دولت بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در عرصه داخلی و خارجی با بحرانهایی جدی مواجه است. در عرصه داخلی او قادر به تشکیل دولت کنونی خود نبود و پس از برگزاری 5 دور انتخابات در حدود 3 سال، در نهایت از طریق ائتلاف با احزاب و جریانهای تندرو صهیونیستی توانست دولت کنونی را تشکیل دهد. از آنجا که نتانیاهو شخصا به تغییرات اساسی در نظام قضایی نیاز مبرمی دارد تا بتواند اینگونه از پیگردهای قضایی به سبب اتهامات فساد نجات یابد، این مسئله دستاویزی برای احزاب تندرو شده تا نهایت سوءاستفاده و بهرهبرداری را به نفع خود داشته باشند، به ویژه اینکه این احزاب نیز خود منافعی در اصلاحات قضایی البته برای تحقق اهدافی متفاوت با نتانیاهو دارند.
درست است که این احزاب مانعی بر سر راه کمک به نتانیاهو برای فرار از پیگردهای قضایی پیش روی خود ندارند، اما آنها دو هدف اساسی را از تغییرات در نظام قضایی دنبال میکنند: اصلاح اساسی و ریشهای بسیاری از قوانین در “اسرائیل” به ویژه در زمینه آموزش و خدمت نظامی، تا اینگونه جامعه به تدریج ویژگیها و خصوصیات سکولاری خود را از دست دهد و بر اساس آموزهها و قوانین توراتی و تلمودی اداره شود. دوم تشدید عملیات شهرکسازی، یهودیسازی و تسریع در روند پیشبرد طرحهایی برای سیطره کامل رژیم صهیونیستی بر کل سرزمین فلسطین تاریخی و جدا شدن از فلسطینیان از طریق تمامی ابزارهای ممکن از جمله کوچاندن اجتماعی، قتل و کشتار و آواره کردن.
شایان ذکر است که مسئولان تندرو اسرائیلی همچون ایتمار بن غفیر و اسموتریچ برای حضور در ائتلاف دولتی کنونی صرفا تصدی پستهای وزارتی مهم را شرط قرار ندادهاند، بلکه آنها خواستار افزایش اختیارات و مسئولیتهای خود نیز شدند تا بتوانند در رابطه با اداره اراضی و امور فلسطینیان حرف آخر را بزنند و همین مسئله موجب شده تا دولت کنونی همچون گروگانی در دست تندروترین و نژادپرستترین جریانها و احزاب تاریخ رژیم صهیونیستی باشد. علاوه بر این، تصمیم دولت رژیم صهیونیستی به ایجاد تغییراتی اساسی در نظام قضایی به گونهای که دستگاه قضایی تقریبا استقلال کنونی خود را از دست خواهد داد و قوه مجریه و مقننه آن را تحت سیطره خود خواهند گرفت، موجی از خشم و عصبانیت را در “اسرائیل” به همراه داشته است. به محض طرح این مسئله در کنست، صدها هزار یهودی به خیابان آمده و علیه آن تظاهرات کردند و مخالفت قاطع خود را با این طرح اعلام کردند و پس از آن نهادهای جامعه مدنی اعتصابهای سراسری را آغاز کردند که بیشتر بخشهای مهم و حیاتی اقتصادی را به سمت فلج شدن کشاند و بسیاری از افسران نیروی ذخیره ارتش تهدید به امتناع از خدمت نظامی کردند و در نهایت نتانیاهو مجبور شد بررسی این طرح را به بعد از اعیاد یهودی موکول کند.
از سوی دیگر، اصرار عناصر تندرو در دولت کنونی رژیم صهیونیستی بر پیشبرد طرحهای خود در قبال فلسطینیان به ویژه در زمینه شهرکسازی، تخریب خانهها، تعقیب و بازداشت مبارزان مقاومت و تعرض به مسجد الاقصی در کنار تشدید تنش در اراضی اشغالی به شکلی بیسابقه، موجب شد تا اوضاع در اراضی اشغالی فلسطین به نقطه انفجار نزدیک شود. آمارها حکایت از آن دارد که از ابتدای سال جاری تاکنون در نتیجه خشونت و جنایات رژیم صهیونیستی بیش از 100 فلسطینی به شهادت رسیده و نزدیک به 1000 نفر دیگر از جمله صدها زن و کودک زخمی شدند. همچنین شمار شهرکنشینانی که تحت حمایت نیروهای امنیتی به مسجد الاقصی تعرض کردند از 50 هزار نفر فراتر رفته و حتی در این تعرضات دهها نفر از نمایندگان کنست و وزرای اسرائیلی هم مشارکت داشتند که در راس آنها ایتمار بن غفیر و اسموتریچ بودهاند. همچنین اعتراضات ناشی از طرح اصلاحات قضایی از یک طرف و افزایش بیسابقه خشونت و جنایات اسرائیلیها علیه فلسطینیان از طرف دیگر موجب شد تا وجهه رژیم صهیونیستی در عرصه بینالملل به طرز بیسابقهای تخریب شود یا به قولی دیگر، موجب شد تا نقاب از چهره زشت و کریه این رژیم برداشته شود و همین مسائل بر روابط “اسرائیل” با نزدیکترین همپیمانانش و در راس آنها آمریکا تاثیرگذار بود.
در عرصه خارجی هم چالشهای پیش روی نتانیاهو کمتر از این نیست و شاید خطرناکترین آن محور مقاومت به رهبری ایران باشد که محوری است با حضور ایران و مشارکت سوریه، حزب الله و گروههای مقاومت فلسطین به ویژه حماس و جهاد اسلامی. اختلافی در این باره وجود ندارد که “اسرائیل” این محور را خاری در چشمان خود و مانعی بر سر راه اعلام پیروزی نهایی پروژه صهیونیسم میداند، به ویژه پس از دور شدن بیشتر نظامهای رسمی عربی از حمایت حقیقی از فلسطین. البته ایران در این محور جایگاهی ویژه دارد، نه صرفا بخاطر اینکه از امکانات سیاسی، اقتصادی و تکنولوژی لازم برای رهبری برخوردار است، بلکه به خاطر برنامه هستهای این کشور که چالشی برای رژیم صهیونیستی است که تنها طرف هستهای در منطقه است. مشخصا نتانیاهو همچنان بر این باور است که دستیابی ایران به دانش علمی و تکنولوژی که اجازه ساخت بمب اتم به آن را میدهد، تهدیدی وجودی برای “اسرائیل” ایجاد خواهد کرد و بدین گونه این رژیم قادر به تعامل با این کشور نخواهد بود و باید با تمام توان به مقابله با آن برخیزد که میبینیم چگونه اصرار دارد آمریکا را قانع کند که به توافق هستهای با ایران بازنگردد. این رژیم قبلا هم موفق به قانع کردن دولت دونالد ترامپ برای خروج از برجام شده بود. از آنجا که نتانیاهو میداند که زمان به نفع ایران سپری میشود و عدم بازگشت دولت بایدن به برجام به معنی شانه خالی کردن ایران از تعهدات برجامی خود و دادن فرصت بیشتر به این کشور برای غنی سازی اورانیوم و دستیابی به مقادیری از اورانیوم که به آن اجازه ساخت بمب اتم را خواهد داد، خواهد بود، به هر شیوهای سعی خواهد کرد تا آمریکا را به این باور برساند که بکارگیری گزینه نظامی علیه ایران تنها راه جلوگیری از هستهای شدن آن است. او همواره تهدید کرده که “اسرائیل” در بکارگیری این گزینه به تنهایی تردیدی نخواهد داشت، حالا چه آمریکا اجازه دهد یا نه و چه این کشور به “اسرائیل” در چنین شرایطی کمک کند یا خیر. با این وجود، کاملا واضح است که روی آوردن به گزینه نظامی آنگونه که نتانیاهو تصور میکند، آسان نیست، به ویژه اینکه چنین مسئلهای به جنگی فراگیر با حضور حزب الله و دیگر اعضای محور مقاومت منجر خواهد شد که در این صورت، “اسرائیل” مجبور به ورود به جنگی همزمان در 4 جبهه ایران، سوریه، لبنان و فلسطین خواهد شد.
در سایه آنچه بیان شد، میتوان گفت که دولت نتانیاهو بین فشارهای داخلی که آینده آن را در معرض خطر و فروپاشی قرار داده و تهدیدات خارجی از جمله احتمال ورود به جنگی فراگیر در چندین جبهه به طور همزمان گیر کرده است و این مسئله علت سردرگمی او را به خوبی نشان میدهد. در رابطه با بحران داخلی، نتانیاهو وزیر جنگ را برکنار کرد و دوباره از این تصمیم عقب نشست، همانگونه که همزمان مجبور شد طرح اصلاحات قضایی خود را به بعد از اعیاد یهودی موکول کند، اما به تعویق انداختن هرگز راه حلی این بحران نخواهد بود و از آنجا که او بر پیشبرد این طرح با هر هزینه و بهایی مصمم است چونکه مصلحت شخصی خود را در آن میبیند، بعید نیست که حیات سیاسی در “اسرائیل” به محض طرح این مسئله در کنست، به همان وضعیت هرج و مرج و ناآرامیهای قبلی بازگردد.
از طرف دیگر، بعید است که عناصر تندرو در دولت نتانیاهو قصدی برای آرامسازی اوضاع با فلسطینیان داشته باشند، بلکه عکس این صحیح است، بنابراین به احتمال زیاد تنش و درگیریها در اراضی اشغالی همزمان با اوج گرفتن اعتراضات اسرائیلیها در اراضی اشغالی شدت مییابد و در این صورت، شاید نتانیاهو در مسیر تشدید این تنش و درگیریها گام بردارد و ارتش را به سمت عملیات نظامی گسترده علیه حماس و جهاد اسلامی در نوار غزه یا حزب الله در لبنان یا اهداف ایرانی در سوریه پیش ببرد، به گمان اینکه جامعه صهیونیستی مجددا برای مقابله با تهدیدات خارجی، خواه حقیقی یا ساختگی متحد و منسجم شود، اما این بار نتانیاهو به اشتباه رفته، به ویژه اینکه جامعه صهیونیستی دل خوشی از حضور افراد تندرو در دولت کنونی ندارد و حتی محبوبیت لیکود در میان اسرائیلیها در مرحله کنونی همچنان رو به کاهش است و نتایج آخرین نظرسنجیها حکایت از آن دارد که در صورت برگزاری انتخابات احتمالا او نتواند بیشتر از 20 یا 22 کرسی کسب کند. اما در صورتی که او موفق به کشاندن دولت کنونی رژیم صهیونیستی به سمت انفجار اوضاع در منطقه برای فرار از بحرانهای داخلی خود نشود و همزمان بر پیشبرد اصلاحات قضایی خود اصرار داشته باشد، بعید نیست که جامعه “اسرائیل” مجددا به پا خیزد که در این صورت، احتمال ارجح این است که فشارهای داخلی به فروپاشی دولت ائتلافی و سرنگونی آن و برگزاری ششمین انتخابات زودهنگام منجر شود که به احتمال فراوان نتایج این انتخابات به رویاهای سیاسی نتانیاهو پایان دهد و حتی کار او را به زندان بکشاند.
دولت نتانیاهو بین احتمال سقوط و درگیری نظامی
یکشنبه 23-آوریل-2023
لینک کوتاه: