آمریکا در سال 1948 و پس از گذشت ساعاتی از شکل گیری دولت عبری، این دولت را به رسمیت شناخت و بلافاصله پس از آن نیز وامی را به ارزش 100 میلیون دلار به اشغالگران قدس اعطا کرد که در واقع این وام برگه نخستین دفتر تعهدات آمریکا در قبال رژیم صهیوینستی بود؛ تعهداتی که اشکال مختلف آن را می توان در کمک های مالی و غیر مالی واشنگتن به تل آویو مشاهده کرد. با گذشت زمان میزان کمک های آمریکا به صهیونیست ها فزونی یافت و وام ها شکل بلا عوض به خود گرفت.
با افزایش فعالیت و نفوذ لابی صهیونیسم، دامنه کمک های آمریکا به “اسرائیل” نیز گسترش یافت و علاوه بر کمک های اقتصادی و آموزشی، کمک های نظامی را نیز در بر می گرفت.
با وجود رشد صعودی حمایت های مستمر آمریکا از رژیم صهیونیستی، ولی این حمایت ها تا نیمه دهه شصت ناچیز و تنها محدود به حمایت های دیپلماتیک از این رژیم در محافل بین المللی و برخی کمک های اقتصادی به آن بود که هدف از تمامی آنها تضمین بقای دولت یهودی و حمایت از اقتصاد این دولت بود؛ اقتصادی که ضعیف و ناتوان می نمود و قدرت جذب میلیون ها مهاجر یهودی را نداشت.
در سال 1960 به تصمیم “جان. اف. کندی” برای اولین بار تجهیزات نظامی به “اسرائیل” فروخته شد و با این اقدام، کمک های واشنگتن به تل آویو از خط اقتصاد و سیاست گذشت و وارد عرصه نظامی شد. در دهه پنجاه، شاخص کمک های مالی به 550 میلیون دلار رسید که نیمی از آنها وام و نیمی دیگر وام های بلا عوض بود.
پس از ترور کندی در سال 1963، جانسون حاکمیت را در آمریکا به عهده گرفت و روزگار وی آغاز روند رو به صعود حمایت دیپلماتیک واشنگتن از تل آویو و رفتار خصمانه اش با جهان عرب بود که نخستین نمود آن را می توان در آنجایی مشاهده کرد که دولت جانسون در سال 1967 از حق وتوی خود در شورای امنیت استفاده کرد و مانع از اجرای کامل مفاد قطع نامه آتش بس جنگ ژوئن که بر اساس آن نیروهای متخاصم باید به خطوط آتش بس باز می گشتند، شد و با این کار خود این اجازه را به صهیونیست ها داد تا اراضی عربی جدیدی را به اشغال درآورند که از آن جمله باید به کرانه باختری، نوار غزه، سینا و جولان اشاره کرد.
پس از یک هفته از پایان جنگ 1967 جانسون اعلام کرد که بازگشت به خطوط آتش بس نمی تواند باعث صلح شود و تنها باعث از سر گیری درگیری ها خواهد شد.
یک سال بعد، یعنی در 1968 دولت جانسون مقدار کمک های خود به تل آویو را تا سقف 400 درصد افزایش داد و در سال بعد یعنی در 1969 این کمک ها شاهد رشد 60 درصدی بود و ارزش دلاری آنها به 160 میلیون رسید که بیش از نیمی از آنها را کمک های نظامی تشکیل می داد.
با تمامی این تفاصیل در دهه شصت باز هم میزان حمایت های ایالات متحده از تل آویو آن چنان چشمگیر نبود و به حدود 535 میلیون دلار می رسید که البته بیشتر آنها به صورت وام اعطا شده بود.
با آغاز دهه هفتاد حجم کمک های مالی صورت شتابنده ای به خود گرفت تا جایی که میزان کمک های آمریکا در سال 1971 به اندازه تمام کمک هایی بود که “اسرائیل” در دهه 50 از کاخ سفید دریافت کرد.
از جمله نتایج حمایت های بی دریغ و بی قید و شرط ایالات متحده آن بود که این حمایت ها از دایره تلاش برای حفظ امنیت و بقای “اسرائیل” در سال 1948 خارج و کار به تایید اطماع توسعه طلبانه و حمایت های دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی برای تثبیت اشغالگری های دشمن صهیونیستی در اراضی عربی 1967 رسید.
در سال 1973 دولت نیکسون، “اسرائیل” را از یک شکست حتمی نجات داد. در اکتبر این سال نیروهای مصری و سوری در یک هجوم غافلگیرانه ضربات سنگینی را به دشمن اشغالگر وارد کردند.
در جنگ سال 1973 انور سادات توانست توازن قوا را که تا آن روز به نفع صهیونیست ها بود، تغییر دهد و بستری را برای آزادسازی اراضی اشغالی 67 فراهم کند، ولی دولت نیکسون با همکاری مشاور امنیت ملی اش هنری کسینجر توانست مانع از تحقق اهداف کشورهای عربی از جنگ 73 شود.
گفتنی است که در جریان جنگ اکتبر، دولت آمریکا مقادیر زیادی تجهیزات نظامی را به رژیم صهیونیستی تحویل داد که از آن جمله می توان به 40 جنگنده فانتوم، 38 هواپیمای “اسکای هوک”، 12 هواپیمای ترابری نظامی و 20 زره پوش اشاره کرد.
گفتنی است که تجهیزات مذکور که حجم آنها به حدود 22 هزار تن می رسید در طی ده روز در اختیار اشغالگران صهیونیست قرار گرفت که بیشتر آنها از نیروهای آمریکایی مستقر در آلمان اخذ شده بود؛ علاوه بر این کنگره آمریکا قانونی را برای مقابله با حوادث و رخدادهای فوق العاده و ناگهانی وضع کرد که با تصویب آن 202 میلیون دلار به عنوان کمک ویژه از سوی آمریکا به رژیم اشغالگر قدس اعطا شد.
یکی از نتایج مستقیم حمایت آمریکا از “اسرائیل” در سال 1973 آن بود که دیگر رژیم صهیونیستی به این باور رسید که واشنگتن هیچ گاه دست از حمایتش نخواهد کشید و این رژیم می تواند به اشغالگری های خود در اراضی اشغالی ادامه دهد.
در واقع باید گفت که کمک های آمریکا در زمان خودش باعث شد فرصتی که برای عرب ها جهت آزادسازی اراضی تحت اشغال شان به دست آمده بود، از دست برود و بسترهای برقراری صلح در منطقه نابود شود. از همان زمان و به فضل تلاش های کسینجر، یهودیان آمریکا توانستند به مراکز تصمیم گیری سیاسی آمریکا راه یابند و لابی صهیونیسم نیز توانست حاکمیت خود را بر کنگره تثبیت کند، کنگره ای که دیگر به مرکبی برای رسیدن نیروهای لابی به اهدافشان مبدل شده بود. به گفته یکی از مسئولان این جماعت صهیونیسم، وظیفه تمامی اعضا این بود که برای افزایش کمک های خارجی آمریکا بکوشند و همچنین تلاش شان در این راستا باشد که سهم “اسرائیل” از این کمک های خارجی بیشتر از همه باشد. به عنوان نمونه در سال 1974 سهم تل آویو از کمک های خارجی 2646 ملیون دلار بود که این میزان در سال 1976 به 2655 رسید.
در سال 1981 و پس از آنکه ریگان زمام دولت آمریکا را به دست گرفت، سیل کمک ها به سمت تل آویو روانه شد. حجم کمک های ایالات متحده از 5000 میلیون دلار در سال گذشت، ضمنا تمامی این کمک ها از سال 1985 دیگر شکلی بلاعوض به خود گرفت.
جین میرشهایمر و استیفن ولت حجم کمک های مالی که “اسرائیل” در میان سال های 1973 تا 2005 از آمریکا دریافت کرده است 140 میلیارد دلار برآورد کردند و با وجود بزرگی این رقم، پیش بینی های بنده این است که حجم واقعی این کمک ها از زمان تشکیل دولت تا پایان سال گذشته از مرز 200 میلیارد دلار گذشته است؛ البته این عدد در صورتی درست است که کمک های غیر مستقیم و کمک های مردم آمریکا که بیشتر آنها توسط یهودیان این کشور تامین می شد، را در نظر نگیریم. ضمنا اگر بخواهیم هزینه ای را که آمریکا به خاطر حمایت مطلقش از رژیم صهیونیستی پرداخته است، اضافه کنیم این رقم از مرز یک میلیارد دلار نیز می گذرد که نمونه آن را می توان در بحران اول انرژی در آمریکا و حمله بوش به عراق در سال 2003 یاد کرد.
بر اساس گزارش ها و اسناد انتشار یافته، بوش بر اساس نقشه ای عمل کرد که پیش از این نئومحافظه کاران اجرای آن را به نتانیاهو پیشنهاد کرده بودند. نتانیاهو که در آن زمان نخست وزیر “اسرائیل” بود در جواب این پیشنهاد گفت: «اجرای این طرح یک خیال و یک خطر بزرگ است.»
آری! بوش به خاطر نادانی اش و بدان سبب که امور کشور را به جمعی از نژادپرستان حافظ منافع “اسرائیل” و مخالف عرب ها و مسلمانان سپرده است، اجرای این طرح را فرصتی دانست تا آنکه در تاریخ به عنوان فردی شناخته شود که بیش از همه کینه و نفرت ملل جهان را علیه کشورش برانگیخت و باعث رشد تروریسم جهانی شد.
منبع: البیان ـ چاپ امارات