توافقنامه آرام سازی اخیر رژیم صهیونیستی با جنبش مقاومت اسلامی “حماس” و مبادله اسرای این رژیم با جنبش حزب الله لبنان این سوال را در ذهن ها مطرح می کند که دلیل بی احترامی و بی توجهی رژیم صهیونیستی به تشکیلات خودگردان فلسطین چیست؟
شاید بتوان این سوال را بدین شکل مطرح کرد که چرا در حالی که رژیم صهیونیستی خود را ناگزیر از تعامل واقعا جدی با گروه های مقاومت مسلحانه فلسطین و پذیرش شروط آنها می بیند، در همین حال، برخورد کاملا تحقیر آمیزی نسبت به مقامات تشکیلات خودگردان فلسطین و شاید فراتر از این با مقامات دیگر کشورهای عربی دارد و آنها را سرگرم مذاکرات بی نتیجه و بیهوده سازش کرده است.
جنبش حماس با امضای توافقنامه آرام سازی با رژیم صهیونیستی توانست محاصره رقت بار یک ساله نوار غزه را لغو کند و در آینده نزدیک نیز با امضای توافقنامه دیگری خواهد توانست صدها تن از اسرای فلسطینی دربند زندان های رژیم صهیونیستی را آزاد کند. اما مساله مهمتر در این میان این است که جنبش حماس با این مقدمات در آینده نزدیک خواهد توانست به عنوان یک طرف رسمی وارد مذاکرات بین المللی میان خود، اتحادیه اروپا، مصر، رژیم صهیونیستی و ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین خواهد شد تا موضع خود در زمینه نحوه اداره گذرگاه مرزی رفح میان نوار غزه و مصر را اعلام کند.
با این شرایط، به نظر می رسد که توافقنامه آرام سازی هیچ تعهدی برای جنبش حماس در زمینه توقف مبارزات مسلحانه برای آزاد سازی اراضی فلسطین ایجاد نمی کند، بلکه این توافقنامه تنها یک سند برای آتش بس در یک مدت محدود و موقتی است.
از سوی دیگر، مفاد توافقنامه مبادله اسرا میان جنبش حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی نیز دستاورد دیگری برای گروه های مقاومت مسلحانه به شمار می رود و این در حالی است که این جنبش در مقابل تحویل جسد دو نظامی صهیونیستی، 5 تن از مبارزان خود را زنده و در کمال صحت و سلامت از این رژیم تحویل می گیرد.
کابینه رژیم صهیونیستی با اعتراف به ضعف این رژیم، با اکثریت آراء با توافقنامه مبادله اسرا با جنبش حزب الله موافقت کرد و از 25 وزیر کابینه دولت عبری تنها 3 نفر با این توافقنامه مخالفت کردند.
اظهارات “ایهود اولمرت” نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز نشانگر صحت مدعای ما در زمینه ضعف رژیم صهیونیستی است. وی با لحنی شکست خورده درباره طرح مبادله اسرا گفته بود که «رژیم صهیونیستی با مشاهده جشن های طرف مقابل (حزب الله) مجبور خواهد شد که اندوه خفت باری را تحمل کند.»
همزمان با آغاز جشن های ملی مقاومت لبنان، مقامات تشکیلات خودگردان فلسطین با مشاهده بی نتیجه بودن مذاکرات 15 ساله پس از اسلو با رژیم صهیونیستی احساس شکست تلخی را در خود مشاهده خواهند کرد؛ چرا که آنها نه مانند حزب الله توانسته اند سرزمین های خود را از اشغال رژیم صهیونیستی خارج کنند و نه توانسته اند اسرای دربند زندان های این رژیم را آزاد کنند. علاوه بر این، آنها حتی در لغو محاصره نوار غزه نیز هیچ اقدام و تلاش قابل ملاحظه ای را از خود به نمایش نگذاشتند، اما با این وجود، هیچ ارزش و احترامی در میان مقامات صهیونیستی ندارند.
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که آیا ریاست تشکیلات خودگردان و جنبش فتح از جایگاه محترمانه گروه های مقاومت لبنان و فلسطین و در مقابل بی ارزشی خود در نزد مقامات صهیونیستی درس عبرت گرفته اند تا با استفاده از این روش بتوانند رژیم اشغالگر قدس را وادار به حفظ ارزش و احترام خود بکنند؟ البته این سوالی است که زمان امضای توافقنامه اسلو مطرح می شود.
با نگاهی اجمالی به صفحات تاریخ می توان نمونه های این مساله را در مورد جنبش آزادی خواه آفریقای جنوبی به رهبری “نلسون ماندلا” نیز که علیه استعمار انگلیس مبارزه می کرد مشاهده کرد؛ چرا که این جنبش نیز تنها با استفاده از راهکار مبارزات مسلحانه توانست به پیروزی دست پیدا کند.
حال سوال خود را به شکلی دیگر مطرح می کنیم و آن اینکه آیا گروه اسلو از یادگیری درس اخیر گروه های مقاومت مسلحانه و نیز درس تاریخی جنبش آزادی خواه آفریقای جنوبی خودداری می کنند و همچنان به ایفای نقش دیکته شده از سوی آمریکا ادامه می دهند؟