پنج شنبه 01/می/2025

بنگاه های شایعه پراکنی در خدمت رژیم صهیونیستی

سه‌شنبه 29-جولای-2008

در بازه زمانی که تبادل اسرا میان حزب الله و رژیم صهیونیستی انجام گرفت، تل آویو حمله گسترده تبلیغاتی را علیه حزب الله آغاز کرد و از سمیر قنطار تصویر یک موجود وحشی را ترسیم کرد که یک کودک صهیونیستی را کشته است و در توصیف حزب الله نیز تاکید کرد که این حزب به خاطر آزادی قاتل کودکان صهیونیستی جشن می گیرد و او را یک قهرمان می داند. بنگاه های شایعه پراکنی رژیم صهیونیستی خانواده های شهدای لبنانی را نیز مشتی سبک سر توصیف کردند که عشق به مرگ دارند.

اشغالگران در حملات تبلیغاتی خود علیه مقاومت لبنان مدعی شدند که تل آویو به ارزش های اخلاقی و انسانی پایبند است و با وجود آنکه مبادله اسرای زنده لبنانی با سربازان مرده اسرائیلی منافع راهبردی اش را به خاطر می اندازد ؛ ولی به خاطر حفظ عزت سربازانش، حاضر است تا در مقابل تحویل پیکر این سربازان، اسرای لبنانی را آزاد کند.

رسانه های وابسته به دولت عبری، وزارت خارجه رژیم صهیونیستی و آژانس یهود در ادامه حملات تبلیغاتی خود علیه حزب الله فیلم هایی را در اختیار رسانه های جهانی گذاردند که پخش آنها در راستای خدمت به تل آویو بود.

بعد از پایان دو عملیاتی که در کمتر از یک ماه توسط دو راننده بولدوزر در شهر قدس انجام گرفت، وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس مدعی شد که تروریسم (مقاومت) فلسطینی سلاح جدیدی را ابداع کرده است.

باید در جواب این مقام صهیونیستی گفت که فلسطینی ها هرگز بولدوزر را به عنوان یک سلاح کشنده به کار نگرفتند و اولین کسانی که این ماشین را به عنوان ابزاری برای ویرانگری و اقدامات تروریستی مورد استفاده قرار دادند، صهیونیست ها بودند. آنها در هنگام تاسیس رژیم غاصب شان در سال 1948 و اشغالگری هاشان در سال 1967 این کاربرد جدید را برای بولدوزر ابداع نمودند.

صهیونیست ها از هنر فراوانی در عرصه روابط عمومی و نیز به خدمت گرفتن رسانه های غربی برای جلب مخاطب غربی برخوردارند، به عنوان نمونه مسئله حملات موشکی گروه های مقاومت به شهرک های کوچک صهیونیست نشین همچون “اسدوروت” را به گونه ای به تصویر می کشند که ساکنان این شهرک ها شکل یک قربانی را به خود می گیرند.

صهیونیست ها در راستای فریب افکار غربی ها، برنامه های سفر شخصیت های برجسته بین المللی به اسرائیل را به گونه ای تنظیم می کنند که حتما دیداری از اسدوروت داشته باشند تا از این طریق حس دلسوزی آنان را برانگیزند که ما نمونه این امر را در جریان سفر باراک اوباما، نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به تل آویو داشتیم ؛ البته صهیونیست ها به هیچ وجه به این نکته اشاره نمی کنند که موشک های مقاومت پاسخی به تجاوزات صهیونیست ها علیه شهروندان فلسطینی در نوار غزه و کرانه باختری است.   

شاید حملات تبلیغاتی صهیونیست ها تاثیری بر افکار شهروندان عرب و حتی جامعه صهیونیستی نداشته باشند ؛ ولی این امکان وجود دارد که شهروندان غربی تحت تاثیر این تبلیغات قرار گیرند و از این رو، وظیفه رسانه های عربی این است که تلاش هایی ـ ولو جزئی ـ در رسانه های غربی برای بر ملا ساختن ماهیت جنایتکارانه رژیم اشغالگر قدس داشته باشند و پرده از دروغین بودن اظهارات مقامات صهیونیستی بردارند و صد البته که اثبات کذب ادعاهای اشغالگران قدس ساده است ؛ زیرا پایه این ادعاها و دروغ ها سست تر از لانه عنکبوت است و مبتنی بر فریفتن افکار عمومی غرب و سرپوش نهادن بر حقایق موجود می باشد.

در مورد تبلیغات صورت گرفته علیه سمیر قنطار و نیز ادعاهای اشغالگران مبنی بر اقدام وی در هدفگیری دان هاران، دانشمند هسته ای رژیم صهیونیستی و دخترش باید گفت در عملیاتی که سمیر قنطار در سال 1978 و با مشارکت دو مبارز سوری و یک مجاهد فلسطینی انجام داد، هدف نفوذ به شهرک نهاریا در شمال مناطق اشغالی (اسرائیل) و به اسارت گرفتن دان هاران، دانشمند هسته ای رژیم صهیونیستی بود تا از وی به عنوان برگه ای برای آزادی مبارزان فلسطینی دربند زندان های اشغالگران قدس استفاده شود.  

سمیر و مبارزان همراهش، هاران و دخترش را با خود بردند و قصد داشتند تا از طریق دریا، آن دو را به سواحل شهر صور در لبنان منتقل کنند ؛ البته اختلاف نظرهایی در مورد همراهی “اینات” با پدرش وجود دارد و در حالی که اسرائیل مدعی است اینات به همراه پدرش ربوده شده است، سمیر القنطار بر این نکته پافشاری می کند که دان هاران خود دست دخترش را گرفت و به همراه خود آورد.

به هر رو، عملیاتی که فرماندهی آن را سمیر قنطار بر عهده داشت، لو رفت و دو نفر از همرزمان سمیر کشته شدند و در جریان تبادل آتش میان دو طرف، هاران و دخترش کشته شدند و پنج گلوله نیز به بدن سمیر اصابت کرد و این چهره مبارز به همراه تنها همرزمش که بعدها در جریان تبادل اسرا آزاد شد، به اسارت اشغالگران درآمدند.

مهم اینجاست که چرا عرب ها در فعالیت های رسانه ای خود در سطح جهان هیچ پرسشی را در مورد اقدامات این دانشمند هسته ای صهیونیست که وعده ویرانی را به ملت های خاورمیانه می دهد، مطرح نساختند و چرا اعلام نکردند: قاتل اینات، دختر دان هاران کسانی هستند که مخالف هر گونه مذاکره در خصوص تبادل اسرا می باشند نه آن کسانی که از خویشتن دفاع می کنند و اگر قنطار کودک کش بود، فرزند هاران را در همان خانه اش می کشت؟

در جریان تبادل اسرا میان حزب الله و رژیم صهیونیستی، پیکر پاک شهید دلال المغربی، مبارز برجسته فلسطینی نیز تحویل داده شد و برخی شبکه های ماهواره ای فیلمی که در آرشیو خود در خصوص عملیات قهرمانانه وی داشتند، پخش کردند.

فیلم مذکور تصاویر دلخراشی را در خود جای داده است که در آن یک جنایتکار صهیونیست در حالی که موهای این بانوی مبارز را به دور دستان خود پیچیده بود، با کلت خود به سمت سر او تیراندازی می کرد ؛ البته در وضعیتی که روح از کالبد خاکی او پرواز کرده و تنها یک پیکر بی جان در مقابل این جنایتکار صهیونیست است.

آری! تصویر فوق نشانگر اوج کینه توزی و پستی جنایتکاران صهیونیست می باشد. بد نیست بدانید آن موجود پلیدی که چنان اهانت زشتی را به پیکر شهید مغربی کرد، کسی نبود جز ایهود باراک، وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس.

واقعا این سوال مطرح است که چرا رسانه های عرب برای بر ملا ساختن ماهیت غیرانسانی و غیراخلاقی رژیم اشغالگر قدس که همیشه از ارزش محوری و اخلاقی بودن اقداماتش سخن می گوید، تصویر فوق را پخش نمی کنند؟ چرا هویدا کردن اقدامات تروریستی مسئولان صهیونیستی که همیشه نقاب تمدن و دموکراسی را بر صورت می زنند و دم از صلح می زنند و آزادانه در کشورهای غربی گام می گذارند، در محور توجه رسانه های عربی قرار نمی گیرد؟

در اینجا بد نیست برای پاسخ به یاوه گویی های مقامات رژیم اشغالگر قدس مبنی بر ابداع شیوه جنگ با بولدوزر از سوی فلسطینی ها، اشاره ای به مقاله گدعون لیوی، نویسنده صهیونیست داشته باشیم که در آن، ضمن تکذیب ادعاهای دولتش، “اسرائیل” را آغازگر تروریسم بولدوزری دانست.

در مقاله لیوی که چند روز پیش توسط روزنامه عبری زبان “هاآرتص” منتشر شده، آمده است: “فلسطینی ها هرگز مبدع استفاده از بولدوزر به عنوان سلاح نبودند. آنها ـ در مقایسه با ما ـ خیلی دیر به این امر پی بردند. به عنوان نمونه در سال 2004 و بعد از آنکه ارتش ما 1404 واحد مسکونی فلسطینیان را در غزه تخریب کرد، 10704 نفر بی خانمان شدند. ارتش ما در اردوگاه جنین نیز 560 منزل را ویران کرد و «کردی»، راننده بولدوزر برای ما می گفت که چگونه ویسکی می خورد و اردوگاه مذکور را به تلی از خاک مبدل می ساخت. در عملیات «رنگین کمانی در میان ابرها» نیز نقش اصلی را بولدوزر ایفا می کرد و ارتش عبری با این ماشین سنگین 120 منزل را تنها در یک روز ویران کرد و تنها کسی که در رفح و خانیونس زندگی کرده است، عمق این فاجعه را درک می کند.”

بنا به گفته گدعون لیوی، رژیم صهیونیستی با استفاده از این ماشین سنگین (بولدوزر) حجم گسترده ای از ویرانگری را بر جای گذاشت و نه تنها از آن برای تخریب و ویرانگری استفاده کرد ؛ بلکه آن را به عنوان وسیله ای برای قتل فلسطینی ها و فعالان حقوق بشر به کار گرفت.

این نویسنده صهیونیست خطاب به مقامات رژیم اشغالگر قدس می گوید: “نگویید که بولدوزرهای ما فقط برای تخریب مورد استفاده قرار می گیرند نه قتل و کشتار ؛ زیرا اگر اینگونه باشد پس قاتل راشل کوری، فعال صلح آمریکایی که زیر بولدوزرهای ارتش ما له شد کیست؟ چه کسی فرزندان خانواده شوبی را در زیر زنجیرهای بولدوزر خود کشت؟ چه کسی جمال فاید، معلول فلسطینی ساکن اردوگاه جنین را با بولدوزر زیر گرفت و تنها چیزی که از او باقی ماند، مقداری از فلزات به کار رفته در صندلی چرخدار وی بود؟ آیا اسم این کارها را باید چیزی غیر از تروریسم بولدوزری گذاشت؟!”

به اعتقاد گدعون لیوی، امروز فلسطینی ها از همان ابزاری استفاد می کنند که زمانی صهیونیست ها خود از آن علیه طرف مقابل استفاده می کردند.    

لینک کوتاه:

کپی شد