سابقه ای با تو با بی مهری برخورد کرده است ولی جای نگرانی نیست، به تو آسیبی نخواهد رسید. تو اکنون فرزند رشید و مقاوم و سرافراز خود یعنی محمود المبحوح را نیز به پیشگاه الهی تقدیم کرده ای و اکنون این شهید در جوار رحمت الهی و در کنار انبیا و صدیقین و سایر شهدا و بندگان صالح آرام گرفته است.
محمود عبدالرؤف المبحوح کیست؟
المبحوح یکی از مسئولان سرویس های امنیتی در گردان های قسام و دقیقا یکی از مسئولان امور تسلیحاتی در جنبش حماس و مسئول انتقال سلاح به غزه بود تا ساکنان این منطقه بتوانند از خود و حق حیات خود به عنوان اولین اولویت دفاع کنند و سپس بدون این که منتی بگذارند به دفاع از امت بپردازند زیرا در مورد انجام وظیفه منت نهادنی وجود ندارد. اولین مسئول امور تسلیحاتی قبلا در دمشق ترور شد. وی عزالدین الشیخ خلیل نام داشت و از اهالی غزه بود. به محض شنیدن خبر “مرگ ” المبحوح با خود گفتم به یقین موساد وی را به شهادت رسانده است. کسانی که در کنار من بودند هنگام شنیدن این خبر گفتند که وی به مرگ طبیعی از دنیا رفته است زیرا وی از برخی از بیماری ها در رنج بود و آنان همچنین گفتند که روابط دبی با رژیم صهیونیستی خوب است و منطقی نیست که موساد آن را تیر و تار کند ولی من گفتم که این مرد در موقعیت بسیار خطرناکی قرار داشت و به عهده داشتن مسئولیت امور تسلیحاتی موضوع کم اهمیتی نبود و بسیار حساس و خطرناک بود و کشورهای ستمگر چنین افرادی را به حال خود رها نمی کنند و نمی گذارند که آنان چنین افرادی به تقویت امت بپردازند. روابط با دبی نیز ادامه خواهد یافت و به خوبی پیش خواهد رفت و به آن آسیبی نخواهد رسید. اشغالگران اصولا به عرب ها اهمیتی نمی دهند و تمامی اعراب برای آنان مهم نیستند و ارزش اعتبار آنان برای صهیونیست با خاک یکسان است. المبحوح بنا به گزارش شبکه های ماهواره ای یکی از بنیانگذاران گردان های قسام بود و یکی از اولین افرادی بود که نظامیان اشغالگر را ربوده اند. به ناچار چنین شعله و آتشی می بایست خاموش می شد.
سابقه طولانی فعالیت های تروریستی موساد
این سرویس فاسد و پلید بر فتنه انگیزی و نیرنگ بنا نهاده شده است و این سازمان صرفا نهادی در جهت جمع آوری اطلاعات نیست بلکه ید طولایی در ترور و کشتار دارد. پلیدترین رییس سازمان موساد و جنایتکارترین آن همین رییس کنونی آن است که روزنامه الاهرام وی را ستوده و بهترین القاب و عناوین را به وی نسبت داده است!! این سازمان مخوف، اطلاعاتی فراتر از آمریکا و سازمان سیا را در اختیار دارد زیرا اطلاعات ابتدا در اختیار موساد قرار می گیرد و سپس به سیا منتقل می گردد. بسیاری از کشورهای جهان با این سازمان همکاری می کنند که از جمله در این زمینه می توان به بسیاری از کشورهای عرب اشاره کرد که تعدادشان کم نیست و بسیار نیز زیاد است. انسان ها در نگاه صهیونیست ها حشراتی بیش نیستند. آنان هر کس و هر چیزی را که تهدیدی علیه “اسراییل” بدانند هر جا که باشند از بین می برند و درصدد دست رسی به آن بر می آیند. در دورانی که مردان واقعی کم هستند و انسان های پست در همه جا به چشم می خورند، بسیاری از همین انسان های پست و بی وجدان به خدمت این سرویس های جنایتکار درآمده اند و چه بسیاری از انسان های شرافتمند به دست این عرب نماها ترور شده اند و این عده به عنوان شاخه ای در سازمان موساد عمل می کنند و به فعالیت می پردازند. چه بسیاری از علما و دانشمندان عرب در مصر و عراق به وسیله همین عده به قتل رسیده اند و چه بسیاری از مردان مقاومت و افراد سیاسی و فعالان عرصه های مختلف توسط آنان به خاک و خون کشیده شده اند.
در پشت پرده تمامی این اقدامات سازمان موساد قرار دارد که از هرگونه پاسخگویی و مجازات در امان هستند زیرا یهودیان برتر و فراتر از قانون می باشند.
سکوت خفتبار
اگر نیروهای مقاومت دست به اقدامی علیه اشغالگران مقدساتشان بزنند، عرب ها سکوت خود را می شکنند و این اقدام را محکوم می کنند و زبانشان باز می شود و دست به قلم فرسایی می زنند ولی هرگاه که عربی کشته شود، این عده لال می شوند و زبانشان می گیرد و مانند مردگان سکوت اختیار می کنند و دیگر از محکومیت و تقبیح خبری به گوش نمی رسد. آیا این گونه سکوت آنان توجیهی خواهد داشت؟ آیا چنین اقدامی نوعی اقتدار و حاکمیت را به اثبات می رساند؟ آیا فقدان غیرت و شعور و درک و فهم درست نیست؟ آیا سکوت عرب ها برای جلب رضایت حاکمان کشورهای عرب نیست؟ آیا این سکوت بیشتر شما و امت را تحقیر نمی کند؟
تاخیر در کالبد شکافی
به نظر من کالبد شکافی چند روزی به تاخیر افتاد در حالی که نگاه اولیه به جسد این شهید نشان می داد که جنایتی رخ داده است پس چرا کالبد شکافی به تاخیر افتاد؟ می گویند کالبد شکافی به دلیل عدم شناخت هویت مقتول به تاخیر افتاد و زمانی دست به این اقدام زدند که هویتش مشخص شد ولی این توجیه کافی نیست و تصاویر منتشر شده از این شهید چیز دیگری می گوید و خون بینی و رنگ پوستش نیز حقیقت را به سهولت آشکار می کند پس چگونه تصمیم گیری در مورد این شهید چند روز به تعویق افتاد؟ مگر غیر از این است که فرصت کافی در اختیار جنایتکاران قرار داده شد تا پس از ارتکاب جنایت بتوانند فرار کنند. آیا هتل ها مجهز به دوربین نیستند؟
پلیس بین الملل و آدمکش ها
در صورت درخواست دبی در مورد تسلیم آدمکش ها هرگز اینترپل با دبی همکاری نخواهد کرد و هرگز آنان را به دبی تحویل نخواهد داد. اکثرا آدمکش ها پاسپورت هایی با اسامی مستعار با خود حمل می کنند و اصولا چه کسی جرئت خواهد کرد تا فرد یهودی و یا کسانی را که برای آنان کار می کنند تحویل دیگران بدهد؟ اگر مقتول باراک بود و قاتل نیز یک عرب واکنش جهانیان و نهاد های بین المللی و اینترپل چگونه بود؟
قطعا اعتراضات گسترده ای صورت می گرفت و سر و صدای زیادی بر می خواست و تمامی دنیا را پر می کرد و قاتل نیز طی چند ساعت تحویل آنان می گردید.
آیا باید با چنین جنایتکارانی سازش کرد؟
آیا باید با چنین ملت مجرمی سازش و با آنان پیمان های زیادی را منعقد کنیم؟ آیا باید دستانمان در دست چنین رهبران جنایتکار و پلیدی قرار دهیم و با آنان از نظر امنیتی همکاری کنیم؟ چگونه می توان با آنان سازش کرد در حالی که تمامی مقدسات و سرزمین و بشریت را در هر جا مورد تهدید قرار می دهند؟ چگونه می توان با چنین منطق و روحیه و اخلاق و ارزش هایی سازش کرد و کنار آمد؟ آیا چنین سازشی شرافتمندانه و عادلانه و شجاعانه خواهد بود و آیا سازش با غاصبان معنی خواهد داشت؟
ای مردم، سکوت ما در برابر جنایات اشغالگران مشارکت در جنایات آنان به شمار می رود. ما اگر نیروهای مقاومت و این انسان های آزاده و شرافتمند را تروریست بنامیم و مانند دشمنانمان که در واقع تروریست های حقیقی هستند، آنان را متهم به تروریسم کنیم؛ حقیقتا خود مرتکب بزرگترین جنایت شده ایم. چه بسیار از کسانی را که ما آنان را الگو و اسوه و رهبر نمونه می دانیم و براین باوریم که قواعد بازی با یهود را به خوبی می دانند، در واقع به راه خطا و بیراهه رفته اند زیرا همین افراد مقاومت ملت فلسطین را تروریسم می نامند و آن را محکوم می کنند و همین اقدام آنان این توهم را در بسیاری به وجود آورده است که مبادا نگرش یهودیان نسبت به ما درست باشد و نکند که ما تروریست باشیم و مقاومتمان نادرست است و خود متوجه نیستیم!! ما عملا به تایید و حمایت از آنان در مورد نسبت دادن صفات مذموم به خود پرداخته ایم. اشتباهات و خطاهای ما بی شمار و بسیار زیاد است و بدترین خطای ما سازش با مارهای زهرآگین است.
همکاری مسئولان دبی با سفارت فلسطین!
پلیس و نهادهای رسمی دبی که در کالبد شکافی و تحقیقات اولیه مشارکت داشته اند، می گویند که آنان جز با سفارت فلسطین با هیچ فرد و یا گروه دیگری همکاری نمی کنند! وضعیت سفارت فلسطین در دبی نیز بر همگان آشکار است. این سفارت متعلق به دولت عظمای رام الله است و دولت رام الله نیز همکار و حامی “اسراییل بزرگ” می باشد. بنابراین این پرونده از هم اکنون مسدود و مختومه است در حالی که این جنبش حماس است که اولیای دم می باشد و باید در جریان امور و روند تحقیقات قرار گیرد نه دیگران. امت عربی به خوبی می داند که تشکیلات رام الله خود بازوی رژیم صهیونیستی غاصب است پس چرا باید خود را به بی خبری و نادانی بزنیم و حقایق را نادیده بگیریم. سرهنگ ضاحی رییس پلیس دبی اعلام کرده است که وی به حماس اجازه نخواهد داد تا در تحقیقات مشارکت جوید. جای بسی تعجب است که در این مورد به تشکیلات رام الله اجازه مشارکت داده می شود در حالی که این تشکیلات، دشمن حماس به شمار می رود. حماس را به رسمیت نمی شناسند، ایرادی ندارد ولی باید در این تحقیقات و و بررسی ها مشارکت جوید و مشارکت در این تحقیقات به معنی به رسمیت شناختن سیاسی این جنبش نیست و نخواهد بود. اکنون که دولت امارات این گونه در برابر حماس موضع می گیرد پس ما نمی توانیم و نباید به دشمنی آشکار مصر در برابر حماس اعتراضی داشته باشیم و چیزی بگوییم. چرا باید جنبشی که در برابر صهیونیست ها و یهودیان می ایستد و مقاومت می کند تا این حد مورد خشم و غضب و دشمنی و نفرت دولت ها قرار گیرد؟ پاسخ به این سوال نیز روشن است و به تلاش زیادی نیاز ندارد.
آیا واکنش مناسب مسیر خواهد بود؟
حماس وعده داده است تا به این اقدام پاسخ دهد ولی آیا پاسخ مناسب مسیر و ممکن خواهد بود؟ حکمرانان عرب منتظرند تا در صورت پاسخ و واکنش به این ترور آن را تروریسم بنامند و محکوم کنند. در چنین شرایطی در صورت واکنش حماس دشمن در صدد انتقام برخواهد آمد و ممکن است به نوارغزه حمله کند و خرابی های زیادی را به بار آورد. حقیقتا ویرانی و محاصره زیان بار هستند و شاید تحمل ترور افراد آسان تر از محاصره و به بار آمدن ویرانی ها باشد ولی باید بدانیم که در درجه اول در پشت پرده چنین ویرانی هایی عرب ها حضور دارند و از آن حمایت می کنند.
عده ای نیز نگرانند که مبادا میدان مبارزه و نبرد به خارج از فلسطین کشانده شود؛ یعنی این که یهودیان هرکس را که بخواهند در هرجا و هر وقت و به هر شیوه ای بکشند و هیچ کس نیز نباید به فکر انتقام و واکنش باشد و گرنه از جنگ علیه تروریسم در امان نخواهد ماند و کشور و سرزمینش در آتش جنگ خواهد سوخت و باز اولین کسانی که انتقام گیرندگان را محکوم می کنند همین حکام عرب خواهند بود.
ای برادر شکست و خفت و خواری در منطق و عمق وجود ما ریشه دوانده است. ما باید توازن قوا و ترس را در مورد جنایتکاران به اجرا دربیاوریم و گرنه پیوسته در معرض کشتار و تخریب و ویرانی خواهیم بود. ما باید طبق فرمان الهی به فکر انتقام و مقابله به مثل باشیم و قصاص را حیاتی برای خود بدانیم و به شدیدترین وجه به جنایات دشمن پاسخ بدهیم و گر نه خونمان مباح خواهد بود و هیچ کس برای ضعیفان نخواهد گریست.
شهید المبحوح مرد بسیار بزرگ و مهمی بود و دشمن جنایتکار می داند که چه کسی را باید ترور کند و از بین ببرد. دشمن برنامه ریزی کرد و به هدف خود رسید ولی باید بداند که چنین اقدامی موجب آرامش خاطر وی نخواهد بود و این امت بیدار است و جهاد و مبارزه نیز ادامه دارد. در گذشته نیز دشمن قهرمانان زیادی را به قتل رسانده است که با کشتن آنان می پنداشت که کمر امت خواهد شکست و امت تسلیم مطامع آنان خواهد شد ولی برعکس جهاد و مبارزه با شدت بیشتری ادامه یافت و مستحکم تر گردید. یحیی عیاش و شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز رنتیسی و صلاح شحاده و ابراهیم مقادمه و … رفتند ولی آیا مقاومت و جهاد متوقف گردید و یا نه بر عکس بیشتر شعله ور گردید و زبانه زد.