“موشه ارنس” از تحلیلگران صهیونیستی در مقاله ای در روزنامه عبری زبان “هاآرتص” می نویسد:«هر کسی آخرین موشک را به سوی طرف مقابل خود شلیک کند نه تنها از دید افکار عمومی کشورهای منطقه خاورمیانه، بلکه از دید تمامی جهانیان، پیروز اصلی جنگ به شمار می رود و این مساله ضربه دیگری را به توان بازدارندگی رژیم صهیونیستی وارد می کند.»
یکی از وزرای دولت عبری نیز در همین زمینه می گوید:«پس از این، دیگر نمی توانم شب، سر راحتی بر بالش بگذارم و تنها مایه دلخوشی من این است که در کشورهای غربی کسی درصدد حمله به ما نیست.»
“عکیفا الدار” نیز در روزنامه “هاآرتص” چنین می نویسد که «رژیم صهیونیستی در دستیابی به راه حلی در زمینه مناقشه صهیونیستی ـ فلسطینی درمانده شده است و به تدریج و نه بر اساس دیدگاهی واضح و منطقی، بلکه در واکنش به ضربه هایی که از سوی طرف های مخالف خود دریافت می کند از برخی مناطق تحت اشغال خود عقب نشینی می کند.»
این عبارات تنها بخشی از اظهار نظرهای نویسندگان و شخصیت های صهیونیستی پس از حمله اخیر این رژیم به نوار غزه است که بر خلاف احساس شکست حاکم بر جهان عرب، نشانگر قدرت راهبردی گروه های مقاومت و توان آن در زمینه تاثیر گذاری بر جبهه صهیونیستی است.
حال اظهارات “ایهود اولمرت” نخست وزیر رژیم صهیونیستی در زمینه قدرتمندی و شکست ناپذیری این رژیم را مورد بررسی قرار می دهیم که مدعی شده بود:« هیچ گروهی نمی تواند پروژه صهیونیستی را نابود کند و ما باید به منظور تثبیت موجودیت و تامین امنیت خود، جنگ علیه دشمنان خود (گروه های مقاومت) را ادامه دهیم.» بدون شک نگاه موشکافانه در اظهارات و عبارات وی که در راس هرم قدرت صهیونیستی قرار دارد، نشانگر این است که مقامات این رژیم حتی از موجودیت خود نیز نگران هستند. از سوی دیگر، این اظهارات نشانگر این است که برخی گروه های مخالف این رژیم توانسته اند به پیروزی ها و موفقیت های چشم گیری در مقابل آن دست پیدا کنند و موجودیت آنرا به شدت تهدید می کنند؛ چرا که در غیر این صورت شخص اول سیاسی این رژیم هیچ گاه به خود اجازه نمی داد که مانند مقامات عرب روزگاران گذشته چنین تهدیدات شدید اللحنی را نسبت به کشور خودش ایراد کند.
هدف اصلی و راهبردی رژیم صهیونیستی از حمله به شهرک جبالیا واقع در شمال نوار غزه این بود که با نمایش یک مانور نظامی خود را برای حمله گسترده به نوار غزه آماده کند، اما این مانور برای آن بسیار گران تمام شد و به پیروزی نسبی گروه های مقاومت در مقابله با ارتش تا بن دندان مسلح این رژیم انجامید که به نوبه خود پس از شکست این رژیم در جنگ اخیر لبنان، بزرگترین شکست آن در مقابل گروه های مقاومت بود. علاوه بر این، این مساله نشانگر کاهش قدرت ارتش صهیونیستی در تامین امنیت این رژیم بر اساس نظریه های امنیتی است که از دهه 50 میلادی مقامات آن همواره بر آنها تکیه داشته اند؛ چرا که شکست ارتش در مقابل گروه های مقاومت که با ابتدایی ترین سلاح ها و تجهیزات اقدام به مقاومت در برابر حملات آن می کنند، حاکی از این است که این ارتش حتی مهمترین عوامل بازدارندگی سنتی خود را نیز که قبلا از آن بهره مند بود، از دست داده است. این در حالی است که ارتش صهیونیستی پس از شکست در جنگ اخیر لبنان، مانورهای زیادی تحت عنوان “بازیابی قدرت نظامی” برگزار کرده و نیروهای زمینی و هوایی این رژیم آموزش های زیادی به منظور وارد آوردن ضربات مشترک به نیروهای دشمن دریافت کرده بودند و حتی در راستای طرح “تیفن” 2012 – 2008، تحولات زیادی نیز در ساختار دستگاه نظامی آن ایجاد شده بود.
مساله دیگری که در ارتباط با حمله ارتش صهیونیستی به شهرک جبالیا باید مورد توجه قرار گیرد این است که به نظر می رسد گروه های مقاومت توانسته اند پا را از مرحله “موازنه بازدارندگی” فراتر گذاشته و نوعی “موازنه وحشت” در مقابل رژیم صهیونیستی ایجاد کنند. اظهارات یک مسئول بلند پایه سیاسی صهیونیستی مبنی بر شکل گیری قواعد بازی جدید پس از عملیات “زمستان داغ” صهیونیستی در شهرک جبالیا موید این مساله است. این مسئول بلند پایه سیاسی این مساله را در سه سطح مورد بررسی قرار می دهد: اول اینکه در صورت توقف شلیک موشک های گروه های مقاومت، رژیم صهیوینستی حملات خود به نوار غزه را متوقف خواهد کرد. دوم اینکه در صورت تداوم شلیک موشک های گروه های مقاومت به سوی شهرک صهیونیست نشین “اسدوروت” در نقب غربی، بالگردهای نظامی صهیونیستی حملات هوایی خود به نوار غزه را ادامه خواهند داد و سوم اینکه در صورت تداوم شلیک موشک های گروه های مقاومت به شهرک صهیونیستی “عسقلان”، ارتش صهیونیستی نوار غزه را در معرض حملات زمینی خود مانند عملیات “زمستان داغ” قرار خواهد داد. بدین ترتیب می بینیم که قواعد بازی جدید میان رژیم صهیونیستی و گروه های مقاومت فلسطین نمود واقعی موازنه جدید وحشت میان این دو طرف است.
در تشریح این مساله از دیدگاه سیاسی باید گفت که این تغییر معادله و قواعد موازنه وحشت میان رژیم صهیونیستی و گروه های مقاومت نشانگر راضی شدن مقامات سیاسی این رژیم به لزوم آتش بس در وضعیت کنونی است و اظهارات “ایهود باراک” وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس پس از حمله نظامی اخیر ارتش صهیونیستی به نوار غزه کاملا این مساله را تایید می کند؛ چرا که وی قبلا ادعاهای بزرگی را در این زمینه مطرح می کرد، اما پس از حمله اخیر ارتش به نوار غزه، “دیوید ولش” معاون “کاندولیزا رایس” وزیر امور خارجه آمریکا خواستار مذاکره با جنبش حماس شد و اعلام کرد که نمی توان نقش این جنبش را در فلسطین نادیده گرفت.
اما مساله ای که نباید در این میان از نظر دور داشت این است که در کنار دستاوردهای مثبت گروه های مقاومت و کارآمدی راهبردهای آن در مقابل حملات ارتش صهیونیستی، حملات شدیدی علیه گروه های مقاومت آغاز شده است که در جریان حمله ارتش صهیونیستی به نوار غزه و نیز پس از آن، صحنه هایی از این مساله را شاهد بودیم. این فعالیت های خصمانه سعی دارد دستاوردهای گروه های مقاومت را بی ارزش جلوه داده و شک و تردیدهایی را در زمینه راهبردهای مقاومت مطرح کند. علاوه بر این، عاملان این اقدامات خصمانه چنین وانمود می کنند که راهبردهای گروه های مقاومت مورد موافقت دولت های عربی نیست و بدین ترتیب سعی دارند این راهبردهای گروه های مقاومت را به چالش بکشانند.
استراتژی فعالیت های منفی علیه گروه های مقاومت زمینه های زیر را شامل می شود:
– عاملان فعالیت های منفی علیه گروه های مقاومت با شکست خورده جلوه دادن تجربه سیاسی جنبش حماس در فلسطین و در عین حال عدم اشاره به عوامل شکست این جنبش در تجربه سیاسی خود سعی دارند چنین وانمود کنند که مقاومت در تحقق عملی گفتمان سیاسی خود ناتوان مانده است و چنین نتیجه گیری می کنند که پروژه سیاسی مقاومت در سایه جو بین المللی جدیدی که ایجاد شده است، مساله ای بسیار پرهزینه می باشد.
– ادعای اینکه رهبران مقاومت، مذاکرات مخفیانه ای را با مقامات رژیم صهیونیستی انجام می دهند که هدف از آنها تامین امنیت رهبران مقاومت است. علاوه بر این، عاملان تبلیغات منفی علیه گروه های مقاومت چنین وانمود می کنند که این مذاکرات بیشتر از اینکه جنبه امنیتی داشته باشد، جنبه سیاسی دارد. دشمنان گروه های مقاومت با این ادعاهای خود سعی دارند از ارزش پیروزی اخیر مقاومت در میان افکار عمومی فلسطینیان بکاهند و از سوی دیگر، در راستای تنش زایی ها و تلاش ها برای سلب مشروعیت مردمی از رهبران مقاومت این ادعای همیشگی خود را تکرار می کنند که رهبران گروه های مقاومت با گروه های خارجی در ارتباط هستند.
– این گروه ها اخیرا مساله عدم گسترش مقاومت را مطرح کرده و ادعا می کنند که جریان مقاومت، معادلات بین المللی مبنی بر لزوم کسب موافقت طرف های بین المللی و نیز مردم فلسطین در اقدامات و عملیات های خود را در نظر نمی گیرد. عاملان این تبلیغات منفی علیه جریان مقاومت با این ادعاهای خود سعی دراند با هدف معرفی جریان مقاومت به عنوان یک جریان تنها و بی ارتباط با جامعه بین المللی و حتی مردم و از سوی دیگر محکوم کردن خط مشی آن، این جریان را گروهی معرفی کنند که سیاست ها و راهبردهای خود را بدون جلب موافقت و بدون رایزنی با طرف های دیگر اتخاذ و اجرا می کند.
– گروه های مخالف مقاومت در بررسی عملکردها و دستاوردهای متقابل گروه های مقاومت و رژیم صهیونیستی، دستاوردهای گروه های مقاومت را نادیده گرفته و از سوی دیگر، شکست های دشمن صهیونیستی را نیز در نظر نمی گیرند، بلکه بیشتر سعی در بزرگنمایی خسارت های وارده به ملت فلسطین در نتیجه عملیات ها و راهبردهای مقاومت و تاکید بر مسئولیت آن در برابر این خسارت های وارده دارند.
– برخی نویسندگان و شخصیت های شکست خورده، سعی دارند تجهیزات مورد استفاده گروه های مقاومت را بی ارزش و ناکارآمد جلوه دهند و در همین راستا، گاهی بحث ناکارآمدی عملیات های شهادت طلبانه را مطرح کرده و آنرا باعث افزایش دشمنی و خصومت جامعه بین المللی با فلسطینیان معرفی می کنند و گاهی نیز شلیک موشک های قسام را اقدامی بیهوده و بی ثمر توصیف می کنند و مساله عدم موازنه قدرت طرفین مناقشه صهیونیستی ـ فلسطینی را مطرح می کنند. این گروه ها در طرح این ادعای خود این مساله را فراموش می کنند که قانون درگیری در مناقشه صهیونیستی ـ فلسطینی مبتنی بر این است که طرف فلسطینی که همان جریان مقاومت باشد سعی دارد ضمن کاستن از بار خسارت های وارده از سوی رژیم صهیونیستی (که مقاومت منفی نامیده می شود)، تا حد امکان، خسارت هایی را نیز به نظامیان دشمن صهیونیستی وارد کند (که از این مساله تحت عنوان مقاومت مثبت یاد می شود). این گروه ها از سوی دیگر، نتایج و دستاوردهای همین شیوه های ساده مقاومت را نیز نادیده می گیرند و این در حالی است که گزارش اخیر سازمان های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در اشاره به موفقیت گروه های مقاومت در حذف برتری قدرت رژیم صهیونیستی و بی اثر کردن ابزارهای پیشرفته قدرت آن، اعلام کرده بود که «دوران درگیری های سنگین و جنگ های بزرگ با استفاده از تانک ها و توپخانه به سر آمده است.»
در این نوشته بیشتر سعی بر این شده است که راهبرد جریان مقاومت به طور خیلی مختصر و کوتاه مورد بررسی قرار گرفته و به دستاوردهای آن اشاره شود و از سوی دیگر، برخی مولفه های گفتمان گروه های مخالف مقاومت که سعی دارند از پشت به جریان مقاومت خنجر بزنند و در واقع خطر آنها کمتر از خطر رژیم صهیونیستی است، ذکر شود.
مطمئنا جریان مقاومت دستاوردهای فراتر از موارد ذکر شده در این مقاله داشته است و این جریان در مسیر پیشرفت و ادامه خط مشی خود نیازمند این است که گروه های مخالف آن با تغییر مواضع خود در قبال این جریان، به دفاع از راهبردهای آن بپردازند تا بدین ترتیب بیش از پیش شاهد تبدیل اولمرت به یک رهبر عربی باشیم.