شنبه 03/می/2025

جنبش فتح و مسائل پشت پرده ترورها و کشتارها گذشته در فلسطین

سه‌شنبه 22-ژانویه-2008

 

مقامات جنبش فتح بر این مساله تاکید می کنند که ترورهایی سیاسی هیچگاه جایی در برنامه های این جنبش نداشته است، اما اسناد و حقایق مربوط به تاریخ جنبش فتح و نقطه عطف های تاریخ آن، واقعیت هایی غیر از این مساله را نشان می دهد که کارشناسان مسائل تاریخی جنبش فتح و رسانه های بی طرف فلسطینی نیز این مساله را تایید می کنند.

واقعیت ترورهای سیاسی در فلسطین که از گذشته های دور جریان داشته است و با شکل گیری تشکیلات خودگردان شدت بیشتری گرفته است، در حوادث عینی خلاصه نمی شود، بلکه واقعیت های زیادی در پشت پرده این حوادث وجود دارد. برخی گروه ها با مهارت ویژه ای، بر روی عملیات های ترور سرپوش گذاشته و به راحتی از کنار آن رد می شوند که ترورهای بحث بر انگیزی مانند حادثه ترور “اسعد صفطاوی” از رهبران جنبش فتح که قبل از تاسیس تشکیلات خودگردان اتفاق افتاد و حادثه ترور “خلیل زبن” مشاور “یاسر عرفات” رئیس سابق تشکیلات خودگردان فلسطین نیز از این مساله مستثنا نیست و علاوه بر این، مساله عدم حضور عرفات در این حوادث نیز جای شک و تردید دارد.

اما مساله مهم در این میان این است که برخی افراد در معرض ترورهای متعددی قرار گرفته اند، اما توانسته اند از این حوادث جان سالم به در برده و نجات یابند.

دکتر “عصام عدوان” کارشناس مسائل تاریخی جنبش فتح، اطلاعات زیادی در زمینه “ترورهای سیاسی” در اختیار دارد و به گفته وی با تداوم فعالیت جنبش فتح، این عملیات ها نیز ادامه یافته است.

بر خلاف ادعاهای مقامات جنبش فتح، این ترورها هر از چند گاهی در راستای تسویه حساب با گروه های سیاسی، رهبران رقیب و در چارچوب درگیری های داخلی در یک تشکیلات صورت گرفته است.

اولین نشانه های این مساله را در اولین سال تاسیس جنبش فتح در سال 1965 مشاهده می کنیم. برخی افرادی که این نظر را مطرح می کنند، معتقد هستند که این حملات و ترورها علیه مسئولان نیروهای “العاصفه” صورت می گرفت. در آن زمان، سروان “یوسف عرابی” که در سال 1948 معروف به سال فاجعه به سوریه مهاجرت کرده و به ارتش سوریه ملحق شده بود، ترور شد. وی قبل از اینکه به جنبش فتح ملحق شود، عضو حزب بعث بود و به دلیل انتخابش از سوی کمیته مرکزی جنبش فتح به ریاست نیروهای “العاصفه” به جای “یاسر عرفات” ترور شد.

حذف رقبا و مخالفان

هنوز 2 سال از این حادثه که به گفته “عدوان” بر روی آن سرپوش گذاشته شد، نگذشته بود که “عبد الفتاح حمود” یکی از اعضای کمیته مرکزی جنبش فتح نیز در جریان سفر از سوریه به اردن برای دیدار با رهبران دیگر جنبش فتح، در حادثه ای از قبل برنامه ریزی شده با خودرو زیر گرفته شد.

بسیاری از منابع رسمی جنبش فتح، طرف های عربی را مسئول این ترورها معرفی می کردند، اما در حالی که تردیدهای زیادی درباره دست داشتن و مشارکت مستقیم یا غیر مستقیم مقامات جنبش فتح در این ترورها به انگیزه های رقابتی یا دشمنی وجود داشت، تحقیقات درستی در این زمینه صورت نگرفت.

از جمله این حوادث می توان به حادثه ترور سه تن از رهبران سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) به نام های “کمال عدوان”، “محمد یوسف نجار” و “کمال ناصر” در 4 آوریل سال 1973 اشاره کرد. این سه رهبر ساف به دست یک کماندوی صهیونیستی ترور شدند، اما پس از این حادثه، منابع صهیونیستی اعلام کردند که برخی از مقامات جنبش فتح در این حادثه خونین دست داشتند و با این کار سعی در حذف شخصیت های مهم و افراد موثر در جامعه فلسطینی داشتند. صرفنظر از صحت و سقم این اخبار، سانسور شدید اخبار مربوط به حوادث ترور از سوی مقامات جنبش فتح، بیانگر واقعیت های دیگری در این زمینه است.

تفکر مبتنی بر کشتار

عدوان در تشریح این مساله می گوید:«مقامات جنبش فتح از هیچ ابزار و راهکاری برای تعقیب و کشتار رقبای خود برای دستیابی به منافعشان دریغ نمی ورزیدند و تفکر حاکم بر جنبش فتح، مبتنی بر کشتار بود.» وی می افزاید:«اگر آمار عملیات های کشتار تنها در داخل جنبش فتح و نه در خارج از آنرا مورد بررسی قرار دهیم با پرونده ای ضخیم در این زمینه روبرو می شویم و از همین رو باید بگوییم که تفکر حاکم بر جنبش فتح، عملیات های ترور و کشتار را اقدامی مجاز می دانست.»

از آنجایی که برخی رهبران جنبش فتح از فاش شدن این واقعیت بیم داشتند، پس از مامور کردن “سعد صایل” فرمانده مشترک نیروهای فلسطینی و رئیس ستاد عملیات فلسطین به تحقیق در زمینه اختلافات ایجاد شده میان جماعت ابو موسی و جماعت یاسر عرفات، در تاریخ 29/9/1982 و همزمان با حملات رژیم صهیونیستی به مردم فلسطین، در دره بقاع لبنان ترور شد. هیچ گروهی مسئولیت تحقیق در زمینه عاملان ترور صایل را بر عهده نگرفت و بدین ترتیب خون وی پایمال شد.

علاوه بر این، در اردن، لبنان، تونس و برخی کشورهای دیگر نیز، روایت های مختلفی درباره کشتار تعدادی از مقامات و عناصر معمولی جنبش فتح در درگیری های داخلی میان رهبران این جنبش مخابره شد که مقامات این جنبش پرونده این کشتارها را بسته و اخبار مربوط به این کشتارها را تحریف کردند.

بدین ترتیب ترور به مساله ای عادی برای ساکت کردن دشمنان و مخالفان تبدیل شد و این مساله حتی افرادی را که یک کلمه در مخالفت با آنها ابراز می داشتند یا کاریکاتوری در اعتراض به آنها ترسیم می کردند، نیز شامل می شد و در این زمینه هیچ فرقی میان حادثه ترور “اسماعیل خطیب” استاد برجسته دانشگاه اسلامی غزه و پرونده پیچیده ترور “ناجی علی” کاریکاتوریست معروف فلسطینی که در تاریخ 22 ژوئیه 1987 از سوی شخصی ناشناس در لندن ترور شد، وجود نداشت. مقامات سازمان آزادی بخش فلسطین که تاب تحمل آثار هنری پر مفهوم و گزنده ناجی علی را نداشتند، دست به ترور وی زدند و نشانه هایی از دست داشتن مقامات جنبش فتح در این حادثه مشهود بود.

علاوه بر این، دکتر “سمیر قدیح” که از نویسندگان وابسته به جنبش فتح و از کارشناسان مسائل امنیتی و اطلاعاتی است، خاطر نشان می کند که “صلاح خلف” ملقب به “ابو إیاد” و “عبد الحمید هایل” ملقب به “ابو الهول” و نیز “فخری عمری” در ژانویه سال 1991 توسط فردی به نام “حمزه” که از افراد وابسته به جنبش فتح بود، ترور شد. وی معتقد است که ترور این افراد به دلایل سیاسی و اختلافات میان رهبران جنبش فتح صورت گرفت، اما به دلیل تحولات جنگ خلیج در آن زمان (سال 1991) بر روی این حادثه سرپوش گذاشته شد.

 “سمیح خلف” یکی دیگر از نویسندگان فلسطینی در مقاله ای در زمینه ارزیابی عملکرد جنبش فتح در آخرین سالگرد تاسیس آن، با اشاره به ترور “ابو إیاد” و “ابو الهول” و “خالد عمری” در یک عملیات مشکوک در تونس، ترورهای داخلی در جنبش فتح را مساله ای هدفمند و عمدی می خواند و حادثه ترور “عاطف بسیسو” از افراد آگاه به مسائل امنیتی فلسطین و مساله هماهنگی با اروپا را اقدامی در همین زمینه می داند.

 

صفطاوی و شعبان … قربانیان ترورهای قبل از تاسیس تشکیلات

در حالی که مذاکرات اسلو به منظور تاسیس تشکیلات خودگردان جریان داشت، دو تن از رهبران جنبش فتح به نام های “اسعد صفطاوی” و “محمد ابو شعبان” در سال 1993 ترور شدند. رژیم صهیونیستی پس از این حادثه هر گونه ارتباط خود با این ترورها را تکذیب کرد و بدین ترتیب انگشت اتهام به سوی مقامات جنبش فتح نشانه رفت و مشخص شد که این ترورها در راستای تسویه حساب های داخلی در جنبش فتح صورت می گیرد.

پس از شکل گیری تشکیلات خودگردان فلسطین، ترورهای سیاسی شدت بیشتری به خود گرفت و برای اولین بار در زمان امضای “توافقنامه اسلو” نمود پیدا کرد که در آن زمان، “هانی عابد” از رهبران بر جسته جنبش جهاد اسلامی فلسطینی در 2 نوامبر سال 1994، پس از خروج از دانشکده علوم و تکنولوژی در خان یونس ترور شد. در آن زمان، رژیم صهیونیستی و برخی گروه ها در داخل جنبش فتح و نیز سرویس های امنیتی آن مسئول این ترور معرفی شدند، اما پرونده وی بدون اینکه تحقیقات چندانی از سوی سرویس های امنیتی در زمینه عاملان آن صورت گیرد، بسته شد و به صفحات تاریک فعالیت علیه گروه های مقاومت فرستاده شد.

کشف راز ترورها پس از سیطره حماس بر نوار غزه

شهادت “کمال کحیل” در محله شیخ رضوان در شهر غزه نیز در همین راستا اتفاق افتاد و این مبارز فلسطینی در تاریخ 2 آوریل سال 1995 بر اثر انفجاری هولناک در ساختمان محل سکونت وی، به همراه مبارزان دیگری از جمله “حاتم حسان” و “بلال دعس” به شهادت رسید. در آن زمان شواهد موجود حاکی از دست داشتن سرویس های امنیتی جنبش فتح در انتقال یک چمدان پر از مواد منفجره به منزل محل سکونت این مبارز فلسطینی و انفجار آن از طریق سیستم کنترل از راه دور بود و پس از سیطره جنبش حماس بر پایگاه های سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان در غزه که در 14 ژوئن و به دست آوردن اسناد و مدارک مهم در این پایگاه ها، صحت این مساله به اثبات رسید. اسناد و مدارک مذکور همچنین نشانگر این بود که پس از زخمی شدن “نضال دبابش” در یک حادثه و بازداشت وی از سوی سرویس های امنیتی وابسته به تشکیلات خودگردان، این سرویس ها وی را کشته اند و تا زمان کشف این اسناد و مدارک، سرنوشت وی تا 12 سال پس از ترورش در هاله ای از ابهام قرار داشت.

در ادامه این روند، سرویس های امنیتی وابسته به جنبش فتح در تاریخ 3 فوریه 1996، دو تن از برجسته ترین مبارزان جنبش جهاد اسلامی فلسطین به نام های “ایمن رزاینه” و “عمار اعرج” را ترور کردند و این عملیات در واقع نوعی کمک و همکاری با سازمان های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی بود که به شدت مبارزان فلسطینی خبره در زمینه ساخت مواد منفجره را تحت تعقیب قرار داده بودند.

دخالت طیب عبد الرحیم در ترور مبارزان

2 سال پس از حادثه ترور مبارزان مذکور جنبش جهاد اسلامی، “محیی الدین شریف” از مبارزان گردان های شهید “عزالدین قسام” شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی “حماس” در ماه مارس سال 1998 به دلیل اصرار بر فعالیت در زمینه مقاومت و ممانعت بر سر راه تحقق خواسته های برخی رهبران جنبش فتح در زمینه سازش مجانی و تحمیل برنامه های خود بر مردم فلسطین ترور شد. بعدها مشخص شد که “طیب عبد الرحیم” از رهبران جنجالی جنبش فتح، مستقیما در ترور این مبارز گردان های قسام دخالت داشته است ولی وی سعی داشت که “عادل” و “عماد عوض الله” را به عنوان عاملان این اقدام معرفی کند. سرویس های امنیتی وابسته به جنبش فتح در همین راستا، این دو مبارز فلسطینی (عادل و عماد) را بازداشت کردند و پس از آزادی آنها، رژیم صهیونیستی با همکاری سرویس های امنیتی جنبش فتح اقدام به ترور این دو مبارز کرد.

تکرار کشتارها بر اثر جنگ قدرت

ثروت های باد آورده ای که توافقنامه اسلو برای برخی رهبران جنبش فتح و افراد با نفوذ در داخل این جنبش به همراه داشت، درگیری های داخلی در جنبش فتح بر سر رسیدن به پست و مقام را وارد مرحله تازه ای کرد و بسیاری از مقامات نظامی فلسطین قربانی این مساله شدند و مقامات این جنبش به دروغ مدعی می شدند که این افراد به دلیل “سکته قلبی” جان خود را از دست می دهند. ترور “هشام مکی” (48 ساله) رئیس شبکه ماهواره ای “فلسطین” در تاریخ 28 ژانویه سال 2001، در حالی که به منظور دیدار با “طیب عبد الرحیم” به سوی دفتر وی در حرکت بود، از جمله این کشتارها بود و به نظر می رسد همین عبد الرحیم از عوامل موثر در ترورهای صورت گرفته به دلایل سیاسی، شخصی، مالی و حتی اخلاقی است.

ترور و شرکت در تشییع جنازه

در ماه مارس سال 2004 نیز، “خلیل زبن” (59 ساله) مشاور “یاسر عرفات” رئیس سابق تشکیلات خودگردان فلسطین در زمینه حقوق بشر و امور رسانه ای ترور شد. وی مدیر مجله ای بود که با سرمایه تشکیلات خودگردان منتشر می شد. به گفته یکی از روزنامه نگاران وابسته به جنبش فتح، مساله قابل توجه در این زمینه، شرکت “طیب عبد الرحیم” در تشییع جنازه زبن بود و این در حالی بود که تمامی شواهد و قراین حاکی از دست داشتن وی در حادثه ترور زبن بود.

“خلیل زبن” به هنگام ترک دفتر خود در شهر غزه هدف اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید و با این وجود، رهبران و سرویس های امنیتی وابسته به جنبش فتح هیچ تحقیقاتی در زمینه شناسایی عاملان این اقدام انجام ندادند.

دکتر “عبد الستار قاسم” از نویسندگان برجسته فلسطینی و استاد علوم سیاسی دانشگاه ملی “نجاح” در نابلس، در این زمینه می نویسد:« ترورهای سیاسی به شیوه ای متعارف برای رهبران جنبش فتح تبدیل شده بود و افراد مخالف رهبران این جنبش در اردن و لبنان به راحتی ترور می شدند. اعمال خشونت از سوی رهبران این جنبش پا را از دایره تهدیدات فراتر گذاشته و به سر حد کشتار و محروم کردن برخی افراد از اموال و حقوق خود رسیده بود.»

دکتر قاسم خاطر نشان می کند که «ما اطلاعاتی در دست داریم که بر اساس آنها، جنبش فتح اقدام به ترور و تیر اندازی به سوی بسیاری از افراد کرده است که خود من نیز یکی از آنها هستم و در سال 1995 هدف حمله عناصر این جنبش قرار گرفتم که در این حادثه هدف چهار گلوله قرار گرفتم و مشخص بود که این حمله با هدف ساکت کردن من صورت گرفت.»

نکته جالب توجه در این میان این است که عملیات ترور یا “تادیب افراد به زور گلوله” همه افراد را شامل می شد و فرقی میان افراد اصلاح طلب و خواستار مبارزه با فساد مانند دکتر “معاویه مصری” و طراحان برنامه های جنجال بر انگیز در جامعه فلسطینی و نیز افرادی مانند “نبیل عمرو” که به منظور مقابله با برنامه های جنبش فتح از آمریکا استمداد کرده بود، وجود نداشت. دکتر “معاویه مصری” در دسامبر سال 1999 به دلیل امضای “بیانیه بیستم” در اعتراض به فساد تشکیلات خودگردان ترور شد و “نبیل عمرو” نیز در ژوئیه سال 2004 در حادثه تیر اندازی به سوی منزلش از ناحیه ساق پا زخمی شد.

فرماندهان سرویس های امنیتی وابسته به جنبش فتح، همچنان به ترورهای سیاسی در داخل جنبش فتح و یا علیه اعضا و رهبران جنبش حماس ادامه دادند و سر تیپ “موسی عرفات” در راستای همین روند و به منظور تغییر موازنه قدرت به نفع “محمد دحلان” سرکرده جریان کودتاگر در داخل جنبش فتح ترور شد.

علاوه بر این، مساله مرگ “یاسر عرفات” رئیس سابق تشکیلات خودگردان فلسطین نیز ابهامات زیادی با خود به همراه داشت و مقامات جنبش فتح مانع تراشی های زیادی بر سر راه تحقیقات در زمینه دلایل مرگ وی و عوامل دخیل در این مساله انجام دادند. این مانع تراشی ها به ویژه پس از کشف سندی صورت گرفت که “محمد دحلان” آنرا به “شائول موفاز” وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی ارسال کرده بود و پس از مخالفت عرفات با امتیازدهی در کنفرانس کمپ دیوید، به موفاز قول داده بود که او را به شیوه خاصی به قتل برساند و این مساله در پاییز سال 2004 اتفاق افتاد.

سرویس های امنیتی جنبش فتح که برنامه های رژیم صهیونیستی را در فلسطین پیاده می کردند، در ادامه به دلیل تلاش “جهاد عمارین” و سر تیپ “عبد المعطی سبعاوی” برای اصلاح مسیر حرکت این جنبش، آنها را ترور کردند.

اما زمانی که جنبش حماس در انتخابات پارلمانی سال 2006 به پیروزی دست یافت و اولین دولت خود را تشکیل داد، رهبران جنبش فتح درصدد بر آمدند که روند ترور دشمنان و مخالفان خود را از سر بگیرند و در همین راستا، علاوه بر فعالان عملیاتی و رهبران محلی، “حسین ابو عجوه” از اعضای دفتر سیاسی جنبش حماس را ترور کردند، اما “اسماعیل هنیه” نخست وزیر دولت منتخب فلسطین توانست از سه حادثه ترور که علیه وی طراحی شده بود، نجات پیدا کند. اولین توطئه ای که برای ترور هنیه طراحی شده بود، در تاریخ 4 دسامبر 2006 صورت گرفت که وی در راه بازگشت به داخل فلسطین در گذرگاه رفح مورد حمله قرار گرفت که در جریان این حمله محافظ شخصی وی به شهادت رسید و پسر وی به همراه “احمد یوسف” مشاور سیاسیش زخمی شدند. جنبش حماس “محمد دحلان” را مسئول این توطئه معرفی کرد. در حادثه دیگری که در ژوئن گذشته اتفاق افتاد، منزل هنیه با گلوله “آر پی چی” هدف قرار گرفت، اما در این حادثه نیز آسیبی به وی وارد نشد.

سومین توطئه برای ترور وی زمانی اجرا شد که حجاج نوار غزه پس از تحمل مشکلات زیاد و چندین روز بلاتکلیفی در گذرگاه رفح توانستند با عزت و سربلندی به دیار خود بازگردند. بدیهی است که این حادثه که شواهد موجود حاکی از دست داشتن “طیب عبد الرحیم” و برخی دیگر از رهبران جنبش فتح و نیز شخص “محمود عباس” رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در آن دارد و در جریان آن یک بمب انفجاری در دست یکی از افراد حاضر در محل برگزاری مراسم جشن بازگشت حجاج به دیار خود از طریق گذرگاه رفح کشف و ضبط شد، با هدف ترور رهبران جنبش حماس و شخصیت های ملی و نیز حجاج فلسطین صورت می گرفت که به یاری خدواند خنثی شد.

 

لینک کوتاه:

کپی شد