زمانی که محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین طی نطقی در تلویزیون برای ملت فلسطین با گفت و گوی جدی فلسطینی موافقت کرد همگان این مسئله را به فال نیک گرفتند و نهادهای دولتی و مردمی طرح های مختلفی را برای به ثمر نشستن این گفت و گو ارائه کردند. همه ما می دانیم که شرط عباس برای گفت و گوی با جنبش مقاومت اسلامی حماس این است که این جنبش از سیطره بر نوار غزه دست بردارد و مراکز امنیتی را تحویل تشکیلات خودگردان دهد. حماس با این شرط مخالفت نمی کند و می گوید که باید نخست گفت و گو صورت بگیرد سپس این مقرها را تحویل دهد و این گفت و گو نباید طبق خواسته عباس صورت بگیرد. این همان مسئله ای است که سیاستمداران و تحلیلگران در جریان امضای توافقنامه صنعاء به عنوان چارچوب گفت و گوی فلسطینی به آن پی بردند.
رهبران حماس هیچ اعتمادی به دعوت عباس به گفت و گو ندارند، زیرا می دانند که این دعوت مورد خوشایند آمریکا و “اسراییل” نیست؛ مسئله ای که برخی رهبران حماس از جمله دکتر موسی ابومرزوق نائب رئیس دفتر سیاسی این جنبش آن را صراحتا اعلام کردند. این اقدام در حالی صورت می گیرد که حماس از یک سو و دولت منتخب و مردمی فلسطین به ریاست اسماعیل هنیه از سوی دیگر به این دعوت لبیک گفتند.
اجازه دهید اندکی به عقب برگردیم. درست پس از این که حماس دولت تشکیل داد و دشمنان داخلی و خارجی آن را تحت فشار قرار دادند، زمانی که یک گروه جیره خوار “اسراییل” شروع به فتنه انگیزی و هرج و مرج طلبی و تنش آفرینی در جامعه فلسطین کرد، زمانی که برخی کشورهای هم پیمان آمریکا با به رسمیت شناختن حماس مخالفت و عرصه را برای آن تنگ کردند و اتحادیه اروپا برای محاصره دولت منتخب و مردمی فلسطین توطئه چینی کرد در آن زمان فقط یک مسئله در بورس بود و آن هم شروط جائرانه کمیته چهار جانبه از جمله شناسایی اسراییل، پایبندی به توافقنامه های امضا شده میان سازمان آزادی بخش فلسطین “ساف” و اسراییل و خلع سلاح مقاومت در ازای به رسمیت شناختن دولت حماس و تعامل با آن و لغو محاصره نوار غزه بود. حماس هرگز به این شروط تن نداد و نمی دهد و هرگز نخواهد داد. حماس طی بیانیه ای این خواسته را محکوم کرد و این شروط را ظالمانه و جائرانه خواند، زیرا هدف این اتحادیه از عنوان کردن این شروط اجرای سیاست های رژیم صهیونیستی در منطقه و حرکت در مسیر تحقق دیگر اهداف پلید این رژیم با سوء استفاده از شناسایی آن بود. اتحادیه اروپا در قبال این موضع حقمدارانه حماس با لغو محاصره نوار غزه و شناسایی دولت منتخب و مردمی فلسطین مخالفت کرد.
از سوی دیگر، جنبش فتح و در راس آنها ابومازن (محمود عباس) از حماس خواست تا به این شروط تن دهد، جنبش فتح و ابومازن این شروط را تنها گزینه برون رفت از بن بست سیاسی فلسطین خواندند، اما حماس با این خواسته مخالفت کرد که در پی این اقدام سرویس های امنیتی جنبش فتح جنگ بی امانی را علیه دولت حماس به راه انداختند و به منظور ساقط کردن این دولت دست به تحرکات سیاسی گسترده ای زدند که طرح ضربتی امنیتی مولود این تحرکات بود. این طرح را یگان اجرایی وزارت کشور دولت هنیه و گردان های شهید عزالدین قسام شاخه نظامی حماس به اجرا درآوردند که در جریان آن حماس نوار غزه را به کنترل و سیطره کامل خود درآورد.
پس از این طرح جنبش فتح درصدد برآمد تا از طریق تحریک افکار عمومی ملت فلسطین علیه حماس کنترل نوار غزه را به دست بگیرد و از طریق برگزاری تظاهرات و بمب گذاری در اماکن عمومی نابسامانی امنیتی ایجاد کند، اما تمامی توطئه های این جنبش برای ایجاد بی ثباتی و ناامنی در جامعه فلسطین عقیم ماند و برخی ها بر این باور بودند که این اقدامات یگانه راه قبض حاکمیت بر نوار غزه از دست حماس است. شروط عباس در آن زمان به این شرح بود: دست کشیدن حماس از آنچه که آن را “کودتا” می خواند و موافقت با انتخابات زود هنگام پارلمانی و ریاست تشکیلات خودگردان
این وضعیت تداوم پیدا کرد و گمان می کنم که شما این دوره را فراموش نکرده اید تا این که از شدت و حدت این شروط کاسته شد و عباس گفت و گو با حماس را تنها به یک مسئله مشروط کرد و آن هم دست کشیدن از حاکمیت بر نوار غزه و تحویل مقرهای امنیتی به تشکیلات خودگردان می باشد. به مرحله امضای توافقنامه صنعا رسیدیم و احمد عزام رئیس فراکسیون پارلمانی جنبش فتح به نمایندگی از این جنبش و دکتر موسی ابومرزوق به نمایندگی از حماس این توافقنامه را امضا کردند. همه ما شاهد موضع گیری خصمانه نمر حماد مشاور سیاسی محمود عباس در قبال این توافقنامه بودیم. وی علل اتخاذ این مواضع را به رفتار خودکامه عزام احمد نسبت داد و عزام احمد نیز در واکنش به این مسئله گفت که اقداماتش با هماهنگی کامل محمود عباس صورت گرفته است. عزام پس از امضای توافقنامه صنعا بسیار خوشحال بود و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، زیرا گمان می کرد که با این توافقنامه دستاورد عظیمی را برای جنبش فتح و تشکیلات خودگردان رقم زده است. ما اینجا قصد نداریم بیشتر روی مقوله دستاوردها و ضررهای حاصله از امضای این توافقنامه برای جنبش فتح مانور دهیم.
سکوت آمریکا و اسراییل و برخی طرف های اروپایی در قبال این توافقنامه امری اتفاقی نبود. زبان حال آنها گویای این مطلب است که فلسطین با یک بحران داخلی مواجه است و تنها هم و غم آنان این بود که گفت و گو طبق معیارهای عباس انجام گیرد. بگذارید آنان وقت کشی کنند تا زمان همدلی و هم آویی فرا برسد آن وقت است که ما حرف دلمان را می زنیم. زمانی که ابومازن به گفت و گو دعوت کرد هر یک از آنان سازی زدند به عنوان مثال ایهود اولمرت نخست وزیر “اسراییل” گفت که ابومازن نمی تواند هم با حماس گفت و گو کند و هم با ما پشت میز مذاکره بنشیند، از این رو باید یکی از دو گزینه را انتخاب کند یا ما یا حماس. تل آویو در واکنش به این دعوت عباس پرداخت درآمدهای مالیاتی به تشکیلات خودگردان فلسطین را به تعویق انداخت که به دنبال آن پرداخت حقوق کارمندان فلسطینی چندین ماه به تعویق افتاد تا این که بار پرداخت مالیات ها به تشکیلات خودگردان از سر گرفته شد.
برخی بر این باورند که زمان آغاز گفت و گوی ملی نزدیک شده است، از این رو زنگ خطر در آمریکا به صدا درآمده است و دو روزی است که عباس اظهارات عجیب و غریبی را بر زبان جاری می سازد که مدت ها بود از این اظهارات خبری نبود. وی آشکار اعلام کرد که حماس باید به شروط جامعه بین الملل پایبند باشد که این امر آغاز دور جدید مخالفت با گفت و گو به شمار می رود و این امر گامی پیشگیرانه قلمداد می گردد، انگار که می گوید گفت و گو با دولت حماس که جامعه بین الملل آن را به رسمیت نمی شناسد چه سودی به حال ما دارد.
این اعتقاد شخصی عباس است و همچنان برخی نیز بر این باورند که هیچ گفت و گوی ملی به ثمر نخواهد نشست، مگر این که طبق معیارها و خواسته های آمریکا و اسراییل انجام گیرد.
بار دیگر شروط کمیته چهار جانبه مطرح شده است، اما این بار با یک شدت خاصی و آن هم از زبان ابومازن، مقامات آمریکا و اسراییل و اروپا و این شروط عبارتند از به رسمیت شناختن اسراییل و پایبندی به توافقنامه های به امضا رسیده میان سازمان آزادی بخش فلسطین و اسراییل و تعدی به مقاومت از طریق خلع سلاح آن؛ شروطی که واقعیت جدیدی را رقم می زند که در پرتو آن مشروعیت یافتن هر دولت فلسطینی در گرو موافقت جامعه بین الملل خواهد بود.