مقدمه
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله
هر روز حوادث جدیدی در صحنه فلسطین به وقوع می پیوندد. تازه ترین این حوادث طرح “جدایی یکجانبه” شارون است که مقصود از آن عقب نشینی بدون مذاکره با طرف های دیگر فلسطینی است. اما وضعیت فلسطین چه در سطح داخلی و چه منطقه ای یا بین المللی همچنان نامشخص بوده و ارزیابی و تحلیل آن بسیار دشوار است و بر همین اساس نمی توان گزارش دقیقی از وضعیت این منطقه پس از اجرای طرح عقب نشینی ارائه کرد، اما این امر مانع از آن نمی شود که تلاش هایی برای پیش بینی وضعیت آینده و طرح سناریوهای احتمالی پس از اجرای عقب نشینی درباره برخی از مسائل از جمله آینده مقاومت و سلاح مقاومت و افراد تحت تعقیب دشمن و روابط میان گروه های مبارز، صورت نگیرد.
شکل مقاومت پس از عقب نشینی از غزه و شمال کرانه باختری
اصلی ترین فاکتور مؤثر بر آینده عملیات مقاومت در فلسطین وضعیت حاکم بر جامعه فلسطین، طرف های درگیر مانند رژیم صهیونیستی یا طرف های منطقه ای و بین المللی است که پیش بینی زودهنگام آینده تحولات دشوار است به همین سبب ما چندین سناریو را برای وقوع در آینده پیش بینی می کنیم:
سناریوی اول: آتش بس
بر اساس این سناریو مقاومت به صورت موقت متوقف می شود، زیرا عقب نشینی اشغالگران از نوار غزه به فشار مقاومت بر رژیم صهیونیستی شکل گرفته است و به همین سبب اهداف و مواضع قابل حمله دشمن کاهش می یابد و بر همین اساس تا زمانی که اهداف جدیدی برای حمله مبارزان فلسطینی به آنها مشخص نشده است، مقاومت مجبور به حفظ آرامش و بازنگری در گزینه های خود و نیز ساماندهی به امور داخلی فلسطین و ساختن مؤسسات ملی و ترمیم و بازسازی ویرانه های حملات سال های گذشته اشغالگران است. آمریکایی ها، اروپایی ها و تشکیلات خودگردان و یقینا دشمن صهیونیستی به وقوع این سناریو بسیار امیدوارند.
در این راستا باید میان آرامش و توقف مقاومت از نظر تاکتیکی و راهبردی تفاوت قائل شویم، زیرا در سطح راهبردی باید توجه داشته باشیم که تا زمانی که ریشه های اختلاف و درگیری و اشغالگری در مناطقی از سرزمین فلسطین وجود دارد، مقاومت متوقف نمی شود و درگیری ممکن است هر لحظه آغاز شود به ویژه که تهدیدات متعددی همچنان وجود دارد و تهدیدات برای تخریب مسجد الاقصی و نیز تجاوزات مستمر اشغالگران در کرانه باختری و نوار غزه علیه فلسطینیان و زمین های آنان و نیز سرکوب گسترده اسیران در زندان های صهیونیستی و نیز خودداری اشغالگران از عقب نشینی کامل از نوار غزه از جمله این تهدیدات و تجاوزات است.
علاوه بر آن کشورهای اروپایی و آمریکا در جهت ایجاد محدودیت برای گروه های مبارز، ابومازن را تشویق خواهند کرد که این گروه ها را در حیات سیاسی فلسطین مشارکت دهد و این کار نیز از طریق مشارکت آنان در انتخابات مجلس قانونگذاری و اعطای برخی وزارتخانه ها به آنان انجام می گیرد.
برخی از منابع نیز از نقش محوری مصر در این راستا خبر داده اند. یک مقام عربی پیش بینی کرد که پس از انتخابات 4 وزارتخانه به جنبش حماس پیشنهاد شود. همچنین به این جنبش پیشنهاد می شود که اعضای مسلح و سلاح خود را حفظ کرده و این افراد به بخشی از نیروهای امنیتی فلسطینی تبدیل شوند. این مسئول عرب می گوید که مصر نمی خواهد حماس را نابود کند، بلکه فقط درصدد محدود ساختن این جنبش است.(1)
ایالات متحده آمریکا نظر دیگری دارد و آن هم اقتصادی است. روزنامه نیویورک تایمز چاپ آمریکا در این باره می نویسد که آمریکا تلاش می کند کمک مالی هنگفتی را برای رژیم صهیونیستی و پس از عقب نشینی جمع آوری کند. این روزنامه می افزاید، دولت بوش از طریق جیمز ولفنسون فرستاده ویژه کمیته چهارجانبه برای نظارت بر روند عقب نشینی اشغالگران از غزه، سه میلیارد دلار کمک را در مدت سه سال جمع آوری کند تا به این ترتیب مردم فلسطین را فریب دهد و چنین وانمود کند که زندگی آنان به سمت بهتر شدن می رود و این اموال به پروژه هایی مانند احداث بندر، گذرگاه های مرزی و تأسیسات زیربنایی اختصاص می یابد(2) که در این صورت افق های گسترده ای برای کار و ثبات در منطقه پدید می آید. علاوه بر آن تشکیلات خودگردان و وزارتخانه های آن همان نقشی را ایفا می کنند که جمعیت های خیریه اسلامی در گذشته انجام می دادند که البته تشکیلات خوگردان این نقش را با تشویق غرب از طریق دریافت کمک های گوناگون انجام می دهد تا آنکه زمینه برای حذف نفوذ مؤسسات اسلامی از جامعه فلسطین به ویژه پس از آنکه آمریکا و کشورهای اروپایی و عربی محدودیت های زیادی برای آنها ایجاد کردند، فراهم گردد.
سناریوی دوم:
آغاز مستقیم مقاومت. گروه های مبارز همچنان آماده اند و در دوره آتش بس و آرامش به توانایی خود افزوده اند. آنها امکانات خود را افزایش و شماری از جنگ افزارهای خود از جمله موشک های قسام را توسعه داده اند. یک مسئول بلندپایه نظامی ارتش اشغالگر می گوید:” افراد مسلح موشک هایی را در دریا آزمایش کرده اند که برد آنها به 9 کیلومتر می رسد”(3).
بر اساس این سناریو، به محض پایان عقب نشینی از نوار غزه، درگیری با دشمن و حملات موشکی به برخی از مناطق اسرائیلی نزدیک به نوار غزه از سر گرفته می شود، همچنین، مقاومت مسلحانه در کرانه باختری بار دیگر آغاز می گردد و بعید نیست که دانش جنگ افزارهای نظامی از جمله خمپاره ها و موشک ها به کرانه باختری انتقال می یابد. این خمپاره ها و موشک ها به آسانی می تواند اماکن مسکونی صهیونیست ها را هدف قرار دهد و در این صورت دیوار حایلی که اسرائیل هم اکنون در حال بنای آن است هیچ فایده ای برای این رژیم در بر نخواهد داشت. در این باره باید متذکر شویم که احتمال آنکه اسرائیل بار دیگر منطقه را به درگیری بکشاند، بسیار کم است، زیرا نمی خواهد گروه های مقاومت در سایه ضعف و ناتوانی تشکیلات خودگردان، قدرتمندتر شوند و این در حالی است که رژیم صهیونیستی تلاش می کند که امنیت را برای خود فراهم کند و افزایش توان گروه های مقاومت به هیچ وجه در راستای این هدف رژیم صهیونیستی قرار ندارد. به همین سبب انتظار می رود که اسرائیل حملات برق آسا و شدیدی علیه رهبران، اعضا و تجهیزات و منابع گروه های مبارز به اجرا بگذارد.
بسیاری از دفاتر نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی بر وقوع این سناریو تاکید می کنند. در همین راستا آوی دیختر رئیس سازمان امنیت عمومی رژیم صهیونیستی “شاباک” در تاریخ 9/4/2005 گفت که انتفاضه سوم در فصل چهارم سال جاری میلادی و پس از پایان اجرای طرح عقب نشینی از نوار غزه و شمال کرانه باختری آغاز می شود. وی افزود، فلسطینی ها ساکت نخواهند نشست، بلکه به گردآوری سلاح و مهمات اقدام خواهند کرد و جنگ افزارهای خود را توسعه می دهند و خود را برای آغاز درگیری های جدید آماده می کنند، زیرا آنان سیاست ابومازن را نمی پذیرند و به آنچه “اسرائیل” به فلسطینیان می دهد، اکتفا نمی کنند و خواسته های بسیار زیادی دارند، بنابراین هنگامی که ملاحظه می کنند اسرائیل از غزه عقب نشینی کرده است، به درگیری های جدیدی روی می آورند که این درگیری ها بسیار شدیدتر از انتفاضه پیشین خواهد بود(4) بدون تردید این نگرش نشان دهنده گرایش فکری صهیونیست هاست و از آنجا که این اطلاعات از مراکز آگاه آنان منتشر می شود، احتمال آنکه یک توطئه باشد، وجود دارد.
موشه یعلون رئیس سابق ستاد ارتش اشغالگر نیز در تاریخ 4/6/2005 اظهار داشت که “پس از اجرای طرح جدایی یکجانبه انتظار می رود که جنگ تروریستی دیگری آغاز گردد که در آن عملیات و حملات موشکی در منطقه میانی فلسطین اشغالی متمرکز خواهد بود.(5) هدف این صهیونیست از طرح چنین افکاری آن است که گروه های مبارز فلسطینی مسئول هر گونه حوادث آینده تلقی شوند و احتمال اقدامات تحریک آمیز “اسرائیلی ها” ـ که البته بیشتر این احتمال وارد است ـ نادیده گرفته شود.
اگر این حادثه رخ دهد موضوع فقط به شلیک موشک ـ که سلاح استراتژیک فلسطینیان علیه مناطق مسکونی صهیونیست نشین در نزدیکی از نوار غزه است ـ محدود می شود و اگر هم اسرائیل در این مناطق حضور نظامی داشته باشد در این صورت حملاتی نیز علیه این پایگاه ها و مواضع نظامی انجام می گیرد.
اما وضعیت در کرانه باختری و پس از ساخت دیوار حایل با وضعیت نوار غزه تفاوت خواهد داشت. در این منطقه تیم های کوچک چریکی در همه شهرها و روستاهای فلسطینی حضور دارند و عملیات خود را در قالب جنگ های چریکی مشابه آنچه در جنوب لبنان صورت می گرفت، از سر می گیرند یا آنکه به اهداف ضربه پذیر اسرائیل حمله می کنند و در این چارچوب نظامیان و شهرک نشینان صهیونیست در کرانه باختری و پست های بازرسی و پایگاه ها و پادگان ها و شهرک های اشغالی صهیونیست ها در کرانه باختری از اهداف ثابت گروه های مقاومت خواهند بود.
در این راستا اسرائیل از هم اکنون خود را برای مقابله با این سناریو آماده می کند و برنامه هایی نیز برای آن تهیه کرده است و به همین سبب ارتش اشغالگر طرح هایی با مراحل و لایه های مختلف تدوین کرده که در آنها دفاع و حمله و فعالیت های اطلاعاتی و جاسوسی مد نظر قرار گرفته است و برای این کار از کلیه شاخه های شناخته شده و سری خود در این راستا استفاده خواهد کرد. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که ارتش رژیم صهیونیستی تمامی ابزارها و شاخه های اطلاعاتی و کلیه وسایل دفاعی، حمله، شناسایی و کنترل را در یک سیستم کاملا هماهنگ گرد آورده است(6).
سناریوی سوم:
از سرگیری مقاومت اما با شدت کمتری به نسبت سناریوی اول. بر اساس این سناریو پیش بینی می شود که پس از عقب نشینی مقاومت و مبارزه هم در کرانه باختری و هم در نوار غزه به دلایل مختلف ادامه یابد، اما ابعاد و شدت درگیری ها در مقایسه با سناریوی اول به ویژه در نوار غزه کمتر باشد.
در این سناریو پیش بینی می شود که مقاومت در نوار غزه با انضباط بیشتری پیگیری شود و بیشتر در قالب واکنش به تجاوزات و جنایت های دشمن صهیونیستی در کرانه باختری انجام گیرد. در این حالت نبرد به حملات موشکی به مناطق مجاور نوار غزه محدود خواهد بود با این تفاوت که دشمن صهیونیستی چنان تحریک نشود که بار دیگر به صورت گسترده به نوار غزه حمله کرده و آن را به اشغال مجدد درآورد. بر اساس این سناریو، مقاومت در کرانه باختری پس از تکمیل ساخت دیوار نژادپرستانه حایل ادامه خواهد یافت، اما عملیات شهادت طلبانه با دشواری انجام خواهد شد به همین سبب مقاومت بیشتر به حمله به راه های ارتباطی اشغالگران و علیه نظامیان و شهرک نشینان صهیونیست انجام می شود یا آنکه از سلاح های جدیدی که در آینده تولید می شود و می تواند اهداف دیگری را هدف قرار دهد، استفاده شود.
در این راستا “عوفر دگل” رئیس سابق شاباک می گوید: تروریسم (مقاومت) پس از عقب نشینی از نوار غزه ادامه خواهد یافت و اوضاع کرانه باختری بحرانی تر می شود. وی می افزاید: حماس نخواهد توانست پس از عقب نشینی حملات به شهرک های صهیونیست نشین از داخل نوار غزه را ادامه دهد و این امر غیر قانونی خواهد بود و در طرف دیگر ارتش “اسرائیل” هم اجازه نخواهد داشت که در تلافی هر گونه نقض آتش بس، غزه را اشغال کند(7).
روش های احتمالی مقاومت در آینده
مقاومت در کرانه باختری در مقایسه با نوار غزه با انعطاف بیشتری ادامه خواهد یافت و روش های گوناگونی خواهد داشت که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. حمله به گشتی های دشمن و شهرک نشینان صهیونیست
2. حمله افراد شهادت طلب به شهرک های اشغالی به رغم دشوارتر شدن این حملات
3. عملیات شهادت طلبانه در داخل اراضی اشغالی 1948م. فلسطین. این نوع عملیات با آنکه تأثیر بیشتری بر دشمن می گذارد، اما پس از ساخت دیوار حایل بسیار دشوار خواهد بود، هر چند که احتمال وقوع چنین عملیاتی همچنان وارد است و مقاومت برای گذر از موانع روش های جدیدی ابداع خواهد کرد، زیرا طول دیوار حایل و نزدیکی آن به مناطق مسکونی ابداع روش های مختلف را تسهیل می کند.
4. حملات موشکی به شهرک های کرانه باختری و نوار غزه همچنان ادامه خواهد یافت و حتی ممکن است مناطق مجاور یا اطراف دیوار حایل یا مرز با نوار غزه را نیز در بر بگیرد، زیرا موشک های دست ساز قسام به فناوری پیشرفته یا زیرساخت های نظامی گسترده نیاز ندارد و ساخت این موشک ها به آسانی انجام می گیرد و به سلاح استراتژیک مقاومت در کرانه باختری تبدیل خواهد شد. مضاف بر آنکه حملات خمپاره ای نیز در کرانه باختری آغاز می شود و این خمپاره ها همان گونه که در نوار غزه ساخته می شد در منطقه کرانه باختری نیز به تعداد زیاد ساخته می شود.
سازمان های اطلاعاتی و امنیتی دشمن صهیونیستی در طول انتفاضه الاقصی به ویژه سال 2004 میلادی موفقیت هایی در زیر فشار قرار دادن مقاومت به ویژه با تکیه بر فشار مستمر بر رهبران و تیم های عملیاتی فلسطینیان در کرانه باختری کسب کرده اند که این سیاست با تاکتیک های سیاسی و نظامی گوناگونی پیگیری شده اند که موارد زیر از آن جمله است:
1. ترور و حذف فیزیکی
2. دستگیری سازماندهی شده یا بی هدف و گسترده
رژیم صهیونیستی در این عملیات از ابزارها و وسایل زیر کمک گرفته است:
1. مزدوران حاضر در مناطق فلسطینی نشین کرانه باختری و نوار غزه
2. ابزارهای جدید به ویژه فناوری ارتباطات
3. عدم حضور سازمان های امنیتی تشکیلات خودگردان برای مقابله با نیروهای “اسرائیلی”. باید توجه داشت که سرویس های امنیتی فلسطینی از سازماندهی بهتری برخودار است و با امکاناتی که در اختیار دارد و مقاومت از آن برخودار نیست، می توانست نقش مهمی در جلوگیری از حملات اشغالگران به مناطق فلسطینی نشین ایفا کند، اما این سرویس ها عمدا حاضر به انجام مسئولیت خود در این راستا نبوده اند و به این ترتیب فشارهای سیاسی نیز کارایی نداشته است و اصلا هیچ تصمیم و راهبرد سیاسی در این زمینه اتخاذ نشده است.
انتظار می رود که نظامیان اشغالگر صهیونیست با خروج از شماری از شهرها و مناطق فلسطینی نشین، دیگر ابزار لازم برای پیگیری اهداف خود را نداشته باشند و در نتیجه گروه های مبارز آزادی بیشتری در تولید سلاح ها و انتقال آن به مناطق درگیری داشته باشند به همین سبب مقاومت در کرانه باختری تاکتیک ها، ساختار سازماندهی و روش های عملیاتی خود را تغییر خواهد داد تا در برابر تحولات و خطرات احتمالی آینده توان بیشتری برای مقابله داشته باشد. بنابراین پیش بینی می شود که مقاومت از تاکتیک های زیر برای این منظور بهره بگیرد:
1. کاهش ارتباط میان تیم های مختلف و اجتناب از سازماندهی هرمی یا گروه هایی با ارتباط مستمر، زیرا این نوع از سازماندهی در صورت شناسایی مانند مهره های تسبیح در صورت دستگیری یک مبارز کاملا از بین می رود.
2. توجه بیشتر به کیفیت عملیات ها؛ زیرا گروه های کوچکی که از آموزش و آمادگی و سلاح مناسب برخوردار باشند می توانند عملیات بهتر و کوبنده تری انجام دهند و ضربات مهلک تری بر پیکر دشمن صهیونیستی وارد کنند. این روش همچنین تأثیر مزدوران و جاسوسان را بر تیم های عملیاتی مقاومت کمتر می سازد و دیگر مزدوران توان شناسایی این تیم ها را به آسانی گذشته نخواهند داشت.
3. بهره گیری از روش ها و شیوه های جدید ارتباطی به ویژه با استفاده از فناوری های جدید مانند استفاده از خطوط نامرئی و متغیر یا بهره گیری از روش های قدیمی مانند “نقاط کور”.
4. استفاده از نمونه های جدید بمب های جانبی، با استفاده از استتار مناسب و توجه به وضعیت زمین از جمله توجه به بهره گیری از روش زمین های شنی مشابه آنچه مبارزان حزب الله از آن استفاده می کردند.
سازوکار ساخت و انتقال سلاح مقاومت پس از عقب نشینی از نوار غزه و کرانه باختری
به نظر می رسد که مقاومت فلسطین با استفاده از گزینه های زیر خود را تقویت خواهد کرد:
1. تلاش برای حفظ منابع مالی جهت خرید سلاح، خواه این کار از طریق ارسال کمک های مردمی باشد و خواه از طریق کمک های خارجی
2. تلاش برای ایجاد راه های گوناگون و متعدد انتقال سلاح به نوار غزه و کرانه باختری و برقراری ارتباط بیشتر با منابع تأمین کننده سلاح تا در صورت افشای هر یک از راه ها، راه های دیگر همچنان باز بماند.
3. تلاش باری توسعه سلاح های و کارگاه های ساخت سلاح. این امر به سبب محدودیت های که اشغالگران قطعا در راه دستیابی مقاومت به سلاح ایجاد خواهند کرد، ضروری تر خواهد شد. مقاومت تلاش خواهد کرد که مواد خام بیشتری برای ساخت سلاح و جنگ افزار وارد کرده و راه های جدیدی برای واردات مواد خام بیابد.
4. توجه به آموزش استفاده از سلاح به جوانان و کیفیت نگهداری سلاح و ذخیره سازی مهمات.
5. افزایش تجربه های استفاده از سلاح ها و بمب ها و موشک ها و خمپاره ها.
6. تلاش باری جذب افراد متخصص در این زمینه و برگزاری دوره های تخصصی برای جوانان آشنا به امور فنی تا آنکه فعالیت در این راستا به صورت علمی درآید و از حالت آزمون و خطا بگذرد. انتظار می رود که مقاومت فلسطین از تجربه های به دست آمده در جنگ های عراق و لبنان نیز در این زمینه استفاده کند.
7. تلاش برای افزایش برد موشک های قسام، زیرا موشک های قسام سلاح راهبردی در مرحله آینده است.
8. تلاش برای افزایش و تنوع بخشیدن به منابع استراتژیک مهمات از انواع مختلف.
9. تلاش برای تبادل افکار و اندیشه ها در ساخت سلاح میان گروه های مبارز فلسطینی
موضع تشکیلات خودگردان در قبال سلاح مقاومت
بسیاری از مقامات تشکیلات خودگردان و با حمایت “اسرائیل”، اروپا و آمریکا و حتی مصر، اکنون امیدوارند که در سایه عقب نشینی صهیونیست ها از نوار غزه و کرانه باختری، مقاومت خلع سلاح شود و در همین راستا توطئه هایی نیز علیه مقاومت اجرا می شود. این وضعیت مشابه با وضعیت لبنان و تلاش های خلع سلاح مقاومت آن کشور به ویژه حزب الله است. آمریکا و اروپا خواهان تطبیق کامل قطعنامه 1559 درباره لبنان هستند که منظور از آن خلع سلاح حزب الله و تضعیف این جنبش است.
تشکیلات خودگردان در مرحله کنونی تلاش می کند که پس از عقب نشینی خود را بر جامعه فلسطین تحمیل کند و برای تحقق این منظور از سیاست های مدونی بهره می گیرد و برای همین منظور تبلیغات گسترده ای با استفاده از مصطلحاتی مانند ناامنی و هرج و مرج و گسترش سلاح های غیر قانونی در میان فلسطینیان، به راه انداخته است، که البته مخاطب اصلی آن سلاح مقاومت است. با جرأت می توان گفت که هرج و مرجی که هم اکنون بر جامعه فلسطین حاکم است، برنامه ای مدون است تا مردم به مخالفت با هر گونه مظاهر حمل سلاح در میان فلسطینیان برخیزند و به گروه های مقاومت در جهت تحویل سلاح های خود پس از عقب نشینی فشار وارد کنند. بعید نیست که تشکیلات خودگردان گروهی از مردم و شخصیت های شناخته شده را به برگزاری تظاهرات جهت حمایت از سازمان های امنیتی و صاحبان منافع ارتباط با “اسرائیل” و بر ضد هر گونه فعالیت نظامی بسیج کند.
راه حل های احتمالی
اول، نظامی: تشکیلات خودگردان در زیر فشار قدرت های بین المللی و رژیم صهیونیستی جامعه فلسطین را به جنگ داخلی می کشاند. برخی از سران سازمان های امنیتی این تشکیلات نیز آماده جنگ با مقاومت تا سر حد مرگ هستند. یکی از این سران درباره تحولات آینده گفته است:”در این مرحله مسأله بودن یا نبودن ما مطرح است”. اما محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان جنگ داخلی را خط قرمزی می داند که هیچ کس اجازه نزدیک شدن به آن را ندارد. وی تاکید کرده است که ریختن خون فلسطینیان ممنوع است، اما اینکه آیا او خواهد توانست نظر و سیاست های خود را در آینده و با وجود از هم گسیختگی سازمان های امنیتی و ارتباط آنها با خارج ـ به اعتراف وزیر کشور تشکیلات خودگردان ـ بر دیگران تحمیل کند، موضوعی است که هنوز مشخص نیست.
با این وجود احتمال درگیری داخلی میان فلسطینیان بعید نیست، زیرا تشکیلات خودگردان تلاش می کند که با استفاده از روش های مختلف، توانایی نظامی خود را افزایش دهد که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. انتقال نیروهای ارتش آزادیبخش فلسطین از اردن به داخل، زیرا نیروهای آن از انضباط بیشتری در مقایسه با سازمان های امنیتی موجود در داخل برخودارند و تشکیلات خودگردان می تواند از این نیروها در هر زمانی به عنوان تهدید علیه دیگران استفاده کند.
2. تشکیلات خودگردان تلاش می کند نیروهای جنبش فتح را که حامی هیچ یک از رهبران مشخص این جنبش نیستند وارد فلسطین کند. مقامات تشکیلات خودگردان انتظار دارند که با انتقال آنان به فلسطین، این نیروها را با خواسته های خود همراه سازند و از آنها برای اهداف خود استفاده کنند. اگر برای مقامات تشکیلات خودگردان مشخص شود که آنان به شدت به سازمان خود یعنی فتح وابسته اند در این صورت در محاسبات خود تجدیدنظر خواهند کرد، زیرا هر کس که به مقاومت در خارج از چارچوب تشکیلات خودگردان معتقد باشد مورد پذیرش این تشکیلات قرار نخواهد گرفت.
3. تشکیلات خودگردان به این بهانه که تشکیلات خودگردان به جنبش فتح تعلق دارد، تلاش خواهد کرد که از جنبش فتح برای حمایت از این تشکیلات بهره بگیرد. در همین راستا وزیر کشور تشکیلات خودگردان عملا تلاش می کند تا خود را به شخصیت های تأثیرگذار به ویژه برخی فرماندهان گردان های شهدای الاقصی نزدیک کند.
علاوه بر موارد ذکر شده، تشکیلات خودگردان تلاش می کند از دسترسی گروه های مبارز به سلاح جلوگیری کند و برای این منظور تونل های انتقال اسلحه از مرز مصر به داخل نوار غزه را می بندد و در بخشی دیگر با خرید سلاح های موجود در بازار با قیمت بسیار زیاد، تلاش می کند گروه های مقاومت را در این راستا هم در تنگنا قرار دهد. این تشکیلات تلاش های گوناگون دیگری نیز برای محدود ساختن توان گروه های مبارز انجام می دهد و برخی از سرویس های امنیتی فلسطینی به صورت مستقیم این سناریو را پی می گیرند.
موضع گروه های مبارز در قبال خلع سلاح
گروه های مبارز عقیده دارند که این سلاح مقاومت بود که دشمن صهیونیستی را به عقب نشینی از نوار غزه مجبور کرد و مذاکرات هیچ نقشی در این راستا نداشته است، زیرا اگر مذاکرات تشکیلات خودگردان با دشمن صهیونیستی نتیجه ای می داشت، این وضع باید در سال های گذشته و در جریان مذاکرات محقق می گشت. گروه های مبارز این پرسش را مطرح می کنند که اگر سلاح مقاومت از آن گرفته شود، چه کسی تضمین می دهد که “اسرائیل” بار دیگر مناطقی را که از آن عقب نشینی کرده است، اشغال نمی کند. این گروه ها تاکید می کنند که خلع سلاح مقاومت تشکیلات خودگردان را از یک برگ برنده بسیار مهم در اثنای مذاکرات محروم خواهد کرد به همین سبب مقاومت برای حمایت از تلاش های سیاسی لازم و ضروری است و علاوه بر آن تهدیدات زیادی هم علیه مسجد الاقصی مطرح شده است که جریان های گوناگونی در داخل رژیم صهیونیستی این تهدیدات را پی می گیرند و سازمان های امنیتی رژیم صهیونیستی هم به وجود چنین تهدیداتی اعتراف کرده است و آن را جدی می داند.
گروه های مقاومت فلسطین همچنین بر این باورند که عقب نشینی از نوار غزه پایان کار نیست، زیرا آسمان و دریای نوار غزه همچنان زیر سلطه “اسرائیل” است و در آینده ممکن است که با تغییر کابینه و روی کار آمدن رهبری جدید مانند نتانیاهو ممکن است که اوضاع تغییر کند و وضعیت به همان شکل سابق خود بازگردد.
مشکل دیگر این است که ارتش تشکیلات خودگردان و سرویس های امنیتی این تشکیلات تاکنون از دفاع از ملت فلسطین شانه خالی کرده است و هر گاه که نیروهای رژیم صهیونیستی به منطقه ای حمله می کردند، نیروهای امنیتی و انتظامی تشکیلات خودگردان پایگاه های خود را رها کرده و مبارزان را در برابر این تهاجم های اشغالگران تنها می گذاشتند و این گروه های مبارز بودند که به کار دفاع از ملت فلسطین می پرداختند و حال آنکه تشکیلات خودگردان از وظیفه خود در قبال حمایت از ملت خود، اجتناب می ورزید، بنابراین این پرسش مطرح است که چگونه می توان سلاح قانونی را که از ملت فلسطین دفاع می کند برچید و سلاحی را که از عرصه درگیری و مقاومت و دفاع از ملت فلسطین فرار می کند، باقی گذاشت؟ تشکیلات خودگردان باید به این تناقض پایان دهد که در آن از مقاومت در داخل اراضی فلسطین جلوگیری می شود و در عین حال ملت فلسطین از کشورهای عربی و اسلامی می خواهد که مرزهای خود را برای مشارکت فلسطینیان در مقاومت علیه اشغالگران صهیونیست باز گذارد.
به همین سبب گروه های مقاومت به سبب ادامه تجاوزات دشمن صهیونیستی و بی اعتمادی این گروه ها به صهیونیست ها در آینده و به سبب آنکه کرانه باختری که بخش تفکیک ناپذیر اراضی فلسطینی است همچنان تحت اشغال قرار دارد، یقینا خلع سلاح خود را نخواهند پذیرفت و در این راه همه گروه های مقاومت اتفاق نظر دارند.
دلایل گروه های مبارز بر پایبندی به سلاح مقاومت و خودداری از خلع سلاح به شرح زیر است:
1. اشغال فلسطین هنوز پایان نیافته است.
2. حمله علیه افراد تحت تعقیب و تجاوزات به ملت فلسطین همچنان ادامه دارد و تشکیلات خودگردان به سبب توافقاتی که با اشغالگران امضا کرده است، توان تلافی این تجاوزات را ندارد.
3. افراد تحت تعقیب با خطر مواجه اند و تشکیلات خودگردان نمی تواند از آنان حمایت کند.
4. گروه های مبارز مشروعیت خود را از راه مبارزه به دست آورده اند و این مبارزه هنوز به پایان نرسیده است.
این گروه های مسلح از انضباط کامل برخوردار بوده و در زندگی عمومی و امور روزمره آنان دخالت نمی کنند و سلاحشان فقط برای مقابله با اشغالگران بکار می رود، بنابراین حضور آنان در جامعه فلسطین، موجب تعدد مراجع قانونی و دولت در دولت نمی شود، به همین سبب احتمال آنکه گروه های مقاومت و در رأس آنها حماس حتی آمادگی طرح این موضوع (خلع سلاح) را ندارند.
دوم: راه حل سیاسی: تشکیلات خودگردان در کنار تلاش برای خلع سلاح مقاومت از راه فشار نظامی، درصدد است با اجرای برنامه های سیاسی گوناگونی گروه های مبارز را از ادامه عملیات نظامی باز دارد. در همین راستا برگزاری انتخابات محلی (شوراها) را اعلام کرد تا بخشی از وقت و تلاش و فعالیت گروه های فلسطینی را به آن مشغول سازد. پس از آن نیز انتخاباتی مهم تر یعنی انتخابات مجلس قانونگذاری برگزار خواهد شد. مشارکت در این انتخابات توجه و تمرکز بر فعالیت های نظامی را برای مدتی از گروه های مبارز می گیرد، مگر آنکه “اسرائیل” به اقدامی احمقانه دست زند، که این امر موجب می شود بار دیگر گروه های مقاومت فعالیت اصلی خود را متوجه مبارزه مسلحانه کنند. توافق بر سر چگونگی مشارکت در قدرت هم یکی دیگر از راه های است که تشکیلات خودگردان تلاش می کند با مطرح کردن آن، بخشی از توانایی های گروه های مقاومت را از تمرکز بر روی مبارزه علیه اشغالگران باز دارد که البته تلاش های داخلی و خارجی مانع از دستیابی به توافقی مشخص در این راستا می گردد و این کار مشکلاتی برای رهبران مقاومت ایجاد می کند و موجب کم شدن اعتماد مردم به این رهبران و مقاومت می شود.
نکته ای که در این جا از اهمیت بیشتری برخودار است اینکه، ملت فلسطین به رهبری نیاز دارد که به آن اعتماد داشته باشد. تشکیلات خودگردان به سبب آنکه الگوی مثبتی از چنین رهبریی از خود نشان نداده است، از چنین جایگاهی برخوردار نیست. ملت فلسطین بر این باور است که رهبری تشکیلات خودگردان نماینده فساد و اقدامات غیر قانونی و تجاوز به حقوق مردم است و آنان امتیازات سیاسی گسترده ای به دشمن داده اند به همین سبب از گروه های فلسطینی می خواهد که وارد صحنه فعالیت سیاسی شوند تا این وضعیت اسفبار تغییر یافته و وضعیت بهتری بر جامعه فلسطین حاکم شود.
آینده افراد تحت تعقیب و مجاهدان
اول: افراد تحت تعقیب
پدیده افراد تحت تعقیب نیروهای “اسرائیلی” یکی از مشکلات تدوین کنندگان توافقات میان دو طرف صهیونیستی و فلسطینی است. وقوع انتفاضه الاقصی موجب شد که شمار این افراد افزایش چشمگیری یابد و قضیه آنان به یک قضیه ملی تبدیل شود که در همه اردوگاه ها و شهرهای فلسطینی نشین شماری از آنان حضور دارند. این افراد غالبا از فرماندهان نظامی و عملیاتی گروه های مبارز هستند و مضاف بر آن به سبب مجاهدت ها و تلاش ها و مبارزاتشان از احترام زیادی در میان فلسطینیان برخوردارند.
آمریکا و رژیم صهیونیستی از مشارکت گروه های مقاومت در تحولات سیاسی پس از عقب نشینی از برخی مناطق فلسطینی نشین به شدت نگرانند و این نگرانی کاملا آشکار است. تشکیلات خودگردان فلسطین به آمریکا، رزیم صهیونیستی و اروپا تعهد داده است که جلوی فعالیت نظامی آنان را بگیرد و دقیقا مشکل نیز از همین جا آغاز می شود و آینده شاخه های نظامی گروه های مقاومت در هاله ای از ابهام باقی می ماند، زیرا نوار غزه مملو از گروه های مسلح است که جنبش مقاومت اسلامی حماس در رأس این گروه ها قرار دارد. اسرائیل حماس را دشمن راهبردی خود می داند و این امر جنبش حماس را هدف حملات پیاپی اسرائیل قرار می دهد.
در اینجا این پرسش مطرح می شود که در این صورت، سرنوشت افراد تحت تعقیب عضو جنبش حماس و دیگر گروه های مقاومت که عمری را به صورت تعقیب و گریز با نیروهای صهیونیستی گذرانده اند، چه خواهد شد و آیا این قضیه در آینده درگیری ها و اختلافات تازه ای ایجاد خواهد کرد؟
* تقسیم بندی افراد تحت تعقیب
اول، افرادی که نامشان در لیست افراد تحت تعقیب اشغالگران صهیونیست قرار دارد و برخی از اسیران اعتراف کرده اند که این افراد در عملیات علیه یهودیان شرکت داشته اند و سازمان اطلاعات و امنیت رژیم صهیونیستی و رسانه های عبری هم آنان را کسانی که “دستشان به خون آلوده است” نام نهاده اند. از مهم ترین افراد تحت تعقیب اسرائیل می توان به محمد ضیف فرمانده کل گردان های قسام اشاره کرد که اسرائیل اعلام کرده است، این افراد از هیچ مصونیتی برخوردار نیستند.
گروه دوم، افرادی که به یک گروه نظامی پیوسته اند و نامشان جزو این گروه ها ذکر شده است و در عملیات علیه یهودیان شرکت داشته اند، اما اسرائیل آنان را در درجه دوم اهمیت قرار داده است و ممکن است که از درخواست برای اسارت یا ترور آنان صرف نظر کند. پرتاب کنندگان راکت ها و خمپاره ها و کسانی که به هنگام یورش صهیونیست ها به محله های فلسطینی نشین سلاح به دست گرفته و به مقابله با صهیونیست ها برخاسته اند، از جمله این گروه به شمار می روند.
در صورت توقف مقاومت و خلع سلاح نیروهای مبارز، ممکن است اسرائیل خواستار تحویل گروه اول از افراد تحت تعقیب به سازمان های امنیتی خود یا محاکمه این افراد در اراضی تحت سلطه حکومت خودگردان شود و چنانچه تشکیلات خودگردان این درخواست را نپذیرد، نیروهای ویژه اسرائیل به خانه های آنان حمله می کنند تا آنان را ترور یا دستگیر کنند. احتمال وقوع چنین وضعی با وجود عقب نشینی یک طرفه اسرائیل از نواحی فلسطینی نشین و عدم هماهنگی در این عقب نشینی با تشکیلات خودگردان، فراوان است. اسرائیل اگر درصدد ایجاد درگیری های جدیدی باشد، حتی ممکن است که برخی از این افراد را نیز ترور کند.
با این وجود تشکیلات خودگردان هیأتی تشکیل داده است تا به وضعیت این افراد رسیدگی کند و آنان را به عضویت سازمان های وابسته به خود در آورد و در عمل نیز شماری از این افراد به عضویت سازمان های امنیتی فلسطینی در آمده اند، اما مشکل آنجاست که برخی از گروه های مبارز فلسطین اعلام کرده اند که حاضر نیستند نظامیان تحت امر خود را به عضویت در سازمان های امنیتی تشکیلات خودگردان درآورند.
در هر حال به نظر می رسد که روش تعامل تشکیلات خودگردان با فلسطینیان تحت تعقیب یکی از موارد چهار گانه زیر است:
گزینه اول:
پیوستن به سرویس های امنیتی فلسطینی. این گزینه مورد قبول حکومت خودگردان و سرویس های امنیتی وابسته به آن است، زیرا این تشکیلات شعار “یک حکومت و یک سلاح” را مطرح کرده و بر این باور است که پیوستن افراد تحت تعقیب به سازمان های امنیتی، به هدف حمایت آنان صورت می گیرد، اما تشکیلات خودگردان اهداف دیگری را از ورای این درخواست پی می گیرد که عبارتند از:
1. تسلط بر امور امنیتی فلسطین از طریق سیطره بر افراد تحت تعقیب.
2. خلع سلاح مقاومت و گردآوری سلاح ها
3. ایجاد محدودیت های اداری و مالی برای افراد تحت تعقیب جهت جلوگیری از فعالیت آنان در راستای مقاومت علیه اشغالگران یا مخالفت با تشکیلات خودگردان.
3. حذف کلیه گروه های حاضر در صحنه فلسطین و انحصار قدرت
4. تسلط تشکیلات خودگردان و سرویس های امنیتی آن بر تصمیم گیری های سیاسی.
گروه های مقاومت فلسطین به دلایل مختلف با این گزینه مخالفند از جمله:
· این سیاست را به مثابه حذف گروه های مبارز و پایان دادن به مقاومت می دانند.
· چنین اقدامی واکنش فلسطینیان به نقض آتش بس از سوی صهیونیست ها و تجاوزات آنان را محدود می کند.
· ادغام مبارزان فلسطینی در سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان حمایت از آنان را تضمین نمی کند به ویژه که برخی از آنان در صدر لیست های ترور و دستگیری اسرائیل قرار دارند و این رژیم از نابودی آنان صرف نظر نمی کند و در گذشته نیز بسیاری از افراد تحت تعقیب را که در سازمان های امنیتی فلسطین فعالیت می کردند، ترور یا دستگیر کرده است.
· بسیاری از گروه های مبارز با پایان مقاومت قدرت تأثیرگذاری خود را بر سیاست ها و تشکیلات خودگردان از دست می دهند و قدرت به دست گروهی اندک از مسئولان فلسطینی می افتد که نشان داده اند علاقه زیادی به قضیه فلسطین و بازگرداندن حقوق فلسطینیان به صاحبان حقیقی آنها را ندارند.
بسیاری از رهبران و سخنگویان گروه های مبارز فلسطین این گزینه را مردود دانسته اند. سامی ابو زهری سخنگوی جنبش مقاومت اسلامی حماس اعلام کرد که موضع جنبش متبوع وی کاملا مشخص است و آن اینکه این جنبش با خلع سلاح مقاومت و پیوستن مبارزان به سازمان های امنیتی فلسطینی کاملا مخالف است، زیرا جنایت های اشغالگران صهیونیست همچنان ادامه دارد و تشکیلات خودگردان توان حمایت از مبارزان خواه نامشان در لیست های سیاه صهیونیست ها آمده باشد یا نه، ندارد(8)
جمیل مجدلاوی از رهبران جبهه خلق برای آزادی فلسطین هم با انتشار بیانیه ای اعلام کرد که “این سیاست کاملا غلط است و امتیازات غیر منطقی به دشمن صهیونیستی می دهد و بهانه های مدافعان این نظریه نیز غیر موجه است، زیرا اصل بر ادامه مقاومت اسلت و سلاح مشروع و قانونی سلاحی است که به سوی دشمن نشانه می رود”. مجدلاوی همچنین تاکید کرد که هر گونه تماس با تشکیلات خودگردان برای خلع سلاح افراد تحت تعقیب را مردود می داند(9). برخی از شاخه های گردان های شهدای الاقصی نیز اعلام کرده اند که به هیچ وجه با خلع سلاح موافق نیستند و همچنان به مقاومت علیه اشغالگران صهیونیست ادامه خواهند داد.
گزینه دوم:
باقی ماندن وضع به صورت کنونی. گروه های فلسطینی از این گزینه حمایت می کنند، اما تشکیلات خودگردان با آن موافق نیست و آن را از هم گسیختگی حاکمیت و حضور شبه نظامیان در تحولات می داند.
در همین راستا جبریل الرجوب (مشاور امنیت ملی تشکیلات خودگردان) تصریح کرد: ” احزاب سیاسی نمی توانند شاخه نظامی داشته باشند و چنین وضعی در هیچ جای جهان سابقه ندارد. مناطق آزاد شده یک سلاح و یک حاکمیت و یک پلیس و یک قانون دارد.”(10)
گزینه سوم:
تشکیل سازمانی جدید که افراد تحت تعقیب به ویژه مبارزان عضو حماس به آن بپیوندند که البته تشکیلات خودگردان با این گزینه مخالف است، زیرا نگرش مقامات رسمی تشکیلات خودگردان با این پیشنهاد مغایر است.
مسأله دوم: مرزداران
* پیدایش یگان های مرزدار
مرزداران به گروهی مسلح گفته می شود که از چند سال پیش اندک اندک در داخل شهرها و اردوگاه های فلسطینی ظاهر شدند و جنبش حماس بیش ترین نقش را در ظهور این پدیده داشته است و نیروهای این جنبش از ابتدای سال 2002 و تنها یک سال پس از آغاز انتفاضه در قالب این یگان ها و تیم ها در اطراف شهرها ظاهر شدند.
موضوع یگان های مرزدار در نوار غزه از مهم ترین مسائل مطرح شده درباره اوضاع این منطقه پس از عقب نشینی اشغالگران بوده است. از یک سو تشکیلات خودگردان بر این باور است که پس از عقب نشینی، دیگر نیازی به این یگان ها نیست، اما واقعیت ها نشان می دهد که این گروه ها اولین مجموعه هایی هستند که در دفع یورش های مکرر نظامیان صهیونیست به مناطق فلسطینی نشین نقش ایفا کرده و مانع مهمی در دفع تجاوزات اشغالگران بوده اند.
جنبش حماس معتقد است که فعالیت این گروه ها پس از عقب نشینی صهیونیست ها از غزه پایان نمی یابد، زیرا آنان همچنان به دفاع از وطن ادامه خواهند داد. در همین راستا، دکتر محمود الزهار بارها اعلام کرده است که مرزداران از مرزهای نوار غزه حفاظت می کنند، اما احتمالا نقش و ماهیت فعالیت آنها متناسب با وضعیت جدید تفاوت هایی خواهد داشت. اکنون و پس از عقب نشینی اشغالگران از نوار غزه این پرسش باقی است که سرنوشت این گروه ها چه خواهد شد؟
با توجه به آنچه پیش از این گفته شد، نظرات مختلفی درباره تعامل با قضیه این افراد و سرنوشت آنان طرح شده است که عبارتند از:
1. پایان فعالیت آنان و بازگشت به زندگی مدنی و عمومی. این طرح را تشکیلات خودگردان به این بهانه که نبرد پایان یافته است، مطرح می کند و می گوید که تلاش ها پس از عقب نشینی باید به سوی سازندگی معطوف شود.
گروه های مبارز با این طرح به دلایل ذیل مخالفند:
الف: اشغال نوار غزه با خودداری صهیونیست ها از عقب نشینی کامل از آسمان و دریای آن، پایان اشغالگری محسوب نمی شود و تجاوزات همچنان ادامه می یابد، به این ترتیب حضور مرزداران همچنان لازم و ضروری است.
ب: عقب نشینی از غزه دلیلی بر کارایی و تأثیرگذاری مرزداران در برابر تجاوزات صهیونیست هاست و اگر این گروه ها منحل شوند، یکی از مهم ترین نقاط قوت فلسطینیان در جنگ شان علیه اسرائیل از بین می رود.
ج: پس از عقب نشینی اشغالگران از غزه، مسائل مهم بسیاری مانند اسیران، بیت المقدس، کرانه باختری و غیره همچنان حل و فصل نشده باقی می ماند. اگر این مجموعه ها (مرزداران) منحل شوند، قدرت فلسطینیان و یکی از برگ های برنده آنان از دست می رود و در حقیقت به مثابه پایان منازعه بدون دستیابی به کمترین حقوق ملت فلسطین است.
2. الحاق مرزداران به سازمان های امنیتی و مؤسسات عمومی بر اساس توافق با تشکیلات خودگردان. این نظر چندین احتمال را در خود دارد:
الف: پیوستن آنان بدون سلاح و انجام فعالیت های گذشته باشد. تشکیلات خودگردان و طرف های خارجی از جمله رژیم صهیونیستی از این پیشنهاد حمایت می کنند.
ب: این افراد با حفظ مسئولیت های پیشین به عنوان مرزدار، به نهادهای مدنی و خدماتی و امنیتی بپیوندند.
این گزینه از نظر گروه های فلسطینی و ملت فلسطین قابل قبول تر است، زیرا این افراد هم به کاری مشغول می شوند و هم درآمدی کسب می کنند و تلاش های آنها در حمایت از وطن همچنان ادامه می یابد و تجربیات آنها در این راستا استفاده می شود.
3. مرزبانان همچنان به فعالیت خود در اطراف شهرها و اردوگاه ها ادامه دهند. این گزینه پس از عقب نشینی به دلایل گوناگون کارایی چندانی ندارد:
الف: نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی از شهرهای فلسطینی فاصله دارند و شهرک های اشغالی هم برچیده شده است و ادامه باقی ماندن این افراد در همان وضع سابق توجیه منطقی نخواهد داشت.
ب: تشکیلات خودگردان مرزداران را به مثابه یگانی جایگزین گارد مرزی تلقی خواهد کرد و حضور آنان را در شهرها و اردوگاه ها نمی پذیرد.
4. ادامه فعالیت مرزداران با تغییر ابزارها و روش های کار متناسب با اوضاع جدید. رهبران مقاومت این گزینه را پیشنهاد کرده اند.
نتایج پژوهش
با توجه به این پژوهش نتایجی به شرح زیر به دست می آید:
1. گروه های مبارز به ویژه جنبش حماس خواسته یا ناخواسته خلع سلاح نیروهای خود را نخواهند پذیرفت، زیرا از نظر آنان منازعه هنوز پایان نیافته است.
2. درگیری و مبارزه به زودی از سر گرفته می شود، هر چند که ممکن است، آرامشی موقتی وجود داشته باشد، اما این آرامش پیش از طوفان است و پیش بینی می شود که شکل و نوع مقاومت تغییر کند و بیشتر در کرانه باختری متمرکز گردد.
3. گروه های مبارز از هیچ تلاشی برای تهیه جنگ افزار و مهمات کوتاهی نخواهند کرد و از هر راهی از جمله وارد کردن آن از خارج یا ساخت آن در داخل برای این منظور بهره خواهند گرفت و توسعه و پیشرفته شدن جنگ افزارها متناسب با وضعیت جدید همچنان ادامه می یابد.
4. راکت ها و موشک های دست ساز در میدان نبرد آینده، جایگاه مهمی خواهد داشت و در هر صورت در درگیری ها در کرانه باختری بکار گرفته خواهد شد.
5. فرار اشغالگران از نوار غزه نقطه عطفی در تاریخ و اندیشه و آگاهی فلسطینیان در جهت تاکید بیشتر بر کارایی مقاومت و پذیرفتن آن به عنوان یک راهبرد و ترجیح آن بر گزینه مذاکره و امتیازدهی است.
6. در صورت ادامه مقاومت پس از عقب نشینی اشغالگران از غزه، بعید نیست که جریان آمریکایی صهیونیستی داخل تشکیلات خودگردان “درگیری مهار شده ای” را علیه گروه های مبارز آغاز کند تا این گروه و در راس آنها حماس را به توقف مبارزه وادار سازد، اما معادله قدرت در نوار غزه در حال حاضر به آن جریان چنین اجازه ای نمی دهد.
7. جریان های بین المللی و در رأس آنها آمریکا و اتحادیه اروپا و دولت مصر در وضعیت فعلی توان تحمیل دیکته های خود در خصوص توقف مقاومت یا حذف گروه های مبارز از صحنه سیاسی یا خلع سلاح این گروه ها را ندارد.
8. وضعیت منطقه به ویژه تحولات عراق و زیان های سنگین روزانه و نیز شکست احتمالی طرح های آمریکا در این کشور، انگیزه بسیار زیادی برای افزایش حمایت ها از گزینه مقاومت در فلسطین اشغالی ایجاد می کند.
منابع
1. روزنامه گاردین چاپ لندن، 15/6/2005
2. روزنامه دار الخلیج، 19/6/2005
3. سایت غزه پرس، 5/4/2005
4. الشرق الاوسط، 10/4/2005
5. روزنامه هاآرتص، آری شبیط، 5/6/2005
6. روزنامه معاریو، طرح اسرائیل برای دخالت در غزه، 20/5/2005
7. سایت “مفکرة الاسلام” به نقل از برنامه “مساء جدید” کانال هفتم تلویزیون رژیم صهیونیستی
8. مرکز المعلومات الوطنیه الفلسطینیه، “اثر المستوطنات الاسرائیلیه علی البیئة الفلسطینیة،
9. بیانیه دفتر سیاسی جبهه خلق برای آزادی فلسطین.
10. روزنامه الحیاة 17/4/2005