شش سال از یکی از بزرگ ترین جنایت های تروریستی رژیم اشغالگر قدس می گذرد؛ در این جنایت تروریستی شیخ صلاح شحاده فرمانده کل گردان های شهید عز الدین قسام شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی حماس و بیش از 17 نفر به شهادت رسیدند و 150 تن دیگر نیز که اغلب زن و کودک بودند در یکی از شهرهای پر جمعیت غزه به شهادت رسیدند.
شش سال پیش در یک چنین روزی در تاریخ 22/7/2008م. جنگنده های رژیم صهیونیستی با نشان دادن چراغ سبز سران کینه توز صهیونیست بمبی یک تنی را بر روی منزل شیخ صلاح شحاده فرو ریختند و بدین ترتیب کل محله را بر سر ساکنانش تخریب کردند.
پیشرفته ترین ابزارها و تکنولوژی کنترل و مراقبت
نظامیان رژیم صهیونیستی فاش ساختند که ارتش این رژیم تحرکات فرمانده کل گران های قسام را پیش از شهادت به دقت زیر نظر گرفته بود و برای این کار از پیشرفته ترین تجهیزات و فن آوری ها استفاده کردند. آنان برای رسیدن به هدف خود همچنین از جیره خواران و جاسوسان کمک گرفتند.
بنا به اعلام برخی منابع مطبوعاتی رژیم صهیونیستی، کابینه صهیونیستی در جلسه ای تصمیم گرفت که رهبران سیاسی و نظامی حماس به استثنای شیخ احمد یاسین بنیانگذار این جنبش باید ترور شوند و این تصمیم خود را به فرماندهان ارتش خود برای اجرا ابلاغ کرد.
شهید و مجروح شدن ده ها نفر
این منابع همچنین خبر دادند که “آریل شارون” نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی (شارون دچار مرگ مغزی شده و همچنان در یکی از بیمارستان های اسراییل بستری است) خطاب به وزرای کابینه اش گفت: “شحاده هفته گذشته چهار بار تحت هدف جنگنده های اف 16 قرار داشت، اما تصمیم بر آن شد تا به خاطر جلوگیری از آسیب دیدن دیگر مردم، به طرف وی موشکی شلیک نشود.” ابراز این بیم و نگرانی، صرف تبلیغات دروغین بیش نبود و سرانجام اشغالگران، مرتکب جنایتی هولکناک شدند و طی آن شحاده و بیش از 17 نفر شهید و بالغ بر 150 تن دیگر نیز مجروح شدند و کذب ادعاهای سران صهیونیست بر همگان مشخص و آشکار شد. واقعیت مطلب این است که نظامیان صهیونیست قصد کرده بودند که شحاده را در منطقه ای پرجمعیت هدف قرار دهند تا بدین ترتیب عده زیادی شهید و زخمی و منازل بسیاری تخریب شوند!
بر اساس اطلاعاتی که ارتش “اسراییل” فاش ساخت، هنگام اجرای عملیات تروریستی، شحاده و همسر و دختر 14 ساله و محافظش “زاهر نصار” در خانه بودند. “آفی دیختر” رئیس وقت “شاباک” در این باره می گوید: شحاده و دو مرد دیگر در خانه ای که به زودی از روی کره زمین محو خواهد شد، حضور داشتند.
اندکی بعد از ارتکاب این جنایت شنیع یعنی زمانی که عقربه های ساعت بیست دقیقه پس از نیمه شب را نشان می داد، “شارون” نخستین گزارش از عملیات تروریستی را دریافت کرد مبنی بر این که خانه ای که شحاده در آن حضور داشت به طور کامل ویران شد، اما هنوز معلوم نبود که شحاده کشته شده یا نه. نزدیک ساعت دو و نیم بامداد، “شارون” از ژنرال “یوآب گالانت” منشی نظامی خود شنید که عملیات با موفقیت انجام و جسد صلاح شحاده شناسایی شده است. “گالانت” همچنین به “شارون” خبر داد که در این عملیات ده ها شهروند فلسطینی از جمله تعدادی زن و کودک کشته یا زخمی شدند.
تولد فرمانده ای شکست ناپذیر
شیخ مجاهد صلاح شحاده در 24/2/1952م. در اردوگاه آوارگان “الشاطی” در نوار غزه دیده به جهان گشود. خانواده شحاده پس از اشغال شهر “یافا” در سال 1948م. به این اردوگاه مهاجرت کرده بودند.
شحاده یک شخصیت اسلامی به معنای واقعی کلمه بود. شکست و خستگی و عقب نشینی هرگز در وجود این شهید راهی نداشت. شحاده در دل همه نفوذ داشت و مجاهدان را در چارچوب کاری مشخص گرد هم می آورد. او اخگری از نشاط و تکاپو و مغز متفکر بود و در لحظات سخت و دشوار همگان به او پناه می بردند و مجاهدان وفادار از نصایح و پندهای او بهره مند می شدند.
شحاده همچنین یک شخصیت نظامی باهوش بود و به راحتی و به بهترین شیوه می توانست برنامه های مختلف نظامی را هدایت و رهبری کند. شحاده همچنین بنیانگذار نخستین دستگاه نظامی جنبش حماس تحت نام “مجاهدان فلسطین” بود. صهیونیست ها شحاده را به تشکیل هسته های مختلف نظامی و آموزش مسلحانه اعضای آن متهم کرده بودند.
شکنجه و پایداری در زندان های صهیونیستی
پس از گذراندن سال های طولانی در پشت میله های زندان های رژیم صهیونیستی، شیخ شحاده موفق شد دستگاه نظامی حماس را در سال 2000م. بازسازی کند. تشکیلات خودگردان در سال 1996م. پس از امضای توافقنامه ویرانگر اسلو، دستگاه نظامی حماس را به طور کل ویران کرده بود. در سال های سخت حبس، شیخ صلاح در معرض انواع شکنجه های فیزیکی و روانی قرار گرفت.
شیخ می گفت که بازجویان صهیونیستی ریش وی را مو به مو می کندند به گونه ای که او شک داشت که دیگر مویی بر صورتش بروید، آویزان شدن از سقف و ضربات شدید بر بدن هنگام بازجویی از دیگر شکنجه هایی بود که شحاده در طول مدت بازداشت در معرض آن قرار داشت.
شیخ، سال های سخت زندان را با صبر و بردباری سپری و به رغم طولانی شدن حبس در سلول انفرادی خود را به حفظ و تلاوت قرآن کریم و نماز و ذکر و تسبیح و مناجات به درگاه خدا مشغول کرد. زندان در نگاه ابو مصطفی (لقب شهید شحاده) خلوت گاه و محلی مناسب برای تزکیه نفس و تفکر و برنامه ریزی جهت خلق شیوه های جدید مبارزاتی بود. شهید شحاده پدری مهربان برای اسرای عضو دیگر گروه های فلسطینی بود و در زندان به آنان تعالیم اسلامی می آموخت و آنان را به صبر و بردباری تشویق می کرد و در اوقات فراغت، قرآن کریم و احادیث نبوی را حفظ می نمود.
200 روز در بازجویی
نظامیان صهیونیست صلاح شحاده را در سال 1984م. به اتهام فعالیت های ضد صهیونیستی بازداشت کردند اما شحاده هیچ یک از این اتهامات را نپذیرفت و رژیم صهیونیستی نیز نتوانست اتهامی را علیه او ثابت کند و بدین ترتیب کیفرخواستی را علیه تهیه و تنظیم کردند و بدین ترتیب شحاده دو سال وارد زندان شد و پس از آزادی از زندان در سال 1986م. عهده دار ریاست امور دانشجویی دانشگاه اسلامی شد. سپس رژیم صهیونیستی برای توقف انتفاضه سال 1987م. تصمیم گرفت تا این دانشگاه را تعطیل کند، اما شیخ شحاده به فعالیت خود در دانشگاه ادامه داد تا این که در آگوست سال 1988م. یک بار دیگر بازداشت شد. بازجویی از شحاده از تاریخ 18/8/1988م. آغاز و تا 26/6/1989م. در زندان “السرایا” ادامه یافت و سپس بار دیگر به بندهای بازجویی انتقال داده شد. در 14/5/1989م. بار دیگر و پس از آن که مسئولیت او در اداره دستگاه نظامی حماس به اثبات رسید، مورد بازجویی قرار گرفت و این بار این بازجویی 200 روز به طول انجامید و بدین ترتیب مدت بازجویی شحاده روی هم رفته یک سال تمام به طول انجامید.
مسئولیت دستگاه نظامی حماس، صدور دستور ربودن دو نظامی صهیونیستی به نام های “سبورتس” و “سعدون”، رهبری حماس و دستگاه اطلاع رسانی آن در شمال نوار غزه از جمله اتهامات وارده علیه شحاده بود و در نتیجه اتهام رهبری حماس و دستگاه اطلاعاتی آن در شمال نوار غزه به ده سال حبس محکوم شد و نیز به خاطر مخالفتش با پرداخت غرامت مالی به اشغالگران در انتهای مدت محکومیتش، شش ماه دیگر نیز حبس شد.
از آغاز بازداشت تا ماه مه 1989م. در سلول انفرادی محبوس بود و پس از آن که بازجویان سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی موفق نشدند که اعتراف یا اطلاعاتی از شحاده بگیرند، تصمیم گرفتند تا به بازجویی از او خاتمه دهند. اما اندکی پس از این تصمیم، شیخ صلاح بار دیگر روانه سلول های بازجویی شد. این حادثه با موج گسترده بازداشت ها علیه اعضای حماس در مه 1989م. همزمان بود. دور جدید بازجویی از شیخ تا نوامبر 1989م. ادامه یافت و در طول این مدت، شیخ را از هر گونه ملاقات با خانواده و بستگانش محروم کرده بودند و پس از اتمام این مدت، صهیونیست ها شیخ را به بازداشت موقت برای مدت بیست ماه محکوم کردند و سرانجام در 14/5/2000م. آزاد شد.
موضع گیری های قهرمانانه
یکی از موضع گیری های قهرمانانه شیخ صلاح شحاده که نشان از روحیه مبارزه طلبی و شهامت وصف ناپذیر او دارد، دیدار شیخ در یکی از زندان های صهیونیستی با سرلشگر “اسحاق مردخای” فرمانده منطقه جنوبی ارتش رژیم صهیونیستی در سال 1988م. بود “مردخای” بعدها وزیر جنگ “اسراییل” شد. در آن سال، شیخ صلاح شحاده را در حالی که دست ها و پاهایش را بسته بودند به دفتر مدیر زندان آوردند. شیخ حاضر نشد با “مردخای” سخن بگوید و درخواست کرد که اول دست و پایش را از بند آزاد کنند. با اصرار شیخ مردخای عده ای سرباز را صدا زد و دستور داد تا بندهای وی را باز کنند. این مقام عالیرتبه صهیونیستی از شیخ درباره مکان اجساد نظامیان صهیونیستی سوال کرد و شیخ نیز گفت که نه او و نه هیچ یک از هم سلولی هایش مکان این اجساد را نمی شناسند. مردخای گفت: ژنرال صلاح! سربازان تو ترسو و دروغگو هستند. شیخ در پاسخ گفت: ای ژنرال! بدان که مردان من مومن و شجاع هستند و هرگز دروغ نمی گویند و ترسو نیستند مردان من نظامیان تا بن دندان مسلح تو را ربودند و در حالی که سربازان تو کودکان و زنان و سالخوردگان و جوانان بی دفاع را می کشند سربازان تو پس از آن که به اسارات مردان من درآمدند از ترس لباس خود را خیس کردند و برای آزادی شان به دست و پای مجاهدان افتادند مانند زن گرینه و زاری می کردند و از مادران شان کمک می خواستند. پس از پاسخ کوبنده و دندان شکن شیخ، “مردخای” مایوس و سرشکسته از اتاق بازجویی بیرون آمد.
زندگی اشغالگران را به جهنم تبدیل کرد
شیخ شحاده زندگی اشغالگران صهیونیست را چه پیش و چه پس از شهادت، به جهنم تبدیل کرده بود. شحاده در دل اشغالگران به شدت ترس و وحشت افکنده بود. سران برجسته صهیونیستی شیخ را به گونه توصیف می کردند که نشان از میزان ترس و واهمه آنان دارد. عده ای به وی لقب “نهنگ دریا” و عده ای دیگر “بمب سنگین ساعتی” داده بودند.
شیخ صلاح ـ آن گونه که صهیونیست ها گفته اند ـ هنگامی که دستان همچون اژدهای خود را وارد کرانه باختری کرد آنان را به شدت وحشت زده کرد. شحاده از دور زیرساخت های مقاومت در کرانه باختری را ساماندهی و فن آوری شلیک موشک های قسام را به این منطقه منتقل کرد و از این طریق شهرهای صهیونیستی کرانه باختری را هدف قرار داد. شیخ صلاح همچنین با رهبران حماس در خارج دیدار و گفت و گو و از احمد یاسین کاملا محافظت می کرد و هر روز اشغالگران را متحمل خسارت های بسیار سنگین کرده بود.
اشراف مستقیم شارون بر ترور شحاده
رادیو ارتش رژیم صهیونیستی سه شنبه 23/7/2002م. خبر داد که “آریل شارون” نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی و “بنیامین بن الیعازر” وزیر جنگ شارون شخصا برای حذف و ترور شیخ صلاح شحاده فرمانده کل گردان های شهید عز الدین چراغ سبز نشان دادند و لحظه به لحظه کار مراقبت و کنترل تحرکات شیخ برای ارتکاب این جنایت را که به شهادت 17 فلسطینی و زخمی شدن 150 تن دیگر انجامید زیر نظر داشتند. “ایلی یشای” عضو کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی تلاش کرد تا از این جنایت هولناک شانه خالی کند و مدعی شد که اشتباهی رخ داده است و این اشتباه ممکن است درباره زمان حمله هوایی به غزه باشد، اما شارون از این حمله ابراز رضایت کرد.
وصیتنامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم والصلاة والسلام علی سیدنا أب القاسم محمد بن عبد الله، این وصیتنامه من است و از خوانندگان آن می خواهم همه موارد آن را اجرا کند:
1ـ شما را به تقوای الهی و جهاد در راه خدا سفارش می کنم و بدانید که فلسطین امانتی بزرگ بر دوش شما و فرزندان شماست و همگی برای آزادسازی فلسطین تا زمان شنیده شدن صدای اذان در سواحل یافا، حیفا و عسقلان تلاش کنیم.
2ـ وصیت می کنم که حکم خداوند را در خصوص همه اموال و قرض هایم که در پیوستی خاص توضیح داده خواهد شد اجرا کنید و قبل از آن، این پیوست را به یک عالم دینی مسلمان و با تقوا نشان دهید.
3 ـ تاکید می کنم که در مورد میراث من، بر اساس شرع مقدس اسلام عمل شود.
4 ـ وصیت می کنم که برادر نزار ریان مرا غسل دهد و اگر ایشان نبودند برادر عبد العزیز کچک غسل مرا انجام دهد و حافظ اسرار من باشند و همچنین یکی از این دو برادر جسد مرا درون قبر بگذارند.
5 ـ عزاداری، در کنار قبرم تمام شود و از کلیه کسانی که بعد از مرگم مراسم عزاداری به پا می دارند، برائت می جویم و از هر گونه عملی که مخالف شرع الله باشد اعم از لابه و زاری، سینه زنی، سینه چاک کردن، مو کندن یا بزرگ کردن عکس هایم و نصب آن ها بر دیوار، به خدا پناه می برم.
6 ـ از بستگان و همسر و فرزندانم می خواهم که برای من از خداوند طلب مغفرت کنند و مرا به خاطر هر کاری که باعث آزردگی خاطرشان شده است، ببخشایند.
7 ـ قبرم تا جایی که امکان دارد در کنار قبور یکی از انسان های صالح باشد و روی قبرم بنایی ساخته یا گچ کاری نشود و همچنین روی آن اسم شهید نوشته نشود. اگر شهید شدم خداوند به بندگان خود آگاه تر است و در پایان، از خداوند متعال می خواهم که من و شما را مورد عفو و رحمتش قرار دهد. خدا نگهدار تا زمانی که به اذن پروردگار همدیگر را در پیشگاه خداوند کریم و مهربان ملاقات کنیم.
بسته شدن صفحه ای از کتاب جهاد و مقاومت
با شهادت شیخ صلاح شحاده یکی از صفحات کتاب جهاد و مقاومت بسته شد. شحاده در طول حیات پر برکتش پوزه اشغالگران و سران صهیونیست را به خاک مالید، اما این صفحه از کتاب همواره چراغ فروزان راه مبارزان تا آزادی قدس و مقدسات اسلامی خواهد بود. خون پاک این شهید، سوخت چراغ مقاومت است تا شعله فروزان مقاومت علیه اشغالگران را بار دیگر شعله ور کند. ایشان موفق شد یک نسل مجاهد و متمسک به قرآن را تربیت کند که هرگز طعم شکست و سازش را نمی شناسد و این نسل، امروز به راه شهدای پیشین ادامه خواهد داد و بدین ترتیب کمله جهاد و مقاومت برتر از هر کلمه بی معنا و دروغین تا ابد باقی خواهد ماند.