دوشنبه 11/نوامبر/2024

نشست منامه هیـاهو بـرای هیـچ!

پنج‌شنبه 18-جولای-2019

پایتخت بحرین روزهای چهارم و پنجم ماه جاری شاهد نشستی بود که کاخ سفید رسما آن را گام نخست اجرایی شدن «معامله قرن» خوانده است. در ارتباط با طرح معامله قرن و محتوای آن تا کنون مطالب زیادی منتشر شده و در اینجا نیز قصد نداریم یکبار دیگر آنها را تکرار کنیم. اما نقطه ثقل تحلیل حاضر، نشست منامه یا به تعبیر محافل غربی، «کارگاه منامه» است. البته تحلیلگران درباره خود کارگاه منامه نیز در همین مدت کم، سخن‌ها گفته‌اند و از وجوه مختلف آن را مورد توجه قرار داده‌اند. این تحلیلگران در یک جمع‌بندی، نشست مذکور را شکست خورده دانسته و برای تایید ادعای خود، فاکت‌ها و دلایل مختلفی را ذکر کرده‌اند. لذا، پرداختن به این مسئله هم تکرار مکررات خواهد بود و از آن صرف‌نظر می‌کنیم.
اما، نکته‌ای که جای تامل دارد و کمتر مورد توجه قرار گرفته، تحلیل رویکرد و رفتار تیم «دونالد ترامپ» در قبال یک بحران مزمن و ریشه‌دار در منطقه است. در مقاله حاضر نشست منامه از همین منظر، مورد توجه قرار می‌گیرد و نویسنده از این زاویه، پیامدهای این نشست را مورد توجه قرار می‌دهد.
 
سرویس خارجی
 
نگاه راهبردی
از زمانی که رژیم نا مشروع اسرائیل شکل گرفته است(سال 1949 میلادی)، دو نیرو در منطقه غرب آسیا مقابل هم قرار گرفته‌اند: نیرویی که با همه ابزارها تلاش کرده، موجودیت این رژیم را حفظ کند و نیرویی که درصدد نابودی اسرائیل بوده و هست. تقابل این دو نیرو تا آنجا در منطقه، ساختاری و نهادینه شده است که می‌توان گفت هر متفکر و تحلیلگری، اگر این دو نیرو را در تحلیل خود لحاظ نکند، تصویری ناقص از تحولات منطقه به دست خواهد داد.
نکته جالب توجه در ارتباط با تقابل حامیان و مخالفان رژیم اسرائیل این است که طی 70  سال گذشته این دو جبهه تغییر و تحولات زیادی را به خود دیده‌اند، اما تقابل همچنان پابرجا است؛ ابتدا حامی اصلی رژیم اسرائیل، انگلیس بوده ، اما به مرور این نقش را آمریکا عهده‌دار شده است.
در جبهه مقابل هم ابتدا کشورهای عربی با موتور محرکه ناسیونالیسم عرب، به جنگ با رژیم صهیونیستی رفته و قصد داشته‌اند که آن را نابود کنند، ولی با گذشت زمان، نیروها و جریان‌های اسلامی جای ناسیونالیسم عربی را گرفته‌اند.
در طی 70 سال گذشته طرح‌ها‌، برنامه‌ها، مذاکرات، حملات، جنگ‌ها، کشتارها، تبلیغات و جنگ‌های روانی آمریکا و غرب‌، همه آنها تاکتیک‌هایی بوده‌اند که یک استراتژِی آنها را به هم وصل می‌کرده است: «حفظ موجودیت اسرائیل و حذف مسئله‌ای به نام فلسطین».  
نظم آمریکایی و فرزندان آن
اما، در طول این مدت زمان طولانی‌، اتفاق خطرناکی که افتاده، این است که در منطقه غرب آسیا یک وضعیت سیاسی و اجتماعی خاصی شکل گرفته و به مرور نهادینه شده که کارویژه‌اش در نهایت، حفظ موجودیت اسرائیل است؛ در کشورهایی مثل عربستان، امارات، اردن، مصر و سایر مناطق سیاستمدارانی بر سر قدرت هستند که یا از لحاظ خانوادگی، موجودیت و تداوم حیات سیاسی خود را مدیون انگلیس و یا آمریکا هستند و یا در دانشگاه‌ها و کالج‌های آمریکایی و اروپایی پرورش یافته‌اند و به اصطلاح، در فرهنگ غربی غوطه‌ور شده‌اند.
این نظم آمریکایی و غربی متاسفانه در منطقه ریشه گرفته است و سیاستمداران و خانواده‌هایی مثل آل خلیفه و آل سعود، فرزندان این نظم هستند.
البته این تازه بخشی از ماجرا بوده و زمانی که این بخش سیاسی را با بخش اقتصادی بیامیزیم، شرایط رهایی سخت‌تر هم می‌شود؛ همان طور که می‌دانیم، اقتصاد کشورهای عربی و نفتی با اقتصاد غرب کاملا گره خورده است. این گره‌خوردگی برای خود غربی‌ها نه تنها مشکلی را ایجاد نمی‌کند، بلکه در شرایط حساس و بحرانی، همین اقتصاد نفتی می‌تواند نقش سوپاپ اطمینان را داشته باشد و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا را از بحران خارج کند. کشورهای غربی به هر ترتیبی که شده، دلارهای نفتی را از منطقه غرب آسیا به کشورهای خود برمی‌گردانند و این وجوه کلان را به اقتصاد خود تزریق می‌کنند. این دقیقا همان کاری است که «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا، کرده و بیش از 500 میلیارد دلار را طی دو سال گذشته از عربستان و امارات دوشیده و به اقتصاد جنگ‌زده آمریکا تزریق کرده است.
اما، به همان میزان که اقتصادهای وابسته عربی برای کشورهای اروپایی و آمریکا، سوپاپ اطمینان است، برای دولت‌های عربی منشا بسیاری از مسائل و سرچشمه بدبختی‌ها و تیره‌روزی‌ها است.
در میان انواع و اقسام پیامدهای منفی و زیان‌هایی که این امتزاج نامیمون وابستگی سیاسی و اقتصادی نهادینه جهان عرب به غرب ایجاد می‌کند، شاید بتوان گفت که مهم‌ترین آنها، بی‌ارادگی و پیروی محض سران عرب از آمریکا و غرب است. بهترین مثالی که می‌توان در این رابطه بیان کرد، ماجرای توهین‌های مکرری است که رئیس‌جمهور آمریکا نثار سران رژیم آل‌سعود می‌کند و آنها نیز مجبورند این توهین‌ها را به جان بخرند و دم برنیاورند.
تیم ترامپ
با توجه به توضیحاتی که در بالا ارائه شد، می‌بینیم که ترامپ و دستیارانش برای بحران مزمن غرب آسیا طرح جدیدی که بتواند راهبردی باشد و همه چیز را زیر و رو کند، ارائه نکرده‌اند؛ آنها در درون هما ن راهبرد 70 ساله غرب‌، یک تاکتیک جدید تحت نام «معامله قرن» را ارائه کرده‌اند و با تاکتیک دیگری به اسم «نشست منامه» و آن‌طور که خودشان می گویند«کارگاه منامه» می‌خواسته‌اند تاکتیک اولی را عملیاتی بکنند.
علاوه بر آن، تیم ترامپ در ماجرای نشست منامه، افراد جدیدی را نتوانسته به این نشست بکشاند، بلکه همان کسانی را به منامه آورده بود، که به خاطر وابسته بودن، همیشه گوش به فرمان ترامپ هستند و همان طور که اشاره شد، آنها از خود اراده‌ای ندارند.  
خلاصه کلام این که نشست منامه و معامله قرن در ذات خود، اتفاقات بزرگی نیستند. آمریکا فقط جار و جنجال راه انداخته و قرار نیست که امتیازی در خور و شایسته به فلسطینی‌ها و حامیان مقاومت بدهد. بنابر‌این‌، همه این هیاهو‌های آمریکا و ترامپ‌، بر سر هیچ بوده است!
کارگاه منامه و خلقیات ترامپ
رئیس‌جمهور آمریکا و کار وِیژه‌ او، کلا محصول سه چیز هستند؛ اول، یک نظام بین‌المللی که زیرساخت آن، اقتصاد و تجارت است، دوم جامعه آمریکا که از لحاظ تصور داخلی، به سمت سطحی شدن و جنبه‌های منفی یک جامعه سرمایه‌زده و از هم‌گسستگی در حال حرکت است، و سوم نیز شخص ترامپ، که یک پیشینه تجاری دارد و همه سیاست و دیپلماسی را در جذب پول نقد‌، سود بیشتر و هزینه کمتربرای خود می بیند.
این میراث و خلقیات ترامپ را دخترش«ایوانکا» و دامادش «جارد کوشنر»، در نشست منامه عملیاتی کرده‌اند، تا به زعم خودشان، یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های یک قرن اخیر( یعنی همان بحران اعراب و رژیم صهیونیستی)را حل کنند.
آنها از اقتصاد به سیاست پل زده‌اند تا ماجرای تسلط تاجران پرتغالی‌، اسپانیایی و انگلیسی بر مستعمرات را یکبار دیگر در ارتباط با فلسطینیان تجربه کنند، اما نتوانستند و نخواهند توانست که به این هدف برسند.
ترامپ محصول جامعه‌ای است که تفنگ، پول و تبلیغات میان تهی نماد آن است. او به تعبیر سیاست شناسان، نه شیر است و نه روباه؛ نه توان جنگیدن را دارد و ذهنی پیچیده و حیله گر را دارد.
ترامپ و دستیارانش خوشبختانه، نگاه عمیق به مسائل ندارند؛ آنها نسبت به روابط جدید قدرت در منطقه غرب آسیا غافل مانده‌اند و نمی‌دانند که محور مقاومت در منطقه هرگز گول این تاکتیک‌ها را نخواهد خورد. از نگاه کشورهای جبهه مقاومت، ترامپ می‌خواهد با شکلات، دیگران را بفریبد! آنها نشست منامه و معامله قرن رئیس‌جمهور آمریکا را در حد همان دست و پا زدن‌های روسای جمهور سابق آمریکا برای رهایی از انتفاضه‌های پی در پی فلسطینی‌ها و جلوگیری از اضمحلال همیشگی اسرائیل می‌دانند؛ نشست منامه ترامپ در حد همان امتیازاتی است که «بیل کلینتون» رئیس‌جمهور اسبق آمریکا، قصد داشت در کمپ دیوید به «یاسرعرفات» بدهد. نشست منامه و معامله قرن، در حد همان قرارداد اوسلو است که حاصلش شکل‌گیری تشکیلات خودگردان و ایجاد مناطقی جزیره‌ای و جدا از هم به نام «کرانه باختری» و «نوار غزه» بوده است.
هدف آمریکا و اروپا از اجرای این سیاست‌ها، خاموش کردن قیام فلسطینیان و حفظ موجودیت رژیم اسرائیل بوده است. اما می‌بینیم که بحران موجودیت اسرائیل نه تنها باقی است، بلکه این موجودیت تا این حد در معرض خطر قرار نداشته است.
پایان ترامپ
نشست منامه به همان اندازه که برای آمریکا و غرب  پیامد مثبتی نداشته، برای محور مقاومت پر برکت بوده است؛ این نشست پیش از هر چیز، نقاب از چهره رژیم‌های حامی اسرائیل برداشته است. از این پس دیگر همه می‌دانند که میان رژیم‌های آل سعود، آل نهیان و آل خلیفه با رژیم صهیونیستی مناسبات همه‌جانبه و نزدیکی وجود دارد. مردم منطقه هرگز فراموش نخواهند کرد که وزیر خارجه بحرین در حاشیه نشست بحرین‌، به خبر نگار رژیم صهیونیستی گفته است، بحرین خواستار بهترین روابط با اسرائیل است.
علاوه برآن، نشست منامه برای دو ملت بحرین و فلسطین پربرکت بوده است؛ در بحرین طی سال‌های اخیر تلاش می‌شده که قیام علیه رژیم آل خلیفه صرفا به شیعیان بحرین نسبت داده شود. اما، در طول برگزاری نشست، شیعیان به همراه شهروندان اهل سنت در حمایت از مردم فلسطین شعار داده و پرچم فلسطین را در پشت بام‌های خود نصب کرده بودند.
در سرزمین‌های اشغالی نیز نشست منامه باعث وحدت و یکپارچگی همه جریان‌ها و گروه‌های فلسطینی شده است. حتی جنبش فتح و تشکیلات خودگردان هم برای نخستین‌بار در کنار جنبش‌های انقلابی قرار گرفته و به نشست منامه و معامله قرن اعتراض کرده‌اند.
با این اتفاقات بی‌سابقه‌، به نظر می‌رسد که ترامپ با دستان خود، پایان خودش و سیاست‌هایش را در منطقه رقم زده است و از این پس، دیگر گوش شنوایی برای حرف‌های او وجود ندارد.

 

 

 

منبع : کیهان ،    سبحان محقق ، 13/04/1398


 

لینک کوتاه:

کپی شد