پنج شنبه 01/می/2025

عباس پادشاه رام الله

یکشنبه 20-جولای-2008

  شنیدیم که محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین پس از سفر اخیرش به دمشق ـ پایتخت سوریه ـ با لحنی زورگویانه و فریبکارانه جهت تعمیق از هم گسیختگی داخلی فلسطین سخن می راند؛ به گونه ای که این اظهارات خشم امت های عربی و ملت فلسطین را بر انگیخته است، زیرا وی یک ماه پیش خواستار گفت و گوی سریع و غیر مشروط با جنبش مقاومت اسلامی “حماس” شد. عباس پس از این اقدام با شادی و خوشحالی با ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی و متخصص قتل عام غیر نظامیان فلسطینی دیدار کرد و این که باراک را در آغوش کشیده است افتخار کرد. علاوه بر این اقدام گستاخانه او را به رهبرانی که خواهان پیوستن به جرگه سران بی اراده عرب هستند، معرفی کرد. بشار اسد رئیس جمهور سوریه ـ مدافع همیشگی آرمان فلسطین ـ از عباس خواست تا با خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس دیدار کند، اما او این خواسته را رد کرد و گفت که او یک اشتباه بزرگی را مرتکب شده است و منظور وی از این حرف طرح ضربتی امنیتی و بازگرداندن امنیت و آرامش به مردم نوار غزه بود که حماس این طرح را اجرا کرد. دبیر کل جنبش جهاد اسلامی نیز همین همین خواسته را مطرح کرد، اما عباس آن را نپذیرفت و گفت که حماس یک اشتباه بزرگی را مرتکب شده است. این اقدام در حالی صورت می گیرد عباس با سرکرده های جنایت پیشه و خونخوار (سران تل آویو) دیدار و گفت و گو می کند، آنانی که دست به قتل عام فلسطینیان می زنند و خانه هایشان را ویران و زمین هایشان را مصادره می کنند. به نظر می رسد آنچه که صهیونیست ها از 60 سال پیش تاکنون به آن دست زده و می زنند از نظر عباس چندان هولناک و وحشیانه و سهمگین نیست و باید به خاطر این جنایت از آنان تقدیر و تشکر کرد و نمی دانم این چه رئیسی است که به ملت پشت می کند و با دشمن صهیونیستی پشت میز مذاکره می نشیند.

سفر اخیر عباس به دمشق از زوایای تاریک شخصیت وی پرده برداشت که عمده ترین این ابعاد به شرح زیر است:

نخست این که شخصیت عباس در مورد مصالح و منافع عالی ملت فلسطین دچار پارادوکس است، زیرا او یک بار از روی کینه های شخصی آشتی ملی را رد می کند و سپس بر می گردد و تاکید می کند که سعی دارد به وحدت ملی فلسطینیان تحقق بخشد سپس عقب نشینی می کند و این مسئله را به تحویل مقرهای امنیتی به تشکیلات خودگردان از سوی دولت مشروع و قانونی و منتخب فلسطین به ریاست اسماعیل هنیه مشروط می کند و بدون اندک شرم و آزرمی از حماس می خواهد از صحنه سیاسی کناره گیری کند.

این گستاخی و بی پروایی و خودکامگی و خود پسندی جزء خصیصه های اخلاقی نکوهیده است که باید رئیس وزین و خردورز این خصیصه ها را از خود دور سازد و آنها را از درونش بپالاید، زیرا این گونه رفتارهای احمقانه باعث شده است که عباس در نزد مردم فلسطین خوار و ذلیل گردد و از چشم مردم بیفتد و همه مردم فلسطین به عباس به چشم یک مهره سوخته سیاسی یا آلت دست “اسراییل” نگاه می کنند که بر این باورند که عباس دیکته ها و خواسته های دشمن صهیونیستی را پیاده می کند؛ به ویژه این که استعدادهای نهفته خود را در لفاظی و بازی با واژه ها نمایان ساخت، زیرا وی زمانی که کنیه دبیر کل جنبش جهاد اسلامی به باد مسخره گرفت و به خالد مشعل القاب زشتی نسبت داد و همه این رفتارهای ناشایست نشانگر ناکامی و سرخوردگی عباس و دار و دسته اش شکست خورده اش به شمار می رود. یکی از اظهارات تمسخر آمیزش این بود که گفت:« ببینید آمریکا به من اجازه داده است با رمضان عبدالله شلح دبیر کل جهاد اسلامی دیدار کنم، اما مر از دیدار با مشعل منع کرده است.» ما به عباس می گوئیم که تو راست می گویی و مطمئنیم که دیدارت با رمضان رمضان عبدالله شلح و نمایندگان دیگر گروه های فلسطینی به جزء حماس یک ترفند بود و علل و انگیزه های آن کامل مشکوف است و اسرائیل و آمریکا نیز از این کار تو ناراحت نیستند، زیرا آنها می دانند که این دیدارها با نیت خالصانه صورت نگرفت و یک سری اهداف پلید در ورای این مسئله نهفته بود که از جمله آن می توان به تفرقه افکنی و ایجاد شکاف در میان گروه های مقاومت اشاره کرد و اگر در این دیدارها با نیت خالصانه و خیرخواهانه صورت می گرفت، هرگز آمریکا و اسراییل تو را از آن منع نمی کردند و تو هم به خواسته آنها تن می دادی و با هیچ کسی دیدار نمی کردی. نمایندگان جبهه خلق برای آزادی فلسطین و جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین و احزاب چپگرا که برای دیدار با تو صف کشیده بودند دریافت جیره نقدیشان از تو بود و گذشته از این افراد فقط نماینده خود هستند و دیدارشان با تو چندان امر ضروری نبود.

خودپسندی و غرور و تکبر عباس باعث شده است که وی تصور کند که ریاست تشکیلات خودگردان حق طیبعی اوست و نباید کسی در این عرصه رقیب او شود.

بعد دیگر شخصیت عباس که او را تا این حد به حضیض نفس تنزل داده است پایبندی وی به بقاء در جرگه “اسراییل” و دل بستن وی به اولمرت و تحکیم و تقویت همکاری های امنیتی اش با او برای سرکوب مقاومت ملی است؛ به گونه ای که این بعد از شخصیت عباس باعث شده است که فلسطینیان او را یک افسر همکار “موساد” اسراییل قلمداد کنند که ماموریت عمده وی بازداشت مبارزان، سرکوب، ترورشان در زندان های تشکیلات خودگردان و زمینه سازی برای مصادره اراضی فلسطینیان است تا این گونه وانمود گردد که مصادره اراضی فلسطینیان با موافقت طرف فلسطینی صورت می گیرد.

باید عباس به تزلزل و آسیب پذیری جایگاه خود در قبال مقاومت و جایگاه والای رهبران مقاومت پی ببرد و همین جایگاه رفیع مقاومت باعث شده است که عباس برای حمایت از تشکیلات از هم گسیخته و متزلزلش دست به دامن دشمن صهیونیستی شود. قدر مسلم این که اگر تانک های اسرائیلی و جنگنده های آپاچی رژیم صهیونیستی نبود هرگز عباس نمی توانست یک ساعت بر مسند قدرت در رام الله باقی بماند.

لینک کوتاه:

کپی شد