بی گمان مشارکت جنبش مقاومت اسلامی حماس در انتخابات توجه بسیاری از محافل سیاسی و تبلیغاتی و حزبی را در داخل و خارج فلسطین به خود جلب کرده است و حال آنکه این جنبش از زمان تاسیس، موضوع مشارکت در انتخابات را از برنامه های خود اعلام کرده بود و عدم مشارکت در انتخابات سال 1996م یک اقدام سیاسی (با دلایل خاص خود) بود، اما تحولات اخیر در فلسطین از جمله تصویب قانون انتخابات شوراها و برگزاری مراحلی از آن و موافقت حماس با شرکت در رقابت های انتخاباتی مجلس قانونگذاری توجه ویژه ای به جریان انتخابات در فلسطین ایجاد کرد. این توجه پس از آن بیشتر شد که جنبش حماس توانست در مراحل اول و دوم انتخابات شوراها پیروزی های مهمی کسب کند که این امر پیامدهایی در بر داشت و مورد توجه بیشتری قرار گرفت. ما در این مقاله تلاش می کنیم دستاوردهای حماس در مشارکت در انتخابات را که واکنش هایی در سطوح مختلف سیاسی در جهان داشته است، بررسی کنیم. “انقلاب” جنبش فتح علیه دمکراسی و شفافیت، اقداماتی که این جنبش پس از پیروزی در مرحله دوم انتخابات محلی (شوراها) بدان دست زد و کار بدانجا رسید که تشکیلات خودگردان بر خلاف توافق ملی انجام شده، انتخابات مجلس قانونگذاری را به آینده ای نامشخص موکول کند و اظهارات و بیانیه های صهیونیست ها درباره پیروزی حماس و خطرناک دانستن این پیروزی و احتمال تعویق اقدامات یکجانبه ای که قرار است رژیم صهیونیستی به آن دست بزند، از جمله پیامدهای این پیروزی حماس در انتخاباتی بود که پیش از این برگزار گردید. رژیم صهیونیستی در واکنش دیگری از تشکیلات خودگردان خواست که انتخابات را به تعویق اندازد و مانع از پیروزی حماس شود و حال آنکه تشکیلات خودگردان پیش از این مدعی بود که دمکراسی یکی از خواسته و اولویت های اصلی این تشکیلات است. کار به جایی رسید که منطقه و جریان های حامی رژیم صهیونیستی تحرکات گسترده ای به منظور بررسی راه های تقویت جایگاه تشکیلات خودگردان را آغاز کرده و تلاش کردند راه هایی بیابند تا بتوانند دستاوردهایی برای این تشکیلات تعریف و سپس تبلیغ کرده تا این تشکیلات را بر پیروزی بر جنبش حماس در انتخابات باقی مانده به ویژه انتخابات مجلس قانونگذاری، قادر سازند.
از سوی دیگر بار دیگر موضوع یا شاید مناقشه بر سر لزوم تماس با جنبش حماس و گفت و گو با این جنبش و نیز چگونگی و امکان تعامل با اعضای پیروز این جنبش در سطوح سیاسی خارجی مطرح گردید و محافل سیاسی به این فکر افتادند که در صورت پیروزی جنبش حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری چه واکنشی در قبال آن نشان دهند. این مناقشات حتی در محافل بزرگ منطقه ای و بین المللی از جمله میان کشورهای اروپایی و آمریکا و رژیم صهیونیستی در گرفت. بنابراین این پرسش مطرح می شود که چه تحولاتی موجب شد که با انتخابات محلی در فلسطین چنین برخورد شود؟
حقیقت آن است که هر کس که از انتخابات گذشته سخن به میان می آورد مستقیما موضوع پیروزی حماس و سیطره این جنبش بر شوراهای محلی و شکست جنبش فتح در برابر این جنبش حتی در جاهایی را که مرکز حمایت های فتح محسوب می شد و نیز فرصت ایجاد شده برای حماس جهت پیروزی بر فتح در انتخابات آینده مجلس قانونگذاری را مطرح می سازد.
هر چند که حماس این پیروزی را افتخار دانسته و با آن به عنوان یک تکلیف و وظیفه ای که بر دوش این جنبش گذاشته شده و این جنبش را در مسیر مطالبات مردمی قرار داده است، برخورد می کند و این پیروزی ها را فرصتی می داند که جنبش برای ارائه خدمات تازه دیگری به ملت فلسطین و تسهیل روند زندگی روزمره این مردم و حراست و حفاظت از دارایی ها و منابع و اموال این ملت، کسب کرده است، اما جنبش مقاومت اسلامی حماس این پیروزی را به صورت گسترده تری بررسی کرده و آن را پیروزی در چند بعد مهم دیگر نیز تلقی می کند:
اول: این پیروزی بار دیگر بر صداقت جنبش حماس درباره اینکه نیرویی بسیار قوی در میان توده فلسطینیان است و در حدود 40 درصد از مردم فلسطین از این جنبش حمایت می کنند، تاکید کرد.
دوم: پیروزی حماس در حقیقت پیروزی برنامه مقاومتی است که حماس آن را برای کسب آزادی و استقلال و مقابله با اشغالگران صهیونیست در پیش گرفته است و این امر در حمایت مردمی از حماس حتی در آن مناطقی که به سبب تجاوزات وحشیانه صهیونیست ها آسیب بیشتری دیده و رنج های فراوان تری تحمل کرده اند ـ مانند رفح، بیت لاهیا و بیت حانون ـ کاملا مشاهده می شود.
سوم: این نتایج، پیروزی جنبش حماس در برابر همه توطئه هایی را نشان می دهد که برای محدود ساختن حماس و در تنگنا قرار دادن این جنبش و فاصله انداختن میان جنبش و مردم فلسطین به ویژه تلاش ها و تبلیغات گسترده آمریکا علیه این جنبش، برنامه ریزی و اجرا شده بود.
چهارم: این پیروزی یک بعد دیگر هم دارد و آن تاکید بر صحت تعامل حماس با واقعیت ها و رخدادهاست. جنبش حماس توجه به واقعیت ها را نه از باب تسلیم در برابر آنها و کنار گذاشتن و نادیده انگاشتن اصول و مبادی خود، می نگرد، بلکه بر این باور است که پافشاری بر حقوق تنها راه واقعی و منطقی برای دستیابی به آنها و بازپس گیری بخش از دست رفته آن است، منوط به آنکه اراده ای آهنین در ورای آن باشد. این برنامه، با روش تشکیلات خودگردان تفاوت دارد، زیرا تشکیلات خودگردان به واقعیت ها از نگاه ترس و واهمه می نگرد و آن را موجب عقب نشینی دائم از خواسته ها و حقوق می داند. پیروزی حماس در انتخابات نشان داد که روش حماس در برخورد با واقعیت ها درست است. مضاف بر آنکه بخش اعظم وعده هایی که به تشکیلات خودگردان داده شده، عملی نشده است و حال آنکه این تشکیلات بارها با تظلم و تقاضا و خواهش خواستار تحقق وعده ها شده، اما این ها راه به جایی نبرده و همیشه با اهانت و تحقیر طرف مقابل (صهیونیست ها و آمریکا) مواجه شده است. در مقابل، جنبش حماس به رغم آنکه توجهی به مواضع مخالف و خصمانه علیه این جنبش نداشته و هیچ تلاشی را در راه درخواست عاجزانه از دیگران جهت به رسمیت شناختن این جنبش و همکاری بین المللی با آن بکار نبسته، اما بر همگان آشکار گشته است که بسیاری از مجامع و کشورها و قدرت های جهان که پیش از این حماس را محکوم می کردند، اکنون در پی یافتن راهی جهت برقراری تماس با حماس، هستند.
پنجم: این پیروزی، پیروزی ملت فلسطین نیز هست، همان ملتی که ثابت کرد می تواند میان اهداف و گام هایش توازن ایجاد کند و می تواند امور داخلی خود را به تنهایی و بدون آموزش دیگران، اداره کند.