دوشنبه 20/ژانویه/2025

“نسل‌کشی عادی: چرا اسرائیلی‌ها در نسل‌کشی فلسطینی‌ها تخصص دارند؟!”

یکشنبه 5-ژانویه-2025

بیشتر سوالاتی که در مورد اعمال نسل‌کشی که اسرائیلی‌ها در قبال فلسطینی‌ها در غزه به کار برده‌اند مطرح می‌شود، نمی‌توان به آن‌ها پاسخ داد. فقط اسرائیلی‌ها می‌توانند به این سوالات پاسخ دهند، و هیچ‌کس نمی‌تواند تخیل و قدرت‌های ذهنی و عصبی خود را جمع کند و خود را به جای اسرائیلی‌ها قرار دهد و تصور کند که چگونه آنها این انواع بی‌پایان از نسل‌کشی را علیه فلسطینی‌ها اعمال می‌کنند. به احتمال زیاد، حتی خود اسرائیلی‌ها هم نمی‌توانند به این سوال پاسخ دهند، زیرا در اصل چیزی که انجام می‌دهند را به عنوان یک سوال نمی‌بینند که نیاز به پاسخی داشته باشد. یعنی آنها آنچه را که انجام می‌دهند، نه به‌عنوان یک عمل محکوم و نیازمند توضیح، بلکه به‌عنوان عملی عادی و طبیعی در نظر می‌گیرند، و معمولا از خود نمی‌پرسند که چرا چنین چیزی را با فلسطینی‌ها انجام می‌دهیم.

برای مثال، چرا اجساد شهیدان فلسطینی در بیابان رها می‌شوند تا توسط سگ‌ها خورده شوند؟! چه نیاز امنیتی، نظامی یا حتی انتقامی در چنین عملی وجود دارد؟! رژیمی که به تمامی ابزارهای امنیتی، نظارتی، کنترلی و مدیریتی مجهز است، می‌تواند به آمبولانس‌ها اجازه دهد تا به اجساد شهدا دسترسی پیدا کرده و آنها را جمع‌آوری کرده و دفن کنند. اما چطور اسرائیلی‌ها اجازه می‌دهند چنین چیزی رخ دهد در حالی که گاهاً آمبولانس‌ها را بمباران کرده و سرنشینان آنها را می‌کشند؟ همچنین، آنها خودروهای دفاع مدنی را بمباران می‌کنند، کمیته‌های امداد و توزیع کمک‌ها را بمباران کرده و به همین شکل به‌طور سیستماتیک بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتی را هدف قرار می‌دهند، پزشکان و کارکنان سیستم بهداشتی را می‌کشند، برخی را بازداشت کرده و در زندان‌ها می‌کشند.

وقتی اسرائیلی‌ها در برابر سوالی که از آنها پرسیده می‌شود، مانند «چرا از این حد از کشتار، تخریب، گرسنگی و تعقیب مردم با سرما و آتش همزمان دست نمی‌کشید؟»، هیچ پاسخی نمی‌دهند و آن را بی‌معنی می‌بینند؛ این نشان‌دهنده این است که آنها عمل خود را طبیعی و عادی می‌دانند، یعنی خود را به‌طور طبیعی و خودجوش ابراز می‌کنند.

این مسئله در تنوعات مختلف خود فراتر از نیاز به ابزارهایی برای مجبور کردن فلسطینی‌ها به مهاجرت یا تبدیل غزه به جهنمی است که زندگی در آن امکان‌پذیر نباشد. وقتی خبرنگار شبکه الجزیره از من درباره دلیل ترک اجساد شهدای فلسطینی برای خورده شدن توسط سگ‌ها از سوی نظامیان اسرائیلی پرسید، پاسخ دادم: «چه کسی می‌تواند چنین عملی را توجیه کند؟»

در حقیقت، حتی با تمام وحشیانه و غیرمنطقی بودن این عمل، باز هم از کشتار کودکان کمتر و سبک‌تر است. چرا اسرائیلی تصمیم می‌گیرد که یک خانواده را نابود کند؟ در حالی که هواپیماهای آن‌ها تمام آسمان غزه را پوشانده‌اند، و «کواد کوپترها» از هر کسی که بخواهند، بالای سرش هستند و می‌توانند به راحتی به خانه‌های باقی‌مانده یا به چادرهای آوارگان و مدارس پناه‌گیری نفوذ کنند؟ اسرائیلی‌ها می‌توانند با دقت هر کسی را که بخواهند بکشند، پس چرا منتظر می‌مانند که هدف وارد خانه‌اش شود و بعد او و خانواده‌اش را در آنجا به قتل برسانند؟ این عمل را نمی‌توان با نیاز امنیتی توجیه کرد. او فقط می‌خواهد این خانواده را نابود کند. چرا؟ نمی‌دانیم. حتی خود او هم نمی‌داند و اساساً اهمیتی نمی‌دهد که این سوال را از خود بپرسد، یا دقیق‌تر بگویم، چنین سوالی هرگز به ذهنش خطور نمی‌کند. همه‌چیزهایی که او در غزه انجام داده‌ کافی است تا اهداف انتقامی و تلافی‌جویانه‌اش را محقق کند و غزه را به جایی تبدیل کند که زندگی در آن غیرممکن باشد.

بعد از 14 ماه از کشتار وحشتناک که بالاترین درجات خشونت و جابجایی جمعیتی را داشت، غریزه انتقام باید آرام گرفته باشد. به ویژه اینکه اینجا صحبت از یک امپراتوری وسیع نیست که بتواند تمام این جهنم آتشین اسرائیلی را تحمل کند، بلکه مساحت کوچک‌تری است که حتی به اندازه یک محله در هر شهر بزرگی از دنیا نمی‌رسد. اگر فلسطین را به طور کلی مقایسه کنیم، نه فقط غزه را، با یک استان در یک کشور عربی بزرگ، وضعیت غزه چگونه است؟!

اما زمانی که اسرائیلی‌ها هیچ منطقی در پاسخ به سوالی که از آن‌ها پرسیده می‌شود، مانند: «چرا از این حد از کشتار، ویرانی، گرسنگی، و تعقیب مردم با سرمای شدید و آتش در یک زمان همزمان خودداری نمی‌کنند؟!» نمی‌بینند، این بدان معناست که آن‌ها طبیعی بودن و عادی بودن خود را بیان می‌کنند، یعنی به طور طبیعی و خود به خودی خود را ابراز می‌کنند. این امر یادآور توضیحاتی است که زئِو ژابوتینسکی، پدر معنوی بنیامین نتانیاهو، در مورد اخلاق صهیونیسم داده است، جایی که گفته بود: «این اصلاً درست نیست که بپرسیم آیا صهیونیسم اخلاقی است یا نه، زیرا زمانی که ما راضی به بودن در مقام صهیونیست شده‌ایم، این بدان معناست که صهیونیسم اخلاقی است.» این یعنی که ارزش اخلاقی از عمل اسرائیلی‌ها استخراج می‌شود و این عمل از هیچ اصول اخلاقی برتر یا مشترک میان انسان‌ها نشات نمی‌گیرد. وقتی اسرائیلی‌ها ارتش خود را به عنوان «مردم‌دارترین ارتش در جهان» توصیف می‌کنند، دقیقاً همین را می‌گویند. پس چه چیزی در عمل اسرائیلی عجیب است وقتی که خود “اسرائیل” بر اساس سیاست پاکسازی نژادی شکل گرفته است، که با کشتارهای وحشتناک همراه است؟! این اقدام به این معنی است که یک ملت به طور کامل از سرزمین خود بیرون رانده می‌شود و گروه‌های انسانی دیگر از نقاط مختلف دنیا به جای آن‌ها مستقر می‌شوند، و این گروه‌ها نیز به یک ملت تبدیل می‌شوند که یک روایت خیالی دارند که اعمال خود را توجیه می‌کند!

در ابتدای جنگ علیه غزه، اسرائیلی‌ها با تمسخری واقعی از خود می‌پرسیدند: «چرا عرب‌ها تمام ساکنان غزه را نمی‌پذیرند؟!» توضیح اسرائیلی‌ها برای این سوال این بود که عرب‌ها از فلسطینی‌ها نفرت دارند. ممکن است این واقعیت باشد، اما نه به این دلیل که عرب‌ها یک تبعید فلسطینی جدید را در کشورهای خود نپذیرفته‌اند، بلکه به این دلیل که آن‌ها اجازه داده‌اند فلسطینی‌ها در این محله کوچک به نام نوار غزه نابود شوند. اسرائیلی‌ها تنها کسانی نبودند که با تعجب از خود می‌پرسیدند چرا عرب‌ها از پذیرش ساکنان غزه خودداری می‌کنند؛ این سوال به طور روزمره در تمام برنامه‌های خبری غربی مطرح می‌شد و معنای این سوال چیزی جز این نیست: «یا همه آن‌ها را می‌کشیم، یا باید همه آن‌ها را بپذیرید.» اسرائیلی و شریک غربی او در کشتار، هیچ انحطاط اخلاقی در این سوال نمی‌بینند، زیرا اخلاق از عمل اسرائیلی نشأت می‌گیرد. عمل اسرائیلی‌ها یک مرجع اخلاقی است، حتی اگر این عمل شامل نسل‌کشی، اخراج، کشتن کودکان و انداختن اجساد برای خورده شدن توسط سگ‌ها باشد! ژابوتینسکی در تفسیر خود از عقیده اخراج گفته بود: «یهودیان تنها این سرزمین کوچک (فلسطین) را دارند، اما عرب‌ها سرزمین‌های وسیع و بزرگی دارند، بنابراین اخراج عرب‌های فلسطینی به کشورهای عربی دیگر یک عمل اخلاقی است به طور برجسته.»

ممکن است که اخراج افراد از خانه‌هایشان را بتوان به عنوان یک نیاز غیر اخلاقی و غیر موجه توجیه کرد، اما این نیاز صرفاً برای یهودی‌سازی کامل فلسطین، از جمله انسان‌ها، سنگ‌ها و درخت‌ها است. اما چه نیازی به افزایش انواع مختلف نسل‌کشی و از بین بردن کرامت انسانی فلسطینی‌ها، حتی اجسادشان، وجود دارد؟!

غفلت از این حقیقت، یعنی عقیده‌ی نسل‌کشی و عادت کردن به آن در “اسرائیل”، نه تنها باعث ایجاد تصورات غلط در ارزیابی جنگ در حال وقوع نسل‌کشی می‌شود، بلکه در نهایت “اسرائیل” را از پاسخگویی به عمل‌های خود مبرا می‌کند. به این ترتیب، با این نگاه، “اسرائیل” اقدام‌های خود را در جنگ غزه تنها واکنشی به “خطای فلسطینی” (یعنی حمله هفتم اکتبر) می‌داند و این باعث می‌شود که خطر واقعی “اسرائیل” برای منطقه و ملت‌های آن به درستی درک نشود.

اگر بگوییم که اسرائیلی‌ها هیچ معقولیتی در این سوال نمی‌بینند و این بدان معناست که عمل نسل‌کشی به صورت طبیعی و عادی در نظر آنها است، این موضوع به وضوح عقیده‌ای پنهانی را آشکار می‌کند که ریشه در آگاهی جمعی و دیدگاه روانی بنیانی نسبت به ساکنان اصلی این سرزمین دارد. این دیدگاه از پذیرش تاریخی تخیلی اسرائیلی‌ها و حافظه ملی ساختگی آنان درباره تاریخ «ملت اسرائیل» در دوران‌های کهن شکل می‌گیرد. چه با متون تاریخی به عنوان متون دینی مقدس برخورد شود، و چه به عنوان میراث ملی و حافظه جمعی از تاریخ «اسرائیل باستان»، این تاریخ آغشته به نسل‌کشی مقدس است که هم به‌عنوان دعوت و هم به‌عنوان اصل و عمل مورد تایید است.

عادت به نسل‌کشی؛ نسل‌کشی را به عملی فراتر از نابودی ساکنان اصلی سرزمین تبدیل می‌کند، زیرا آن را به ویژگی شخصیتی، جزئی از هویت و یک حق اسرائیلی بدل می‌سازد. این امر همان‌طور که در جنگ اخیر “اسرائیل” علیه لبنان دیدیم، با هدف نابودی آشکار همراه بود، هرچند که شدت آن نسبت به نسل‌کشی در غزه کمتر بود به دلیل موانع سیاسی. زیرا اراده “اسرائیل” همیشه قابل اجرا نیست و توان آن مطلق نیست. آنچه که در غزه و لبنان رخ داد، ممکن است در هر کشور عربی مجاور نیز تکرار شود و به‌ویژه می‌تواند سرنوشتی باشد که سایر فلسطینی‌ها در جغرافیای فلسطین به‌طور کلی، و به‌ویژه در کرانه باختری، با آن روبرو شوند.

غفلت از این حقیقت، یعنی عقیده‌ی نسل‌کشی و عادت به آن در “اسرائیل”، تنها باعث ایجاد تصورات نادرست در ارزیابی جنگ نسل‌کشی جاری می‌شود، مانند تبرئه ضمنی “اسرائیل” از طریق توجیه اعمال نسل‌کشی آن در جنگ غزه به عنوان واکنشی به «خطای فلسطینی» (یعنی حمله 7 اکتبر)، بلکه مانع از درک واقعی خطر “اسرائیل” برای منطقه و ملت‌های آن نه تنها در ابعاد سیاسی و استراتژیک، بلکه در معنای مادی مستقیم آن با جنایت عامدانه نسبت به انسان‌های منطقه و بر اساس معنای حقوقی صریح آن می‌شود.

لینک کوتاه:

کپی شد