جمعه 02/می/2025

آن چه در غزه اتفاق افتاد، خنثی کردن توطئه ننگین دایتون بود

دوشنبه 3-سپتامبر-2007

  الحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله وآله وصحبه ومن والاه

در ابتدا از همه رسانه های گروهی و برادران و خواهران خبرنگار به خاطر تلاش های بی وقفه شان در نشر حقایق به مردم صمیمانه سپاس و قدردانی می کنم.

در آغاز عرایضم درباره ناگفته های مربوط به جنایت هایی که در کرانه باختری علیه ملت و موسسات آن صورت می گیرد و عامدانه اخبار این جنایت ها برای مردم بازگو نمی شود، سخن می گویم. بر کسی پوشیده نیست که رخدادهای فعلی نشأت گرفته از اجرای توطئه آمریکایی “دایتون” برای کودتا علیه نتایج انتخابات دمکراتیک ملت فلسطین در ژانویه سال 2006م. است.

نمی خواهم درباره ماجرای 13 ژوئن گذشته در غزه اطاله کلام کنم. در یک چنین روزی طرح “دایتون” به مرحله اجرا درآمد، اما در نهایت هر کس که به آن دل بسته بود شکست خورد. کسانی که به این طرح دل بستند از سرنوشت آن در نوار غزه عبرت نگرفتند و خیلی زود تلاش کردند تا بخش دوم طرح را در کرانه باختری نیز اجرا کنند. این عده تلاش کردند تا نتایج انتخابات دمکراتیک گذشته و نیز زیرساخت های مقاومت را از بین ببرند. آنان برنامه ریزی کرده بودند که اگر در غزه شکست خوردند نقشه خود را بی درنگ در کرانه باختری و با کمک حضور نظامی رژیم صهیونیستی در شهرها و روستاهای این منطقه پیاده کنند باشد که اجرای این نقشه دری را برای کسب یک دستاورد سیاسی در زمینه مذاکره با دشمن صهیونیستی یا روند سیاسی فعلی بگشاید اما واقعیت این است طرف مذاکره کننده با گام گذاشتن در این مسیر (سازش با رژیم صهیونیستی) هر بار یا زیان دید یا این که مجبور به دادن امتیازهای مجانی شد و این مساله عجیبی نیست؛ چرا که رهبر سازش امروز همان قهرمان گذشته پیمان “اسلو” و همان کسی است که در کنفرانس “ژنو” از حق بازگشت آوارگان چشم پوشید و یکی از امضا کنندگان پیمان عباس و “بیلین” در خصوص قدس بود.

انسان نمی داند که درباره اوضاع کرانه باختری از کجا باید سخن را آغاز کند. عمق فاجعه و جنایت و بایکوت خبری آنقدر زیاد است که در این دیدار نمی توانیم همه آن ها را بیان کنیم اما بنده فهرست وار به پاره ای از آن ها اشاره خواهم کرد و تا در آینده در جریان جزئیات آن ها قرار بگیرید.

 

الف) حملات

 

عناصر سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان و جیره خواران شان تاکنون به صدها شهروند و ده ها موسسه در کرانه باختری حمله کرده اند. در جنایتی تازه و بی سابقه، افراد مسلح ناشناس روز روشن مردم و موسسات و اموال و داریی های عمومی را هدف قرار می دهند و پس از ترک مکان جنایت، نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان آمده و می گویند که افراد ناشناس این جنایت ها را مرتکب شده اند و حال نه می توان چهره های آنان را تشخیص داد و نه هیچ راهی برای شناسایی هویت آنان وجود دارد!!

تیراندازی، قتل، آدم ربایی، یورش، تخریب، آتش زدن موسسات و کتابخانه ها و منازل مسکونی مردم تنها به دلیل عضویت در جنبش حماس یا مشکوک بودن در عضویت و حمله به خبرنگاری که از این وضعیت منقلب شده و برای تهیه گزارش تلاش می کند، تنها نمونه ای کوچک از حملات سرویس های امنیتی است. (درباره جنایت های انجام شده علیه اصحاب رسانه بعدا به تفصیل سخن خواهم گفت)

خلاصه این که به زبان آمار بگویم که از تاریخ 10/6/2007م. تاکنون 290 مورد حمله به موسسات خیریه و اجتماعی و فرهنگی و ورزشی و دار القرآن و مساجد و مدارس و موسسات بانوان صورت گرفته است، 420 تن از اعضای فعال و غیر فعال جنبش حماس بازداشت شدند و به طرف 52 نفر از اعضای این جنبش به قصد قتل یا وارد کردن جراحت تیراندازی صور گرفت در این میان عده ای از جمله انیس سلعوس (33 ساله) شهید شدند. سلعوس روز 14/6/2007م. ربوده و نیمه شب، پیکر پاکش کشف شد. همچنین دانشجو محمد رداد (20 ساله) در دانشگاه ملی النجاح به دست سرویس های امنتی تشکیلات خودگردان در 24/7/2007م. از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفت و روز جمعه 27/7/2007م. به شهادت رسید و بدتر از همه این جنایت ها، جلوگیری این سرویس ها از تشییع پیکر این شهید بود. این آمارها توسط دو موسسه حامی حقوق بشر یعنی “الحق” و “المیزان” تهیه و ارائه شده است.

دامنه جنایت ها در دانشگاه های کرانه باختری نیز شدت یافت. دانشجویان و اساتید و کارمندان و همچنین اعضا و نمایندگان انجمن های اسلامی دانشگاه ها در این منطقه بارها هدف حمله عناصر امنیتی تشکیلات خودگردان قرار گرفتند، به طوری که تنها ظرف یک ماه یعنی از تاریخ 12/6/2007 الی 12/7/2007 57 بار علیه دانشگاهیان حمله شد، از جمله تیراندازی به دکتر عبد الستار قاسم استاد دانشگاه النجاح در تاریخ 14/6/2006، ربوده شدن دکتر احمد الخالدی رئیس دانشکده حقوق در 22/6/2007 و آتش زدن ساختمان انجمن اسلامی دانشگاه عربی آمریکایی در جنین در 20/6/2007

 

ب) بازداشت های سیاسی

 

1ـ شکنجه

بسیاری از بازداشت شدگان در پی شکنجه های شدید راهی بیمارستان ها شدند از جمله “ماضی سمیح زید” از اعضای شورای روستای “سیله الحارثیه” در جنین که در روز 21/7/2007 در دفترش ربوده و در 11/8/2007 به بیمارستان انتقال داده شد و تنها پس از یک ساعت از بستری شدن در بیمارستان، بار دیگر به بازداشت گاه انتقال داده شد و “ساهر ابو عصب” که در روز 30/6/2007 در پی شکنجه شدید به بیمارستان انتقال داده شد و غیره.

 

2ـ محرومیت از کلیه حقوق ها

ملاقات با اهل و خانواده برای فرد بازداشت شده ممنوع است حتی به وکلای مدافع نیز اجازه ملاقات با بازداشت شدگان داده نمی شود و گذشته از این، اوضاع بازداشت شدگاه بسیار رقت بار است و هیچ یک از نیازهای ضروری آنان برآورده نمی شود.

 

3ـ یورش به خانه ها

گذشته از جنایت بازداشت، به خانه های اسرای در بند زندان های رژیم اشغالگر قدس نیز حمله می شود از جمله حمله به منزل مسکونی دکتر عزیز دویک رئیس مجلس قانونگذاری فلسطین و ارعاب خانواده و آتش زدن منزلش، حمله به منزل عدنان عصفور و حسن یوسف از رهبران اسیر جنبش حماس و جمال طویل شهردار البیره، منزل عز الدین المصری شهید قسامی نیز مورد حمله قرار گرفت و تمامی اسباب و اثاثیه آن تخریب و ویران شد.

 

پ) همکاری با دشمن

 

این همکاری از طریق رد و بدل کردن اطلاعات با رژیم صهیونیستی از جمله ارائه شمار دقیق کسانی که به دست سرویس های امنیتی بازداشت یا آزاد شده اند صورت می گیرد و طولی نمی کشد که دشمن فرد آزاد شده را مجددا بازداشت و بر اساس اطلاعات دریافتی در حین بازداشت قبلی، او را تحت بازجویی قرار می دهد. مانند سرنوشت “ایاد ابو عرقوب” از دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه بیرزت در رام الله “ابو عرقوب” در تاریخ 10/7/2007 به دست عناصر امنیتی بازداشت و سپس آزاد شد و اندکی بعد رژیم صهیونیستی وی را بازداشت کرد. او همچنان در قید بازداشت است. “شیخ ریاض ولویل” ساکن قلقیلیا که در تاریخ 16/6/2007 به دست عناصر امنیتی تشکیلات خودگردان بازداشت و سپس آزاد شد تقریبا دو ماه بعد نظامیان صهیونیست وی را در 10/8/2007 بازداشت کردند. علاوه بر این، نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان در مناطق موسوم به ( (C نیز که بر اساس پیمان “اسلو “حق فعالیت در این مناطق را ندارند دست به بازداشت مردم زدند به عنوان مثال در تاریخ 6/8/2007، 900 تن از نیروهای امنیتی با پشتیبانی بیش از 100 دستگاه خودروی نظامی به شهرک الشیوخ از توابع الخلیل یورش بردند و 14 نفر را بازداشت کردند.

       

ج) نقض دمکراسی

 

این گروه جنایت پیشه گاهی برای دمکراسی اشک تمساح ریخته و هر زمان که در تنگنا قرار می گیرد ندای برگزاری انتخابات زودهنگام را سر می دهد. همین گروه اعضای منتخب شهرداری ها را به زور و تهدید اسلحه از کار برکنار کردند و عده ای را ربودند و عده ای دیگر را جانشین آنان کردند. شهرداری های نابلس، بیتا، مصنع الصفا و غیره در معرض جنایت های این گروه قرار گرفته اند. این جنایت ها بهترین گواه بر میزان پایبندی این گروه به دمکراسی و نشانگر آن است که این گوره تا چه اندازه به رای و انتخاب ملت خود بی توجه است.

 

چ) بی احترامی به موسسات قضایی

 

به خاطر اتهام عضویت در “یگان اجرایی” وابسته به وزارت کشور دولت منتخب، تاکنون عده زیادی بازداشت شده اند. محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان با صدور دستوری که حاکی از میزان هرج و مرج  و آشفتگی در دستگاه قوه قضاییه است، خواستار زندانی کردن کلیه عناصر این یگان به مدت 3 الی 7 سال شد.

یک چنین دستورات و تصمیماتی نوعی محاکمه سیاسی و هدف از آن کسب رضایت آمریکا و رژیم صهیونیستی است که بارها خواستار کنار زدن حماس از اجرای قانون و عرصه سیاسی فلسطین شده اند. این گونه اقدامات به جایگاه قوه قضاییه لطمه سنگینی وارد کرده و آن را به ابزار دست گروهی که خود تصمیم گیرنده نیست، تبدیل می کند. ما از قوه قضاییه و کلیه موسسات قانونی و حقوقی می خواهیم که در برابر این گونه اقدامات که هرگز به نفع ملت فلسطین نیست موضع قاطعانه ای اتخاذ نمایند.

 

ح) سلب آزادی بیان و جنایت علیه رسانه های گروهی

 

به هیچ کس اجازه داده نمی شود که به نام حماس سخنی بگوید. نیروهای امنیتی چند روز قبل به تالار همایش تجلیل از کلاس اولی ها در نابلس حمله کردند و اجازه ندادند که جشن آنان که هیچ گونه ارتباطی با سیاست نداشت برگزار شود. در زمینه جنایت علیه رسانه های گروهی و اصحاب رسانه هر چه بگوییم باز هم کم است. سوالی که مطرح می شود این که چرا رسانه های گروهی قادر نیستند هیچ یک از این جنایت ها را آن گونه که باید و شاید پوشش دهند و چرا به آنان اجازه داده نمی شود که حتی کوچکترین اشاره ای نیز به این جنایت ها بکنند؟

تاکنون علیه بسیاری از خبرنگاران رسانه های داخلی و غیره جنایت صورت گرفته است؛ از جمله حمله به دفاتر مطبوعاتی “النجاح” و “الرواد” در نابلس و بسته شدن تلویزیون “سنا” و رادیو “جبل النار” در نابلس و بسته شدن دفتر مطبوعاتی “البیان” در سلفیت و رادیو “السلام” در قلقیلیا.

همچنین به محمد عذبه فیلمبردار خبرگزاری ( AP )، منزل و دفتر روزنامه نگار حسن التیتی حمله و عبد الفتاح شریم خبرنگار روزنامه “فلسطین” در قلقیلیا و حسن صبری از دیگر روزنامه نگاران این شهر ربوده شدند.

یک چنین اقداماتی نشان دهنده میزان پایبندی و احترام این گروه به آزادی بیان و نیز نشان دهنده آن است که این گروه جنایت پیشه تا چه اندازه می تواند در اجرای توطئه آمریکا در حذف مساله فلسطین تلاش کند.

 

خ) قلب حقایق امنیتی و سیاسی

 

گروه “دایتون” تنها به جنایت های فوق الذکر اکتفا نکرد. این گروه عامدانه سیمای تابناک مجاهدان را خدشه دار می کند و از این طریق لکه سیاه دیگری در کارنامه سراسر فساد خود به جای می گذارد. محض یادآوری عرض می کنم که سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان “عسان عداسی” را به دست داشتن در شهادت مجاهد محی الدین شریف متهم کرد و برای این مجاهد اعترافاتی جعلی قرار داد که بعدها این فریبکاری بر همگان آشکار و معلوم شد که این سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان بودند که مهندس شریف را ترور کردند.

امروز این گروه بار دیگر در تلاش است تا همین ترفند شرم آور را از طریق نواری که رسانه های گروهی آن را پخش کرده اند علیه برادرمان “موید بنی عوده” اجرا کنند.

ما اطلاعات دقیقی در خصوص تشکیل یک تیم امنیتی در دست داریم که کار آن تغییر و جعل اتهامات و اعترافات بازداشت شدگان با هدف ضربه زدن به جنبش حماس است. این تیم از ابزار فشار و شکنجه و ارعاب و گاهی با پیشنهاد مبالغ هنگفت مالی، برای گرفتن اعتراف و غیره از بازداشت شدگان، استفاده می کند.

دنبال کردن یک چنین روشی نشان دهنده میزان فساد گروه “دایتون” بوده و این سوال را مطرح می کند که آیا این گونه جنایت ها و اقدامات، قسمتی از پاسخ گویی به همان هشتاد میلیون دلاری است که کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا در جریان سفر اخیرش به منطقه آن را به سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان پرداخت کرد.

 

د) اوضاع نوار غزه

 

در این بند به دو نکته اشاره می کنم:

1ـ قطع برق

معلوم شد که توقف سوخت رسانی به نیروگاه های برق و به دنبال آن قطع برق نوار غزه پس از آن صورت گرفت که کابینه انتصابی محمود عباس پس از ارائه یک سری اطلاعات دروغین و غلط به اتحادیه اروپا، خواستار قطع برق این منطقه شد. کابینه انتصابی عباس مدعی شده بود که سوخت ویژه نیروگاه ها برای خودروهای یگان اجرایی مصرف می شود (کارشناسان و مهندسان می دانند که سوخت نیروگاه برق برای مصرف خودور  شایسته نیست) و جنبش حماس در ازای برق رسانی از مردم مالیات می گیرد. این ادعاهای پوچ و اخبار دروغین برای سرپوش گذاشتن به فساد این تشکیلات در نوار غزه و نیز سرپوش گذاشتن بر برکناری کارمندان فاسد و حذف 30 “شیکل” معادل  هشت دلار مالیات از قبوض برق صورت می گرفت. هیچ کس نمی دانست که که این مبلغ اضافی به جیب چه کسی می رود و اصلا علت آن چیست. در واقع تمامی این اقدامات برای مجبور کردن دولت منتخب به توقف مبارزه اش با فساد و نیز با هدف مجازات ملت فلسطین صورت می گرفت.

 

2ـ گذرگاه

بر هیچ کس پوشیده نیست که مسئول اصلی بسته ماندن گذرگاه و کسی که خواستار آن شد شخص ابو مازن است و هدف از این کار چیزی جز در تنگنا قرار دادن ملت فلسطین نیست. یک چنین اقدامی نشان دهنده آن است که گروه “دایتون” تا چه اندازه به ملت فلسطین بی تفاوت و بی توجه است و چگونه ملت را به جای کاهش محنت هایش شکنجه کرده و عذاب می دهد. همکاری “دانی گیلرمن” و ریاض منصور نمایندگان رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان در سازمان ملل برای خنثی کردن پیش نویس بیانیه ریاستی دولت قطر و اندونزی در شورای امنیت برای حل بحران انسانی در غزه و در نظر گرفتن آن به عنوان یک منطقه آسیب دیده، گویا ترین موضوع برای اثبات این مدعاست.

در این جا به اظهارات یک مسئول صهیونیستی که در رسانه های گروهی نیز منتشر شد اشاره می کنم:«عملا کسی که اقدام به یک چنین کاری کرد خود فلسطینیان هستند نه ما درست است که ما آمادگی خود را برای جلوگیری از تلاش قطر اعلام کردیم و مایل بودیم که برای مطمئن شدن از عدم حمایت آمریکا از این بیانیه با مقامات آمریکایی دیدار کنیم اما بعدا متوجه شدیم که عباس در این کار از ما پیشی گرفت و با آمریکایی توافق کرده تا با این اقدام قطر مخالفت کنند.» از این بیشتر مدرک چه می خواهید؟!!

در برابر این تحولات و حوادث، ما در جنبش مقاومت اسلامی حماس بر امور زیر تاکید می ورزیم:

1ـ آن چه در کرانه باختری رخ می دهد جنگ تمام عیار گروه “دایتون” علیه جنبش حماس است و این رخدادها تنها یک واکنش یا یک اقدام بی ضابطه نیست بلکه برای اجرای آن از قبل برنامه ریزی شده است، اما به نظر می رسد که این گروه از حوادث نوار غزه و شکست قبلی اش در نوار غزه درس عبرت نگرفته و تلاش می کند تا با ضربه زدن به منافع و حقوق ملت قدرت خود را به اثبات برساند.

2 ـ محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان مسئول اصلی تمامی جنایت های گروه “دایتون” است به این اعتبار که نامبرده فرمانده کل سرویس های امنیتی و مسئول عملکرد آنان است. عباس در صدد است تا کرانه باختری را به یک منطقه امنیتی بدون حاکمیت قانون و نظام تبدیل کند و قصد دارد دقیقا همان تجربه نوار غزه را در این منطقه (کرانه باختری) نیز تکرار کند و امیدوار است که بتواند از امنیتی که نخست وزیر رژیم صهیونیستی آن را در این منطقه برقرار می کند، حمایت و حفاظت کند ولو اگر این اقدام به ضرر منافع و عزت و جانفشانی ها و خون های پاک شهدا تمام شود.

پس از عباس، دار و دسته اش مسئول بحران کنونی در کرانه باختری هستند. دار و دسته عباس پیوسته علیه حماس دست به اقدامات تحریک آمیز می زنند به طوری که یکی از مشاوران عباس اخیرا گفت:«آن چه در کرانه باختری اتفاق می افتد درگیری بین جریان دمکراسی ملی ـکه به دنبال یک راه حل سیاسی با رژیم صهیونیستی بوده و بین یک جریان اسلام گرای سیاسی است که اساسا مخالف هر گونه مذاکره با این رژیم است.» وی همچنین مدعی شده که مشکل کنونی مربوط بهدو مقوله پایبندی به حقوق و چشم پوشیدن از آن است.

3 ـ این اقدامات هرگز جنبش حماس را از ادامه راه مقاومت و هر گونه چشم پوشی از حقوق و آرمان ها باز نداشته و هرگز به توقف مقاومت منجر نخواهد شد و ما در این زمینه خطاب به کلیه کسانی که یک چنین خیال خامی را در سر دارند می گوییم که حماس در طول سال های گذشته جنگی سخت را با دشمن صهیوینستی پشت سر گذاشت و در این راه صدها شهید و هزاران اسیر را تقدیم نمود و امروزه نه تنها ملت، حماس را رها نکرده که با مشارکت در انتخابات اخیر مجلس قانونگذاری، سیلی محکمی بر گوش تمامی کسانی نواخت که گمان می کردند حماس ضعیف شده و از آرمان های خود فاصله گرفته است.

4 ـ ملت فلسطین در حال حاضر این سوال را از خود می پرسد که آیا وظیفه رئیس تشکیلات خودگردان این است که به ملت خدمت کرده و از منافع آن حمایت کند یا این که منافع رژیم صهیونیستی را محقق و از امنیت آن دفاع کند و با این رژیم در شورای امنیت هم آوا و یکصدا شود؟!

5 ـ ملت ما همچنین می پرسد که آیا هشتاد میلیون دلاری که کاندولیزا رایس برای حمایت از سرویس های امنیتی پرداخت کرد برای رویارویی با دشمن صهیونیستی یا دفاع از ملت در رویارویی با جنایت های اشغالگران بوده است یا این که این مبلغ برای ادامه جنایت علیه مجاهدان و مبارزان و اعضای جنبش حماس

پرداخت شده است؟!

6 ـ ملت فلسطین امروز دو چهره عجیب از ابو مازن را با هم مقایسه می کنند؛ نخست چهره مخالفت وی با گفت و گو با ملت خود و دیگری چهره استقبال گرمش از قاتلان این ملت و خانواده “هدی غالیه” که خیلی هم از زمان ارتکاب این جنایت نمی گذرد. بدون شک، یک چنین مقایسه ای این سوال را مطرح می کند که آیا کسی که یک چنین ویژگی هایی را دارد می تواند امین مساله و حقوق و آرمان های فلسطین باشد؟ آیا یک چنین شخصی مصداقیت این را دارد که به نام این ملت سخن بگوید؟

7 ـ ما در جنبش مقاومت اسلامی حماس تاکید می کنیم که کلیه این جنایت ها می بایست متوقف و تمامی بازداشت شدگان آزاد شوند و جنایتکاران می بایست به خاطر جنایت های فعلی شان در کرانه باختری و جنایت های قبلی در نوار غزه از ملت فلسطین عذرخواهی کرده و به میز گفت و گو و اصلاح ساختار سیاسی بازگردند و در خصوص چگونگی جنگ با دشمن صهیوینستی و اداره این جنگ و نیز برای تشکیل کابینه وحدت ملی با یکدیگر توافق کنند تا از طریق آن اندکی از محنت های ملت فلسطین کاسته و از حقوق و آرمان های آن دفاع شود. ما همچنین از تلاش های کشورهای عربی برای حل اختلاف میان احزاب داخلی تقدیر و تشکر و تاکید می کنیم که گفت و گوی ملی، تنها گزینه راهبردی برای هر گونه توافق داخلی است.          

لینک کوتاه:

کپی شد