دوشنبه 23/سپتامبر/2024

فلسطین و شکست سوم جهان اسلام

یکشنبه 4-مارس-2018

دکتر سیدهادی برهانی: استاد مطالعات فلسطین دانشگاهتهران

سوگوارانهتاریخ رویارویی اعراب و اسرائیل پر از شکستهای کوچک و بزرگ و رنگارنگ است اما دوشکست سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ اهمیت بیشتری داشته و همچنان وجدان ملتهای مسلمان و عربرا آزار می دهد. در شکست اول، نکبت، همه کشورهای عربی، روی هم رفته، نتوانستند بهاندازه صهیونیستها که جمعیت آنها یک صدم جمعیت کشورهای عربی هم نمی شد نیروی جنگجووارد صحنه کرده و یکی از مهمترین دلایل شکست در برابر اسرائیل توفق عددی (!)جنگجویان صهیونیست بود.

در شکستدوم، نکست، کشورهای عربی که از توانایی تسلیحاتی خوبی هم برخوردار بودند درگیرنبردی بی حاصل بر سر کیفیت مواجهه با اسرائیل شدند. این جنگ احمقانه ابعادی سیاسی،تبلیغاتی و حتی نظامی پیدا کرد. جمهوریهای عربی به رهبری جمال عبدالناصر به بهانهفلسطین به جان حکومتهای میانه رو عرب افتادند و آنان را کم توجه به آرمان آزادیفلسطین و حتی خائن به  آن خواندند. در بحبوحه این درگیری جنون آمیز، اسرائیلدر حمله ای برق آسا و غافلگیرکننده هستی نظامی جمهوریهای پر سروصدای و پر مدعایعرب را نابود کرد و حکومت های محافظه کار منطقه که موجودیت خود را از سوی سیاستهایمنطقه ای ناصر در معرض تهدید می دیدند با شادمانی (آشکار یا پنهان) ایننابودی  فاجعه بار را به تماشا نشستند. البته سخن از حماقت برخی کشورهای عربیدر این مقاله به معنای پاک نشان دادن پرونده کشورهای اسلامی غیرعربی در آن دورهزمانی نیست. برعکس، در این دوره تقریبا تمامی بار مبارزه با اسرائیل بر دوشکشورهای عربی بود و آنچه از فداکاری و مجاهدت و شهادت که در راه فلسطین تقدیم شد، رنگ و بوی عربی داشت. کشورهای اسلامی غیر عرب منطقه، بویژه ایران دورانشاه و ترکیه پان ترکیست، نه تنها سهمی در مبارزه علیه اسرائیل نداشتند بلکه درکنار  آن جبهه بزرگتر ضد عربی خاورمیانه را تشکیل می دادند.

در شکستاول نیمی از فلسطین و در شکست دوم نیمه دیگر آن از دست رفت. از دست رفتن نیمه اولفلسطین را متاسفانه تمامی کشورهای جهان، حتی کشورهای عربی و اسلامی (به جز یک یاچند استثنای معدود) پذیرفتند و این پذیرش در قطعنامه ها و توافقهای بین المللی نیزمنعکس و تثبیت شد اما تصرف نیمه دوم (که مساحتی کمتر اما ارزش معنوی  وتاریخی بیشتری داشت) خوشبختانه مورد تایید جامعه بین المللی و کشورهای منطقه قرارنگرفت. این امر نیز در قطعنامه های متعدد سازمان ملل و سایر سازمانهای بین المللیمنعکس و تثبیت شد.

به دلیلفشارهای (موثر و البته ناکافی) بین المللی، اسرائیل به جهان وعده داد در چارچوبقطعنامه های سازمان ملل به حقوق فلسطینی ها در نیمه دوم فلسطین اشغالی (کرانهباختری و نوار غزه) توجه کرده و رضایت جامعه بین المللی را جلب کند. طرفهای عربیمنطقه، از جمله سازمان آزادیبخش فلسطین، تحت فشار قدرتهای جهانی بویژه آمریکا بهاین وعده روی آورده و وارد فرآیند به اصطلاح صلح با اسرائیل شدند. اسرائیل در مدتینزدیک به سه دهه مطالبات جهانی برای اجرای قطعنامه های سازمان ملل و بازگرداندن حقفلسطینی ها در فلسطین را با فریب فرآیند صلح سرگرم کرده و فشار و مطالبات افکارعمومی و جامعه بین المللی را مدیریت و مستهلک کرد.

در این مدتاسرائیل سرعت یهودی سازی در نیمه دوم فلسطین را افزایش داد و عملا آن را بهسرزمینی پاره پاره و پر از شهرکهای یهودی نشین تبدیل کرد و فلسطینی ها را چه درکرانه باختری و چه در نوار غزه ضعیف و ضعیف تر ساخت. تراکم تدریجی دستاوردهایمدیریت فرآیند صلح در مسیرهای بین المللی، منطقه ای و همچنین فلسطینی، اسرائیل رادر موقعیتی قرار داد که سومین حمله بزرگ خود و سومین شکست طرف اسلامی را تدارکببیند. در این حمله که با استفاده از ضعف و تشتت بی سابقه کشورهای عربی و اسلامیمیسر شد، اسرائیل گام دوم و گام آخر را برای اشغال نیمه دوم فلسطین، در سطح داخلیو بین المللی، برخواهد داشت.

در سطحداخلی اسرائیل با اعمال فشارهای همه جانبه بر فلسطینی ها از حکومت فلسطینی چیزی جزیک شیر بی یال و دم و اشکم باقی نگذاشته است. ایده راه حل دو دولت، یعنی فراهمکردن فرصتی برای تشکیل دولتی فلسطینی در نیمه دوم فلسطین را به زباله دان انداخت ومذاکرات با فلسطینی ها را مشروط به پذیرفتن یهودی بودن اسرائیل (که در آن جاییبرای غیریهودیان، فلسطینی ها، نیست) کرد. با روی کار آمدن ترامپ، رئیس جمهورمهمترین کشور تاثیرگذار بر فرآیند صلح، نیز همکاری با این حمله جدید اسرائیل را آغازکرد. ترامپ راه حل دو دولت، که دولت آمریکا همواره از آن حمایت می کرد، به کنارینهاد و در گام مهم دیگری بیت المقدس، قلب و پایتخت نیمه دوم فلسطین، را به اسرائیلبخشید.

این دور ازحملات اسرائیل به حقوق فلسطینی ها و مسلمانان در فلسطین، که مورد حمایت آمریکا نیزقرار گرفته، می تواند به شکست سوم جهان اسلام در فلسطین منجر شود. دو شکست قبلی،نکبت و نکست، بدون دخالت و حمایت جدی آمریکا (از اسرائیل) بر طرف عربی تحمیل شد.قدرت ناخالص طرفهای عرب در جریان این نبردهای خسارت بار کمتر از قدرت اسرائیلنبود. آنچه موجب شکست قدرت برتر منازعه، اعراب، شد دخالت عامل بصیرت و در واقع بیبصیرتی بود. در نبرد و رویارویی فعلی طرفین، جمع دو عنصر (فقدان) بصیرت (جهان عربو اسلام) و حمایت آمریکا از سیاست جدید دولت اسرائیل می تواند شکست سوم را رقمزند. حمایت آمریکا از اسرائیل با موضع گیریهای ترامپ و تصمیمات وی در زمینه بیتالمقدس و کنار گذاشتن راه حل دو دولت فراهم شده است. به این ترتیب اسرائیل تنها بهعنصر بی بصیرتی که در دو شکست قبلی بسیار کارساز بوده نیاز دارد تا کار را تمامکند.

شکست اولدر اشتباه محاسبه ای ساده رقم خورد. اگر فرماندهان کشورهای عربی جمع و تفریق سادهای می کردند این شکست می توانست اجتناب پذیر باشد. شکست دوم محصول درگیر شدننیروهای پیشرو در مبارزه با اسرائیل با نیروهای پسرو و کند این مبارزه بود. غیبتبصیرتی که بتواند دریابد برنده نهایی نبرد نیروهای تند و کند در جبهه عربی، اسرائیلاست، فاجعه شکست دوم را مقدر کرد. البته در ورای هر دو حماقت دست کم گرفتن اسرائیلو عدم استفاده از فرصتهای جبهه خودی بود که زمینه ساز ارتکاب چنان اشتباهاتمرگباری شد.

متاسفانهاشتباه سومی در دست اقدام است. ارتکاب این اشتباه می تواند شکست سوم جهان اسلام درفلسطین را رقم بزند. محاسبه ای ساده شاید به پرهیز از این حماقت کمک کند. همچنانکهقطعنامه اخیر مجمع عمومی سازمان ملل نشان داد حمله جدید اسرائیل به فلسطین و قدسجز آمریکا (و چند کشور میکروسکپی) طرفداری ندارد. این استعداد وجود دارد که جامعهبین المللی در مقابل دو عضو ناقض قطعنامه های سازمان ملل (یعنی آمریکا و اسرائیل)بایستد و آنها را در این موضع منزوی کند. همین دستاورد سیاسی می تواند برایجلوگیری از وقوع شکست سوم کافی باشد. اما این امر در صورتی محقق خواهد شد کهصاحبان حق در فلسطین، یعنی خود فلسطینی ها، اعراب و مسلمانان این مهم را در صحنهبین المللی مطالبه و پیگیری کنند. هنگامی که فشار بر کشوری اسلامی به اولویت اول(و چه بسا دوم و سوم!) برخی کشورهای اسلامی بدل شده چطور می توان از کشورهایغیراسلامی و جامعه بین المللی انتظار داشت به ایستادگی در مقابل اسرائیل و آمریکااولویت دهند. اجتناب از شکست سوم تنها در گرو بصیرتی است که پیروزی و تسلط اسرائیلرا در چشم انداز تداوم روند کنونی تحولات منطقه و نهایتا شکست همه کشورهای اسلامی،اعم از پیشرو و پسرو و کند و تند، ببیند و راهی برای حل مشکلات داخلی جهان اسلامبویژه خنثی شدن توان کشورهای اسلامی در آتش منازعات داخلی بیابد. بازگشت حداقلی ازهماهنگی و همکاری میان کشورهای اسلامی در عرصه بین المللی زمینه انزوای حمله جدیدو خطرناک اسرائیل و آمریکا و نجات قدس از این مهلکه جدید را فراهم خواهد ساخت.

 

 

 

منبع : دیپلماسی ایرانی ، دکتر سید هادی برهانی ،12/12/1396

لینک کوتاه:

کپی شد