پس از موفقیت ائتلاف بنیامین نتانیاهو در دستیابی به 64 کرسی کنست در انتخابات اخیر “اسرائیل”، اردن در اقدامی مناسب از طریق کانالهای دیپلماتیک و امنیتی سیگنالهای هشدار آمیزی به نتانیاهو در مورد اعطای وزارتخانهها به افراد افراطی شناخته شده در دولت آینده ارسال کرده است. این هرگز اقدامی در راستای دخالت در مسائل داخلی طرف مقابل نبوده بلکه دفاع از منافع اردن به شمار میرود به ویژه آنکه رویکردهای به وجود آمده در عرصه بین المللی که از کاخ سفید آغاز شد بیانگر آن است که استفاده از افراطیون در دولت آینده “اسرائیل” بدترین گزینه است. در دو هفته گذشته رسانههای اردنی مملو از مقالاتی شده که نسبت به بازگشت نتانیاهو به قدرت و تاثیر خسارت بار این بازگشت بر روابط اردن و “اسرائیل” و فرصتهای باقیمانده برای تحقق صلح در منطقه هشدار میدهند. در همین حال نتانیاهو که 12 سال هدایت چند دولت “اسرائیل” را بر عهده داشته و از سوی حامیانش «پادشاه اسرائیل» نام گرفته مشاورههای فشردهای با متحدان خود در خصوص توزیع وزارتخانهها و توافقات حزبی مرتبط با آن انجام داده است. همچنین دیگر نیروهای راستگرا در ائتلاف رقیب مخالفت خود با مشارکت در دولت آینده را ابراز داشته، که از جمله آنها حزب یائیر لاپید نخست وزیر کنونی است، در حالی که هنوز موضع بنی گانتس وزیر جنگ که برای تصاحب نخست وزیری تمایل داشت مشخص نشده است و تنها به حفظ حضور خود در اردوگاه راستگرایان برای تضمین بقا در عرصه سیاسی اکتفا کرده است.
فقدان اعتماد و عدم پذیرش شخصی احساساتی است که میان اردن و نتانیاهو وجود داشته و ویژگی روابط آنها در آخرین دوره نخست وزیری نتانیاهو بیگانگی و قطع رابطه بود. ملک عبدالله دوم در آن زمان روابط دو جانبه را در پایینترین حد ممکن توصیف کرده و مطبوعات راستگرای اسرائیلی نیز علیه اردن و رهبران این کشور حملات مکرر انجام میدادند. این روزها با نزدیک شدن به موعد قانونی نتانیاهو برای تشکیل کابینه ششم خود (یکشنبه آینده) آخرین خاطرات روابط دو جانبه به شدت در اذهان یادآوری میشود. یکی از مهمترین مسائل اختلافی میان طرفین مخالفت اردن با توافق قرن است که دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا با همکاری نتانیاهو ارائه کرد. این توافق به دولت اشغالگر اجازه میداد بخشهای گستردهای از کرانه باختری و شهرکها را به اراضی اشغالی الحاق نماید که تمام آنها غیر قانونی بود.
اما دو شوالیه جدید احتمالی در عرصه سیاست “اسرائیل” یعنی ایتمار بن غفیر و بتسلیل سموترتیش و حامیان آنان که شعار «مرگ بر عرب» سر میدهند در دعوت به اجرای گزینه انتقال فلسطینیان اراضی 1948 تردیدی ندارند. همچنین آنها به دنبال انتقال فلسطینیان کرانه باختری نیز هستند که پشت آنان زیر فشار اشغالگری خم شده است. از دیگر برنامههای آنان تقسیم زمانی و مکانی مسجد الاقصی میان مسلمانان و یهودیان بوده چنانچه این شرایط به حرم ابراهیمی در الخلیل تحمیل شده است. در دست گرفتن کنترل منابع آبی و استفاده از آن برای تنش آفرینی سیاسی، تهدید به الحاق منطقه الاغوار، پایان دادن کامل به پرونده حل و فصل به عنوان اشتباهی که تصحیح آن لازم بوده و تلاش برای احیای توافق قرن اگر چه به صورت مخفیانه از دیگر برنامههای این افراد به شمار میروند.
هم اکنون سر مستی ناشی از پیروزی انتخاباتی، نتانیاهو و اردوگاه تحت رهبری وی را فرا گرفته است. نتانیاهو به دنبال توسعه توافقات ابراهیم به کشورهای جدید از طریق ارائه پیشنهادات وسوسه کننده در مورد حمایت در برابر تهدیدات ایران است که عربستان در صدر آنها قرار دارد. زمانی که نتانیاهو با تفکرات مخصوص به خود با جهان عرب پراکنده و متعارض مواجه شود اردن و تشکیلات خودگردان فلسطین تنها از زاویه تعرض، دستبرد و تحت سلطه قرار گرفتن در منظومه فکری وی جای میگیرند.
در مقابل اردن به طور اساسی از چتر حمایتی غرب و روابط با مسکو و پکن که از ثبات و توسعه آن حفاطت میکند برخوردار است. به این موارد باید حمایت عربی که شامل کشورهای امضای کننده توافقات ابراهیم میشود را افزود که میتوانند به همراه مصر در مهار جاه طلبیهای احتمالی “اسرائیل” و تلاش برای آرام کردن هر گونه تنش میان امان و تل آویو ایفای نقش کرده اما در عین حال نمیتوانند در حل ریشهای مشکلات میان طرفین اقدامی انجام دهند. مساله بسیار مهم حمایت مردمی از موضع رسمی اردن علیه رویکرد توسعه طلبانه “اسرائیل” است که انتظار میرود در دوره نتانیاهو شدت یابد، کسی که از تاکید بر مخالفت با دخالتهای خارجی در اماکن مقدس تردید نداشته و با این گونه اظهارات از کانال اردن و قیمومیت آن بر اماکن مقدس چشم پوشی کرد. اما باید توجه داشت که هم اکنون اولین و تنها قدرت خارجی در قدس شرقی سربازان، پلیس و شهرک نشینان اشغالگر هستند.
آنچه کاملاً روشن است آن است که سیاست داد و ستد میان راستگرایان و دیگر جریانها به نتیجه مطلوب منتهی نخواهد شد چرا که این میتواند توسط نیروهای راستگرا مورد سوء استفاده قرار گیرد. علاوه بر آنکه چنین شرایطی میتواند به رقابتی میان آنها منجر شود که باعث رشد رویکردهای افراط گونه مذهبی و سیاسی گردد. ویژگی روابط اردن در دولتهای نفتالی بنت و یائیر لاپید ثبات بوده اما حملات تقریباً هر روزه به مسجد الاقصی در این دوران متوقف نشده است. در حالی که اردن به آرامش دعوت میکند این دولت بر تنش آفرینی خونین، تخریب منازل و بازداشت هر چه بیشتر مردم ناراضی از اشغالگری اصرار داشته است. نخست وزیران این دولت هیچ آمادگی از خود برای احیای روند مذاکرات با طراف فلسطینی از خود نشان ندادهاند به استثنای سخنرانی لاپید در سازمان ملل متحد که حمایتی ادعایی از راه حل دو دولتی انجام داده اما تنها یک موضع گیری لفظی بود که در واقعیت هیچ پشتوانهای نداشت.
به طور قطع شواهدی وجود دارد که دولت افراطی راستگرا به ریاست نتانیاهو خطراتی بیش از دولتهای گذشته دارد که نیازمند هوشیاری بیشتر است (یحیعام فایس مورخ مشهور اسرائیلی در مقاله چند روز گذشته خود نسخه جدید نتانیاهو را به عروسکی در دستان اراذل و اوباش تشبیه کرد). اما نیازمندی به هشدار دادن نسبت به دشمنان صلح در میان محافل راستگرا وجود داشته و خواهد داشت، از راستگرایان مدرنی مانند یائیر لاپید، نفتالی بنت، بنی گانتس و آویگدور لیبرمن گرفته تا نتانیاهو و شرکای آن. این همان پیامی است که باید در قالبها و با ابزارهای مناسب برای اسرائیلیها ارسال شود چرا که بخش گستردهای از جامعه آنها اعتقاد دارند جهان عرب دچار سستی و رخوت بوده و در برابر اشکال مختلف نفوذ از سوی دولتهای توسعه طلب آنها مصونیت ندارد.
کمترین کاری که اردن میتواند در برابر این تحول انجام دهد از سرگیری روند کاهش روابط خود با نتانیاهو، سیاستها و دولت آینده آن به پایینترین سطح ممکن است. مقامات اردنی همچنین باید از حوادث گذشته عبرت بگیرند که از جمله آنها میتوان به استقبال گرم و تعجب برانگیز نتانیاهو از قاتل دو شهروند اردنی در نزدیکی سفارت “اسرائیل” در امان، قتل رائد زعیتر قاضی اردنی با خونسردی کامل پس از عبور از نقطه مرزی اردن و ادامه یهودی سازی اجباری شهر قدس اشاره کرد و این تنها برخی از حوادثی است که دولتهای گذشته نتانیاهو را از دیگر دولتها متمایز میکند.