سوال مهمی که مطمئنا این روزها و در آستانه برگزاری کنفرانس صلح پیشنهادی مطرح می شود این است که: آیا کنفرانس صلح به راستی فرصتی تاریخی و واقعی برای سازش و عقب نشینی اشغالگران از سرزمین های اشغالی و در نهایت استقلال فلسطین است؟!
این سوال بار دیگر سناریوی ” فرصت های تاریخی” یا “آخرین فرصت” و دیگر مسائل را برای ما یادآوری می کند.
اصطلاح ” فرصت های تاریخی” جایگاه مهمی به ویژه در گفتمان سیاسی و تبلیغاتی و دیپلماسی رژیم صهیونیستی به خود اختصاص داده است و از سوی دیگر سیاست مداران و تئوریسین های کشورهای طرفدار روند سازش نیز از این اصطلاح برای تاکید بر اهمیت و ویژگی این مرحله جدید در تاریخ مناقشه اعراب و صهیونسیت ها که از زمان جنگ خلیج آغاز شده است، استفاده می کنند. سیاست مداران سازش طلب با تاکید بر مساله آخرین فرصت تلاش دارند تا اهمیت زیاد و نیاز مبرمی که به استفاده از این کنفرانس برای حل و فصل سیاسی این مناقشه و آشتی میان عرب ها و صهیونیست ها وجود دارد، را نشان دهند. اما توجه به این مساله نیز ضروری است که رژیم صهیونیستی به دنبال این مساله تبدیل به کشوری مشروع و عادی در جهان عرب خواهد شد.
در داخل فلسطین هر یک از تئوریسین ها با توجه به برداشت های خود از این کنفرانس تفسیرات گوناگونی از مساله “فرصت تاریخی” ارائه می دهند.
اما در این میان صهیونیست ها تفسیر متفاوتی از مفهوم رایج و غالب در فلسطین و جهان عرب در این زمینه ارائه می دهند. کارشناسان و تئوریسین های صهیونیست که بررسی ها و تحقیقاتی را در این زمینه انجام داده اند در این نکته متفق القول هستند که طرف صهیونیستی باید از این فرصت تاریخی برای رسیدن به اهداف استراتژیک و منافع عالی خود و در راس آنها ” امنیت صهیونیست ها” استفاده کند. به عنوان مثال در این زمینه می توان به “اسحاق رابین” نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی اشاره کرد که در زمان نخست وزیری خود همیشه از فرصتی بحث می کرد که پس از حمله به عراق و از سرگیری روند سازش پیش می آید.
با مطالعه دقیق اظهارات رابین می توان پیام کاملا ساده وی را درک کرد. رابین می خواست به واقعیت تلخی اشاره کند که پس از جنگ دوم خلیج پیش آمد و با فرو ریختن پایه های قدرت عراق، خیال اسرائیل از دشمن شمال شرقی خود راحت شد و صهیونیست ها مطمئن شدند که تفرقه و شکاف در میان کشورهای عربی به شکلی عجیب حکمفرما شده است. این وضعیت زمینه پیشرفت روند سازش و تشکیل کشور مشروع و قانونی “اسراییل” را از طریق امضای توافقنامه ها و معاهدات سازش با عرب ها فراهم می کند و دروازه های کشورهای عربی را به سوی این کشور می گشاید.
“زئیف شیو” تحلیلگر صهیونیستی روزنامه عبری زبان “هاآرتص” در تحلیل این مساله می نویسد: «رابین همیشه از فرصت های تاریخی پیش روی رژیم صهیونیستی صحبت می کند که به دنبال روند سازش پیش آمده است. وی در عین حال نسبت به این مساله هشدار می دهد که اگر این فرصت ها از دست برود، تهدیدات نظامی پیش روی این رژیم افزایش خواهد یافت.»
“ایهود باراک” نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی ـ که شاید در آینده نیز این سمت را در اختیار بگیرد ـ نیز همین شیوه رابین را در پیش گرفت و دیدگاه وی درباره فرصت تاریخی با دیدگاه رابین مشابه و حتی تا حدودی افراطی گرایانه تر از وی می باشد. باراک تاکید می کرد که رژیم صهیونیستی باید از این فرصت استفاده کرده و در راستای منافعش، جهان عرب و خاورمیانه را مطیع خویش سازد.
باراک در تعامل خود با فلسطینیان از اصطلاحاتی نظیر “تهدید و تطمیع”، “جنگل عربی و دفاع رژیم صهیونیستی از خود”، “گرایش هژمونی و سلطه طلبی و زورگویی”، “رژیم صهیونیستی قدرت برتر منطقه”، “صلح مبتنی بر قدرت” و “برخورد قاطعانه در برابر فلسطینیان و عرب ها” استفاده می کرد و ما با توجه به این عبارات می توانیم تفکرات ژنرال باراک و شارون را بشناسیم.
اما در ارتباط با دیدگاه اولمرت در زمینه فرصت های تاریخی باید گفت که فرصت های تاریخی در نظر نخست وزیر کنونی رژیم اشغالگر قدس مطمئنا به این معناست که «دروازه های کشورهای خاورمیانه به روی وی و اسراییل باز باشد.»
اگر شرایط کنونی که ما در آستانه کنفرانس بین المللی صلح در آن قرار داریم، این اجازه را می دهد که کشورهای عربی و کشورهای منطقه خاورمیانه دروازه های خود را به سوی رژیم صهیونیستی باز کنند، این مساله در وهله اول ناشی از ناتوانی و ضعف کشورهای عربی و شانه خالی کردن آنها از انجام وظایف خود است.
ادبیات و ایدئولوژی و راهبرد های سیاسی رژیم صهیونیستی بر این نکته تاکید می ورزد که «جنگ های آنها در فلسطین و منطقه سعی در حذف کامل مساله فلسطین و اجرای کامل پروژه صهیونیستی دارد.»
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چه عاملی می تواند تحولی در جهان عرب ایجاد کرده و این قدرت را به این کشورها بدهد که رژیم اشغالگر قدس را به یک دولت سازشکار تبدیل کرده و روند حملات و کشتارها و شهرک سازی و احداث دیوار حایل را متوقف کنند؟!
چه عاملی می تواند قدرتی به فلسطینیان بدهد که با تقسیم خاک فلسطین، قسمتی از آن را در اختیار خود بگیرند و شهرک های صهیونیستی غیر قانونی را از خاک این کشور جدا کند؟!
صهیونیست ها همیشه اعلام کرده اند که سازش با فلسطینیان غیر ممکن است. پس حالا چطور و بر چه اساسی این مساله ممکن شده است؟!
برای فهم بیشتر برنامه های سیاسی و نقشه های واقعی رژیم صهیونیستی در این مرحله باید موارد ذیل را بررسی کنید:
* امتیازات تلخی که رژیم صهیونیستی از اعطای آنها به فلسطینیان سخن می گوید.
* نقشه راه و دیدگاه ها، اهداف و برنامه هایش که یکی از آنها سرکوب انتفاضه است.
* نقشه سیاسی رژیم صهیونیستی و اعتراضات این رژیم به چهارده نکته در نقشه راه
* نقشه سیاسی فلسطین
* حق بازگشت
* شهرک های صهیونیست نشین
* مسئله قدس
* نقشه راه و تشکیل کشور فلسطینی
* نقشه راه و طرح های آن در نوار غزه و بیت لحم
هدفی که در این مقاله دنبال می کردیم این بود که آیا بر اساس برنامه های سیاسی و نقشه های واقعی اشغالگران سازش میان عرب ها و صهیونیست ها ممکن است یا نه … !