ارتباطات غیررسمی و پنهان بین امارات با رژیم صهیونیستی از دهه ۱۹۹۰ وجود داشت و در سال های اخیر روند روابط مخفی ابوظبی- تل آویو تحت عنوان عادیسازی روابط، آشکار شد.
این حرکت به معنای پذیرش اشغال فلسطین توسط یک کشور مسلمان و عرب و اعطای امتیاز به رژیم صهیونیستی برای تصاحب زمین های فلسطین و تلاش برای تغییر جمعیت در جهت منافع قوم یهود است.
آغاز دور دوم نتانیاهو در سال 2009، با تلاش اسرائیل برای برقراری روابط نزدیک تر با پادشاهی های محافظه کار خلیج فارس از جمله امارات همراه بود و در این مسیر دیدار نتانیاهو با سلطان قابوس در عمان نقطه عطف تلقی گردید. دومین تحول مهم در روند آشکار سازی روابط امارات با رژیم صهیونیستی، دعوت ابوظبی از این رژیم برای شرکت در نمایشگاه «اکسپو ۲۰۲۰» است و قرار شد بنیامین نتانیاهو در این نمایشگاه حضور یابد.
جدی شدن عادی سازی روابط امارات و رژیم صهیونیستی با مخالفت عمده مسلمانان و اعراب و البته موافقت برخی از کشورهای عربی روبهرو شد. در عین حال تشکیلات خودگردان فلسطین این توافق را به «شدیدترین شکل ممکن» محکوم کرد و آن را «تجاوز» به حقوق و «خیانت» به مردم فلسطین دانست.
مهمترین بُعد اهمیت عادی سازی مناسبات امارات با اسرائیل توافق، زمان این اقدام بود. پیش از امارات، مصر نیز با امضای پیمان کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ با رژیم صهیونیستی سازش کرده بود. اما مصر در شرایطی پیمان کمپ دیوید را امضا کرد که در موضع ضعف بود و کشورهای عربی در چهار جنگ متوالی از رژیم اشغالگرشکست خورده بودند. اما امارات در شرایطی با رژیم صهیونیستی توافق صلح امضا کرد که این رژیم در مسیر افول بود و در محاصره محور مقاومت قرار داشت. هنگام توافق ابوظبی و تلآویو، رژیم صهیونیستی علیرغم برگزاری انتخابات های داخلی نهایتاً به تشکیل کابینه شکننده ائتلافی رضایت داده بود. ناکامی کابینه نتانیاهو در مقابله با شیوع کرونا و تظاهرات اعتراض آمیز اهالی سرزمین های اشغالی نیز مضاف بر علت بود. نکته تاسف بار دیگر انعقاد موافقتنامه عادی سازی مصادف با ۱۳ اوت یعنی «روز مقاومت اسلامی» یا روز شکست اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ با حزب الله لبنان بود. لذا می توان گفت که اعلام توافق رسمی امارات با رژیم صهیونیستی در روز ۱۳ اوت، هدفمند و با برنامهریزی قبلی انجام شد.
هدف بسیار مهم و راهبردی این توافق کاهش اهمیت مساله فلسطین از یک موضوع اصلی و محوری در جهان اسلام به یک موضوع عادی و کم اهمیت بود. این هدف توسط روسای جمهور ادواری آمریکا و بخصوص در دوران ترامپ در دستورکار دولت آمریکا قرار داشت و مقدمه ای برای اجرای طرح معامله قرن بود. البته دیدگاه های مشترک وهمسو بین ابوظبی و تل آویو در مورد تجاوز ائتلاف سعودی به یمن نیز باید به عنوان مشوق نزدیک شدن آنها به یکدیگر تلقی شود.
در خصوص عادی سازی مناسبات کشورهای مرتجع عرب از جمله امارات با رژیم صهیونیستی چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد.
1- در نتیجه این اقدام خائنانه ابوظبی، به هر میزان که پای اسرائیل در خلیج فارس باز شود، قطعا امنیت منطقه تحت الشعاع قرار خواهد گرفت. موضوعی که باید کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به آن دقت کنند این است که صهیونیست ها هیچ گاه در جهت منافع ملی کشورهای مسلمان و عرب گام بر نخواهند داشت و ماهیت صهیونیسم بر تقابل با جهان اسلام استوار است. اساساً امنیت رژیم صهیونیستی در مناقشه و درگیری کشورهای منطقه است و از این حیث این نگرانی وجود دارد که عادیسازی روابط به ایجاد اختلاف و تنش میان کشورهای منطقه منجر شود. 2- بازشدن پای اسرائیل در کشورهای حاشیه خلیج فارس و در مجاورت ایران نباید با حضور محور مقاومت در کنار سرزمینهای اشغالی مقایسه شود، چون رژیم صهیونیستی توسط نیروهای مقاومت فلسطینی، حزب الله و دیگر نیروهای محور مقاومت در سوریه از اطراف و به صورت کامل در یک محاصره امنیتی قرار دارد. در صورتی که نمیتوان حضور این رژیم در کشورهای حاشیه خلیج فارس را نوعی تلاش برای محاصره امنیتی ایران و یا تغییر موازنه امنیتی قلمداد کرد. محور مقاومت یک جریان مشروع است که برای دفاع از امنیت منطقه در برابر حملات رژیم صهیونیستی برخی اقدامات تقابلی را در دستور کار قرار داده است. با توجه به این واقعیت، برخی دیگر از کشورها به خصوص عربستان سعودی نیز علیرغم فشار ایالات متحده برای برقراری روابط با اسراییل، نگران برخی از تبعات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی ناشی از این اقدام هستند. شاید به همین دلیل باشد که ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی چند بار صراحتا عنوان کرده که بدون کشور مستقل فلسطین، امکانی برای عادیسازی روابط با اسرائیل وجود ندارد.
2- یکی از اهداف مهم رژیم صهیونیستی برای تقویت روابط با امارات، تلاش برای ائتلاف سازی میان شورای همکاری و اسراییل علیه ایران است. این هدف سالهاست که از سوی سران رژیم صهیونیستی و آمریکا به حکام عربستان و امارات دیکته می شده و آمریکا قصد دارد با تشکیل ائتلاف عبری- عربی مسئولیت کنترل ایران در غرب آسیا را بر عهده این ائتلاف قرار دهد. القای تهدید قدرت منطقه ای ایران برای امنیت کشورهای خلیج فارس هم دستاویزی برای آمریکا برای فروش سلاح به کشورهای مرتجع عرب و چپاول پولهای نفتی این کشورها است. البته امارات مهره بزرگی در تحولات منطقه و عرصه بین المللی محسوب نمی شود و با توجه به درگیر بودن عربستان و امارات در یمن، تصور ایجاد یک ائتلاف ضد ایرانی از کشورهایی که در روابط خود مجموعه ای از اختلافات سیاسی مرزی، ایدئولوژیکی و اقتصادی دارند، دور از وقوع می باشد.
3- تلاش امارات برای جلب سرمایه های هنگفت یهودیان طبیعتا بخشی از گرایش حکام اقتصادنگر اماراتی است و می توان تصور کرد که صهیونیست ها با دادن چنین وعده هایی، ابوظبی را به سوی یک باتلاق سیاسی سوق داده اند. عربستان نیز دردوران بن سلمان از طریق تشکیل اجلاس داووس صحرا، تلاش کرد که تجار و صاحبان یهودی شرکتها و بانکها بزرگ آمریکایی و غیرآمریکایی را جذب کند اما نتیجه ای نگرفت. امارات که در جنگ یمن بعد از عربستان سعودی بیشترین هزینه مالی و خسارت جانی را با کمترین بهره و پیروزی داشته، نمی تواند به جذب یهودیان صهیونیسم امیدوار باشد.
4- مهمترین و جدیترین مانع عادی سازی روابط کشورهای مرتجع عرب با اسراییل، مخالفت افکار عمومی جهان اسلام است. قدرت این مخالفت به حدی است که تا به امروز مقامات اماراتی با احتیاط نسبت به این مسئله تحرک داشتهاند، زیرا آنها باید پاسخگوی مردم خودشان و جهان اسلام باشند چرا که ممکن است خشم مردم موجب خسارات جدی به امارات شود و حتی به آشوب در این کشور بینجامد. در آینده هم این فشار و مخالفت حداکثری مانع از آن میشود که اعلام عادیسازی روابط به نتایج دلخواه حکام عربی و صهیونیستها منجر شود و در عین حال به انسجام و تقویت بیشتر محور مقاومت میانجامد.
5- موضع ایران نیز در این زمینه کاملاً مشخص است و رژیم صهیونیستی را محور شرارت و عامل اصلی ناامنی در منطقه میداند.طبعا اگر کشوری بخواهد پای این رژیم را به منطقه باز کند، امنیت خلیج فارس را دچار تزلزل و خدشه میکند. قطعاً مسئولان کشور در صورت وقوع چنین اتفاقی اقدامات لازم را برای پشیمان سازی دشمنان خود، در زمان مقتضی انجام خواهند داد.
منبع : خبرآنلاین ، 02/04/1401