اظهارات روز چهارشنبه 18 جولای ابومازن چیز جدیدی نبود. بر خلاف نظر افراد خوش بینی که گمان می کردند زمان گفتگوی میان فتح و حماس هر چه نزدیک تر شده است ؛ این انتظار می رفت که ابومازن با گزینه گفتگو مخالفت ورزد.
مخالفت رئیس تشکیلات خودگردان با مسئله مذاکره بدان خاطر نیست که وی از یک اندیشه متفاوت ملی و تفکر ایدئولوژیکی مخالف جنبش حماس برخوردار است ؛ بلکه به خاطر آن است که اجرای طرح ها و اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی را به عهده دارد.
چیزی که مرا بر آن داشت تا این مقاله را بنویسم، بررسی خدمات ابومازن به صهیونیست ها و آمریکایی ها نیست ؛ بلکه در اظهارات روز چهارشنبه ایشان نکاتی وجود داشت که بر خود واجب دیدم که به آنها پاسخ دهم.
1ـ ابومازن مسئله مشروعیت را مجددا پیش کشید و مدعی شد که آقای احمد بحر به خاطر پایان دور اول مجلس قانونگذاری فلسطین دیگر نمی تواند به عنوان نائب رئیس کار خود را ادامه دهد و باید پارلمان در آخرین جلسه خود نائب رئیس جدیدی را غیر از آقای بحر انتخاب می کرد. این حرف خیلی زیبا است و شنونده احساس می کند که گوینده اهمیت زیادی به مسئله نمایندگی واقعی ملت فلسطین می دهد. سوالی که در اینجا پیش می آید، آن است که آیا ابومازن توسط شورای ملی به عنوان رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین انتخاب شده است. اگر آقای ابومازن تاکید زیادی بر مسئله مشروعیت و قانونی بودن کارها دارد، باید شورای ملی را تشکیل می داد تا این شورا رئیس سازمان آزادیبخش را تعیین می کرد نه اینکه خودسرانه ریاست را بر عهده می گرفت. اگر بحث بر سر مشروعیت نهادها است، باید گفت دولتی که اسماعیل هنیه ریاست آن را به عهده دارد 60 درصد از آرای ملت را از آن خود کرده است ؛ ولی ابومازن که این همه از محبوبیت خود دم می زند، تنها 60 درصد از مجموع 40 درصد شرکت کننده در انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان را از آن خود کرد (انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان، تنها با حضور 40 درصد از مردم همراه بود و 60 درصد دیگر از شرکت در انتخابات امتناع ورزیدند) که به معنای دست یابی وی به 25 درصد از آرای ملت است. حال قضاوت کنید که کدام یک از مشروعیت بیشتری برخوردار است.
2ـ ابومازن در اظهارات روز چهارشنبه خود به توافق نامه مکه اشاره کرد و مدعی شد که حماس این توافق نامه را زیر پا گذاشته است. بنده در اینجا می خواهم برای تبیین مسئله به برخی موارد نقض توافقات مکه اشاره ای داشته باشم. توافق نامه مکه در اصل با هدف تثبیت آتش بس، آشتی میان فتح و حماس و بسترسازی جهت برقراری این آشتی صورت گرفت و قرار بود که در همین راستا، برخی اقدامات میدانی همچون برداشتن ایست های بازرسی و پاک سازی برج های موجود در کرانه باختری و نوار غزه از وجود افراد مسلح انجام شود. سوال بنده از آقای ابومازن این است: شما که این قدر بر اجرای توافقات مکه تاکید دارید، چرا نیروهای تحت امرتان هیچ گونه ایست بازرسی را برنچیدند؟ آیا این اقدام معنایی به جز زیر پا گذاشتن توافقات مکه دارد؟!
اگر ابومازن به اجرای توافق نامه مکه اهمیت می داد، بر حفظ جان شهروندان تاکید می کرد، اجازه نمی داد که بیش از بیست شهروند فلسطینی در مقرش در نوار غزه کشته شوند.
3ـ ابومازن در اظهارات روز پنج شنبه خود از یک کودتای نظامی در غزه صحبت کرد. در اینجا می خواهم به یک پارادوکس در اظهارات ابومازن اشاره ای داشته باشم. ابومازن حمله نیروهای امنیتی به دفاتر نهادهای مختلف و همچنین بستن خیابان ها و شکستن شیشه خودروها که از نظر جهانی یک کودتا به شمار می رود، را بیان رای می داند ؛ ولی از نظر وی اقدام دولت در کمک گرفتن از برخی نیروهای داخلی جهت برقراری امنیت و کنترل نیروهای سرکش امنیتی کودتا به شمار می رود.
ابومازن مدعی است که حماس اعضای فتح در غزه را به قتل می رساند و آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. اگر وضعیت این طور باشد، پس چگونه رهبران فتح در ایستگاه های تلویزیونی نوار غزه حاضر می شوند و نظر خود را ابراز می دارند، بدون آنکه حماس آنها را بازداشت کند؟ حال آنکه هیچ کدام از رهبران و اعضای حماس در کرانه باختری توان حضور در کانال هال ماهواره ای و ایراد نظر را ندارند.
4ـ ابومازن مدعی است که حماس اقدام به آدمربایی می کند. او همان حرف غرب را تکرار می کند و می گوید که ملت فلسطین با انتخاب حماس مرتکب اشتباه شده است. به نظر ابومازن اگر ملت فتح را انتخاب می کرد، به این معنا بود که همه چیز را می فهمد و ملتی آگاه است. در اینجا می خواهم اشاره ای به واژه “آدمربایی توسط حماس” داشته باشم که در واقع تحریف واقعیت موجود است. سوال بنده این است که چه کسی بیش از 600 تن از اعضای حماس را در کرانه باختری ربوده است، مگر کسی غیر از نیروهای ابومازن است؟ چه کسی روزنامه نگاران را در غزه ربود، مگر نه اینکه خانواده دغمش (ربایندگان آلن جانسون) از هواداران ابومازن بودند؟ چه کسی مهندس سلیم صبره را ربود و به مدت پانزده ماه در حبس نگاه داشت ؛ مگر کسی غیر از خانواده ابوخوصه بود که از نزدیکان ابومازن می باشند؟
5 ـ به نظر ابومازن “حماس باید مجازات شود” ؛ ولی رژیم صهیونیستی نباید مجازات شود. گناه حماس این است که امنیت را در نوار غزه برقرار کرده است ؛ ولی اسرائیل ـ از نظر ابومازن ـ شریک صلح به شمار می رود.
ابومازن می گوید که نباید با خالد مشعل گفتگو کرد ؛ چرا که رهبر حماس و کودتاگر است ؛ ولی احمد قریع و صائب عریقات که قرارداد تهیه سیمان جهت ساخت دیوار حائل را با رژیم صهیونیستی را امضا کردند، انسان هایی میهن پرست به شمار می روند.
6 ـ ابومازن مدعی است که حماس مسئول رنج ها و محنت های بی امان فلسطینیانی است که بلاتکلیف در گذرگاه مرزی رفح مانده اند ؛ زیرا حماس نیروهای گارد ریاست تشکیلات خودگردان را از گذرگاه اخراج کرده است و ناظران اروپایی گذرگاه رفح نیز تنها گارد مذکور را به رسمیت می شناسند. نکته ای که در اینجا ابومازن از یاد برده، آن است که اروپایی ها بعد از گذشت 4 ماه از بازگشایی گذرگاه مرزی رفح (بعد از عقب نشینی صهیونیست ها) با پلیس و نیروهای وزارت کشور همکاری می کردند ؛ ولی نیروهای گارد ریاست تشکیلات بعد از پیروزی حماس وارد گذرگاه شدند تا از این طریق اختیارات دولت در خصوص گذرگاه سلب گردد.
7 ـ عجیب ترین چیزی که ابومازن در اظهارات روز چهارشنبه خود بیان کرد، ادعای وی در خصوص ساختگی بودن ماجرای حمله به هنیه در گذرگاه مرزی رفح، هنگام ورود به کشور بود. متاسفانه ابومازن بر این دروغ خود تاکید دارد و حمله به هنیه را ساختگی می داند. باید در جواب ابومازن گفت در صورت ساختگی بودن صحنه، محافظ وی کشته و فرزند ارشد ایشان از ناحیه فک زخمی نمی شد؟
8 ـ ابومازن مدعی است که دولت وحدت ملی سقوط کرده است ؛ چرا که هشت تن از وزرایش (اعضای فتح در کابینه) استعفا کرده اند. سبحان الله! یک دولت با استعفای هشت تن از وزرایش منحل می شود ؛ ولی کمتیه اجرایی که ریاستش را ابومازن به عهده دارد، حتی اگر نصف اعضایش بمیرند و نصف باقی مانده نیز جزو اعضای مستقل باشند، باز هم پا برجا می ماند.
9 ـ ابومازن این گونه تظاهر می کند که یک خبر فوری به دستش رسیده است مبنی بر اینکه گردان های قسام در صورت تداوم زمان بسته ماندن گذرگاه رفح، مصر را تهدید نظامی می کنند. او با طرح چنین داستانی می خواهد روابط میان حماس و مصر را گل آلود کند. ابومازن فراموش کرده است که این دار و دسته اش بودند که دو سرباز مصری را بعد از عقب نشینی صهیونیست ها از نوار غزه در نقطه مرزی کشتند، یک چهره دیپلماتیک مصری را در نوار غزه ربودند و به سمت هیات امنیتی مصری تیراندازی کردند. ابومازن فراموش کرده است که او با طرح مسئله استقرار نیروهای بین المللی در نوار غزه، امنیت ملی مصر را با خطر مواجه ساخته و بی توجه از کنار نقش منطقه ای این کشور گذشته است.
9 ـ ابومازن در اظهارات روز چهارشنبه خود مدعی شد که حماس دارایی های حاصل از برق را در میان نزدیکان خود تقسیم می کند. سوال بنده از آقای ابومازن این است که چگونه تجارت سیگار در فلسطین تنها محدود به فرزند جنابعالی است؟ چطور بود که گذرگاه ها و وارد کردن کالاها تنها حق انحصاری محمد دحلان بود؟ سرنوشت آن 360 میلیون دلاری که در دو ساله اول روی کار آمدن تشکیلات خودگردان در خزانه وجود داشت و بر اساس گزارش کمیسیون بازرسی به سرقت رفت، چه شد؟ به نظر من آن کسی که به ناحق اموال ملت را تقدیم نزدیکان خود کرده است، شما هستید.
10 ـ ابومازن از حماس می خواهد که سازمان آزادیبخش فلسطین را ـ به همین شکلی که هست ـ به عنوان تنها نماینده مشروع ملت به رسمیت بشناسد. آیا این سازمان واقعا نماینده ملت فلسطین است؟
سازمان آزادیبخش 14 سالی است که هیچ تغییری در آن صورت نگرفته است و در حال حاضر این سازمان نماینده طیف های مختلف مردم فلسطین نیست. در این خصوص مسائلی چند وجود دارد که ذکر آن ضروری می نماید:
ـ در طی چهارده سال هیچ عضو جدیدی به شورای ملی اضافه نشده است حال چه جایگزین فردی که استعفا داده است، بشود یا آنکه جای نماینده متوفی را بگیرد.
ـ برخی از اعضای کمیته اجرایی فوت کرده اند، برخی استعفا داده اند، برخی دیگر همچون یاسر عبد ربه از عضویت گروه های فلسطینی که نماینده شان بودند درآمده اند و جماعتی نیز بدون هیچ حقی وارد این کمیته شده اند.
ـ ضمنا وضعیت نمایندگی هر کدام از گروه ها تغییر کرده است. به عنوان نمونه در 14 سال پیش اردوگاه جبالیا مرکز اصلی حضور و فعالیت جبهه خلق بود ؛ ولی در حال حاضر کانون حضور جنبش حماس است. شایان ذکر است که ابومازن بحث برگزاری انتخابات بر اساس نظام نسبی را مطرح می کند یعنی محاسبه شود که نسبت هواداران هر کدام از گروه ها در جامعه چقدر است و بعد از این محاسبه به همان تعداد نماینده در پارلمان داشته باشد. در گذشته اردوگاه جبالیا به عنوان هوادار جبهه خلق بود ؛ ولی امروز حماس را به عنوان نماینده پذیرفته است.
ـ تعیین رئیس ساف ـ بعد از درگذشت یاسر عرفات ـ انتخابی نبوده است.
ـ بزرگ ترین گروه فلسطینی یعنی حماس و سومین گروه بزرگ فلسطینی یعنی جهاد اسلامی در ساف عضویت ندارند.
11 ـ ابومازن در اظهارات خود تاکید کرد که تنها سلاح مشروع در فلسطین همان سلاح تشکیلات خودگردان است. بنده با ایشان موافق هستیم، به شرطی که این سلاح در راه دفاع از ملت باشد. در خصوص سلاح تشکیلات خودگردان مسائلی چند را گوشزد می کنم:
ـ در زمان انتفاضه به هیچ وجه دستوری به نیروهای تشکیلات خودگردان در خصوص مقابله با دشمن صهیونیستی صادر نشد.
ـ ابومازن سلاح های سنگین خود را برای مقابله با رژیم اشغالگر قدس و حتی برای دفاع از مقرهای امنیتی تشکیلات خودگردان در مقابل پرواز هواپیماهای صهیونیستی استفاده نکرده است.
ـ هر کدام از نیروهای تشکیلات خودگردان که به سمت نظامیان صهیونیست تیراندازی می کردند، مورد بازخواست و مجازات قرار می گرفتند ؛ ولی اگر همین کار را علیه حماس می کردند، هیچ مشکلی وجود نداشت.
ـ نیروهای ابومازن ـ در چارچوب همکاری های امنیتی ـ اطلاعات امنیتی در خصوص نیروهای مقاومت را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار می دادند.
بعد از ذکر تمامی موارد فوق، باید بگویم پذیرش این مطلب که سلاح تشکیلات خودگردان تنها سلاح مشروع فلسطین باشد، غیر ممکن است.
12 ـ ابومازن در اظهارات روز چهارشنبه خود بحث مذاکرات در خصوص مسائل نهایی را پیش کشید ؛ غافل از اینکه رژیم اشغالگر قدس اعلام کرده است که وقت برای آغاز چنین مذاکراتی مناسب نیست.
13 ـ ابومازن از تشکیل کمیته ای مشترک با حضور صهیونیست ها سخن می گوید که وظیفه آن تعیین معیارهای لازم برای آزادی اسرا است. به نظر می رسد ابومازن فراموش کرده که وظیفه اش آزادی تمامی اسرا است. تشکیل کمیته مذکور به این معنا است که ابومازن بگوید فلانی را آزاد کنید ؛ ولی دیگری را از زندان رها نکنید چرا که از فلان ویژگی ها برخوردار است. وی اخیرا از آزادی عبدالرحیم ملوح، عضو دفتر سیاسی جبهه خلق صحبت می کند و حال آنکه فراموش کرده است که خود احمد سعدات، دبیر کل جبهه خلق را به زندان انداخت و عامل اسارت او در سیاه چال های صهیونیستی شد. سبحان الله! دبیر کل را به حبس می اندازند و عضو دفتر سیاسی را آزاد می کنند. متاسفانه ابومازن خواستار آزادی ملوح نشده است ؛ بلکه این صهیونیست ها بودند که پیشنهاد آزادی این عضو دفتر سیاسی جبهه خلق را با وی در میان گذاردند. او خود اعتراف می کند و می گوید: “من اسامی را نمی شناسم ؛ ولی عبدالرحیم ملوح را صهیونیست ها به من پیشنهاد کردند.”
سوالی که در پایان مطرح می شود، آن است که ابومازن تا چه زمانی می خواهد به تحریف واقعیت ها بپردازد؟