تاکنون بارها شاهد این بوده ایم که طرف های زیادی از عملیات های نظامی رژیم صهیونیستی حمایت کرده اند و این حمایت ها که غالبا با سکوت ننگ آور همراه است یا از سوی سران عربی یا از سوی آمریکایی ها و یا از سوی رهبران فاسد تشکیلات خودگردان صورت می گیرد.
عوامل زیادی باعث برافروخته شدن آتش خشم در درون من می شود و در حالی این مقاله را می نویسم که خونم به جوش آمده است. علت این خشم سکوت سران و پادشاهان عرب نیست به اعتقاد من، سکوت آنان از نطق شان بهتر است به این خاطر که اگر آنان حرفی بزنند همه چیز را خراب می کنند. ما از سران عرب در لحظات محنت و سختی، شجاعت و مردانگی ندیده ایم و گویی فعلا برای نشان دادن این شجاعت آماده نیستند! همچنین خشم من به خاطر حمایت کشورهای اروپایی و آمریکایی از رژیم صهیونیستی نیست. اگر آمریکا و اروپا مدعی شوند که رژیم صهیونیستی برای دفاع از خویشتن دست به حمله به نوار غزه می زنند هرگز نگران نمی شوم؛ زیرا معتقدم که ماهیت این کشورها همین است و تغییری نخواهد کرد. اما چیزی که بیش از همه مرا آزرده خاطر می کند و رنج می دهد این است که ببینم گروهی از هموطنان ما به پشت مان خنجر می زنند و جملات و عبارت هایی از نیش مار افعی زهرآگین تر را به بهانه های واهی علیه ما بر زبان جاری می سازند. این قبیل موضع گیری هاست که خون ها را به جوش می آورد و عقل را از سر آدمی می برد. این به اصطلاح هموطنان ما از سویی مدعی اند که فلسطینی هستند اما واقعیت این است که از ریخته شدن خون ما سرمست و با کشته شدن ما دل خنک می شوند و می خواهند که آن چه را که با بزدلی و خیانت از دست داده اند این بار با ویران کردن خانه ها بر سرمان و گریه و شیون مادران داغدیده به دست آورند. آنان می خواهند که خواسته های شوم خود برای حکومت داری را با سوزاندن و محاصره ما محقق سازند. در این مقاله قصد دارم که به برخی ادعاهای سخیفانه و نیات مغرضانه و اهداف پلید این خیانت پیشگان اشاره ای کنم.
ماجد ابو شماله عضو مجلس قانونگذاری فلسطین از جنبش فتح در بیانیه ای که در سطح رسانه های گروهی منتشر شد گفت:«از کشورهای عربی و عمر موسی دبیر کل اتحادیه عرب می خواهم که برای آزادی بازداشت شدگان جنبش فتح و واگذاری مجدد سلاح به آنان، جنبش حماس را تحت فشار قرار دهند تا این مبارزان بتوانند از سرزمین و خانواده های خود دفاع کنند.» بنده این سوال را مطرح می کنم که منظور آقای ماجد از واژه “بازداشت شدگان” چیست؟ و این سلاح به چه اشخاصی و برای چه باید داده شود؟ اگر مقصودت ای ماجد! از اعضای فتح، کسانی است که خودروهای امنیتی را منفجر و برای ترور اسماعیل هنیه نخست وزیر منتخب فلسطین تلاش کردند، پس این ادعایت به معنای آن است که از جنایت های آنان حمایت می کنی و اما گر مقصودت از اعضای فتح دزدان و فتنه انگیزان است، این بدان معناست که از آشوب گری و فتنه در فلسطین حمایت می کنی ضمنا اگر منظور شما اعضای فتح است این را بدان که در زندان های حماس هیچ متهم سیاسی وجود ندارد. حال با روشن شدن مطلب، بنده از شما می خواهم که همه بازداشت شدگان حماس را که در سیاه چال های شما به بدترین شکل ممکن تحت شکنجه هستند آزاد کنی. سوال بعدی من این است که مقصودت از سلاح چیست و این سلاح از آن کیست؟ اگر حس ملی گرایی و عزت و شرف در درونت شعله ور شده بهترین گزینه برایت این است که این سلاح ها را به مجاهدان عضو گردان های الاقصی در کرانه باختری بازگردانی؛ مجاهدانی که سلاح های شان را به زور از آنان گرفتید و به آنان وعده دادید که در برابر حملات تروریستی رژیم صهیونیستی مصون خواهند بود، اما همگی دیدیدیم که نظامیان صهیونیستی آنان را با خونسردی تمام ترو کردند. گذشته از این، فرض می گیریم که کرانه باختری بر خلاف غزه نیازی به مقاومت ندارد پاسخ تو ای ماجد! به این سوال چیست چرا این همه سلاح در انبارهای تشکیلات خودگردان زنگ زده اند اما کسی از آن ها علیه صهیونیست ها استفاده نمی کند؟ چه بسا اشغالگران در آن زمان وجود نداشتند یا این که گفته شود این سلاح ها برای مقابله با حماس است. من که از اظهاراتت چیزی سر در نیاوردم از جنابعالی می خواهم که در این باره توضیح دهید.
ریاض المالکی وزیر اطلاع رسانی دولت رام الله مدعی شده است:«موشک هایی که از غزه شلیک می شوند عامل اصلی حملات اخیر اسرائیل به غزه و محنت های اهالی این منطقه است لذا شلیک کنندگان موشک اگر می خواهند که نسل کشی و قتل عام مردم خاتمه یابد می بایست هر چه سریعتر به عملیات های خود خاتمه دهند.»
از مالکی که از خونریزی ما سرمست می شود این سوال را می کنم که اگر تنها اهالی غزه مواضع صهیونیست ها را موشک باران می کند پس گناه اهالی غزه چیست که همه روزه در معرض حملات اشغالگران قرار دارند؟ آیا موشک ها از کرانه باختری نیز شلک می شوند؟ تو ای وزیری که پستی را به زور اشغال کرده ای! جز دفاع و حمایت از “اسرائیل” که بقای تو را در این سمت تضمین کرده است حق سخن گفتن درباره هیچ کس را نداری.
سومین عاملی که مرا به شدت به خشم آورده، اظهارات شخصی است که برای مدت طولانی از انظار و دوربین های خبرنگاران پنهان بود. این شخص کسی نیست جز محمد دحلان، وی شنبه شب گذشته به خبرنگار شبکه العربیه گفت:«اگر حماس قصد دارد به قتل عام و کشتار مردم پایان دهد می بایست از کودتایش دست بردارد و زمام امور را به ابو مازن دهد ابو مازن قادر است که از غزه در برابر جنایت های اشغالگران حمایت کند.» این رهبر انقلابی فتح به خیال باطل خود گمان می کند که علت این خونریزی ها کودتای حماس است و بنابراین کلیه جنایاتی نیز که امروز در غزه صورت می گیرد برای سرکوب این جنبش و سیطره مجدد فتح بر غزه است. حال از محمد دحلان این سوال را می کنیم که اگر شما راست می گویی و فکر می کنی که ابو مازن قادر به نجات ملتشس است پس چرا نامبرده بی آن که حماس از قدرت عقب نشینی کند، دست به یک چنین کاری نمی زند؟ با ماندن یا نماندن حماس در قدرت چه تغییراتی حاصل خواهد شد؟ ابو مازن در گذشته برای مهار یا توقف جنایت های رژیم صهیونیستی پیش از سیطره حماس بر منطقه غزه چه اقدامات انجام داده بود؟ آیا وی همین الآن به یک چنین قدرتی دست یافته که می تواند از غزه حمایت کند؟ شاید هم وی قبلا این توان را داشته اما نمی خواست به وسیله این توان از غزه حمایت کند.
اظهاراتی از این قبیل از سوی سران تشکیلات خودگردان که به رژیم صهیونیستی برای ارتکاب جنایت هایش بهانه ها می دهد زیادند البته زمانی که می بینیم یک غیر فلسطینی نظیر عمرو موسی اظهارات سران تشکیلات خودگردان را تکرار می کند نباید زیاد نگران شویم. عمرو موسی مدعی شده است:«علت اصلی قتل عام فلسطینیان در نوار غزه ادامه حملات موشکی مبارزان فلسطینی است.» در واقع یک چنین اظهاراتی است که سردبیر یک روزنامه عربی مسلمان را بر این می دارد تا بگوید:«چرا ما باید برای فلسطین نگران باشیم در حالی که سه چهارم اهل آن سرزمین خود را نمی خواهند؟» من جز یادآوری این آیه قرآن کریم برای فلسطین که “إن مع العسر یسرا” جمله دیگری را نمی توانم بگویم و تنها عبارتی را نیز که می خواهم در این جا به سران و شاهان عربی و نیز تشکیلات خودگردان در رام الله بگویم این است که:«بیهوده در میان گله گوسفند می گردم… همه آن ها گوسفندند.»