جنگ اخیر در غزه نه تنها از نظر مدت زمان و خسارات انسانی و مادی مستقیم با جنگهای قبلی تفاوت ندارد، بلکه از نظر نتایج کلی و پیامدهای عمیق و طولانیمدت آن، منطقه را بهویژه در ارتباط با درگیریها با رژیم اشغالگر، وارد مرحلهای کاملاً متفاوت کرده است.
نتایج
گزارشهای اولیه حاکی از آن است که رژیم اشغالگر بیش از 900 نفر از افسران و نظامیان خود را در جنگ از دست داده است، علاوه بر صدها نفر از کسانی که بهعنوان غیرنظامی شناخته میشوند. این بالاترین رقم از زمان جنگ 1973 است، بهعلاوه آسیبهای عمیق اقتصادی که منجر به بستههای کمک مالی بزرگ و مستقیم از آمریکا شده است، همچنین موج مهاجرت معکوس و از دست دادن حس امنیت که بسیاری از مردم “اسرائیل” بهویژه مهاجران و ساکنان شهرکهای صهیونیستی در اطراف غزه و شمال اراضی اشغالی را دربرگرفته است.
از طرف دیگر، برآوردها نشان میدهند که تعداد شهدا در نوار غزه به بیش از 60 هزار نفر رسیده است که تقریباً 60 درصد آنها زنان و کودکان هستند، و هنوز حدود 11 هزار شهید زیر آوار قرار دارند.
در حوزه زیرساختها، میتوان گفت که رژیم اشغالگر بیش از نیمی از زیرساختهای نوار غزه را تخریب کرده است، از جمله تخریب مؤسسات دولتی و بخش بهداشت، همچنین نابودی اکثریت خانهها بهطور کامل یا جزئی.
در مورد مقاومت، حماس پس از آتشبس، تعداد زیادی از رهبران سیاسی خود را از دست داده است، از جمله اسماعیل هنیه رئیس پیشین دفتر سیاسی، صالح العاروری معاون وی، یحیی سنوار رئیس سابق حماس در غزه و بیشتر اعضای دفتر سیاسی در غزه، بهعلاوه تعدادی از رهبران دیگر در کرانه باختری و خارج.
در بخش نظامی، ابو عبیده، سخنگوی گردانهای قسام، شهادت محمد ضیف، فرمانده کل قسام، مروان عیسی، معاون وی، فرماندهان سه تیپ و تعدادی دیگر از فرماندهان ستاد کل، بهعلاوه تعدادی از فرماندهان میانهرده و صدها/هزاران مبارز در قسام و دیگر گروههای مقاومت را تبریک و تسلیت گفته است.
چالشهای عظیم
با وجود خسارات و فداکاریهای غزه، رژیم اشغالگر حملات خود را بدون تحقق اهداف بزرگ اعلامشده خود متوقف کرده است، از جمله از بین بردن مقاومت، جلوگیری از خطرات ناشی از آن، و بازپسگیری اسرای خود از طریق نظامی، همچنین نتایج استراتژیک بلندمدت جنگ، شامل بازدارندگی، قاطعیت، توانمندیها، اتحاد داخلی و جایگاه و موقعیت “اسرائیل” در برابر جهان و برتری آن در منطقه، و موارد دیگر که در مقاله قبلی توضیح داده شده است.
با در نظر گرفتن این مسائل، خروج منسجم، قدرتمندانه و سرافرازانه مقاومت از جنگ، ثابت قدمی مردم در سرزمین خود و به شکست کشاندن طرحهای کوچاندن علیرغم فداکاریهایی که زبان از وصف آن قاصر است، اما چالشهای بزرگی پیشروی غزه، مقاومت و مسأله فلسطین در مرحله آینده قرار دارد.
مهمترین این چالشها امکان بازگشت رژیم اشغالگر به جنگ پس از انجام توافق تبادل اسرا در مرحله اول یا بعد از آن است، که این موضوع در اظهارات متعدد صهیونیستها و همچنین سخنان رئیسجمهور جدید آمریکا بهطور غیرمستقیم مطرح شده است. در اینجا اهمیت پیامهای قدرت و برابری که مقاومت ارسال میکند، بدون اغراق، به وضوح نمایان میشود.
اما در سطح عملی، در رأس چالشها، عملیاتهای امدادرسانی و بازسازی، درمان مجروحان، بیماران و حمایت از مردم قرار دارد که رژیم اشغالگر بهطور قطع در تلاش است که این عملیاتها را کند کرده و محدود کند. هدف آن، استمرار رنج بهعنوان ابزار فشار سیاسی بر جامعه غزه و مقاومت آن هم در حال حاضر و هم در بلندمدت است.
این چالشی بزرگ و خطرناک است که توانمندیهای ذاتی فلسطینیان بهتنهایی برای آن کافی نیست، بلکه باید جهان عرب و اسلام بهطور عملی و سریع به یاری آنها بپیوندد و فشار لازم بر اشغالگر برای پایبندی به تعهدات خود اعمال شود.
همچنین پروژهای برای کوچاندن کامل یا جزئی مردم غزه به خارج وجود دارد که مقاومت و مردم غزه در طی جنگ بارها آن را ناکام گذاشتهاند، بهویژه مقاومت در شمال غزه محاصرهشده و صحنههای بازگشت به خانههای ویرانشده.
این پروژه بهطور کامل پایان نیافته و رژیم اشغالگر هنوز آن را رها نکرده است، بهطوریکه دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا به ضرورت میزبانی برخی از کشورهای منطقه مانند مصر و اردن از ساکنان غزه اشاره کرده است. بهطور مسلم، ممانعت از عملیات امداد، حمایت و بازسازی، بخشی از تلاشها برای تبدیل نوار غزه به منطقهای غیرقابل سکونت بهعنوان یکی از ارکان پروژه کوچاندن و آوارگی است.
مرحله جدید
یکی از پیامدهای عمیق عملیات 7 اکتبر 2023 و آنچه پس از آن از جمله آتشبس و تبادل اسرا رخ داد، این است که “اسرائیل” تمامی ارکان استراتژی امنیتی خود را از دست داده است؛ از جمله بازدارندگی، هشدارهای اولیه، دفاع، قاطعیت و دیگر مسائل. به همین دلیل، افسانههایی که میگفتند کسی به فکر حمله به آن نخواهد افتاد، چه برسد به شکست آن، فرو ریخت.
مقاومت و مردم غزه قادر به ترمیم خسارات خود، جبران و بازسازی در آینده خواهند بود. با این حال، بیتردید غزه به یک آرامش بلندمدت نیاز دارد تا زخمهای خود را التیام بخشیده، بحرانهایش را پشت سر گذارد و خود را بازسازی کند، بهویژه اینکه هر درگیری آینده ممکن است بهطور مستقیم از جایی که درگیری فعلی به پایان رسید، آغاز شود، همانطور که رژیم اشغالگر به این امر عادت کرده است و با حمایت غرب و سکوت کشورهای عربی و منطقه این روند ادامه مییابد.
با این حال، این به معنای پایان درگیری یا پایان مسئله فلسطین نیست و غایت مقاومت، با تمامی ابعاد معنایی، جغرافیایی و استراتژیک آن همچنان ادامه خواهد داشت.
این جنگ چهره واقعی و زشت رژیم اشغالگر را نشان داد، چهرهای که نه تنها برای غزه بلکه برای تمام منطقه پنهان شده بود. از جمله درگیریها، نسلکشی، و جنایات جنگی که بهوضوح نمایان است و باید این مسائل موجب بازنگری سیستمهای مختلف منطقهای در برخورد با آن و روابط با این رژیم شود.
“اسرائیل” با وجود شکستهای نظامی، امنیتی و سیاسی در غزه، همچنان در پی پروژه “اسرائیل بزرگ” و احتمالا فراتر از آن از طریق طرحهای اشغالگری و شهرکسازی در کرانه باختری، جنوب لبنان و سوریه، و همچنین حمله به ایران، یمن و عراق، پروژه کوچاندن فلسطینیها به سمت مصر و اردن خواهد بود که حمایتهای ترامپ را در پشت خود دارد.
از سوی دیگر، اگرچه نظامهای منطقه هنوز بهطور کامل متوجه تأثیرات طوفان الاقصی نشدهاند، اما تأثیرات آن بر نخبگان و مردم غیرقابل انکار است. پایداری غزه در حمله 2008 و دلیری مقاومت آن، به همراه واکنشهای رسمی عربی، از انگیزههای اصلی انقلابهای 2010-2011 بود. این جنگ را نمیتوان با آن مقایسه کرد، نه از نظر وحشیانه بودن حملات و نه از نظر مقاومت و نه از نظر پشتیبانی رسمی.
یکی از مهمترین تبعات طوفان الاقصی، مسأله آگاهی است؛ آگاهی از حقیقت “اسرائیل” و آنچه که برای منطقه میخواهد انجام دهد، نه تنها برای فلسطینیها بلکه برای همه منطقه. “اسرائیل” اکنون با حمایت ترامپ تلاش میکند تغییرات بنیادین انجام دهد.
در نهایت، در میانمدت و بلندمدت، همه با رژیم اشغالگر روبرو خواهند شد، چه داوطلبانه و چه بهطور اجباری، در زمانی که خود یا رژیم اشغالگر مشخص خواهند کرد. واقعیات و شکافهایی که در جنگ نمایان شد، در فرآیند ساخت آگاهی جدید در منطقه و در سطوح مختلف تأثیرگذار خواهد بود.
در نهایت، رژیم اشغالگر جنایات نسلکشی را علیه جاندار و غیرجاندار در غزه و در تمامی سطوح انجام داده است، اما نتوانسته اراده فلسطینیها را در هم شکسند و مقاومت پیروز شد و الگوی خود را ثابت کرد. این موضوع را هم فلسطینیها و هم “اسرائیلیها” و همچنین تمام منطقه و جهان درک کردهاند.
این جنگ پر از درسهای عمیقی بود که برخی از آنها آشکار شده و بقیه در آینده فاش خواهد شد و در فرآیند تعامل با حقایق دیگر برای تثبیت پیامدهای طولانیمدت نبرد طوفان الاقصی در “اسرائیل” و مسئله فلسطین و منطقه تأثیر خواهد گذاشت.
خلاصه اینکه”اسرائیل” نتوانسته مردم غزه را وادار به کوچ و آوارگی کند و مقاومت را از بین ببرد و در نتیجه در تلاش برای تصفیه مسئله فلسطین ناکام مانده است. این جنگ منطقه را وارد مرحله جدیدی از درگیریها با رژیم اشغالگر کرده است و ویژگیها و محورهای این درگیریها با گذشت زمان و نمایان شدن حقایق بیشتر مشخص خواهد شد.