پنج شنبه 01/می/2025

نتایج شکسته شدن سد محاصره

یکشنبه 3-فوریه-2008

  وقتی جنبش مقاومت اسلامی “حماس” دولت دهم فلسطین را در مارس 2006 تشکیل داد، دشمن صهیونیستی محاصره سیاسی و مالی جائرانه ای را علیه ملت فلسطین و این جنبش آغاز کرد که اوج این محاصره بعد از حوادث ژوئن غزه بود، حوادثی که به پاک سازی نوار غزه از لوث وجود گروه های آشوب طلبی انجامید که رهبری آنها را محمد دحلان و حمایت شان را تل آویو، واشنگتن و برخی کشورهای عربی بر عهده داشتند.

از زمان پاک سازی نوار غزه در تاریخ 14/6/2007 غزه به یک زندان واقعی تبدیل شد که هزاران بیمار و مجروح را در خود جای می داد و یک رکورد واقعی را در فقر و بیکاری داشت و بخش صنعت آن به خاطر تداوم روند محاصره و بسته ماندن گذرگاه ها از فعالیت باز ایستاد.

محاصره نوار غزه، رنج و محنت فراوان فلسطینیان ساکن این منطقه را به دنبال داشت و به وفات 82 بیمار، افزایش تعداد کسانی که نیاز به خروج از کشور و درمان دارند تا سقف 1720 نفر، پایان یافتن ذخیره 92 قلم دارو، از کار افتادن 134 دستگاه پزشکی، تمام شدن ذخیره گاز ویژه بی هوشی (نیتروز) و به تبع آن توقف فعالیت اتاق های عمل انجامیده است. ضمنا در جریان محاصره، 39000 کارگاه و کارخانه از فعالیت باز ایستاده و این امر باعث شده است تا 140 هزار فلسطینی به صف بیکاران بپیوندند و رقم بیکاری به 80 درصد برسد و به تبع آن شاخص فقر در نوار غزه نیز بر روی 90 درصد بایستد.

اشغالگران قدس به محاصره ای که با کمک دیگر طرف های منطقه ای و بین المللی علیه ملت فلسطین در نوار غزه اعمال کرده بودند، بسنده نکردند و به قطع برق و سوخت نوار غزه مبادرت ورزیدند و کار به جایی کشید که این منطقه فلسطینی به جهنمی تاریک مبدل شد، جهنمی که تحمل آن خارج از توان انسان است و همین امر نیز در نهایت باعث باز شدن خط مرزی شد، چرا که قطع برق و فرو رفتن نوار غزه در تاریکی مطلق پرده از محنت هایی برداشت که ملت فلسطین طی هشت ماه متمادی از آن رنج می برند.

قطع برق نوار غزه باعث شد که جوامع عربی بپا خیزند و دولت های خود را برای پایان دادن به جنایت های اشغالگران قدس تحت فشار قرار دهند ؛ ضمن آنکه ساکنان نوار غزه نیز با حرکت خود به سمت خط مرزی فلسطین با مصر و ورود به شهرهای مصری رفح و العریش واقع در شمال سینا اقدام به خریداری غذا و دارو نمودند و اعلام کردند که هرگز حاضر نیستند سر تسلیم در برابر دشمن فرود آورند و خواسته هایش را بپذیرند.

بی تردید، آنچه در خط مرزی نوار غزه با مصر روی داد، نقطه عطفی در تاریخ مسئله فلسطین و مدیریت جنبش حماس در نوار غزه بود و مفاهیم و معانی متعددی را در خود جای داده بود که از مهم ترین آنها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

الف) مهم ترین پیامی که حرکت اهالی تحت محاصره نوار غزه به سمت خط مرزی فلسطین با مصر و گشوده شدن مرزها به روی آنها با خود به همراه داشت، شکست روند محاصره و ناامیدی نسبت به تداوم این روند بود ؛ چرا که دیگر ائتلاف آمریکایی ـ صهیونیستی نمی تواند خریداری برای طرح محاصره خود پیدا کند و برای همگان حجم جنایت های اشغالگران قدس و غیر اخلاقی بودن محاصره شان علیه فلسطینی ها مشخص شده است. امروز دیگر همه به این نکته رسیده اند که ملت فلسطین تحت فشار محاصره هرگز دست از باورها و اصول سیاسی و ملی خود بر نمی دارد.

در حال حاضر کشورهایی که در جریان محاصره نوار غزه ـ به صورت مستقیم و غیر مستقیم ـ نقش داشته اند، باید از این حادثه درس بگیرند، واقعنگری را کارمایه فعالیت خود سازند و راه عدل و انصاف را پیش گیرند.

حرکت اهالی نوار غزه به سمت خط مرزی و شکسته شدن دیوار گذرگاه باعث شد تا دولت نامشروع فیاض تظاهر به تایید این اقدام کند و بلافاصله برای آنکه وضعیت سابق را بر گذرگاه ها حکمفرما کند، با اشاره به توافق نامه گذرگاه ها که به امضای دحلان، نماینده تشکیلات خودگردان رسیده بود و در حال حاضر فاقد هر گونه اعتبار قانونی است، خواستار کنترل گذرگاه های نوار غزه شد ؛ البته فلسطینی ها در مورد مخالفت با کنترل گذرگاه رفح توسط دولت نامشروع فیاض اجماع دارند.

ب) محاصره نوار غزه ـ با وجود شدت و حدت فراوانش ـ نتوانست جنبش حماس را از مواضع سیاسی اش در رد و مخالفت با شروط ظالمانه کمیته چهارجانبه باز دارد.

از سوی دیگر، صهیونیست ها امید داشتند تا محاصره باعث شود که اهالی نوار غزه بر ضد جنبش حماس قیام کنند و چنین تبلیغ می کردند که با قدرت یافتن حماس بدبختی، فقر، بیکاری، گرسنگی و بیماری به سراغ ملت می آید ؛ ولی فلسطینیان به خوبی می دانستند که این محاصره صرفا سیاسی است و دشمن در صورتی به رفع آن راضی می شود که حماس دست از حقوق و آرمان های ملی بردارد، آرمان هایی که به خاطر آن هزاران شهید جان خود را فدا کرده اند و هزاران جانباز و اسیر هر محنت و رنجی را تحمل نموده اند. آگاهی ملت فلسطین نسبت به اهداف اشغالگران از محاصره نوار غزه باعث شد تا دولت عبری با محاصره خود نتواند ملت فلسطین را به سمت تغییر باورها و تسلیم شدن در برابر خواسته هایش بکشاند. در نهایت نیز نتیجه به نفع ملت فلسطین و کسانی تمام شد که خود را پایبند حقوق ملی شان می دانستند و بازنده این غائله نیز اشغالگران قدس و کسانی بودند که چشم امید به نتایج محاصره بسته بودند.

ج) شکسته شدن روند محاصره همگان را در برابر این حقیقت آشکار و غیر قابل انکار قرار داد که نادیده انگاشتن حماس در معادلات غیر ممکن است و هرگز نمی توان این جنبش را از عرصه سیاست فلسطین حذف کرد ؛ چرا که حماس یک وزنه سیاسی و نماینده ملت مبارز فلسطین است. ایجاد شکاف در سد محاصره و همچنین حمایت افکار عمومی مصر و جهان عرب از ملت فلسطین و جنبش حماس که تمامی دردها و ستم نزدیکان را به جان خرید، باعث شد تا رهبران مصر و اتحادیه عرب به این واقعیت پی ببرند که باید برای پایان بخشیدن به روند محاصره دست به کار شوند تا اینکه مبادا وضعیت از آنی که هست، بغرنج تر شود و از این رو، شورای وزرای خارجه اتحادیه عرب در جلسه 27/1/2008 خود در قاهره، با صدور بیانیه ای نوار غزه را به عنوان منطقه ای فاجعه زده توصیف کرد و اشغالگران قدس را مسئول این امر دانست و خواستار پایان بخشیدن به روند محاصره و بازگشایی گذرگاه ها شد. از سوی دیگر، دولت مصر نیز با صدور بیانیه ای از جنبش فتح و حماس خواست تا برای انجام گفتگو در قاهره حضور یابند. صدور بیانیه های یادشده نشان می دهد که صبر جنبش حماس و ملت فلسطین در نهایت به نتیجه رسیده و دولت های عربی را واداشته است تا تسلیم اراده پولادین فلسطینیان شوند و به دولت مشروع فلسطین احترام بگذارند.

د) شکسته شدن سد محاصره فرصت و فضای مناسبی را برای گفتگوی ملی فراهم آورده است ؛ چرا که امروز طرف فلسطینی و عربی بر ضرورت پایان بخشیدن به روند محاصره و اهمیت همسویی مواضع جهت گشودن گذرگاه تاکید دارند. امید می رود که مذاکرات و دیدارهای رهبران جنبش های حماس و فتح با رهبران مصری در خصوص گذرگاه رفح به نوعی باعث تلطیف فضای حاکم بر روابط دو جنبش شود، به نزدیک شان دیدگاه های شان بیانجامد، رشته بریده شده رابطه دوباره پیوند بخورد و رئیس تشکیلات خودگردان دست از موضع مخالف خود در قبال گفتگو بردارد. ضمنا حضور عربستان نیز می تواند نقش بارزی را در رفع اختلافات داشته باشد.

 

رفع محاصره و امید به برقراری وحدت ملی

نتایج شکسته شدن دیوار مرزی، دعوت دولت مصر برای برگزاری گفتگوی ملی، حمایت عرب ها از موضع مصر و درک عمیق قاهره نسبت به نیازهای انسانی و معیشتی فلسطینی ها که باعث شد تا به 700 هزار فلسطینی اجازه عبور از خط مرزی را بدهد تا آنکه برای تامین نیازهای غذایی و دارویی خود وارد شهرهای مصری شوند، بستر مناسبی را برای آغاز گفتگوهای ملی فراهم آورده است و تمامی گروه ها و احزاب فلسطینی که در کنفرانس ملی در دمشق شرکت کردند، نیز بر این امر تاکید داشتند ؛ ضمنا کمیته پیگیری کنفرانس نیز در برابر برادر مبارز خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی “حماس” متعهد شد که در جلسه خود با مسئولان مصری به نمایندگی از طرف حماس در مورد مسئله محاصره و گفتگوی ملی سخن گوید.

تمایل حماس و طرف های عربی برای برگزاری گفتگوهای داخلی و برقراری وحدت باعث می شود تا توپ در زمین ابومازن بیافتد و ابومازن نیز دو گزینه بیشتر ندارد:

گزینه اول: درخواست کشورهای عربی به ویژه مصر و عربستان سعودی برای انجام گفت و گوهای داخلی را بپذیرد که به تبع آن نیز رشته از هم گسیخته وحدت دوباره پیوند می خورد و روند ساماندهی به اوضاع داخلی آغاز می گردد که این ساماندهی بر اساس توافق نامه قاهره (1995)، سند وفاق ملی (2006) و توافق نامه مکه (2007) خواهد بود که این امر پایان نهایی محاصره نوار غزه را به دنبال دارد و باعث متوقف شدن اقدامات ظالمانه و خشونت آمیزی می شود که تشکیلات خودگردان در حق ملت فلسطین و جنبش حماس در کرانه باختری روا داشته است. ابو مازن همچنین می بایست درباره همه مسائل داخلی که هنوز حل نگشته است، با گروه های فلسطینی به توافق برسد؛ مسائلی از قبیل اصلاح ساختار سازمان آزادی بخش فلسطین، توافق ملی، اصلاح سرویس های امنیتی بر اساس معیارهای ملی و نیز دستیابی به یک توافق ملی راهبردی برای مقابله با اشغالگران صهیونیست. قبول این گزینه برای عباس تا زمانی که نامبرده به روند سازش و مذاکره با سران تل آویو دل خوش کرده باشد بسیار سخت و دشوار است، به این دلیل که در صورت عمل به آن، ممکن است از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی تحت فشار قرار گیرد و کمک های مالی به تشکیلات خودگردان که در آخرین مورد وعده پرداخت این کمک ها به وی و کابینه سلام فیاض به میزان 4/7 میلیارد دلار در اجلاس اخیر پاریس داده شده، کاهش یابد.

گزینه دوم : عباس با اصرار و پافشاری بر شروط غیر قابل اجرای اش مبنی بر بازگشت اوضاع به مرحله ماقبل اجرای طرح ضربتی حماس در ژوئن گذشته در نوار غزه، درخواست ها برای از سرگیری گفت و گوی ملی را رد و با آن مخالفت کند به این امید که ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی را بر ضرورت تعجیل در به حرکت در آوردن چرخ مذاکرات و دستیابی به توافقات مشترک درباره مسائل اساسی فلسطین تحت نظارت آمریکا تا پایان سال 2008م. متقاعد سازد. عمل به این گزینه نیز نتیجه ای در بر ندارد و احتمال شکست آن بسیار بالاست. مذاکرات سازش تا این لحظه به دلیل جدی نبودن و عدم رغبت اولمرت برای گفت و گو در زمینه مسائل اساسی فلسطین از ثبات کافی برخوردار نیست. اولمرت همچنین از این بیم دارد که گفت و گو بر سر این مسائل و پس از اعلام نتایج کمیته تحقیق درباره جنگ اخیر لبنان، منجر به فروپاشی ائتلافش در کابینه شود به ویژه آن که ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نیز تهدید کرده که از کابینه کناره گیری خواهد کرد. گذشته از این، بوش نیز در آخرین سال حکومتش به شخصی بسیار ضعیف بدل شده و قادر نیست در حالی که به رژیم صهیونیستی برای حمایت از نامزد حزب جمهوری در انتخابات سراسری (ریاست جمهوری) نیاز دارد، این رژیم را تحت فشار قرار دهد. در واقع همین طرز تفکر، بوش را واداشت تا در جریان سفر اخیرش به فلسطین، حمایت خود را از یهودیت “اسرائیل” و ضمیمه کردن شهرک های یهودی نشین بزرگ به اسرائیل و حل مساله آوارگان بر اساس قانون پرداخت غرامت که در هیچ یک از قطعنامه های بین المللی ذکر نشده، اعلام کند. این مساله، موفقیت مذاکرات سازش با اسرائیل را در هاله ای از ابهام قرار داده و درها را به روی هر راه حلی بسته است. همچنین لازم به ذکر است که ادامه مخالفت عباس با گفت و گو با حماس، باعث تیرگی روابط وی با مصر و عربستان خواهد شد؛ چرا که این دو کشور گفت و گو را راهی برای پایان اختلافات داخلی و حفظ مساله فلسطین می دانند.

بنابراین عباس در سایه به بن بست رسیدن روند مذاکرات سیاسی و موفقیت حماس و ملت فلسطین در کاهش شدت محاصره و تلاش پیگیر برای شکستن کامل آن و نیز در سایه میانجیگری های کشورهای عربی برای از سرگیری گفت و گوی ملی در فلسطین برای پایان دادن به اختلافات داخلی و احیای وحدت ملی و مشارکت سیاسی بین جنبش های فتح و حماس، گزینه های محدودی را پیش روی دارد. عباس اگر به گفت و گو و آشتی ملی روی آورد، می توان امید داشت که در آینده ای نزدیک شاهد پایان یافتن اختلافات و به تعبیر دیگر پایان رکود روابط داخلی باشیم و به تبع آن راه برای مشارکت سیاسی همه گروه های فلسطینی در قالب یک دولت وحدت ملی فراهم شود.

خلاصه این که اصرار ملت فلسطین و حماس در پایبندی بر آرمان های ملی و مخالفت آن ها با هر گونه چشم پوشی از آرمان ها و نیز مدیریت و بهره برداری صحیح و درست آن ها از پیامدهای جهانی شکست محاصره در سایه فشار افکار عمومی جهان عرب بر دولت های خود، به مثابه یک رکن اساسی در رفع کامل محاصره غزه و عاملی مهم برای تحقق آغاز گفت و گوی و احیای وحدت ملی با هدف ساماندهی به اوضاع داخلی برای مقابله با رژیم صهیونیستی خواهد بود.    

لینک کوتاه:

کپی شد