پنج شنبه 01/می/2025

محمد دحلان از محله تا وزارتخانه

جمعه 5-ژانویه-2007

محمد دحلان مسافت غزه تا تونس را به سرعت طی کرد. او زمان زیادی برای تبدیل شدن از یک عضو ساده در فتح به فرمانده سازمان حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان و از آنجا تا نشستن بر کرسی وزارت در کابینه تشکیلات خودگردان طی نکرده است.

او ابتدا در دفاع از عرفات چنان دو آتشه بود که او را “نماد و آقای رئیس و کدخدا” توصیف می کرد، اما دیری نپایید که به یک مخالف و انقلابی سرسخت تبدیل شد و “ده روز” فرصت را برای ساقط کردن عرفات کافی می دانست! او به یکباره از عضو یک باند چهارنفره و غرق در فساد و مافیای جنایت به یک مصلح سیاسی و اجتماعی تبدیل شد!

در زمانی که فرماندهی سازمان حفاظت اطلاعات را بر عهده داشت مخالفان توافق اسلو یا کسانی را که با اشغالگران مبارزه می کردند یا با تشکیلات خودگردان مخالف بودند به شدت سرکوب می کرد، اما مدتی بعد به ناگاه رهبری اشغال مراکز اداره و سازمان های تشکیلات خودگردان و تخریب آنها و ایجاد ناامنی داخلی در مناطق فلسطینی نشین را به دست گرفت.

محمد دحلان آرمان ها و اهداف ویژه خود را دارد، اما او فرزند طرح و ابزار و صاحب برنامه ای است که کاملا با برنامه های صهیونیستی و آمریکایی همخوانی دارد. هنگامی که از وی خواسته شد با مبارزان و نیروهای مقاومت مبارزه کند، کاملا در خدمت این هدف قرار گرفت و اکنون نیز به جنگ علیه فتح و تشکیلات خودگردان مشغول است و فردا هم با فلسطین و فلسطینیان خواهد جنگید.

آیا او واقعا یک مصلح است و با فساد مبارزه می کند؟ یا آنکه برنامه هایی را برای غزه دارد که قرار است پس از طرح شارون اجرا شود؟! اسرائیلی ها مدتی پیش دحلان را تشویق کرده بودند که برای جلوگیری از به قدرت رسیدن حماس، در غزه نقش مهم تری ایفا کند، سرهنگ از این اشاره استفاده کرد و همه را هدف تیرهای زهرآگین خود قرار داد.

 این داستان کامل زندگی محمد دحلان و پیشرفت و ترقی اوست!

 “این جوان مرا شگفت زده کرده است”(جرج بوش)

اگر سرهنگ محمد دحلان خدمات بی شائبه ای به دولت آمریکا نکرده بود و رئیس جمهور بزرگ ترین کشور دنیا شخصا از روند ترقی آکروباتیک او خبر نداشت، چنین از وی تمجید نمی کرد!

این تمجید در زمانی صورت گرفت که آمریکا کاملا در مسائل داخلی فلسطین دخالت می کرد و انتفاضه فلسطین نیز به شدت جریان داشت. بوش آن زمان در حالی پیروزمندانه در کنفرانس شهر “عقبه” اردن شرکت کرده بود که دو ماه پیش از آن بغداد را به تصرف کامل خود در آورده بود و تصمیم داشت تا سیستم جدیدی در منطقه خاورمیانه ایجاد کند که با نگرش صهیونیستی همخوانی داشته باشد و با آن همکاری کند و آن دسته از حرکت ها و کشورهایی را که در برابر برنامه های آمریکا در منطقه مقاومت می کردند از سر راه بردارد. این تمجید همچنین زمانی صورت گرفت که محمد دحلان گزارش کاملی از وضع امنیتی در نوار غزه و کرانه باختری در اختیار بوش قرار داد و در پایان گفته بود که “کارهایی هست که می تواند انجام دهد” و برای این منظور از آمریکا خواست که به سازمان تحت امرش کمک های امنیتی ارائه دهد.

دحلان برای رسیدن به این قله مسافت طولانی را به سرعت طی کرد و مراحل مختلفی را سوزاند و مدارج و مناصب مهمی را در عرصه سیاسی پشت سر گذاشته بود. اما این حرکت در بسیاری از ابعاد خود هنوز ناشناخته مانده است یا نقش عوامل خارجی (شاید دشمنان) در این میان کمتر روشن است.

 داستان چیست؟!

دحلان همه این مراحل را با دروغ و فریب طی کرده است و حال آنکه تاریخ زندگی اش کاملا مشخص، دوستانش هنوز زنده و آنانی که از کودکی او را می شناسند هنوز در قید حیاتند. او مدعی است که از همان کودکی اهل مبارزه بود و مدعی شده است که ده سال را در زندان سپری کرده است و جنبش جوانان فتح را او تاسیس کرده است و در رهبری انتفاضه معاون ابو جهاد خلیل الوزیر بوده است. جالب آنکه همه این دوره های ادعایی دحلان، برای هیچ کس روشن نیست و آنچه دیگران می دانند چیز دیگریست! همسایگان دوران کودکی اش، همکلاسی ها و همراهانش در سازمان فتح و دوستانی که در تونس با او بوده اند و رقبایش در قدرت و غیره چیزهای دیگری می گویند.

 زندگی در اردوگاه

دحلان از همان کودکی به خشونت و مردم آزاری معروف بود. از جمله بچه هایی بود که هر روز با بچه های دیگر درگیری و دعوا و مشاجره داشت. این مسأله باعث شده بود که اثر ضربات مختلف در جاهای متعددی از بدنش به جا بماند. از نظر تحصیلات متوسط بود و توجه زیادی به درس نداشت. در روابط اجتماعی هم نظم و انضباطی نداشت و سخن وری و نوآوری هم چندان استاد نبود. زود خشمگین می شد و بلافاصله دیگران را آماج فحش و ناسزا قرار می داد. تفاوت چندانی با افراد عادی دیگر نداشت و فعالیتش آن چنان جالب توجه نبود. تا زمان ورود به دانشگاه در هیچ گروهی عضویت نداشت.

 ورود به دانشگاه

محمد دحلان در دانشگاه اسلامی غزه درس خوانده است. او بارها با دانشجویان اسلامگرا درگیر شده و بارها از برخی جوان ها کتک خورده بود.

در دانشگاه به عضویت جنبش فتح و شاخه جوانان آن در آمد و بعدها مدعی شد که مؤسس این شاخه بوده است. یکی از بنیانگذاران جنبش جوانان عضو فتح در پاسخ به این ادعای دحلان گفته است که جنبش جوانان فتحاوی در کرانه باختری تاسیس شد نه در نوار غزه. او جزئیات این امر را با ذکر تاریخ دقیق و نام افراد بنیانگذار بیان کرده است.

با فرض این که دحلان از مؤسسان شاخه دانشجویی فتح در نوار غزه بوده باشد این ادعا هم ـ به گفته یک مقام جنبش فتح ـ مردود است، زیرا آغاز فعالیت این شاخه در غزه با الهام از کرانه شکل گرفته بود و تاسیس به شمار نمی آید.

پس از آغاز فعالیت فتح در دانشگاه ها ابوجهاد خلیل الوزیر دستور تشکیل شاخه دانشجویی این جنبش را صادر کرد. این کار در کرانه باختری آغاز شد و فعالیت های آن دو سال بعد روند صعودی به خود گرفت. خلاصه آنکه مؤسسان شاخه دانشجویی فتح همگی از ساکنان کرانه باختری بوده اند و کسی از ساکنان نوار غزه میان این گروه حضور نداشت.

 داستان بازداشت

سرهنگ دحلان ادعاهای زیادی درباره بازداشت خود مطرح کرده است که این امر در گزینش وی و ترفیع درجه سریعش در فتح مؤثر افتاد. این دوره، دوره طلایی برای تشکیل شخصیت “کاریزمای” دحلان از طریق رسانه های مختلف بود. دحلان هیچ فرصتی را برای بهره برداری از “رنج های” زندان جهت نشان دادن خود در برابر دیگران، از دست نمی دهد.

او در کنفرانسی خبری که اخیرا در اردن و پس از حوادث غزه بر گزار شد، گفته است که بارها با عرفات درگیر شده است که در یکی از آنها به انتصاب دکتر زکریا الاغا به عضویت کمیته مرکزی فتح شدیداً اعتراض کرد. عرفات از وی پرسید که به نمایندگی از چه کسی سخن می گویی و دحلان پاسخ داد که به نام ده ها سالی که در زندان های “اسرائیل” گذرانده ام. حقیقت آن است که دحلان فقط در بین سال های 1981 و 1986م. مدتی را در زندان بوده است. او در این پنج سال چند بار مختلف و به مدت کوتاه بازداشت شده بود و ادعای ده ها سال دحلان، هیچ گاه رخ نداده است. جبریل الرجوب اخیرا گفته است که دحلان بیشتر از سه سال در زندان نبوده است، اما این بازداشت را ـ احتمالا و آن گونه که همسایگان سابقش می گویند ـ در راستای درخشان نشان دادن چهره اش، تحمل کرده است! تا جوان ماجراجو را به یک مبارز و سپس یک رهبر جوان تبدیل کند و با رفتن به تونس زمینه برای ادامه حرکت به سوی نردبان ترقی و رسیدن به بالای هرم رهبری سیاسی فراهم آید.

 نقش “ابو رامی”

ابورامی که ساکنان شهر خان یونس به خوبی می شناسند، نقشی مهم در چهره سازی دحلان ایفا کرده است. او رئیس سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی در این شهر بود. کسانی که خاطرات زندگی و حیات شهید دکتر عبدالعزیز رنتیسی را خوانده باشند می دانند که این “ابورامی” کیست. این صهیونیست بارها با دکتر رنتیسی درگیری داشته است. ساکنان خان یونس به خاطر دارند که روزی ابورامی در خیابان های این شهر به این سو و آن سو می رفت و فریاد می زد که همه ببینند که دکتر رنتیسی او را ـ هنگامی که قصد بازداشت او را داشت ـ کتک زده باشد.

دکتر شهید در خاطراتش آورده است که آن روز “ابورامی” را نزد، بلکه یکی از نظامیانی را که همراه او بود، زد، اما شایعاتی که در بین مردم پخش شده بود، ابو رامی را به شدت خشمگین ساخت و کاملا از این شایعات دیوانه شده بود و در خیابان ها به مردم می گفت: به من نگاه کنید، آیا اثر ضربه یا درگیری در بدن من دیده می شود؟!

بگذریم، این ابو رامی نقش مهمی در مشهور کردن دحلان داشته است. او در سال های 1984 و 1985م. به همراه افراد تحت امرش مدام به اردوگاه می آمد و در نیمه های شب دحلان را با بلندگو فرا می خواند. مردم از هیاهو بیدار می شدند و ملاحظه می کردند که او با الفاظ زشتی دحلان را فرا می خواند و می گوید: اگر مردی بیا بیرون، گاهی نیز نیروهای صهیونیست وارد خانه اش می شدند و صدای آنها بلند می شد که همسایگان فکر می کردند که صهیونیست ها در حال کتک زدن دحلان هستند و گاهی نیز او را دستگیر می کردند و چند روزی در زندان می ماند تا “مبارز” تلقی شود!

مهم ترین کاری که ابورامی (نام مستعار این افسر صهیونیست است) کرد آن بود که مسئولان بلندپایه تر از دحلان را در جنبش فتح دستگیر می کرد تا خلا رهبری در آنها پیدا شود و تصادفا دحلان آنها را پر کند و مسئولیت های مختلفی بر عهده بگیرد تا آنکه در سال 1988م. زمان تبعیدش فرا رسید!

 تونس

دحلان از غزه به لیبی رفت و اندک زمانی در آن ماند و سپس به تونس رفت. او با جبریل الرجوب به آنجا رسید و عرفات نیز از آنها استقبال کرد و آنها را به خود نزدیک ساخت. آن دو با عرفات چند عکس گرفتند و این عکس ها به رسانه ها سپرده شد. آن دو عرفات را “بابا” می خواندند.

اما آنگاه که دیگر مسئولیت رسانه ای آنها به پایان رسید، دیگر عرفاتی نبودند و به شمار منتقدانش درآمدند. این دوره برای آن دو تن، نقطه عطفی شمرده می شود.

یکی از مقامات سازمان اطلاعات آمریکا “سیا” به نام “ویتلی برونر” می گوید: دحلان در سال های دهه هشتاد میلادی در تونس به استخدام (سیا) در آمد. او و الرجوب را چنان آماده کردند تا بتوانند در آینده و پس از امضای توافق اسلو، ابزار دست مناسبی باشند. جالب آنکه تاکنون این اطلاعات به رغم آنکه در بسیاری از مطبوعات منتشر شده از سوی هیچ یک از این دو نفر تکذیب نشده است.

یکی از دوستان دحلان می گوید که دحلان آن روزها را با دوستانش می گذراند و فقط نام تبعیدی روی آنها بود. همان گونه که یکی از دوستانش می گوید، گاهی در جمع پنج نفره با یک خودرو به این سو و آن سو می رفتند. اکنون11 دستگاه ماشین دحلان را اسکورت می کنند. علاوه بر آنها چندین خودروی دیگر دارد که برای کارهای شخصی از آنها استفاده می کند. دحلان پس از ترور ابو جهاد، مدعی شد که در هدایت و رهبری انتفاضه معاون ابوجهاد بوده است. معاون اصلی ابوجهاد که یکی از ساکنان نابلس است و اکنون تابعیت اردنی دارد می گوید: دحلان بارها به نزد او آمد و از او خواست که از ابوعمار (عرفات) بخواهد که در نزد او به کار مشغول شود. بنابراین او در دفتر ابوجهاد کار نمی کرد و هیچ گاه در “بخش غربی” مشغول نبوده است. این دفتر از سوی ابو جهاد تأسیس شد تا امور داخل را اداره کند و از نظر سازمانی و اداره کاملا مستقل بود.

ترور مقامات برجسته فتح در سال های 1988 (ابوجهاد در تونس) و 1991م (ابو ایاد و ابو الهول) سبب شد که ستاره اقبال رهبران سطح دوم فتح مانند ابو مازن و ابوعلا بدرخشد و در بخش جوانان خلا رهبری احساس شود و به همین سبب، شماری از اعضای جوان تر به ناگاه به مقامات عالی راه یافتند و از این میان “تبعیدی ها” (دحلان و الرجوب) هم سهمی بردند. در آن روزها بود که بخشش های سخاوتمندانه عرفات شامل حال این عده شد و آنها به مقامات مهمی گمارده شدند.

 پس از امضای توافق اسلو

اقدامات دحلان پس از به دست گرفتن فرماندهی سازمان حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان بر همگان آشکار است. او تا مغز استخوان به توافقات امنیتی با رژیم صهیونیستی پایبند بود و با هماهنگی کامل با سازمان های امنیتی رژیم صهیونیستی، در نابودی مقاومت نقش مؤثر داشت.

این همکاری، با کمک نامه ها و گزارش ها و دیدارها و منافع امنیتی و اقتصادی به او کمک کرد تا به بالاترین مناصب قدرت در تشکیلات خودگردان نفوذ کند. او مدتی بعد از فرماندهی سازمان حفاظت اطلاعات به عنوان مشاور عرفات انتقال یافت و بعدها وزیر امور امنیتی در کابینه ابومازن شد.

 عوامل متعددی در پیمودن مدارج ترقی دحلان نقش داشته است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

1. ریسک و ماجراجویی

2. ….

3. فایق آمدن بر رقبا

4. وفاداری به اصول شخصی (منافع)

5. سوار شدن بر قایق بادی مطمئن!

در نبرد اخیر دحلان دریافته بود که زمان بهره برداری فرا رسیده است و باید از آن استفاده کرد. او این موضوع را از خلال اظهارنظرهای مختلف و افشای طرح های عقب نشینی از نوار غزه و انتخابات داخلی فتح در این منطقه دریافته بود.

اما بعدها و پس از آنکه هزینه های زیادی متحمل شد، فهمید که کفه ترازو به نفع او نمی چرخد و کسانی که به آنها تکیه داده بود، اکنون به او پشت کرده اند. به همین سبب اندکی به عقب رفت تا آنکه زمان مناسب برای برداشتن گام های به جلو بعدی برایش فراهم گردد و او بتواند با غلبه بر رقبا بر اریکه قدرت در تشکیلات خودگردان بنشیند. هر چند که دحلان اکنون هیچ منصب رسمی در تشکیلات خودگردان ندارد، اما بدون شک یکی از قدرتمندترین افراد فتح و تشکیلات خودگردان در غزه به شمار می آید. زیرا هنوز انگیزه سلطه جویی و ابزارهای رسیدن به قدرت را در اختیار دارد. هنوز هیچ کس نمی داند که در جهان پنهان سیاست و امنیت چه چیزی در انتظارش است، اما همه می دانند که دحلان یکی از بازیگران آینده فلسطین خواهد بود.

 حامی مالی دحلان

چه کسی به او کمک مالی می کند و چگونه ثروتمند شده است؟!

از زمان تولد محمد یوسف دحلان در سال 1961م. در یک خانواده فقیر در اردوگاه خان یونس و دوران نوجوانی اش که ـ مردم به یاد دارند ـ گاهی یک ماه شلوار و پیراهنی را که پوشیده بود، عوض نمی کرد تا زمانی که بزرگ ترین هتل نوار غزه را به تملک خود در آورد، داستان های زیادی درباره او مطرح شده است. داستان فقیری که اکنون به یکی از ثروتمندترین مردان نوار غزه تبدیل شده است و این تحول تنها در عرض چند سال اتفاق افتاد.

اکنون داستان را از زمانی که او پس از تشکیل حکومت خودگردان با شماری از نیروهای فتح وارد نوار غزه شد، ادامه می دهیم. او پس از آنکه خود را به عرفات نزدیک کرد به ریاست سازمان حفاظت اطلاعات در نوار غزه منصوب شد و به همراه گروهی از اعضای فتح به نوار غزه بازگشت.

پس از آنکه هتل ساحلی نوار غزه را خرید، شهرت دارایی دحلان همه را مات و مبهوت کرد. این هتل یکی از مجلل ترین هتل های پنج ستاره در خاورمیانه محسوب می شود. ساکنان نوار غزه از اینکه یک نوجوان فقیر، به این زودی هتلی را خریده است که میلیون ها دلار ارزش دارد در شگفت ماندند. اما سازمان حفاظت اطلاعات هر کس را که درباره این “اصلاح طلب” جدید گمان بد می کرد، ساکت می کرد و اگر نمی شد، شکنجه می کرد. هنگامی که روزنامه هاآرتص در سال 1997 در گزارشی میزان دارایی های مقامات تشکیلات خودگردان در بانک های رژیم صهیونیستی و بین المللی را منتشر کرد، همه انگشت به دهان گرفتند. دارایی دحلان فقط در بانک های صهیونیستی بیش از 53 میلیون دلار ذکر شد. گذرگاه های مرزی بهترین نمونه فساد بودند. “اسرائیل” مالیات گمرکی زیادی در این گذرگاه ها که در مرزهای ورودی و خروجی تشکیلات خودگردان با مصر و اردن قرار داشت، اخذ می کرد. بر اساس توافقات 60 درصد از این مالیات ها باید به خزانه تشکیلات خودگردان ریخته می شد. فلسطینی ها در سال 1997م درخواست کردند که سهم آنان در گذرگاه “کارنی” که ماهانه به 250 هزار دلار بالغ می شد به آن داده شود و این سهم در شماره حساب جدیدی ریخته شود. بعدها مشخص شد که این شماره حساب به محمد دحلان فرمانده سازمان حفاظت اطلاعات تعلق دارد. علاوه بر اینها، میلیون ها شیکل (واحد پول رژیم صهیونیستی) دیگر هم از طرق مختلف دیگر در بخش هایی مانند صادرات و واردات کالا از مردم اخذ می شد. ذکر این نکته هم لازم است که هزینه های سازمان حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان از طریق مالیات های مختلف که به صندوق های ویژه ای ریخته می شود، تامین می شود و هیچ سیستم مالی متمرکز و مشخصی ندارد.

روزنامه هاآرتص در این گزارش آورده است، اداره فرودگاه ها و بنادر و گذرگاه های رژیم صهیونیستی یک بار تصمیم گرفت که سهم طرف فلسطینی از این مالیات ها به حساب وزارت دارایی تشکیلات خودگردان در غزه ریخته شود. این مسأله به شدت دحلان را خشمگین ساخت. دحلان همچنین به وسیله نیروهای امنیتی تحت امرش مسئولیت حفاظت از کامیون های متعلق به شرکت انرژی “دور” ( که یک شرکت صهیونیستی است و خودروهایش از نوار غزه عبور می کنند ) را بر عهده دارد.

هدف رژیم صهیونیستی از انتشار این اخبار تحریک دحلان به اتخاذ تدابیری سخت تر علیه نیروهای مقاومت فلسطین بود، غافل از آنکه سال های انتفاضه با سال های پیش از آن تفاوت بسیار دارد.

رسوایی های مالی دحلان در این حد باقی نماند و هنگامی که او خانه یکی از اعیان شهر غزه یعنی مرحوم رشاد الشوا را به مبلغ 600 هزار دلار  خرید، یک بار دیگر در افکار عمومی انعکاس یافت. دحلان با تکذیب این اخبار گفت که این خانه را فقط به قیمت 400 هزار دلار خریده است!! او در مصاحبه با روزنامه یدیوت آهارانوت گفت که هیچ کس جز ملتش حق ندارد که درباره قیمت خانه ای که خریده است از او سؤالی بپرسد. اکنون ما به عنوان بخشی از این ملت از آقای دحلان می پرسیم که شما این پول را از کجا آورده ای؟!

روزها گذشت و فرمانده سابق سازمان حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان که اکنون هیچ سمت رسمی در این تشکیلات ندارد به دانشگاه کمبریج رفت تا در آنجا زبان انگلیسی را با کمک سه استاد برجسته و متخصص این زبان بیاموزد. کمبریج یکی از بزرگ ترین و گران ترین دانشگاه های جهان که تحت تدابیر امنیتی نیز  هست، به شمار می آید. دحلان در آن مدت در هتل “کارلتون تاور” در نزدیکی کمبریج اقامت گزید که هزینه های آن هتل نیز سرسام آور است! باید پرسید که هزینه این محل را چه کسی پرداخته است؟!

با توجه به مطالبی که در بالا ذکر کردیم، مشخص می شود که منابع مالی دحلان به شرح ذیل اند: دریافت مالیات فلسطینیان، احتکار و در اختیار گرفتن انحصاری ورود برخی کالاهای اساسی مورد نیاز فلسطینیان به نوار غزه، کمک های گسترده آمریکا و اروپا، سیطره دحلان بر اموال و اراضی فلسطینی، مجبور کردن بازرگانان و پیمانکاران فلسطینی به پرداخت باج.

 روابط دحلان و عرفات

از سرکوب مخالفان تا تبدیل به مخالف

دحلان در ابتدای ماه آگوست سال 2002 میلادی در سخنانی، ده روز به عرفات فرصت داد تا اصلاحات مورد نظر او را به اجرا درآورد و در غیر این صورت جریان “اصلاح طلب” جنبش فتح اعتراض های خود را برای ایجاد اصلاحات و مبارزه با فساد از سر خواهند گرفت. این  اظهارات بسیاری از کسانی را که از نوع روابط دحلان و عرفات آگاه بودند به شدت غافلگیر کرد. دحلان در گذشته بارها و بارها علیه هر کسی که از “سمبل” فلسطین (توصیف عرفات از زبان دحلان) انتقاد می کرد، اقدام کرده و حتی گروهی را به این اتهام که هدف آنان ساقط کردن مشروعیت رهبری تاریخی ملت فلسطین است، شکنجه کرده بود.

فلسطینیانی که در تونس حضور داشتند گفته اند که دحلان در میان همه کسانی که در دفاتر سازمان آزادیبخش در تونس حضور داشتند از همه بیشتر برای عرفات چاپلوسی می کرد و به سبب همین صفت، بسیاری از فلسطینیان از او متنفر بودند. برخی از رهبران فلسطینی بر این باورند که اگر دحلان چنین چاپلوسی نمی کرد، هیچ گاه به چنین مقامی نمی رسید. جالب آنکه دحلان در سی و سه سالگی فرماندهی سازمان حفاظت اطلاعات را در نوار غزه به دست گرفت و حال آنکه از هیچ تجربه و آگاهی سیاسی و امنیتی برخوردار نبود.

دحلان در هشتم نوامبر سال 2001 م. با دفاع شدیدش از عرفات که مورد انتقاد فلسطینیان اصلاح طلب قرار گرفته بود، همه را متعجب ساخت. دحلان در اظهار نظری در آن زمان گفته بود که تلاش های “اسرائیل” ـ توجه شود (اسرائیل) برای غیر قانونی نشان دادن رهبری عرفات بر فلسطینیان، ناکام خواهد ماند.

دحلان در همان کنفرانس خبری گفت: رئیس عرفات تواناترین فرد برای مدیریت امور فلسطین است و هنگامی که “اسرائیل” در به زانو در آوردن ملت فلسطین شکست خورد سمپاشی و خیال پردازی های خود را آغاز کرد و حال آنکه تمام گرایش های سیاسی فلسطینی از عرفات حمایت می کنند.

دحلان تاکید کرد، فلسطینی ها فقط با دستور رئیس عرفات اقدام می کنند و اگر “اسرائیل” گمان می کند که کسی از فلسطینیان می تواند دستورات عرفات را نادیده بگیرد، سخت در اشتباه است!

دحلان به این مقدار چاپلوسی بسنده نکرد و در ادامه گفت: رئیس عرفات بیشتر از همه بر حقوق فلسطینیان پایبند است و اگر “اسرائیل” فکر می کند که در میان فلسطینیان می تواند رهبرانی بیابد که حاضرند افکار صهیونیست ها را بپذیرند، باید بداند که سرنوشت آن افکار و آن افراد در زباله دان تاریخ خواهد بود.

دحلان افزود، رئیس عرفات می تواند صلح ایجاد کند، اما نه صلح “اسرائیلی” بلکه صلحی که بر قواعد بین المللی منطبق باشد، اما آنها از رئیس عرفات می خواهند که به تعهدات عمل کند و حال آنکه”اسرائیل” همچنان به کشتار و تجاوز و ورود به مناطق ادامه می دهد و این ناعادلانه و غیر قابل قبول است.

دحلان در پایان سخنانش گفت: “اسرائیلی ها” اگر خواهان دستیابی به صلح حقیقی با ملت فلسطین هستند باید با یاسر عرفات مذاکره کنند، اما اگر به دنبال چیز دیگری هستند، بدانند که این امر توهمی بیش نیست”!

دحلان آن چنان به چاپلوسی برای عرفات ادامه داد تا آنکه حتی انتقاد از او را نیز ممنوع کرد. او در مقاله ای که در روزنامه گاردین (به تاریخ 2/7/2002م. ) منتشر شد، نوشت که” تا زمانی که عرفات در کرانه باختری در محاصره است، انتقاد یا تغییر وی اشتباه است”. دحلان در ادامه آورده است، “در این شرایط سخن گفتن از تغییر رهبر، صحیح نیست و تا زمانی که او علیه اسرائیلی ها باشد من در کنار او خواهم بود و این ربطی به ملاحظات من درباره برخی از تصمیم های او ندارد.

طولی نکشید که دحلان 180 درجه تغییر جهت داد و با به فراموشی سپردن سخنان گذشته اش در تمجید از عرفات، احساس کرد که انتقادهای آمریکا و رژیم صهیونیستی از عرفات فرصتی برای کودتاست و شاید دیگر چنین فرصتی دست نیاید، زیرا مدت ها بود که در فکر و پی چنین فرصتی می گشت.

نامه ای که در پی می آید نشان می دهد که چرا دحلان علیه عرفات قیام کرد.

محمد دحلان در تاریخ 13/7/2003 نامه ای برای شائول موفاز فرستاد و در آن نوشت: ” عرفات روزهای آخر خود را سپری می کند، اما اجازه دهید ما به روش خودمان او را کنار بزنیم و نه به روش شما. یقین داشته باشید که وعده هایی که به رئیس بوش داده ام، آماده ام برای تحقق آنها جانم را نیز فدا کنم”. دحلان می افزاید، بیم از آن می رود که یاسر عرفات اعضای مجلس قانونگذاری را جمع کند و اعتماد را از کابینه سلب کند. برای آنکه چنین کاری نکند باید با هماهنگی میان همه، انواع فشارها به وی وارد آید تا به چنین اقدامی دست نزند.

دحلان در دیدار با گروهی از روزنامه نگاران اردنی در تاریخ 29/7/2003، عرفات را آماج حملات کلامی خود قرار داد و گفت: من را که شمار زیادی از مردم را برای استقبال از او به غزه برده بودم، به خیانت به ملت متهم می کند. من هم تمایل دارم که او را به چالش بکشم (…) نه او نه هیچ کس دیگر نمی تواند مرا به خیانت متهم کند.

دحلان در چند مناسبت دیگر هم عرفات را به شدت مورد انتقاد قرار داد.

رهبران فتح و حمایت از دحلان

حوادث اخیر در مناطق فلسطینی نشین به ویژه در نوار غزه، چیزی جز درگیری در جناح تشکیلات خودگردان نبوده است. این دو جریان هم فقط بر سر تقسیم قدرت و اختیارات در فلسطین با یکدیگر به جنگ و درگیری مشغول اند. جریان های داخلی فتح که هر یک نگرش و روش خود را صحیح می داند و خود را بیشتر از دیگران نگران مصلحت عمومی می نامد، در بحران های اخیر کاملا از هم باز شناخته شدند. در جنبش فتح، جریانی کاملا مخالف عرفات است و بر این باور است که او دیگر توانایی کار را ندارد. محمد دحلان، محمود عباس، نبیل عمرو و شماری از رهبران معروف فتح مانند سمیر مشهراوی و رشید ابو شباک عضو این جریان شمرده می شوند. یک جریان دیگر همچنان به عرفات وفادار مانده است و همچنان از وی دفاع می کند که رهبری آن را شماری از وزیران و اعضای کمیته اجرایی و شورای مرکزی این سازمان و شورای انقلاب جنبش فتح برعهده دارند که تصمیم گیران حکومتی هستند و شاهرگ سیاستگذاری در فلسطین محسوب می شوند و حتی برای اینکه اوضاع در همان حال باقی بماند و تغییر نکند بدون اینکه از موقعیت و مناصب خود عقب نشینی کنند مبارزه می کنند که برجسته ترین آنها هانی الحسن، صخر حبش، جبریل الرجوب، احمد حلس دبیر کل جنبش فتح در نوار غزه، موسی عرفات که به مدیریت بحران اخیر منصوب گردید، به شمار می روند.

محمد دحلان وزیر اسبق امنیت داخلی از نظر بسیاری از تحلیلگران امور سیاسی در کنار شماری از شخصیت ها همچون سرهنگ رشید ابو شباک، سرهنگ سمیر المشهراوی، سفیان ابو زایده و دیگران رهبر فعلی و نظیره پرداز اصلی اول در نوار غزه حتی “در پشت پرده” محسوب می شود. دحلان توانست با ادعای تلاش برای اصلاح و مبارزه با فساد که خود او و شماری از رهبران فتح و مقامات تشکیلات و سازمان های امنیتی در آن دست دارند، شماری زیادی از توده مردم و هواداران فتح را دور خود جمع کنند که سرهنگ سمیر مشهراوی عضو کمیته عالی جنبش فتح و مشاور وزارت داخلی در غزه ریاست آنها را برعهده دارد. برخی معتقدند که سرهنگ مشهراوی  در حقیقت نقاب دحلان در داخل فتح و در میان توده فلسطینیان است، زیرا او از جمله “رهبران جنبش فتح است که تاکنون ـ به گفته برخی ناظران ـ به فساد مالی متهم نشده است. او چندین سال در زندان های اشغالگران به سر برده است و مسئولیت های مختلفی در فتح به عهده داشته است. او همچنین ریاست اداره بازرسی سازمان حفاظت اطلاعات را در اختیار داشته است و نظریه پرداز اصلی گروه موسوم به اصلاح طلب در تشکیلات خودگردان به شمار می آید.

سرهنگ رشید ابو شباک که به محض انتصاب موسی عرفات به ریاست سازمان کل اطلاعات فلسطین، در اعتراض به این انتصاب از سمت خود استعفا داد، یکی از حامیان جدی دحلان است. جالب آنکه دحلان او را به عنوان جانشین خود در سازمان حفاظت اطلاعات منصوب کرد. ابو شباک در سال 1954 میلادی به دنیا آمد و خانواده اش از روستای الخصاص در شهرستان مجدل به نوار غزه کوچ کرده اند. او دارای مدرک فوق لیسانس در رشته علوم سیاسی است و در سال 1971 میلادی به عضویت جنبش فتح در آمد. او بارها به وسیله صهیونیست ها دستگیر و زندانی شده است و در سال 1990م و در پی تشکیل شاخه نظامی جنبش فتح موسوم به ” فهد الاسود” تحت تعقیب قرار گرفت. او در سال 1991 به تونس رفت و در آنجا در کمیته نظارت بر نوار غزه فعالیت خود را آغاز کرد. ابو شباک در سال 1994 و پس از امضای توافق اسلو به نوار غزه بازگشت و به عضویت کمیته عالی جنبش فتح در آمد. او بعدا به معاونت دحلان در اداره سازمان حفاظت اطلاعات منصوب شد و پس از استعفای دحلان از این سمت، جای او را در این سازمان گرفت. در دوره نخست وزیری ابومازن، ابو شباک به ریاست سازمان حفاظت اطلاعات در کل فلسطین منصوب شد. به همین سبب شماری دیگر از رهبران فتح و سازمان های امنیتی فلسطینی عضو گروه دحلان هستند که عبدالعزیز شاهین وزیر امور خوار و بار سابق تشکیلات خودگردان از آن جمله است. شاهین به فساد مالی و غارت اموال عمومی و دست داشتن در واردات آرد فاسد به نوار غزه متهم است. شگفت آنکه شاهین نیز در دوره ای یکی از رهبران فلسطینی حامی شدید عرفات محسوب می شد، اما اخیرا در چندین مصاحبه و سخنرانی به شدت از عرفات انتقاد کرده است. سفیان ابو زایده یکی دیگر از رهبران فتح است که هیچ گونه محبوبیت مردمی در میان فلسطینیان ندارد. او عضو کمیته عالی جنبش فتح است و در حال حاضر نماینده وزارت امور شهری در تشکیلات است که چندین سال را در زندان های اشغالگران گذارنده و چندین پست را نیز در تشکیلات عهده دار بوده است. سرهنگ ماجد ابو شماله عضو کمیته عالی جنبش فتح هم یکی دیگر از اعضای فتح بود که اخیراً از ریاست بخش تحقیقات جنایی وابسته به پلیس تشکیلات خودگردان کناره گیری کرد. دحلان اخیراً توانسته است شمار زیادی از هواداران و رهبران شاخه جوانان در جنبش فتح را در نوار غزه به سوی خود جذب کند و این کار را با اعطای اموال فراوان و پست های مهم به آنان انجام داد. عبدالحکیم عوض مسئول شاخه جوانان فتح در نوار غزه و بیشتر رهبران این شاخه و حامیان آنها از طرفداران دحلان به شمار می آیند. آنها حتی رادیوی محلی “صدای جوان” را که به شاخه جوانان فتح در نوار غزه تعلق دارد برای تبلیغات به نفع دحلان بکار گرفته اند.

به موازات این گروه که خود اصلاح طلب می نامند، گروه دیگری در داخل جنبش فتح وجود دارد که خود را گروه مشروع می خواند و مدعی است که از مشروعیت تاریخی در این جنبش برخوردار است. احمد حلس دبیر کل فتح و کمیته عالی آن در نوار غزه رهبر این گروه در نوار غزه به شمار می آید. او از حامیان جدی عرفات بود. انتخابات داخلی در فتح نشان داد که محبوبیت او در این جنبش کاهش یافته است. در کنار او شماری از رهبران قدیمی فتح مانند دکتر زکریا الآغا، دیاب اللوح (مسئول اطلاع رسانی فتح) هانی الحسن (مسئول سازماندهی داخل) عباس زکی و سرلشکر عبدالرزاق المجایده حضور دارند. سرلشکر عبدالرزاق المجایده از نظامیان نزدیک به عرفات در طول چند دهه گذشته تاریخ فلسطین بوده است.

نزدیکان المجایده بر این باورند که او از افراد مورد اعتمام کامل عرفات است. موسی عرفات که یکی از افراد جنجالی فلسطین به شمار می آمد، نیز از جمله حامیان سرسخت عرفات بود. انتصاب او به عنوان رئیس سازمان کل اطلاعات فلسطین به مذاق اعضای گردان های شهدای الاقصی خوش نیامد و آنها او را “سمبل فساد” توصیف می کردند.

 دحلان چرا و چگونه با حماس می جنگد؟

او با ترور شهید رنتیسی چه ارتباطی دارد؟

چند روز پس از شهادت دکتر عبدالعزیز رنتیسی، پیش از آنکه سرهنگ دحلان به منزل خانواده رنتیسی برود، ده ها تن از نیروهای امنیتی و محافظان شخصی اش در طول خیابان منتهی به خانه شهید رنتیسی استقرار یافتند. اما محمد دحلان برای تسلیت شهادت به خانواده شهید به آنجا نرفته بود. او با تکبر درباره جنبش حماس سخن گفت و اظهار داشت، حماس پس از ترور شیخ احمد یاسین و دکتر رنتیسی تضعیف شده است و می توان گفت که این جنبش در پایان راه است! وی برای توجیه ادعای خود به تاخیر گردان های قسام در انتقام از خون این شهیدان اشاره کرد.

 کینه توزی علیه حماس

دحلان بر این باور است که جنبش حماس مانع از اجرای برنامه ها و مقاصد شوم او در رسیدن به قدرت است و همیشه آماده انتقام گیری از این جنبش بود. او بارها تلاش کرد تا نهادها و ساختار سازمانی حماس را از هم بپاشد و اعضایش را از میان بردارد و در این راستا شمار زیادی از اعضای جنبش حماس و حتی رهبران این جنبش را ( در زمانی که ریاست سازمان حفاظت اطلاعات را در دست داشت) زندانی و به شدت شکنجه کرد. او حتی شیخ احمد یاسین را به اقامت اجباری در خانه وادار کرد و رایانه ها و برنامه ها و پرونده های دفتر شیخ را مصادره کرد. دحلان همچنین مانع از فعالیت های خیریه در غزه شد و با اجرای طرحی به نام “خشکاندن چشمه ها” که از سوی آمریکا تدوین و اجرا شده بود، دفاتر خیریه را در این منطقه بست. در حوادث اخیر نوار غزه و هرج و مرج گسترده و ناامنی های فراوانی که نوار غزه شاهد آن بود، دحلان متوجه شد که اشغالگران صهیونیست در صدد عقب نشینی از این منطقه اند و به همین سبب خلاء رهبری در این منطقه به وجود خواهد آمد. او از اظهارات شارون که مدعی شده بود آماده است نوار غزه را به افرادی مانند دحلان تحویل دهد، بهره گرفت و به صراحت گفت که حاضر نیست، مشارکت حماس را در اداره نوار غزه بپذیرد. جالب آنکه حماس بارها اعلام کرده بود که حاضر به مشارکت در قدرت نیست و برای اداره نوار غزه نیز برنامه مستقلی تهیه و به همگان اعلام کرده بود. موضع گیری دو طرف در دیدار آخر میان دکتر رنتیسی و دحلان درباره چگونگی عقب نشینی اشغالگران از نوار غزه کاملا مشخص شد. دحلان در مصاحبه با روزنامه نیویورک تایمز با هشدار نسبت به تبدیل شدن نوار غزه به محل مناسبی برای تقویت تندروها، مدعی شد که “غزه هم می تواند مانند کابل باشد و هم مانند دبی. ما باید همه چیز را تغییر دهیم.(نیویورک تایمز، شماره 3، اوت 2004م.)

سخنرانی در جمع تجار

کشته شدن سرهنگ ابو لحیه در ماه اکتبر سال 2002 میلادی در غزه، آشوب هایی در نوار غزه به وجود آورد که نیروهای سازمان حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان نقش زیادی در آن داشتند. دحلان قصد داشت که از حادثه ترور ابو لحیه و انتقام گیری خانواده اش برای کشیدن حماس به میدان درگیری و جنگ داخلی بهره برداری کند. او در سخنانی در جمع تجار فلسطینی در غزه که بعدها خبر آن به روزنامه ها درز کرد، گفت: اگر حماس درخواست هایش را نپذیرد، جنگ داخلی به راه خواهد افتاد. او تهدید کرد که دفاتر و مراکز وابسته به حماس را به آتش خواهد کشید. دحلان همچنین گفت که اگر حماس به درخواست او برای تحویل عماد عقل متهم به قتل ابو لحیه پاسخ ندهد، ممکن است حوادث ناگواری رخ دهد! وی افزود، در صورت به آتش کشیده شدن یک پاسگاه، ما همه دفاتر حماس را خواهیم سوزاند. ما هم مثل آنها خشونت طلب داریم! من احتمال می دهم که آشوب ها افزایش یابد! اگر جدیت حماس را نبینیم، قاتلان را دستگیر خواهیم کرد.

دحلان در این نشست گفت: اگر تشکیلات خودگردان به ما پاسخ ندهد و از فتح پیروی نکند، این جنبش اقدامی جدی انجام خواهد داد.

 تعامل دحلان با شهید رنتیسی

دکتر عبدالعزیز رنتیسی پس از نجات از عملیات تروریستی اشغالگران صهیونیست در ژوئن سال 2003 میلادی، آنهایی را که با اشغالگران جلسات امنیتی برگزار می کنند به دست داشتن در این ترور متهم کرد. او به نشستی اشاره داشت که اندکی پیش از برگزاری کنفرانس عقبه برگزار شد. در این نشست شارون و موفاز از رژیم صهیونیستی و ابو مازن و دحلان از طرف تشکیلات خودگردان حضور داشتند. شارون در آن جلسه پیشنهاد ترور رهبران سیاسی گروه های مبارز فلسطینی از جمله دکتر رنتیسی و عبدالله الشامی و محمود الزهار و اسماعیل هنیه و محمد الهندی و نافذ عزام و جمیل المجدلاوی را مطرح کرد. ابومازن به این طرح اعتراض کرد، اما دحلان از “اسرائیلی ها” خواست که با ترور این افراد به او کمک کنند! دحلان گفت: اگر شما عملا می خواهید به ما کمک کنید، من با ترور رنتیسی و شامی موافقم، زیرا آنها اگر کشته شود، خلا بزرگی در داخل حماس و جهاد اسلامی به وجود می آید، زیرا آنان رهبران اصلی این دو گروه هستند.

در تحلیلی روانشناسانه از شخصیت دحلان پی می بریم که اختلافات دحلان با دکتر شهید رنتیسی فقط بر سر مواضع سیاسی و روش فکری نبوده است، بلکه عوامل روانی که به زندگی دحلان شکل داده است نیز در این تنفر دخیل بوده است.

دحلان در خانه ای در مجاورت خانه آل رنتیسی در اردوگاه خان یونس به دنیا آمد. این دو خانواده ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشتند. (همین امر موجب شد یک بار که نیروهای تحت امر دحلان صلاح الرنتیسی را بازداشت کردند مادر دحلان به زندان رفت و او را از زندان بیرون آورد و بر سر زندانبانان فریاد کشید که این (صلاح) فرزند من است.

ابراهیم الامین از نویسندگان فلسطینی پس از شهادت دکتر رنتیسی در مقاله ای در روزنامه السفیر چاپ لبنان نوشت، دکتر رنتیسی یک بار در جوانی محمد دحلان را به خاطر آنکه دختران محله را مورد آزار و اذیت قرار داده و به آنها اهانت کرده بود، کتک زد. هنگامی که محمد دحلان به نزد پدرش رفت و از دکتر رنتیسی شکایت کرد، پدرش به او گفت که اگر عبدالعزیز تو را زده باشد، حتما کاری کرده ای که مستحق آن کتک بوده ای!

نزدیکان دکتر شهید رنتیسی می گویند، دحلان بارها از دکتر رنتیسی وقت ملاقات می خواست و پس از آنکه با او دیدار می کرد در مصاحبه ها عنوان می کرد که “رنتیسی به نزد من آمد یا رنتیسی با من تماس گرفت”.

امین در مقاله اش در روزنامه السفیر آورده است که آخرین ملاقات میان رنتیسی و دحلان موجب شد که تعقیب دکتر از سوی دشمن صهیونیستی تسهیل شود. دکتر رنتیسی همان روزها با انجام یک عمل جراحی در چشم، عینکش را کنار گذاشته و برای آنکه دشمن صهیونیستی قادر به شناسایی آسان او نباشد، ریش خود را نیز کوتاه کرده بود و به همین سبب تعقیب او برای اشغالگران دشوار شده بود، اما چند روز پس از ملاقات با دحلان، دکتر رنتیسی به وسیله اشغالگران ترور شد.

 تهدید دکتر رنتیسی

دحلان بارها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم دکتر رنتیسی را تهدید کرده بود. علاوه بر آن با نوشتن نامه های متوالی به رئیس تشکیلات خودگردان او را علیه دکتر رنتیسی تحریک می کرد. یکی از افراد نزدیک به جنبش حماس توانست یکی از این نامه ها را که به امضای دحلان رسیده بود و گزارش مفصلی در آن درباره دکتر رنتیسی آمده بود، کشف و افشا کند.

متن این نامه به شرح ذیل است:

“برادر رئیس و فرمانده کل، درود وطن بر تو باد

اما بعد:

به همراه این نامه مصاحبه دکتر رنتیسی را که اخیرا انجام داده است و خواه رنتیسی محتوای آن را انکار کند یا نه ـ که حماس این مصاحبه دکتر را انکار کرده است ـ برای شما ارسال می دارم”.

علاوه بر این کار، نامه ها و منشورات و نشریات متعددی برای ایجاد تفرقه در جنبش حماس با حمایت سازمان حفاظت اطلاعات و با امضاهای دروغینی مانند “شاگردان مهندس” و “مسئولان حماس” منتشر شد. در این نامه ها و بیانیه ها دکتر رنتیسی به شدت مورد حمله و انتقاد قرار می گرفت و آمده بود که دکتر درصدد سیطره بر کل حماس است و خود را “شیر غزه” می نامد و تلاش دارد تا به آرامی و گام به گام شیخ احمد یاسین را از رهبری جنبش کنار زند.

دحلان علاوه بر همه این اقدامات، دشمنی خود را علیه دکتر رنتیسی آشکارا اعلام می کرد. او بارها در سخنان خود دکتر رنتیسی را آماج انتقادات شدید خود قرار داد. در جلسه ای که با تجار غزه داشت، گفت: رنتیسی همان فتنه متحرک، نادان و بی سواد است و فکر می کند که ملا عمر (رهبر طالبان) است. این سخنان نشان دهنده تنفر شدید او از دکتر رنتیسی بود، زیرا دانایی و قدرت رهبری دکتر رنتیسی زبانزد خاص و عام بود.

دحلان در تماسی تلفنی با جهاد الخازن یکی از روزنامه نگاران فلسطینی گفته بود: او آماده است که ده نفر را برای ترور رنتیسی بفرسد و سپس آنها را دستگیر کند. خازن این اظهارات را در ماه اکتبر سال 2002م. در مجله “عیون و آذان” منتشر کرد.

خازن در مطلب دیگری که در ژوئن سال 2004 میلادی در همان مجلس منتشر شد، اظهار داشت، دحلان عملا رنتیسی را به قتل تهدید کرده بود و او (خازن) را نیز در قاهره دید و او را به سبب نوشتن این مطلب تهدید کرد. خازن هم در پاسخ به او گفته بود که فقط نیمی از گفته هایش را در آن روز منتشر کرده است.

 تهدیدات دائم علیه حماس

سرهنگ دحلان می داند که جنبش حماس در امور داخلی فلسطین قواعدی دارد که بر اساس آن رفتار می کند. تحریم خونریزی داخلی میان فلسطینیان، تحریم جنگ داخلی و نیز جنگ منحصرا علیه دشمن صهیونیستی از جمله این قواعد است.

دحلان در یکی از نشست هایی که در قاهره برگزار شده بود، با بلند کردن سر و صدا، حماس را متهم کرد که برنامه ترور و حذف افراد را در پیش گرفته است. او تلاش می کرد که طرف مصری حاضر در نشست را علیه نمایندگان جنبش حماس تحریک کند. نماینده جنبش حماس با تاکید بر اصول فکری جنبش حماس، موضوع را برای حاضران تشریح کرد، اما دحلان صدایش را بالاتر برد و آداب حضور در نشست های رسمی را کنار گذاشت. یکی از نمایندگان جنبش حماس یکبار دیگر به تشریح موضع حماس پرداخت و در ادامه گفت: اگر روزی حماس اصول خود را کنار بگذارد، مطمئن باش که اولین سری که قطع خواهد شد، سر توست(اشاره به دحلان).

دحلان از این واکنش بهت زده و ساکت شد.

 گوشه هایی از اقدامات زشت نیروهای تحت امر دحلان

با انتصاب دحلان به ریاست سازمان حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان، صدها خانه متعلق به فلسطینیان توسط نیروهای تحت امر وی مورد بازرسی قرار گرفت و صدها جوان به اتهام هواداری از جنبش حماس دستگیر شدند. این اقدامات حتی گاهی وحشیانه تر از اقدامات نیروهای ارتش اشغالگر علیه فلسطینیان صورت می گرفت.

دحلان و نیروهای تحت امرش به این بسنده نکردند و حتی مبارزان فلسطینی را نیز هدف حمله قرار می دادند و ده ها تن از آنها را در حوادث مختلف زخمی کردند. شماری از افراد بازداشت شده توسط سازمان تحت امر دحلان نیز، به شدت از سوی زندانبانان تحت امر دحلان شکنجه شدند. نیروهای زیر فرمان دحلان همان شکنجه هایی را که اشغالگران علیه فلسطینیان اعمال می کردند، علیه اعضای جنبش حماس بکار گرفت. جوانان فلسطینی ساعت ها آویزان می شدند و کیسه های گندیده بر سر آنها گذاشته می شد و زشت ترین الفاظ زشت علیه آنان استعمال می شد. زندانبانان تشکیلات خودگردان با بستن دست ها و پاهای جوانان مؤمن فلسطینی، نقاط حساس بدن آنان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار می دادند و ریش آنها را می کندند. پیروان دحلان، جوانان فلسطینی را در سلول های انفرادی بازداشت می کردند و نوارهای مبتذل خواننده های صهیونیست را با صدای بلند در سلول ها پخش می کردند.

رهبران بلندپایه جنبش حماس بازداشت می شدند و شخصیت های برجسته ای مانند دکتر محمود الزهار و شیخ احمد بحر مورد تحقیر و توهین قرار می گرفت و دکتر شهید ابراهیم المقادمه (از رهبران حماس) به بدترین وضعی شکنجه می شد. مؤسسات و انجمن های اسلامی نیز فشارهای شدیدی از سوی افراد دحلان متحمل شدند. ده ها مؤسسه و دفتر مورد حمله قرار گرفت و اموال و اسناد و مدارک و پرونده های این مراکز توسط نیروهای امنیتی مصادره و دستور تعطیلی این مراکز صادر می شد و مسئولان آنها بازداشت می شدند.

خطبا و علما و دعوتگرانن مسلمانی که احتمال نزدیکی آنها با حماس وجود داشت از سخنرانی و تدریس در مساجد منع می شدند و وزارت اوقاف با هماهنگی سازمان های امنیتی به ویژه حفاظت اطلاعات، افراد نزدیک به خود را به امامت و سرپرستی مساجد می گماردند. نیروهای تحت امر دحلان به گزینش کارمندان دولت و تفتیش عقاید آنها و نگرش سیاسی آنها دست می زدند و شمار زیادی از آنها به اتهام آنکه اندیشه ای مشابه حماس دارند، از کار برکنار شدند و در استخدام ها تاکید شده بود که اعضای حماس حق استخدام شدن در ادارات دولتی را ندارند.

دحلان آشکارا با صهیونیست ها ارتباط داشت و آن را مصلحت ملی می نامید. این امر با آشکار شدن میزان اعتماد صهیونیست ها به دحلان بر کسی پوشیده نماند. نیروهای تحت امر دحلان چنان مجاهدان قسامی را شکنجه می کردند که چندین عملیات بزرگ در داخل مناطق تحت اشغال رژیم صهیونیستی ناکام ماند که عملیات در شرکت مخابراتی “سیلکوم” از آن جمله بود. نیروهای دحلان پس از گرفتن اعتراف تحت شکنجه از برخی افراد فلسطینی، کلیه اطلاعات این عملیات را به رژیم صهیونیستی دادند.

یک بار نیز شماری از مجاهدان فلسطینی که برای انجام عملیات به سوی مناطق صهیونیست نشین در حرکت بودند به وسیله نیروهای دحلان دستگیر شدند. برخی از مجاهدان تحت شدیدترین شکنجه ها قرار گرفتند و در همین اثنا بود که اطلاعاتی از محل دفن دو نظامی به گروگان گرفته شده صهیونیست در نوار غزه افشا شد. جنبش حماس این دو نظامی صهیونیست به نام های ایلان سعدون و آوی سبورتز را در سال های آخر دهه هشتاد میلادی ربوده و به هلاکت رسانده بود. این مسائل میزان ارتباط دحلان و “اسرائیلی ها” را به خوبی آشکار می ساخت. دحلان نیز نه تنها این روابط را تکذیب نمی کدر، بکله می گفت که مردم تفاوت میان هماهنگی امنیتی و همکاری امنیتی را نمی فهمند! دحلان با تشکیل یک تیم موسم به مرگ با عضویت شماری از جوانان فلسطینی که نمی دانستند در حق ملت خود چه جنایتی مرتکب می شوند، هشام مکی رئیس اداره رادیو و تلویزیون فلسطین را در روز روشن ترور کرد.

این گروه موجب ایجاد ترس و وحشت فراوانی در میان فلسطینیان شد. دحلان قصد داشت که مردم را به شدت بترساند.

دحلان در سال های پایانی دهه نود میلادی، اقداماتی را در جهت فعالیت های سیاسی برداشت. او برای زنش گروهی تشکیل داد و آن را ” مرکز ارتباط انسانی فلسطین” نام نهاد. دحلان همچنین با گروه تحت امرش مرکزی پژوهشی به نام “ناشد” بنیان نهاد و خالد الیازجی را به ریاست آن گمارد. الیازجی بعدها به عنوان مسئول روابط خارجی وزارت کشور تشکیلات خودگردان منصوب شد.

دحلان اکنون به گونه ای رفتار می کند که انگار رئیس آینده فلسطینیان حداقل در نوار غزه است. از جمله علائم این امر، خودرو مجلل ضد گلوله و ویلای بزرگی است که روبروی ویلای ابومازن در نزدیکی دریا دارد. آمریکایی ها این ویلا را برای او اجاره کرده اند و دلارها و کمک های خود را به صورت مستقیم و بدون واسطه برای او ارسال می کنند تا آنکه دارایی اش مشخص نشود. او این ویلا را به مرکز اصلی فعالیت های خود تبدیل کرده و اطراف آن به شدت حفاظت می شود. دحلان هم اکنون در مناسبت های مختلف با رؤسای عشایر و خانواده ها دیدار می کند و منادی اصلاح طلبی شده است!

 مخالفت شدید با انتفاضه و دشمنی با مقاومت

اظهارات دحلان علیه انتفاضه و مقاومت هیچ گاه متوقف نشده است، زیرا مقاومت تهدیدی مستقیم علیه برنامه ها و مقاصد پلید او برای سیطره بر سرنوشت فلسطینیان و تشکیلات خودگردان و اجرای برنامه های سیاسی اوست. با انتقاد شدید او از تشکیلات خودگردان به خاطر عدم پذیرش توافقنامه کمپ دیوید 2، میزان آمادگی او برای امتیاز دادن به دشمن صهیونیستی کاملا آشکار می شود. جالب آنکه باراک نخست وزیر وقت “اسرائیل” خود اعتراف کرده است که در این توافق هیچ چیزی به فلسطینیان عرضه نشده است، اما دحلان تلاش می کند که آنچه را انتفاضه و مقاومت مانع از دستیابی آن توسط دحلان شد، به دست آورد به همین سبب رهبران مقاومت را به شدت آماج انتقادات کوبنده خود قرار داده است.

 انتفاضه موجب اشغال است!

دحلان در اکتبر 2002م. در نوار غزه و در جمع تجار این منطقه گفت: انتفاضه باید مسالمت آمیز باشد، ما با تحریک سازمان نظامی “اسرائیل” دچار اشتباه شدیم. واکنش های فلسطینیان به تجاوزات صهیونیست ها باید مدام مورد بررسی قرار گیرد. ما نمی خواهم سیاستی را بپذیرم. من اولین کسی بودم که گفتم هدف انتفاضه بهبود شرایط مذاکره است، آن هنگام حماس در بیانیه ای به من حمله کرد. همه می گفتند که هدف از انتفاضه بیرون راندن اشغالگران است، اما اشغالگران وارد اینجا شدند. شلیک خمپاره ها باید با زور متوقف شود. ما انتفاضه مهار شده ای می خواهیم. چه کسی ادعا می کند که انتفاضه را نمی توان کنترل کرد.

به رغم این اظهارات که هدف از آن بی اهمیت نشان دادن دستاوردهای انتفاضه بود، دحلان تلاش کرد که از دستاوردهای انتفاضه بهره برداری کند. او در مارس سال 2004 میلادی در واکنش به طرح شارون برای عقب نشینی از نوار غزه گفت: عقب نشینی بزرگ ترین دستاورد انتفاضه بود!

اما سؤال این است که آیا اکنون حاضر است به درست بودن نگرش حماس درباره انتفاضه اعتراف کند؟!

دحلان در دیدار با سردبیران روزنامه های اردنی تلاش کرد که مردم را از انتفاضه مأیوس کند و برای این منظور از رهبران خواست که به رفح بروند و ببینند که “اسرائیل” چگونه سه هزار خانه را ویران کرده است و به بقایای جنین نگاه کنند!!

او با اشاره به هفت هزار و پانصد اسیر فلسطینی در زندان های صهیونیستی و کشته شدن سه هزار نفر در طول سه سال انتفاضه مدعی شد که امکان نجات دو هزار نفر آنها وجود داشت (منظورش با توقف انتفاضه بود).

روزنامه صهیونیستی یدیوت آهارنوت متن گفت و گوی دحلان و ابومازن وعاموس گلعاد (هماهنگ کننده اشغالگران) را منتشر کرد. این روزنامه به نقل از دحلان نوشت که او متعهد شد که فورا آرامش را برقرار سازد. ” در هفته های نخست آتش بس ممکن است که حوادثی اینجا و آنجا رخ دهد، اما در مدت یک ماه همه چیز پایان می یابد، انتفاضه تمام می شود. اگر انتفاضه متوقف شد، عملیات (مسلحانه و شهادت طلبانه) نیز متوقف می شود. فقط تیم هایی باقی می مانند که از دستورات هیچ کس حتی رئیس تشکیلات خودگردان اطاعت نمی کنند. این تیم ها هم در مدت ده روز به توافق آتش بس خواهند پیوست”.

دحلان همچنین متعهد شد که مسأله تحریکات فلسطینیان علیه “اسرائیل” را حل کند و “پس از این دیگر کسی علیه اسرائیل تبلیغ نمی کند”!

 عملیات علیه مقاومت آغاز شده است

روزنامه ها در تاریخ 27/7/2003 میلادی مطالبی را که در دیدار دحلان و کالین پاول وزیر امور خارجه آمریکا و کوندالیزا رایس مشاور امنیت ملی آمریکا مطرح شد، منتشر کردند. آن دو از دحلان خواسته بودند که چگونه می تواند آتش بس را حفظ کند. دحلان در پاسخ گفته بود: من با 200 فرد تحت تعقیب گفت و گو کرده ام. برخی از آنها را به توقف عملیات قانع کرده ام و برخی هم قانع نشده اند، اما من به آنها هشدار دادم. رایس پرسید چگونه این کار را انجام داده است. دحلان پاسخ داد: با بیشتر آنها تلفنی حرف زدم. با 20 تن از زندانیان هم که در داخل زندان های “اسرائیل” هستند به صورت غیر مستقیم گفت و گو کردم!

لینک کوتاه:

کپی شد