دو رهبر شجاعی که به دستیابی صلح بین ما و فلسطینیان امیدوار بودند به شکل مذبوحانه ای شکست خوردند. آریل شارون کسی است که شهرک های غزه را یکجانبه و بدون هیچ گونه توافقی تخلیه کرد و جرج بوش کسی است که بر فلسطینیان برای برگزاری انتخابات دمکراتیک به منظور تقویت نظام منطقه ای با ثبات، اعمال فشار کرد. هر دوی این رهبران حقایق مربوط به این ضرب المثل مشهور که “راه جهنم با نیت نیک هموار است” فراموش کرده بودند.
شارون خواست تا ملتش را از آرزوی داشتن تمامیت ارضی “اسرائیل” بازدارد و این را ثابت کند که “اسرائیل” قادر به تخلیه شهرک های یهودی است و در آینده می توان به صلحی عمل گرا دست یافت. در دوران شارون هدف از تخلیه مجموعه شهرک های “گوش کاتیو” این بود که کشوری فلسطینی در کنار “اسرائیل” تشکیل شود و در مقابل، بوش نیز از برگزاری یک انتخابات دمکراتیک در فلسطین گمان می کرد که از طریق انتخابات می شود کانون های تروریسم را نابود و تاثیر اسلام را کم رنگ کرد، اما هر دوی این رهبران مرتکب اشتباه بزرگی شدند. پیروزی حماس در انتخابات به جنگی به مراتب سخت تر از همه جنگ ها در فلسطین منجر شد و این انتخابات غزه را به پایگاهی تروریستی علیه “اسرائیل” تبدیل کرد و همه امیدها و آرزوها برای پایان یافتن حملات موشکی قسام و تبدیل شدن غزه با ساحل های زیبایش به منطقه ای برای جذب گردشگران و منطقه ای پر درآمد، از بین رفت. اسدوروت و دیگر مناطق صهیونیست نشین همچنان در معرض حملات موشکی قسام قرار دارند. نخستین موشک قسام در سال 2001م. شلیک شد اما هم اکنون تعداد این موشک ها به 5900 فروند رسیده است. در طول این مدت 18 صهیونیست کشته و 600 تن دیگر نیز زخمی شدند و این آمار سوای آمار 210 قربانی حوادث جاده ای در سال گذشته و 350 قربانی در طول یک ماه است. البته مساله به این تعداد کشته ختم نمی شود بلکه معضل اصلی آن است که صهیونیست ها به خاطر ادامه این حملات در وضعیت بیم و نگرانی دایمی قرار دارند. ساکنان هیچ منطقه ای نمی پذیرد که همسایه اش با ارتشی سازمان یافته به طرف آنان موشک شلیک کند و دست به آدم ربایی بزند یا این که تسلیحات نظامی خود را علیه طرفی دیگر پیشرفته کند.
شارون هنگامی که موشک های قسام پس از تخلیه غزه پیشرفته شدند، شوکه شد. وی اندکی قبل از سکته مغزی، گزینه حمله هوایی به مناطقی را که موشک از آن جا شلیک می شود مورد بررسی قرار داد، اما طولی نکشید که اطرافیانش وی را از این نکته مهم و اساسی آگاه ساختند که هر کس که غیر نظامیان را کورکورانه مورد حمله قرار دهد در نهایت باید در دادگاه بین المللی لاهه حاضر شود و پاسخ بگوید.
از سوی دیگر، صهیونیست ها که خواهان حمله گسترده نظامی ارتش خود به غزه هستند، این یک کار ساده ای نیست؛ هرگز نمی توان به منطقه ای پر جمعیت با کوچه ها و خیابان های تنگ که در آن ده ها هزار زن و کودک زندگی می کنند، بدون حمایت بین المللی حمله کرد. اما واقعیت این است که این حمایت در سایه ربوده شدن یک نظامی صهیونیست و کشته شدن 18 نفر طی شش سال گذشته، عملا وجود دارد. اگر چرخ زمان با وضعیت کنونی بگردد که هزاران نفر در اسدوروت در بیم و نگرانی دایمی هستند درخواست ها برای حمله گسترده نظامی به غزه نیز افزایش می یابد. تجربه جنگ لبنان نشان دهنده آن است که سرکوب تروریسم نیازمند تفنگ ام 16 است نه هواپیمای جنگنده اف 16 و نیز نیازمند گسیل کردن نیروی بزرگ زمینی به این منطقه است و البته باید این نکته را نیز مد نظر قرار داد که یک چنین جنگی ممکن است ماه ها و شاید هم سال ها به طول بیانجامد.
روزها از پی هم می آیند و هر بار که موشکی بر اراضی ما شلیک می شود ما را برای نابودی گروه های تروریستی (مقاومت) بیش از پیش ترغیب می کند. آفی دیختر وزیر جنگ رژیم صهیونیستی اخیرا هشدار داد که اسرائیل هم اکنون وارد یک جنگ فرسایشی شده است و در مقابل نتایج پژوهش یک موسسه امنیتی حاکی از آن است که سازمان های تروریستی در آینده ای نزدیک قصد دارند که حملات موشکی خود را از نوار غزه به کرانه باختری انتقال دهند.
وزیر جنگ و رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی تنها به حملات شبانه علیه غزه و قطع عرضه سوخت و ارسال مواد غذایی به این منطقه بسنده می کنند به عبارت دیگر باراک و اشکنازی انگشتان خود را روی سوراخ هایی گذشته اند که در گذشته در سد حاصل شده بود. تو این را می دانی که از طریق یک حمله گسترده چگونه به نوار غزه حمله کنی، اما هرگز نمی دانی که چه وقت و چگونه از آن خارج خواهی شد و این حمله چه تلفاتی در بر خواهد داشت! ما در گذشته شاهد یک ویتنام در لبنان بودیم و دیگر نیازی به ویتنام دوم در غزه نداریم.