عالیجنابان!
حماس پیروز شده است، آیا می دانید معنای این پیروزی چیست؟
من معلم شما نیستم و مقام شما بالاتر از این حرف هاست! اما می خواهم به شما یادآوری کنم، زیرا من یک شهروند عرب هستم که مدت های مدیدی را در کنار “مخالفت های عربی” که از زمان “نه های شما در کنفرانس گذشته خارطوم” در چند دهه پیش شنیده، زندگی کرده است، زیرا ادعاهای دهن پر کن اما توخالی و بدون پشتوانه اراده سیاسی به “راهبردهای مجهول” منتهی شده است و اکنون به جایی رسیده ایم که شعار شما “صلح گزینه راهبردی ما” است و در گذر این شعار به کنفرانس های کمپ دیوید اول و دوم و اسلو و وادی عربی رسیده ایم. من به عنوان یک شهروند که اشغالگران او را از دیار و کاشانه اش رانده اند و “نه های صوری شما” مرا از بین برد، حق دارم که امروز کلماتم را در مقابل چشمان شما ـ سلامت باشند! ـ بگذارم و نه آنکه فقط بر برگه ای نوشته شود و در گوشه ای از دفاتر پر زرق و برق شما خاک بخورد!
عالیجنابان
هر چند که من یک شهروند در داخل جغرافیای کشورهای عربی هستم، اما سخنم از وجدان همه عرب ها و از افق آرزوهای همه آنان شکل گرفته است. من می دانم که دستورکار شما پر از مطالبی مهم تر از کلمات من است، اما برای آنکه من و شما واقع بین باشیم، باید برای گفته های من هم وقتی در دستور کار جلساتتان اختصاص دهید، زیرا این کلمات فریاد عموم مردمی است که ممکن است روزی به چیزی شبیه به انفجار تبدیل شود.
عالیجنابان
بار دیگر به جمله نخستین باز می گردم: چرا حماس پیروز شد و فلسطین به شما چه می گوید؟
در یکی از روزهای دهه هشتاد قرن گذشته میلادی در “امان” و در آن سوی رود اردن جلسه ای تشکیل دادید و در کاخ های مجلل آنجا با هم خلوت و نجوا کردید، اما فریادهای سرزمین مقدسی را که بادهای غربی آنها را ربوده بود، ناشنیده گرفتید. آن روز دستور کار جلسات شما از دردها و هم و غم این سرزمین مقدس خالی بود و در آنها برای زدودن این دردها هیچ چاره ای اندیشیده نشد.
اما فلسطین بعد از آن به شما چه گفت؟
دستان کوچک کودکان فلسطینی در مقابل سکوت شما به سخن آمد و سنگ های فلسطین در انتفاضه اول به باروتی تبدیل شد که فولاد تانک های دشمنان را در غرب همان رود اردن مقهور خود ساخت و چنین بود که معادله ای بزرگ آن گونه که در قصیده “از شما شمشیر و از ما خون” محمود درویش آمده بود، شکل گرفت و ضعیف ناراضی بر قلدری زور تورم کرده، پیروز شد، اما باز هم شما همچنان در سالن انتظار همراه منتظران ماندید و هیچ نکردید، از آن گذشته تلویزیون های شما هر روز فقط اخبار کودکان به قتل رسیده را در بخش های مختلف خبری تکرار می کرد و در میان این بخش ها هم برنامه های رقص و آواز بود و بس. وجدان سیاسی شما همچنان از بمب های هسته ای انبار شده تل آویو می هراسید و البته به آنها حسادت هم می کردید.
در ابتدای همین قرن میلادی آن تروریست صهیونیست (شارون) حرمت محل اسرای پیامبر گرامی شما (صلوات خدا بر او و آلش باد) را شکست و شما همچنان سکوت کردید و هیچ نکردید و همچنان در انتظار ماندید و ماندید. وقتی هم که بوی سوختن گوشت بدن فلسطینیان بینی های شما را آزار داد و لذت استشمام عطرهای پاریسی را از شما گرفت، لطف کردید و همراه با شکوه و شکایت چند دستگاه آمبولانس را برای انتقال قربانیان به قبرستان ها فرستادید و می دانید که برای احترام به مرده باید آنها را دفن کرد!
اما فلسطین، تسلیم نشد، زیرا که شهیدان جگرهای خود را در سرزمین مقدس کاشتند و از آنها خوشه های شرف در افق آسمان جهان عرب که فضای آن با شکست و احساس ضعف پر شده بود، رویید. فلسطین به شما و آنها گفت که “کرانه زخم ها بالاتر از امواج خون شهیدان است”.
اما امروز فلسطین به شما چه می گوید؟
عالیجنابان! فلسطین حماس را برگزیده است تا به شما بگوید که شرافت و کرامت را برگزیده است و از ادامه این راه خسته نمی شود و هنوز لیستی طولانی از نام شهیدان را در خود دارد. فلسطین هنوز منتظر فرا رسیدن جشن آزادی است و امروز از میان شما به دنبال صلاح الدین ها نیست و امیدی به برخاستن معتصمی از میان شما ندارد. فقط از شما تقاضا دارد که اندکی از این وضع بیرون آیید و از پیروزی حماس برای ساختن قواعد یک بازی جدید سیاسی بهره بگیرید، زیرا کمرهای ما از شدت خمیدن، در حال شکستن است.
عالیجنابان این بار به فلسطین و گفته هایش توجه کنید، زیرا گفته هایش امروز دنباله دار است، زیرا که لحظه تاریخی که فرا رسیده است، تحمل انتظار ندارد.