بار دیگر و به صورت ناخودآگاه، رئیس تشکیلات خودگردان خود را در معرض تیر پیکان مرگ قرار داده و اشتهای رژیم صهیونیستی را برای تداوم باج خواهی هایش برانگیخته است. اشغالگران قدس از تمایل ابومازن برای نابودی حماس استفاده کردند تا بتوانند بار دیگر نوار غزه را به اشغال خود درآورند.
متاسفانه مسیری را که ابومازن برای خود ترسیم کرده یا برایش ترسیم کرده اند، در نهایت وی را به سمت بدترین سرنوشتی که یک رهبر ملی برای خود تصور می کند، می کشاند. توافقاتی که میان دستگاه های امنیتی تحت امر ابومازن در کرانه باختری با رهبران ارتش اشغالگر قدس صورت گرفته است، کمتر از تضمین بقای اشغالگران در کرانه باختری نیست.
تعهدات ابومازن به رژیم صهیونیستی تنها محدود به نابودی حماس و شاخه نظامی این جنبش در کرانه باختری نمی شود. رئیس تشکیلات خودگردان متعهد شده است که تمامی شاخه های نظامی جنبش های مقاومت فلسطین در کرانه باختری را از بین ببرد که از آن جمله می توان به شاخه نظامی جنبش فتح اشاره کرد.
نمر حمدان، مشاور سیاسی ابومازن به اسرائیل اطمینان داد که رئیس تشکیلات خودگردان در نابودی تمامی شاخه های نظامی جنبش های مقاومت فلسطینی که به مواضع اشغالگران ضربه می زنند، جدی است.
سوالی که در اینجا متوجه ابومازن می باشد، این است: تغییری که در اقدامات رژیم اشغالگر قدس در قبال کرانه باختری صورت گرفت، چه بود؟ چرا باید ملت فلسطین برگه های برنده خود یعنی همان وجود گروه های مقاومت و شاخه های نظامی این گروه ها را از دست دهد؟ مگر دشمن صهیونیستی به شهرک سازی های خود پایان بخشیده یا آنکه یهودی سازی قدس و ساخت دیوار حائل که اراضی فلسطینی را می بلعد، متوقف ساخته است تا روند مقاومت پایان یابد و شاخه های نظامی آن نابود گردد؟ چرا ابومازن اصرار دارد تا برای اعطای پاداش به شهرک نشینانی که آسایش ملت فلسطین را در کرانه باختری ربوده اند، مبارزان فلسطینی را به خاطر کشتن این بربرهای وحشی مجازات کند؟
چگونه می توان رژیم صهیونیستی را قانع کرد که از اراضی فلسطینی عقب بنشیند ؛ آن هم در وضعیتی که آیزر وایزمن، رئیس جمهور اسبق رژیم صهیونیستی و پنج تن از روسای دستگاه های امنیتی این رژیم اعلام کردند که “اسرائیل” تنها زبان زور را می فهمد و اگر فلسطینی ها دست از مقاومت بردارند، تمایلش برای تداوم توسعه طلبی و شهرک سازی بیشتر می شود؟
آیا اختلاف با یک جنبش بزرگ ملی مانند جنبش حماس ـ هر چقدر هم شدید باشد ـ می تواند صدور مجوز حمله و تجاوز برای رژیم صهیونیستی را توجیه کند.
ابومازن به فعالان جنبش فتح که به دست اشغالگران صهیونیست در نابلس ترور یا بازداشت شده اند، چه خواهد گفت؟
ابومازن آدم بدشانسی است ؛ زیرا موافقتش با حمله به زیرساخت های مقاومت در کرانه باختری به هیچ وجه نمی تواند باعث سیری حس خون آشامان صهیونیست شود.
امروز دیگر مقامات صهیونیستی بدون هیچ ابایی حمایت خود را از ابومازن اعلام می کنند. وزرای دولت اولمرت به صراحت می گویند که تل آویو هر چه پول لازم باشد، در اختیار ابومازن قرار می دهد تا در طرح خود برای نابودی حماس و وارد آوردن ضربات مهلک بر پیکره مقاومت موفق شود.
“زئیو بویم” وزیر مهاجرت رژیم صهیونیستی در نشست اخیر دولت عبری تصریح کرد: “اگر ابومازن در صدد دریافت پول است، باید نبرد بی وقفه ای را علیه تمامی گروه های مقاومت فلسطین اعلام کند. اعطای کمک های مالی به میزان توان ابومازن در اجرای تعهداتش بستگی دارد.”
ایلی یشای، وزیر صنایع و بازرگانی یکی دیگر از کسانی بود که به مسئله حمایت از طرح ابومازن برای نابودی مقاومت پرداخت و گفت: “نباید اموال بلوکه شده یک جا تحویل ابومازن شود ؛ بلکه در چندین سری و بعد از حصول اطمینان از عملکرد موفق نیروهای امنیتی ابومازن در سرکوب گروه های مقاومت تقدیم وی شود.”
ایهود اولمرت نیز به اعضای کابینه خود اطمینان داد که از ابومازن تعهد خواهد گرفت تا دیگر به پای میز مذاکره با جنبش حماس باز نگردد.
آقای ابومازن! پس سازش و حل و فصل مسائل چه می شود؟
اگر ابومازن می خواهد روند مقاومت در کرانه باختری را متوقف سازد ؛ آیا فرصتی برای دست یابی به صلح و حل و فصل مسائل ـ حتی به همان شیوه ای که او به دنبالش است ـ وجود دارد؟ هیچ چیزی نیست جز مشتی وعده و وعید تو خالی.
روزنامه “هاآرتص” در شماره روز یک شنبه گذشته خود نوشت: اولمرت در سفر اخیر خود به واشنگتن با پیشنهاد وزیر امور خارجه آمریکا در خصوص دست یابی به توافقی در خصوص چارچوب حل نهایی مسائل که البته نیازی به اجرای این توافقات نیز نبود، مخالفت کرد. ضمنا وقتی رایس در توجیه این پیشنهاد خود گفت که ابومازن و اطرافیانش توافق اولیه در خصوص چارچوب حل نهایی را یک امید و افق سیاسی جدید می دانند و به همین خاطر نیز به روند مقابله با گروه های مقاومت تداوم می بخشند، باز هم وی با این پیشنهاد مخالفت کرد.
در اینجا بد نیست اشاره ای به اظهارات حنان کریستال، یکی از تحلیلگران برجسته صهیونیستی اشاره ای داشته باشیم که می گفت: “اگر ابومازن سر رهبران حماس و جهاد اسلامی را در طبقی از طلا بگذارد و تقدیم اولمرت کند ؛ باز هم اولمرت نمی تواند حتی یک گام در راه سازش و حل و فصل نهایی مسائل بردارد.”
از دیگر سو، حتی اگر از این نکته بگذریم که همکاری یکی از طرف های فلسطینی با دشمن صهیونیستی علیه طرف دیگر در بعد ملی و اخلاقی قابل توجیه نیست ؛ ولی آیا امیدی که ابومازن به کمک رژیم صهیونیستی برای نابودی حماس بسته است، بجا می باشد؟
در اینجا توجه آقای ابومازن را به اظهارات یک اندیشمند یهودی غیر صهیونیست به نام گدئون لیوی جلب می کنم، یعنی همان شخصیتی که به ادعای ابومازن، احترام خاصی را برایش قائل است. لیوی می گوید: “اسرائیل و غرب باید دست از تحریم غزه و دولت حماس بردارند ؛ چرا که تجربه ثابت کرده است که اهالی غزه هر چه بیشتر تحت فشار قرار گیرند، بر حمایت خود از حماس می افزایند.”
شلومو الدار، خبرنگار کانال ده تلویزیون رژیم صهیونیستی در نوار غزه به ضرس قاطع می گوید: “ملت فلسطین با مشاهده روبوسی گرم اسرائیل و دولت آمریکا با ابومازن، مطمئنا به جبهه حماس می پیوندند.”
وی که نویسنده کتاب “غزه به سان مرگ است” می افزاید: “اکثر مردم فلسطین حوادث اخیر را دسیسه آمریکا و رژیم صهیونیستی برای همکاری با دحلان جهت کودتا علیه دولت حماس می دانند، حماسی که با رای مردم بر سر کار آمده است.”