هیچ نشانه قوی از این که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی به سمت پایان دادن به جنگ در غزه میرود، مشاهده نمیشود.
با وجود همه اطلاعاتی که در خصوص پیشرفت در راه رسیدن به توافق تبادل اسرا با جنبش حماس منتشر میشود، اجماع در رسانههای اسرائیلی این است که یک سناریو وجود دارد که به سختی ممکن است محقق شود، و آن پایان جنگ است؛ و نتانیاهو آمادگی ندارد در مورد این سناریو بحث کند. بنابراین، توافق کلی برای آزادی اسرا در جریان نیست، بلکه صحبت از یک توافق جزئی است که “ادامه جنگ را تضمین میکند”.
منابع اسرائیلی که در جریان مذاکرات تبادل اسرا قرار دارند، تأکید میکنند که وضعیت مذاکرات پس از ترور یحیی سنوار، رئیس دفتر سیاسی حماس در غزه، به طور قابل توجهی تغییر کرده است، اما نکته مهم این است که نتانیاهو دلایل خود را برای ادامه جنگ تقویت کرده است.
در این راستا، این نکات قابل توجه هستند:
اولاً، در حال حاضر نگاهها به نزدیک بودن آغاز به کار دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، در تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۲۴ معطوف است. پیشبینیها در “اسرائیل” این است که ترامپ میخواهد تمام اسرای اسرائیلی را آزاد کند و گاهی از پایان دادن به جنگ صحبت میکند. با این حال، به نظر میرسد نتانیاهو به توافقی که به گفته خودش، شامل امتیازات سنگین و مشکلات سیاسی خواهد بود، علاقهای ندارد و ترجیح میدهد وضعیت موجود را حفظ کند که به معنای ادامه جنگ است. “رون درمر”، وزیر نزدیک به نتانیاهو که مسئول روابط با واشنگتن است، معتقد است که میتوان این خواستهها را تحت نظارت ترامپ به واقعیت تبدیل کرد.
دوماً، در حقیقت علاوه بر اجماع فوق، این باور در “اسرائیل” غالب است که جنگ در غزه از یک جنگ نظامی فراتر رفته و به یک جنگ سیاسی تبدیل شده است. طبق گفتههای یک شخصیت آکادمیک، این جنگ از چندین ماه پیش دیگر هیچ منطقی ندارد و به یک تعقیب بیپایان شبیه به افسانه سیزیف تبدیل شده است که هدف تنها نابودی حماس تا آخرین عنصر آن است. این هدف نه تنها غیرممکن است بلکه هیچ جنگی در دنیا وجود ندارد که بخواهد دشمن خود را تا آخرین عنصرش از بین ببرد.
سوماً، پس از گذشت ۱۴ ماه از جنگ، بسیاری از اسرائیلیها بر این باورند که سلسلهای از دستاوردها به نام نتانیاهو ثبت شده است. همانطور که او مسئول حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بود، اکنون مسئول ترور سنوار، حسن نصرالله و رهبران حزبالله، و همچنین عملیات “پیجرها” و دستگاههای ارتباط حزب الله است. در عین حال، مخالفان او در عرصه حزبی ضعیف و فاقد جایگزین سیاسی هستند. به هیچ وجه اغراق نیست که بگوییم نتانیاهو در بهترین موقعیتی قرار دارد که میتوانست از نظر سیاسی داشته باشد. پایگاه ائتلافی او به ۶۸ نماینده گسترش یافته است و بیشتر اختلافات داخلی در ائتلاف به نظر میرسد که مشکلساز نباشند، اما هیچ تغییری در سطح استراتژیک ایجاد نخواهند کرد. به نظر میرسد که این ائتلاف بهطور استراتژیک به بقای خود علاقهمند است.
چهارماً: در مورد سیاستهای دولت ترامپ، نتانیاهو رئیس دفتر سابق خود، یحیی لِیتر، را به عنوان سفیر آتی “اسرائیل” در واشنگتن منصوب کرده است. این انتخاب نمایانگر جریان ایدئولوژیک در میان ساکنان اسرائیلی است و نشاندهنده جهتگیری نتانیاهو است که به دنبال کسب تایید آمریکا برای الحاق شهرکها به کرانه باختری است. طبق گزارشها، نتانیاهو همچنین به دنبال اشغال شمال غزه به صورت تدریجی است. بهطور کلی، نتانیاهو به نظر میرسد که به دنبال تحقق رویای خود است که بسیاری از حامیانش آن را بزرگترین دستاورد زندگیاش میبینند، یعنی گسترش سرزمین “اسرائیل” برای اولین بار پس از بیش از ۵۰ سال از زمان توافقنامههای عقبنشینی نیروها پس از جنگ اکتبر ۱۹۷۳. این گسترش به زعم او میتواند “پیروزی مطلق” او باشد و پاسخ صهیونیستی مناسبی به حمله ۷ اکتبر، عملیات “گروگانگیری” و تحقیراتی باشد که “اسرائیل” و ارتش آن، بهعنوان ارتش برتر منطقه، متحمل شدهاند.