با اهتمام ویژه ای اجلاس خبری اتحادیه روزنامه نگاران فلسطینی را در شهر غزه دنبال کردم. شرکت کنندگان در این اجلاس نسبت به سرکوب و بهتر است گفته شود قتل عام جنبش رسانه ای در کرانه باختری ـ در سایه سکوت مرگبار روزنامه نگارانی که خود را بی طرف می خوانند ـ به شدت ابراز نگرانی کردند.
واقعیت این است که روزنامه نگارانی که آشکارا مخالفت خود را با کودتای سیاسی علیه قانون اساسی و دمکراسی فلسطین ـ که در کرانه باختری اتفاق افتاد ـ اعلام کرده و می کنند در وضعیت بسیار بدی قرار دارند. در کرانه باختری امروزه همه ارزش های انسانی و معیارهای اخلاقی و ملی به آسانی زیر پا گذاشته می شود. اوضاع در این منطقه به گونه ای است که عضویت و وابستگی تنها در افتادن در دامان رژیم صهیونیستی و همکاری امنیتی و سیاسی با این رژیم معنا پیدا می کند و در این جا سوالی را که هیچ کس قادر به پاسخگویی به آن نیست یا کسی جرات پاسخ به آن را ندارد این است که همکاری امنیتی علیه چه کسی و سخن چیزی بر ضد چه کسی؟؟؟ در پاسخ می گوییم که همکاری های امنیتی و جاسوسی علیه مقاومت و آحاد ملت فلسطین صورت می گیرد.
همه ما می دانیم که شمار زیادی از روزنامه نگاران در سیاهچال های تشکیلات خودگردان در کرانه باختری زندانی هستند بی آن که کسی اقدام به تظاهراتی در این زمینه کند یا این که حداقل یکی از مدعیان روزنامه نگاری در نوشته های خود خشم و انزجار خویش را از این بی حرمتی به ارزش های انسانی نشان دهد. حال فرض کنیم که اگر این تعداد روزنامه نگار در زندان های غزه محبوس بودند چه اتفاقی می افتاد لاجرم ده ها موسسه و نهاد و صدها شخصیت این اقدام را محکوم می کردند و برای خیانت به آزادی بیان و بی حرمتی به آن اشک تمساح می ریختند اما ما یک چنین موضع گیری هایی را در کرانه باختری هرگز نمی بینیم. همگی سکوت مرگبار اختیار کرده اند هیچ کس در صدد حتی محکوم کردن این جنایت نیز بر نمی آید. به ضرس قاطع بگویم که مساله، آن گونه که عنوان می کنند مربوط به آزادی بیان نمی شود بلکه مساله مربوط به برخی زد و بندهای سیاسی و بزرگنمایی ها علیه دیگر طرف هاست. اما سوال من در این جا متوجه کسانی است که خود را مستقل می نامند این افراد کجایند چرا دست به قلم نمی شوند؟؟
بنده مطمئنم که پس از نوشتن این مقاله و پس از برگزاری اجلاس اتحادیه روزنامه نگاران حتما عده ای دست به قلم خواهند شد ـ مانند موضع گیری گروه های چپ گرای فلسطینی در قبال همه مسائل سیاسی ـ و خواستار توقف بازداشت ها بین طرفین و حمایت از آزادی بیان در کرانه باختری و نوار غزه می شوند و در این میان هیچ یک از این منافقان حتی جرات نمی کنند که زنگ را به صدا درآورند و اعلام کنند که خللی در کار است و این نه به خاطر آن است که آنان مبتلا به کور رنگی هستند یا این که نمی توانند با یک چشم رنگ ها را تشخیص دهند بلکه به این خاطر که آنان افرادی سودجو و ترسو و از نظر سیاسی منافق به شمار می آیند.
سوالی را که در این جا از صاحب نظران و دست اندرکاران روزنامه های “الایام” و “الحیات” و خبرنگاران شبکه های بزرگ خبری در کرانه باختری مانند “الجزیره” و “العربیه” و دیگر اتحادیه روزنامه نگران می کنیم این است که آیا شما می توانید به صراحت درباره جنایت اکبر در کرانه باختری مبنی بر بازداشت روزنامه نگار “مصعب قتلونی” پس از گذشت تنها چند روز از عمل جراحی بر روی وی یا تحویل روزنامه نگاران به دادگاه امنیتی تشکیلات خودگردان به اتهام فعالیت رسانه ای یا جلوگیری از فعالیت خبرنگاران و بستن دفاتر شبکه های خبری سخنی بگویید؟
همچنین به کلیه روزنامه نگاران غزه که تلاش کردند و پای اعضای اتحادیه بین المللی روزنامه نگاران و خبرنگاران داخلی و خارجی و گزارشگران بدون مرزرا به این اجلاس پس از باز کردند پس از آن که ما برای بهبود راندمان کاری آنان کارت ویژه ای را برای هر خبرنگار یا روزنامه نگار صادر کردیم تا از این طریق (دعوت برای برگزاری اجلاس) نسبت به آزادی خود اطمینان خاطر حاصل کنند، می گویم که این فعالیت شما نه از موضع یک فعالیت رسانه ای و نه من باب بیم از آزادی بیان که از موضع اثبات عشق و دوستی و ادای واجب (به تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی) شما صورت گرفته است. با وجود همه این ما تاکید می کنیم که به آزادی بیان کاملا احترام می گذاریم و در تلاش هستیم تا نمونه کاملی از اخلاق مداری در فعالیت رسانه ای را ارائه کنیم اگر چه این کار به مذاق عده ای حقیر و دون مایه خوش نیافتد.
پیام آخر من به کودتاگران کرانه باختری که به خیال واهی گمان می کنند با دوستی با آمریکا و همپیمانی شان با اشغالگران توانسته اند خود را برای مدتی اندک سرپا نگه دارنده و بر حکومت سیطره یابند این است ملتی که هر روز آن را سرکوب می کنید و صدایی را که مسکوت می گذارید خود قادر است سره را از ناسره و حق را از باطل تشخیص دهند “وأما الزبد فیذهب جفاء وأما ماینفع الناس فیمکث فی الأرض” اما کف ها هر چه زودتر دور انداخته می شود و آن چه رای مردم نافع است در زمین ماندگار می گردد.