بیش از 40 سال از اشغال کرانه باختری رود اردن از طرف رژیم صهیونیستی میگذرد، 30 سال از قرارداد کمپدیوید و 20 سال از آغاز نخستین مذاکرات مخفی میان فلسطینیها و رژیم صهیونیستی که منجر به توافقهای اسلو و مادرید شد. آنچه در طول این سالها دست اعراب و فلسطینیها را گرفته است، خفت و خواری برای عربها به دلیل عدم توانایی برای غلبه نظامی و سیاسی بر رژیم صهیونیستی و ورود رهبران ساف به قسمتی از کرانه باختری رود اردن تحت عنوان تشکیلات خودگردان فلسطین. این تمام دستاورد اعراب پس از 20 سال مذاکره است .
کشورهای عربی هر چند که میدانند در این طول این سالها چیزی به دست نیاوردهاند و مذاکره نمیتواند چندان دستاوردی برای آنها داشته باشد اما به دلیل نداشتن راهکارهای جایگزین همچنان بر این موضع خود پافشاری میکنند و چون خود نمیتوانند بر رژیم صهیونیستی فشار وارد کنند دست به دامان آمریکا شدهاند و از این کشور میخواهد بر همپیمان راهبردی خود فشار لازم را وارد کند تا تن به تشکیل کشور فلسطینی دهد. اما این درخواست اعراب نیز تاکنون راه به جایی نبرده و آنها بیش از پیش سرافکنده شده و در برابر افکار عمومی خود شرمنده شدهاند؛ هر چند به روی خود نمیآورند .
هنگامی که توافقنامه اسلو امضا شد همه بر این باور بودند که در ادامه مذاکرات کشور مستقلی بنام فلسطین در سرزمینهای اشغالی 1967 تشکیل شده و اسرائیل هم در نهایت از سرزمینهای اشغالی اعراب عقبنشینی کند. گذر زمان نشان داد که سران رژیم صهیونیستی چندان به این اصول پایبند نبوده و تنها با آوردن رهبران ساف به داخل اراضی اشغالی فلسطین هزینه کنترل آنها را پایین آورده و در نهایت نیز توسط نیروهای فلسطینی دست به سرکوب فلسطینیها بزنند. با محقق شدن این امر، دیگر رژیم صهیونیتسی تحت نخستوزیری تروریستهایی چون بنیامین نتانیاهو، ایهود باراک، اریل شارون و سیاستمداران احمقی مانند ایهود اولمرت نمیخواست تن به درخواستها و تعهدات خود بدهد و هر چه اعراب و فلسطینیها کوتاه میآمدند، آنها گستاختر میشدند .
در سایه فشارهای آمریکا بر کشورهای عربی به خصوص عربستان و مصر برای عادیسازی روابط با رژیم اسرائیل، پادشاه عربستان طرح صلحی موسوم به طرح صلح عربی را در نشست سران در بیروت در سال 2002 به تصویب رساند که بر اساس آن با تشکیل کشور فلسطینی در سرزمینهای اشغالی1967 به پایتختی قدس شریف و عقبنشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی اعراب به همراه بازگشت آوارگان فلسطینی، اعراب نیز اسرائیل را به رسمیت شناخته و با این رژیم روابط دیپلماتیک برقرار خواهند کرد .
این طرح که در زمان نخستوزیری شارون به تصویب رسید، توسط وی و دیگر سران این رژیم رد شد و آب پاکی بر روی دست عبدالله پادشاه عربستان و دیگر کشورهای عربی ریخت. اعراب امیدوار بودند که با رفتن جورج بوش و آمدن باراک اوباما بتوانند طرح صلح خود را بار دیگر عملی کنند و این در سایه فشارهای مضاعف اوباما بر اعراب برای کوتاه آمدن در برابر اسرائیل شکل میگرفت. همزمان با آمریکا در اسرائیل نیز دولت تغییر کرد و فرد ماجراجو و ناآرامی مانند بنیامین نتانیاهو قدرت را به دست گرفت که به همراه دولت خطرناک و افراطیاش حاضر به پذیرش هیچ خواسته و برنامهای نیستند .
کشورهای عربی که هفت سال پیش طرح صلح خود را ارائه داده بودند شاهد این امر هستند که با وجود تمام کوتاه آمدنهای آنها سران رژیم صهیونیستی حاضر به کوتاه آمدن نیستند و این امر را میتوان در سخنان خردادماه نتانیاهو در موسسه بگین ” سادات در دانشگاه بار-ایلان مشاهده کرد که گفت تشکیل کشور فلسطینی در گرو به رسمیت شناختن اسرائیل به عنوان کشوری یهودی است و دولت وی نیز به هیچ عنوان حاضر نیست از سرزمینهای اشغالی 1967 عقبنیشنی کرده، قدس را پس نخواهد داد و آوارگان نیز حق بازگشت نخواهند داشت. این سخنان یعنی طرح صلح عربی باید به زبالهدان تاریخ سپرده شود و اعراب سرشان بیکلاه ماند و از این همه دیپلماسی تنها بیآبرویی نصیبشان شد .
اما به نظر میرسد سران رژیم صهیونیستی رهبران عرب را چون فردی کور و کر به دنبال خود میکشند. آنها با اعلام اینکه به شهرکسازیها خود در سرزمینهای اشغالی 1967 ادامه خواهند داد و روند یهودیسازی قدس را تشدید خواهند کرد، پیام مهمی را به اعراب رساندند که فعلا خبری از صلح نیست. در بعد دیگر اعراب و به خصوص سران تشکیلات خودگردان فلسطین که به شدت تحت فشارهای آمریکا برای مذاکره با اسرائیل جهت برقراری صلح هستند تنها راه نشستن بر میز مذاکره را توقف شهرکسازیها توسط رژیم صهیونیستی برشمرده و اعلام کردهاند که در غیر این صورت حاضر به مذاکره با این رژیم نیستند .
در اینجا شکاف بسیار زیادی دیده میشود که نشان میدهد دستگاه دیپلماسی اسرائیل به خوبی اعراب را به آنجایی که میخواهد هدایت میکند. اعراب در سال 2002 و در ضمن طرح صلح عربی خود تنها راه کنار آمدن با اسرائیل را شروط برشمرده شده در بالا عنوان کردند اما امروز به جایی رسیدهاند که شرط مذاکره با این رژیم را توقف شهرکسازیها توسط این رژیم عنوان میکنند. در اینجاست که کلاه گشاد خود دانستهای بر سر اعراب میرود و آنها با عدول از خواستها و شرایط خود، به خواستهای اندک تن در میدهند که این موضوع را اسرائیل آگاهانه میخواهد .
در حال حاضر سران رژیم صهیونیستی به شدت با توقف شهرکسازیها مخالفت میکنند و در رقابت با هم بر تسریع آن نیز پافشاری کرده تا هرچه سریعتر قدس شریف یهودی شود و اعراب دیگر نتوانند درخواست پایتختی قدس را بر زبان برانند. با این مخالفتهای شدید است که آمریکا در برنامهای هماهنگ فشاری ساختگی را بر این رژیم جهت توقف شهرکسازی وارد میکند که در نهایت به صورتی ضمنی اسرائیل با آن موافقت کرده و آن را به اعراب عرضه کند و با همین توقف شهرکسازی و نه برچیده شهرکهای بیشمار غیر قانونی در سرزمینهای اشغالی 1967 کشورهای عربی و تشکیلات خودگردان را وادار به نشستن بر سر میز مذاکره کند در حالی که هیچ چیزی دست اعراب را نخواهد گرفت و از شرایط طرح صلح عربی تنها چیزی که به آنها میرسد توقف شهرکسازی ” آن هم به صورت موقت و در ساخت شهرکهای جدید و نه توسعه شهرکهای قدیمی و به خصوص بیتالمقدس ” است که به نظر میرسد این هم دردی را دوا نمیکند .
آنچه مشخص است اعراب که با کنار گذاشتن گزینه مقاومت و جنگ تنها با سلاح دیپلماسی به جنگ رژیم صهیونیستی رفتهاند، در این جنگ شکست سختی خواهند خورد چرا که طرف اسرائیلی همیشه آماده جنگ است و از دیپلماسی تاخیری هم استفاده بسیار زیادی میکند و در حالی که میداند اعراب توان و عرضه دست به سلاح بردن را ندارند، تا میتواند اسب مراد را در این میدان بیرقیب میدواند و اعراب نیز خسته از پی او خواهند رفت. پیشنهاد میشود که اعراب به جای تاکید بیش از اندازه بر طرحهای صلح و مذاکره به صورت امتحان یکی دوبار از جنگ سخن بگویند تا نتایج ملموس آن را حس کنند. تجربه جنگهای 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه نشان داد که زور میتواند در برابر رژیم زورگویی چون اسرائیل کارساز باشد و نه مذاکره .