جمعه 09/می/2025

ابعاد مختلف جنایت ترور مبارزان فلسطینی در قلقیلیا

سه‌شنبه 16-ژوئن-2009

پیش از هر چیز باید به ملت فلسطین در هر کجا ـ چه در داخل و چه در خارج ـ تسلیت عرض کنم ؛ البته این تسلیت بنده تنها به خاطر خون عزیزانی که در نتیجه خیانت دستگاه های امنیتی ابومازن و همکاری شان با دشمن صهیونیستی ریخته شد، نیست ؛ بلکه تسلیت اینجانب به خاطر چشم هایی است که بصیرت خود را از دست داده اند و قلب هایی است که حتی از ذره ای وجدان خالی شده اند و دیگر هیچ فرقی میان دوست و دشمن نمی گذارند. امروز می بینیم که دستگاه های امنیتی در کمال افتخار، به حمایت از کسانی می پردازند و دوش به دوش افرادی می ایستند که باید به عنوان دشمن به شمارشان آورند. آنها در مقابل افرادی صف آرایی می کنند که باید به عنوان برادر و دوست به شمارشان بیاورند.

به هر حال، آنچه در مورد دستگاه های امنیتی گفته شد هرگز گزافه نیست و حقیقتی غیر قابل انکار است که سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان باید از آن اجتناب ورزند. برای جلوگیری از اطاله بیشتر کلام در این باب، تنها به ذکر گفته یکی از فرماندهان ارشد سرویس های مذکور بسنده می کنیم که در یکی از جلسات موسوم به «هماهنگی و همکاری امنیتی» و در جمع افسران ارتش صهیونیستی گفته بود: “دشمن مشترک ما و شما حماس است.”

به اعتقاد بنده، چهره مذکور با بر زبان راندن چنین عبارتی صراحتا عدم وابستگی خود به ملت وسرزمین فلسطین را اعلام کرد ؛ زیرا اختلاف میان فلسطینان و تضارب افکار و آرا میان آنها هر چقدر که باشد، هرگز باعث نمی شود تا یک فلسطینی دست همکاری به دشمن بدهد. در هنگام قرائت درست و دقیق از آنچه در قلقیلیا گذشت (ترور مبارزان فلسطینی توسط دستگاه های امنیتی ابومازن) باید بر پایه همین قاعده عمل کرد و از هر گونه توضیح و تفصیل که باعث می شود توجه افراد از دسیسه های از پیش طراحی شده جهت نابودی گروه های مبارز فلسطینی منحرف شود، خودداری ورزید. به منظور اثبات اینکه دسیسه ای در پیش است و آنچه در قلقیلیا گذشت نتیجه اختلاف آرا نبوده، تنها کافی است تا اشاره ای به گزارش جمعیت حقوق بشر فلسطین داشته باشیم که در آن داستان ساختگی دستگاه های امنیتی ابومازن در مورد شهید محمد یاسین رد شده و آمده است: «آنچه دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان به نیابت از طرف رژیم اشغالگر قدس علیه محمد یاسین مبادرت ورزیدند، نمی توان به غیر از “ترور” نام دیگری بر آن نهاد. ضمنا بر خلاف ادعای دستگاه های مذکور، شهید محمد سمان نیز تنها به خاطر دفاع از جانش به سمت نیروهای امنیتی ابومازن تیراندازی کرده است.»     

مایه تعجب است که دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان، به نیابت از طرف اشغالگران قدس دست به چنین اقدامات کثیفی می زنند. این دستگاه ها دیگر لباس شرف و میهن پرستی را از تن به در کرده و بر پوشیدن ردای ذلت، خواری و خیانت پافشاری می ورزند. اعتقاد بنده بر این است که حوادث قلقیلیا و ترور مبارزان فلسطینی توسط سرویس های امنیتی عباس، پیام ها و ابعاد خاص خود را در عرصه های مختلفی همچون واکنش های احتمالی به حوادث قلقیلیا، روابط میان دو جنبش فتح و حماس و نیز رابطه این دستگاه ها با ملت فلسطین به دنبال دارد که از جمله این پیام ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1 ـ حوادث قلقیلیا یک مورد تازه و جدید در پرونده سیاه و شرم آور دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان نیست. دستگاه های مذکور هر روز تلاش می کنند تا برگ جدیدی به این پرونده سیاه بیافزایند و اقدام امروز آنها در قلقیلیا ما را به یاد جنایت هایی می اندازد که این دستگاه ها در طول عمر تشکیلات خودگردان یعنی از زمان امضای توافق نامه اسلو تا کنون مرتکب شده اند که البته شواهد آن از دایره شمار بیرون است. از جمله جنایت های سرویس های امنیتی عباس که زیر نظر مستقیم صهیونیست ها و آمریکایی ها آموزش می بینند می توان به کشتار مسجد فلسطین، حوادث جبالیا، کشتار مسجد «الهدایه» و ترور چهره هایی همچون دکتر حسین ابوعجوه، ناهض نمر، شیخ رفاتی و نیز کشتارهایی اشاره کرد که پیش از طرح ضربتی ـ امنیتی حماس در نوار غزه مرتکب شدند. به هر حال، اگر نتیجه جنایت های سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان اقدامی باشد که حماس در تابستان سال 2007 انجام داد و طی آن، به روند هرج و مرج و قانون گریزی نیروهای امنیتی ابومازن و نیز حضور آنها در منطقه نوار غزه خاتمه داد پس می توان گفت آنچه امروز در کرانه باختری شاهد آن هستیم، شاید به نتیجه ای مشابه اقدام ضربتی حماس در ژوئن 2007 بیانجامد ؛ البته این امکان وجود دارد که وسایل و مکانیزم های بروز چنین حالتی متفاوت باشد، چرا که شرایط موجود در کرانه باختری متفاوت از نوار غزه است.

2 ـ اقدام دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان در ترور مبارزان فلسطینی دگردیسی در روابط میان فتح و حماس را با خود به دنبال خواهد داشت تا جایی که مبارزان تحت تعقیب گردان های قسام در کرانه باختری ـ همان طور که سخنگوی این گردان ها در مصاحبه مطبوعاتی اش از آنها خواسته است ـ راه مقابله با تصمیمات دستگاه های مذکور جهت بازداشت و توقیف شان را پیش خواهند کرد که این اقدام مسیر را برای درگیری های هر چه بیشتر میان طرفین و افزایش شمار قربانیان باز می کند. ضمنا این امکان وجود دارد که جنایت های جماعت مذکور تاثیر خود را بر وضعیت نوار غزه بگذارد و باعث شود تا حماس بر اساس اصل تعامل به مثل عمل کند یعنی همان گزینه ای که این جنبش مبارز بارها از آن حذر کرده بود. به دیگر سخن، امکان دارد این جنبش اضطرارا و به خاطر فشاری که از جانب اعضا می آید، دست به اقدامی مشابه بزند. اعضای حماس از مسئولان جنبش می خواهند تا بهای اقدامات فتح در کرانه باختری را از اعضایش در نوار غزه بگیرند ؛ زیرا این جماعت از محکوم کردن جنایت های دستگاه های امنیتی ابومازن (رئیس فتح) استنکاف می ورزند و با سکوت خود، مهر تایید نیز بر این جنایت ها می زنند.  

3 ـ جنایت ترور مبارزان فلسطینی در قلقیلیا، باب تشکیک در خصوص امکان دست یابی طرفین (حماس و فتح) به توافق مشترک و نیز تحقق آشتی ملی را باز می کند ؛ زیرا تجربه ثابت کرده است که هر کدام از این دو طرف در مسیری مخالف همدیگر حرکت می کنند تا جایی که نمی توان هیچ نقطه التقایی را برای این دو مسیر متصور شد.

از یک طرف، جنبش حماس با وجود آنکه دولت را در اختیار دارد و مشکلات فراوانی را نیز متحمل شده است ؛ ولی هرگز حاضر نیست دست از مقاومت بشوید یا از اصول خود کناره گیری نماید. این جنبش به دنبال آن است تا الگوی اسلامی حکومتداری که توان تلفیق سیاست و مقاومت را در خود دارد، اجرا و به نتیجه برساند. از سوی دیگر، جنبش فتح به بهانه هایی همچون واقعگرایی، پراگماتیست بودن و نیز مد نظر قرار دادن تغییرات موجود و نیز وضعیت ترازوی قدرت و اصطلاحاتی از این قبیل، در تلاش هستند تا وضعیت زشت و شرم آوری را که در آن به سر می برند، توجیه کنند. امروز فتح به نماینده انحصاری اجرای پروژه ریشه کنی مقاومت در فلسطین مبدل شده است.

پس با توجه به توضیحاتی که در مورد خط مشی هر کدام از طرفین داده شد، چگونه می توان از توافق این دو حرف زد؟ چه تضمینی هست که دو طرف به حداقل توافق دست یابند؟

4 ـ خون هایی که به ناحق ریخته شد، پرسش های فراوانی را در مورد موضع گروه های فلسطینی ـ به ویژه آنهایی که مدعی مقاومت و مبارزه هستند ـ برانگیخت ؛ زیرا اگر نبود سکوت این گروه ها و تسلیم شان در برابر وضعیتی که تا پیش از اقدام ضربتی حماس بر نوار غزه حاکم بود، دیگر کار به اینجا نمی رسید که حماس برای پایان دادن به خونریزی های مداوم دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان وارد عمل شود.     

واقعیت این است که وضعیت امروز کرانه باختری و اقداماتی که علیه ملت و مقاومت فلسطین انجام می گیرد، بی شباهت به روزهای پیش از اقدام ضربتی حماس نیست. به هر حال، اگر گروه های فلسطینی سکوت پیش نمی گرفتند و منافع گروهی خود را بر منافع ملی ترجیح نمی دادند، امروز شاهد ریختن خون مبارزان نبودیم. انتظاری که امروز از این گروه ها ـ به ویژه در شرایط ناگوار کنونی ـ وجود دارد، آن است که موضعی قاطعانه در قبال کسانی که نه در حرف، بلکه در عمل نیز خیانت به میهن را پیش گرفته اند، اتخاذ نمایند.

5 ـ موضع اشغالگران در قبال جنایت های دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان و توصیفی که از این جنایت ها داشته و آنها را غیر کافی دانسته اند، تاییدی بر این مطلب است که حوادث کرانه باختری نتیجه سیاست از پیش برنامه ریزی شده ای است که طراحی آن را آمریکا و رژیم صهیونیستی بر عهده دارند و اقمار مزدورشان در تشکیلات خودگردان نیز متصدی اجرای آن می شوند. ضمنا اگر برخی ها اتهاماتی را که به دستگاه های مذکور در خصوص همکاری با اشغالگران در تجاوز اخیرشان به نوار غزه نسبت داده می شود، رد می کنند گذشت زمان این نکته را به وضوح ثابت خواهد کرد که سرویس های امنیتی ابومازن نه تنها در مصیبت هایی که بر سر ملت می آید، دست دارند ؛ بلکه خود مستقیما در برنامه ریزی و اجرای آن نیز با دشمنان همکاری می نمایند.

در پایان، اگر حرفی با ملت فلسطین در کرانه باختری داشته باشیم، این است که صبر پیش گیرند ؛ البته نه ضعفی که با خود ذلت بیاورد و شائبه ضعف در آن باشد. ملت باید بداند که روزهای آتی با خود نوید پایان ظلم و بیدادگری اشغالگران و همدستان آنها را را دارد. ضمنا مردم باید آنچه را که در نوار غزه گذشت، مد نظر قرار دهند و درس بگیرند و بدانند تنها چیزی که ستمکار را از ستمش باز می دارد، نه گفتگو است و نه صحبت.   

لینک کوتاه:

کپی شد