پنج شنبه 01/می/2025

افسانه دوم: یهودیان مردمان بی سرزمین‌اند

پنج‌شنبه 18-ژانویه-2018

فرانسیسرنه شاتوبریان سیاستمدار و نویسنده مشهور فرانسوی تقریبا همان زمان نوشته بود کهیهودیان صاحبان قانونی یهودا هستند. او بر ناپلئون بناپارت، کسی که امید داشت تاحمایت یهودیان و دیگر ساکنان فلسطین را کسب کند،  تاثیر داشت  و ناپلئون همان کسی بود که می خواست در اوایل قرن نوزدهمخاورمیانه را اشغال کند. او به آن ها وعده  ساخت دولت صهیون را داد و همانطور که می توانیم ببینیم، پیش از آن که این پروژه، یهودی باشد، یک پروژه استعماریمسیحی است.

 

سرویس بین الملل فردا: نام ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی، در میان محققان ایرانی با موضوعفلسطین گره خورده است. کتاب های مختلف او درباره درگیری اسرائیل و فلسطین باعث شدهاست که او شهرت فراوانی در این حوزه کسب کند. او در سال 2008 اسرائیل را ترک کردفردا در سلسله ترجمه هایپیش رو، متن کتاب دیگر او با عنوان 10 افسانه پیرامون اسرائیل را برای خوانندگانفرهیخته خود منتشر می‌کند. در ادامه چهارمین قسمت این مجموعه تقدیم می‌گردد.

 

۱– افسانه‌های اسرائیل در بوته نقد یک اسرائیلی

۲– افسانه اول: یهودی‌ها بیابان‌های فلسطین را غصبکردند نه کشوری آباد

۳–  تاریخ چگونه درباره سرزمین سرسبز فلسطین تحریف شد؟

 

ادعای بررسی شده در فصل قبل یعنی خالیبودن سرزمین فلسطین، دست در دست افسانه دیگر یعنی بی سرزمین بودن یهودیان دارد.اما آیا واقعا یهودی ها مردمانی بدون سرزمین بوده اند؟ تحقیقات جدید همان تردیدهایچندین سال قبل درباره این ادعا را تکرار کرده است.شلموسند در کتاب اختراع ملت یهودبه خوبی پیش زمینه مشترک این دیدگاه های انتقادی را جمع آوری کرده است. سند نشانداده است که جهان مسیحیت، برای منافع خویش و زمانی مشخص از تاریخ مدرن، از اینایده که یهودیان ملتی هستند که باید روزی به سرزمین مقدس برگردند حمایت نمودند. بااین حساب، بازگشت آن ها بخشی از اراده الهی برای آخرالزمان است که با زنده شدنمسیح و رجعتش همراه خواهد بود.
 
اصلاحات مذهبی و دینی شروع شده از قرنشانزدهم، به ویژه در میان پروتستان ها، ارتباط شفافی میان پایان یافتن هزاره و بحثها پیرامون یهویان و بازگشت آن ها به فلسطین ایجاد کرد. توماس برایتمن روحانی قرنشانزدهمی انگلیسی، این دیدگاه را نمایندگی می کرد و نوشته بود: آیاآن ها باید به اورشلیم برگردند؟ جواب کاملا مشخص است: پیامبران این مساله را موردتایید و تاکید قرار داده اند.
 
برایتمن برای اجرای این ایده تنها بهوعده الهی اطمینان نداشت، او مانند بسیاری دیگر آرزوی این را داشت که یهودیان یاهمگی اروپا را ترک کنند یا همگی مسیحی شوند.صدها سال بعد، هنری الدنبورگ، فیلسوفعلوم طبیعی و الهیات نوشته بود:
 
اگر در میان تغییرات، موقعیت مناسبفراهم شود احتمال دارد که یهودیان امپراطوری خود را دوباره برپا کنند و خدا برایبار دوم آن ها را برگزیند


چارلز جوزف آو لاین سپهبد اتریشمجارستانی در نیمه دوم قرن هجدهم نوشته بود:به نظر من یهود نمی تواند جزئی از یککشور باشد و دائما کشوری در کشور دیگر تشکیل خواهد داد این گونه.راحت ترین کارممکن به نظر من این است که آنها به خانه شان، جایی که از آن جا رانده شده اندبرگردند. همان طور که کاملا از این نوشته ها مشخص است،  ربط کاملا واضحی میانشکل گیری ایده صهیونیزم و ضدیهودیتِ پرسابقه تر وجود دارد.

افسانه دوم: یهودیان مردمان بی سرزمین اند/ واکاوی پروژه مخفی مسیحیت برای انتقال یهودیان به فلسطین

فرانسیس رنه شاتوبریان سیاستمدار ونویسنده مشهور فرانسوی تقریبا همان زمان نوشته بود که یهودیان صاحبان قانونی یهوداهستند. او بر ناپلئون بناپارت، کسی که امید داشت تا حمایت یهودیان و دیگر ساکنانفلسطین را کسب کند،  تاثیر داشت  و ناپلئون همان کسی بود که می خواست دراوایل قرن نوزدهم خاورمیانه را اشغال کند. او به آن ها وعده  ساخت دولت صهیونرا داد و همان طور که می توانیم ببینیم، پیش از آن که این پروژه، یهودی باشد، یکپروژه استعماری مسیحی است.
 
با نگاهی به بریتانیای ملکه ویکتوریادر ابتدای دهه 1820، شواهد نامیمونی مشاهده می شود که نشان می دهد چگونه این پروژهبه ظاهر مذهبی به برنامه ای برای تبعید و استعمار تبدیل می شد. جنبش امپراطوری ومذهبی به وجود آمد که قلب خواسته آن، بازگشت یهودیان به فلسطین بود که در نهایتراهبرد اصلی آن یعنی تصرف فلسطین و مسیحی سازی آن را دنبال می کرد. قرن نوزدهم،این احساسات حتی در بریتانیا معروف تر بود و حتی بر سیاست های امپراطوری تاثیرگذاشت: خاک فلسطین، منتظر حضور کودکان تبعید شده و ایجاد صنایع متناسب با ظرفیتهای کشاورزی است تا بتواند بار دیگر به ظرفیت فراوان برسد ، همان گونه که درروزهای حکومت سلیمان بود. این جملات را جان لیندسی فرمانده نظامی و لرد اسکاتلندینوشته بود. این احساسات توسط دیوید هارتلی فیلسوف انگلیسی نیز تکرار شد، زمانی کهنوشت: این امکان وجود دارد که  یهودیان فلسطین را دوباره بسازند.
 
این پروسه تا زمانی که توسط ایالاتمتحده پشتیبانی نشد به موفقیت کامل نرسید. اینجا نیز شاهد تاریخی از حمایت ها ازایده حق بازگشت یهودیان به فلسطین و تشکیل صهیون هستیم.همان زمان که پروتستان هادر اروپا این نگاه را ترویج می کردند، آن سوی آتلانتیک نیز دیدگاه هایی شبیه بهاین ظهور کرد. جان آدامز رئیس جمهوری آمریکا گفته بود:امیدوارم که یهودیان بتوانند دوبارهدر یهودا به عنوان ملتی مستقل زندگی کنند.


یک مجموعه  از ایده ها، ازسخنرانی های مذهبی رهبران جنبش به کسانی منتقل می شود که قدرت تغییر در سرنوشتفلسطین را دارند.  از جمله مهمترین آن ها را می توان لرد شافتزبری سیاستمداراصلاح طلب و پیشرو بریتانیایی بود که کمپینی فعالانه برای حق یهودیان برای سکونتدر فلسطین در نظر گرفته بود. استدلالهای او برای حضور بیش تر بریتانیا در فلسطینمذهبی و راهبردی بود.
 
همان طور که نشان خواهم داد، ایناختلاط خطرناک از تعصب دینی و روشنفکری، تلاش های  شافتزبری در میانه قرننوزدهم را به اعلامیه بالفور در سال 1917 ختم کرد. آن ها فهمیدند که حمایت صرف،کاری از پیش نمی برد و برای برنامه استعمارشان باید فعالانه بریتانیا را به همراهخود داشته باشند. او تاکید می کرد که این همکاری باید با فراهم کردن امکان سفریهودیان به فلسطین عثمانی همراه باشد. او مرکز اسقف های انگلیکان و نیز کلیسایاروشلیم را راضی کرد که سرمایه اولیه این پروژه را فراهم کنند. این پروژه احتمالاهرگز موفق نمی شد، اگر شافتزبری موفق نمی شد پدرخوانده اش، یعنی لردپالمرستون وزیرخارجه وقت و پس از آن نخست وزیر را راضی به این کار کند. او در خاطرات 1 اوت 1838می نویسد:
 
با پالمرستون شام خوردیم. بعد از شامبا او تنها بودم. به نظر رسید برنامه ای که ارائه کردم توجهش را جلب کرد. او چندسوال از من کرد و به راحتی برنامه ام برای کمک به یهودیان برای مهاجرت به فلسطین وتصرف آن را پذیرفت. چقدر مشیت الهی خارق العاده است. اگر بخواهیم با معیارهایانسانی آن را بسنجیم کاملا خارق العاده بود. پالمرستون از سوی خدا انتخاب شده بودتا وسیله ای باشد برای سودمندی مردم عهد قدیم، تا تکریم کند از وارثان او و تا حقشان را بدون توجه به دودمان شان بپذیرد.به نظر می رسد او بیش تر از این هم انجامخواهد داد.اگر چه انگیزه این کار لطف و مهربانی بود اما در ظاهر این گونه به نظرنمی رسید. من مجبور شدم که برای او استدلال های سیاسی و در نهایت تجاری بیاورم.اگر چه همانند رئیسش نه برای اورشلیم گریه می کند و نه امید دارد این شهر، جامهموعود زیبایش را به تن کند.


در گام اول از پالمرستون خواست تاویلیام یانگ یکی از پیروان او که معتقد به تعلق فلسطین به یهودیان بود را به عنواننائب کنسول اول بریتانیا در اورشلیم انتخاب کند. در خاطراتش نوشته است: عجبواقعه شگفت انگیزی! شهر آباء و اجدادی  مردان خدا دوباره در حال جان گرفتناست و انگلیس اولین پادشاهی غیریهودی است که جلوی زیرپا گذاشتن آن را گرفته است. 

افسانه دوم: یهودیان مردمان بی سرزمین اند/ واکاوی پروژه مخفی مسیحیت برای انتقال یهودیان به فلسطین

یک سال بعد در 1839 شافتزبری مقاله ایسی صفحه ای برای فصلنامه لندن ریویو نوشت با عنوان کشور یهود و احیای آن و در آنپیش بینی کرد که دوره جدیدی برای بندگان برگزیده خدا فرارسیده است. او تاکید کردهبود که:
 
یهود باید تقویت شود تا به تعداد زیادبرگردند و بار دیگر صاحبان زمین های کشاورزی جلیل و یهودا  شوند و مسلما گردنکلفت های سیاه قلب غرق شده در پستی و لجاجت و غفلت از انجیل نه تنها شایستهرستگاری هستند، بلکه برای امید به رستگاری مسیحیت کاملا حیاتی اند.

 

 

 

 

منبع :فردا ، 25/10/1396


 

لینک کوتاه:

کپی شد