جنبش مقاومت اسلامی “حماس” طرح مذاکره ملی میان فلسطینیان را به خاطر حل اختلافات و ایجاد اتحاد میان گروه های فلسطینی پذیرفت. این جنبش بعد از اقدام ضربتی امنیتی نوارغزه در یک گام قاطعانه از رهبرانش خواست، به طور مستقیم در مذاکرات ملی مشارکت نمایند تا پل ارتباطی مناسبی میان دو گروه مخالف فتح و حماس ایجاد شود.
خالد مشعل ، رییس دفتر سیاسی جنبش حماس چندین بار به صراحت اعلام و تاکید کرده است که جنبش حماس خواستار مذاکره می باشد و هیچ جایگزینی برای مذاکره ملی وجود ندارد . در این جا باید یاد آور شویم که حماس صرفا بعد از تجاوز اخیر به نوارغزه خواستار برگزاری مذاکره نشده است بلکه بعد از پاکسازی نوارغزه در سال 2007 چنین خواسته ای را مطرح کرده است.
موضوع کمک رسانی به نوارغزه و بازسازی آن پیوسته از محورهای اساسی این مذاکرات می باشند که از اهمیت ویژه ای نیز برخوردار بوده اند و محور سوم این گفت وگوها حول موضوعات سیاسی و مربوط به دست یابی به بخش ها و اصول مشترک میان فتح و حماس از طریق مذاکرات قاهره می باشد.
ما به خوبی به یاد داریم که ابو مازن به فاصله کمی قبل از جنگ اخیر خواستار مذاکره شد و حماس اگر چه بعد از اقدام وی در کنفرانس قاهره حضور نیافت ولی آن را تحریم نیز نکرد زیرا بر این باور بود که این درخواست عباس صرفا در جهت تحقق یک هدف واضح صورت گرفته است و آن خارج کردن عباس از تنگنای غیرقانونی بودن دوره ریاستش بود تا از طرفی با پیشنهاد چنین طرحی جنبش فتح بتواند، دوره ریاستش را تمدید کند و از طرف دیگر حماس را در تنگنا قرار دهد.
پس از این ماجرا جنبش حماس و ملت فلسطین ساکن نوارغزه با جنگ خانمان سوزی به رهبری اولمرت مواجه شدند که پیروزی برای صهیونیست ها به دنبال نداشت و پس از آغاز جنگ در بوق و کرنا دمیده شد که عامل تجاوز صهیونیست ها به منطقه اختلافات داخلی فلسطینیان است، اختلافاتی که عرب ها آن را دلیل خفت و خواری و ناکامی های خود می دانند .
اما بعد از جنگ فراخوانی برای بازگشت به میز مذاکرات دوباره شروع شد و بدیهی بود که حماس بعد از مشورت های داخلی دو پرسش را مطرح سازد که آیا از پیروزی در این جنگ سود ببرد و در مذاکرات شرکت جوید و یا این که با بهره بردن از پیروزی مذاکرات را تحریم نماید؟
همانگونه که بر همگان روشن است، حماس گزینه اول را پذیرفت و به باور من این کار دو دلیل اساسی و بسیار مهمی داشت که یکی جنبه و بعد داخلی و دیگری بعد خارجی دارد:
بعد خارجی
1ـ ملت های جهان با مردم غزه و جنبش مقاومت مستقر در این منطقه که به مقابله با قوی ترین ارتش منطقه خاور میانه به مقابله برخاسته بود، ابراز همدردی کردند.
2ـ دعوت مداوم رهبران حماس به مذاکره ما را بر آن داشت که بپذیریم ، این جنبش فراتر از آن است که از مذاکره با دیگران بهراسد و دلیل اقتدار این جنبش نیز این است که توانست به خوبی منطقه بحران زده غزه را اداره کند و از هرج و مرج و ایجاد ناامنی در آن ممانعت به عمل آورد و همین امر موجب شد تا کشور مصر نیز در مورد امنیت ملی خود احساس اطمینان و آرامش کند و آمادگی خود را برای همکاری با پرونده و موضوعات مطرح شده در مذاکرات ملی اعلام نماید و نقش منطقه ای خود را نیز حفظ نماید بدون این کشور برگه های فشاری را علیه این جنبش در اختیار داشته باشد و شاهد این مدعا این است که تاکنون مصر چیزی را از طریق اعمال قدرت و نفوذ بر این جنبش تحمیل نکرده است در حالی که در بخش دیگر سرزمین فلسطین اوضاع این گونه نیست . علاوه بر تمامی موارد مذکور حزب حاکم مصر نیز پایداری و مقاومت و پیروزی ملت فلسطین و جنبش های مقاومت را به خوبی مشاهده و لمس و درک کرد.
انگیزه های داخلی
1ـ با تجزیه و تحلیل درست درخواست های حماس برای مذاکره و درک شیوه آزادسازی این جنبش به شواهد و قراین آشکاری دست می بابیم که نشان می دهند ، طرح و برنامه های حماس گسترده تر و فراگیرتر از نوارغزه می باشد.
این جنبش بر این باور است که کرانه باختری از نظر امور سیاسی ، نظامی ، دعوت و تبلیغ در بدترین دوره و مرحله تاریخ خود قرار دارد و به ناچار باید آشتی ملی تحقق یابد تا منطقه از نظر موارد مذکور دوباره بازسازی و احیا شود. تمرکز تلاش های جنبش حماس در جهت آزاد سازی هواداران این جنبش از زندان های کرانه باختری بهترین دلیلی است که نشان می دهد، که این جنبش طرح آینده نگرانه بزرگ تری را در نظر دارد و دایره دید گسترده تری را در نظر خود مجسم ساخته است و کرانه باختری شبه اشغال به اشغالگران نیز نزدیک تر است و باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. با توجه به موارد مذکور ما در می یابیم که منازعه آینده در کرانه باختری و در مورد این منطقه خواهد بود نه نوارغزه ، زیرا کرانه باختری به سرزمین های اشغالی سال 48 نیز نزدیک تر است و توجه به این منطقه اولین گام تاکتیکی در راهبرد این جنبش به شمار می رود.
2ـ پیمان اسلو بار مسئولیت و تعهدات زیادی را بر جای گذاشته است و این امور و بار تعهدات بر دوش بسیاری از سازمان ها سنگینی می کند و تنها دولت وحدت ملی با مرجعیت دینی می تواند پیامدهای این پیمان را از بین ببرد.
3ـ تلاش برای نابودی طرح ها و برنامه های مزدوران و این امر جز با مقاومت مسلحانه تحقق نمی یابد و مقاومت باید با تمامی اهداف صهیونیست ها به مقابله برخیزد.
حماس با تشکیل کمیته های پنجگانه و دیدارهای دوجانبه موافقت کرده و موضوع پرونده بازداشت شدگان را نیز به حین اثنای توافق و آشتی ملی موکول کرده و امضای هرگونه توافق نهایی را به آزادی تمامی بازداشت شدگان سیاسی منوط دانسته است.
ملاحظه می شود که ناکام گذاشتن بازسازی سازمان آزادی بخش و سرویس های امنیتی و درخواست مکرر جنبش فتح مبنی بر تشکیل نیروی امنیتی مشترک در غزه در جهت بی محتوا و بی اعتبار ساختن دولت مستقر در نوارغزه صورت می گیرد .
اکنون سوالات مهمی در مورد مذاکرات ملی مطرح هستند که اگر این مذاکرات موفقیت آمیز باشد چه اتفامی می افتد و یا اگر شکست بخورد چه چیزی رخ می دهد و یا اگر ادامه یابد چه خواهد شد؟
پاسخ این سوالات تا حدودی روشن است ، اگر مذاکرات موفقیت آمیز باشد بیش از 80 درصد اهداف حماس تحقق می یابد و اگر ادامه یابد با توجه به روشنگری های اخیر حماس ، این جنبش هرگز مقصر و عامل شکست احتمالی آن نخواهد بود به ویژه این که این جنبش موضوعات زیادی را فراروی خود دارد :
1 ـ پرونده محاصره : بر اساس سیاست های این جنبش در عرصه فلسطین و تعامل با اتقافات و حوادث جاری جنبش حماس برگ های برنده سیاسی زیادی را برای تحقق اهداف خود در اختیار دارد.
2ـ اداره کردن مقاومت : حماس می تواند با حفظ اصول و مبانی مقاومت شیوه های جدیدی را برای مقابله با هرگونه تجاوز برگزیند و این چیزی است که در جنگ اخیر به خوبی نشان داده شده است.
3ـ نظارت امنیتی : بررسی ها نشان می دهد که حماس در جهت پیشرفته ساختن مقاومت تلاش می کند بدون این که با شلیک موشک آرامش کنونی را برهم زند ، اقدامی که از خارج غزه درخواست هایی مبنی بر از توقف آن صورت می گیرد و در صورت از سرگیری بهانه به دست اشغالگران می دهد تا منطقه را به صورت پیاپی مورد تهاجم قرار دهند و از پیشرفت و دست یابی مقاومت به فن آوری برتر جلوگیری کنند.
4ـ حفظ فرماندهی : این جنبش فرماندهی جایگزین و در سایه تشکیل می دهد تا در شرایط دشوار بتواند اوضاع نامساعد را اداره کند و این چیزی است که در جنگ اخیر نیز تجربه شد.
5ـ موضوع اسرا: اسارت شالیت امتیازی در دست مقاومت است که می تواند سطح و اهمیت شروط حماس را افزایش دهد که به باور ما اولین آن ها بازگشایی گذرگاه هاست.
6ـ روابط داخلی : تحکیم روابط با دو سازمان به ویژه با سازمانی که در جنگ و مذاکره از این جنبش حمایت کرده و در برابر اقدامات تبلیغاتی فتح دچار فرسایش نشده است.